18.36M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥سید علیرضا آلداود در گفتگوی زنده با بخش خبری ساعت ۲۱ شبکه خبر:
⏪ شرکت متا(فیسبوک) و دو زیر مجموعهاش، یعنی واتساپ و اینستاگرام، ذیل آژانس امنیت ملی آمریکا هستند.
🔺دو کارمند فیسبوک پیش از این به دخالت فیسبوک در امور سیاسی و انتخاباتی کشورها و ایجاد شورش در کشورهایی نظیر ایران اشاره کرده بودند.
🔺بیگ دیتا در عصر هوش مصنوعی و #جنگ_شناختی و ترکیبی به عنوان طلای دیتا شناخته میشود.
🔺فیسبوک+ واتساپ و اینستاگرام، سارقان کلان دادههای مردم هستند و از این دادهها برای شورش و ناامنی و دخالتهای سیاسی و انتخاباتی استفاده میکنند.
🔺پاول دروف مدیر تلگرام با تمجید از فیلم ضدایرانی ۳۰۰ به ملت ایران توهین کرد.
🔺تلگرام بستر حملات تروریستی در ایران بود.
•┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾••┈┈•
🔗 ایتا :
🍃@ShifteganeTarbiat
11.84M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
✅حکومت اسلامی آرزوی هزار وچهارصدسالهی امامان و علمای شیعه بوده است...
👌چه نکات خوبی گفته محمدصادق شهبازی، دو دقیقه مفید گوش بدید.
•┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾••┈┈•
🔗 ایتا :
🍃@ShifteganeTarbiat
9.77M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🧕پاسخ شگفت انگیز و بسیار جالب بانوی تازه مسلمان آمریکایی به اعتراض یک دانشجوی پسر ایرانی به حجاب
🔴 دانشجوی پرسشگر وقتی اشاره می کند که مادرش به او گفته در قرآن دلیلی بر حجاب وجود ندارد و همچنین حجاب را باعث سلطه پذیر شدن زنان معرفی می کند، این بانو اینگونه پاسخ او را می دهد
•┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾••┈┈•
🔗 ایتا :
🍃@ShifteganeTarbiat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#استوری
مـامُـدعیاݩصـفاوݪبـودیم،،
ازآخـرمجلـسشہـداراچیـدند
#روایتدلتنگی 💚🌱
•┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾••┈┈•
🔗 ایتا :
🍃@ShifteganeTarbiat
2.mp3
10.88M
🎼موسیقی 🇮🇷 🇮🇷
ایران فدای اشک و خنده تو 🇮🇷
دل پرو تپنده تو
فدای حسرت و امیدت🇮🇷
رهایی رونده تو
#شیفتگان_تربیت
#_ویژه🇮🇷
👈درخواست مخاطبین
🔻کانال شیفتگان تربیت
•┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾••┈┈•
🔗 ایتا :
🍃@ShifteganeTarbiat
شیفتگان تربیت
🇮🇷 🎥 روزمان را با قرآن آغاز کنیم/ ترتیل صفحه ۱۵۸ قرآن کریم ( آیات ۵۸ تا ۶۷ سوره مبارکه اعراف) 🍃🌹🍃
5.34M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🇮🇷
🎥 روزمان را با قرآن آغاز کنیم/ ترتیل صفحه ۱۵۹ قرآن کریم ( آیات ۶۸ تا ۷۳ سوره مبارکه اعراف)
🍃🌹🍃
🌺 پیامبر (ص) میفرمایند: «مَن عَلَّمَ آیَةً فی کِتابِ اللهِ تَعالی، کانَ لَهُ اَجرُها ما تُلِیَت» هر که آیهای از کتاب خدا را به دیگری بیاموزد، پاداش آن آیه، تا زمانی که خوانده میشود به او نیز میرسد. (مستدرک الوسائل ۴/۲۳۵)
🎙 استاد پرهیزگار
•┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾••┈┈•
🔗 ایتا :
🍃@ShifteganeTarbiat
هر روز تفسیر یک آیه:
🌺اَعوذُ باللّهِ مِنَ الشَّیطانِ الرَّجیم🌺
«لِلَّذِينَ لَا يُؤْمِنُونَ بِالْآخِرَةِ مَثَلُ السَّوْءِ ۖ وَلِلَّهِ الْمَثَلُ الْأَعْلَىٰ ۚ وَهُوَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ»
صفات زشت براى آنهایى است که به سراى آخرت ایمان نمى آورند
و بهترین صفات براى خداست و او توانا و حکیم است.
(سوره مبارکه نحل/ آیه ۶۰)
🌹🌱🌹🌱🌹🌱🌹🌱🌹🌱🌹
❇ تفســــــیر *
سرانجام، ریشه این همه آلودگیها و بدبختیها را چنین معرفى مى کند که اینها همه زائیده عدم ایمان به آخرت است. آنهائى که ایمان به سراى دیگر ندارند صفات زشت و شوم خواهند داشت (لِلَّذِینَ لایُؤْمِنُونَ بِالآخِرَةِ مَثَلُ السَّوْءِ).
اما براى خداوند صفات عالى است (وَ لِلّهِ الْمَثَلُ الأَعْلى).
و او قادر حکیم است (وَ هُوَ الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ).
و به همان نسبت که انسان به این خداوند بزرگ و عزیز و حکیم نزدیک مى شود، شعاع نیرومندى از صفات عالیش، از علم و قدرت و حکمتش، در جان او پرتوافکن مى گردد و از خرافات و زشتکاریها و بدعتهاى شوم فاصله مى گیرد، اما هر قدر از او دور مى گردد، به همان نسبت در ظلمات جهل و ضعف و زبونى و عادات زشت و شوم گرفتار مى شود.
🌼🌼🌼
فراموش کردن خدا، و همچنین فراموش کردن دادگاه عدل او، انگیزه همه پستیها، زشتیها، انحرافها و خرافات است و یادآورى این دو اصل اصیل منبع اصلى احساس مسئولیت و مبارزه با جهل و خرافات، و عامل توانائى و دانائى است.
(تفسیر نمونه/ ذیل آیه ۶۰ سوره مبارکه نحل)
•┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾••┈┈•
🔗 ایتا :
🍃@ShifteganeTarbiat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎬 کلیپ : این دعا را امانت به خدا بسپارید
👤 #حجت_الاسلام_والمسلمین_عاملی
•┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾••┈┈•
🔗 ایتا :
🍃@ShifteganeTarbiat
شیفتگان تربیت
#رنج_مقدس #قسمت_صد_و_سی_و_هفتم دنيا روی دور مسخره اش افتاده است. حالا متوجه می شوم که هر کس می توان
#رنج_مقدس
#قسمت_صد_و_سی_و_هشتم
صدای گريه شيرين بلند می شود، سرم را مثل يک وزنه سنگين شده بالا می آورم. رگ هايم تير می کشد. درد در تمام سلول هايم سر به فرياد بلند کرده است. شيرين حرف می زند و پدر برايش جواب ها دارد. فقط وقتی به خودم می آيم که زير سرمم. بدنم می سوزد. آتش در تمام تنم زبانه می کشد.
چشمم را که باز می کنم، حس می کنم حرارت از چشمانم بيرون می زند. می سوزد و اشک سرازير می شود. می بندمش. کسی سَرم را نوازش می کند؛ اما از ورای هرم گرما نمی توانم ببينم.
- ليلاجان! خوبی خواهری؟
يک بار فکر می کردم خوبی حس است يا فعل؟ اما الآن می گويم: خوبی الماس اين است که ناياب است. نه! من ديگر هيچ وقت خوب نيستم.
- چی شديد تو و مصطفی؟
اسم مصطفی در ذهنم تکرار می شود. چه بر سر من و مصطفی آمد. الآن او هم تب کرده است؟ او هم بيمارستانی شده است؟ حتما از غصه درد های شيرين است.
نمی توانم حرف بزنم. تا دکترها اجازه بدهند و برويم يک روز طول می کشد. نگران تبم هستند که پايين نمی آيد. توی ماشين، علی آهسته برايم حافظ می خواند. جز اين تحمل هيچ ندارم. سراغ مصطفی را نمی گيرم. می ترسم از جواب ها. چه قدر پير شده، شايد هم چشمان من ديدش عوض شده است. دنيا تب کرده است. مادر برايم شربت عسل و کاسنی می آورد. نمی خواهم؛ يعنی نمی توانم که بخواهم. نفرت معده ام هنوز بر طرف نشده است.
چهل و هشت ساعتی در تب می سوزم. اين روزها که به ساعت نمی گذرد. به ثانيه دور می زند و برای من دير و تلخ می گذرد. بايد امشب اسم تک تک افراد اطرافم را بنويسم و ببينم که کدامشان کمکم کرده تا من کس ديگری بشوم؛ متفاوتِ متغيرِ پيشرو. دنبال بی نهايت رفتن با کدامشان ممکن است؟ همه که اهل ماندن و گنديدن هستند. بايد کسی را پيدا کنم که مثل همه نباشد.
هزاران فکر در مغز سوزانم، می آيد و می رود؛ يعنی اگر مصطفی همان ابتدا تن به همراهی با شيرين می داد، او خراب نمی شد؟ مصطفی که بوده، من هم که نبودم، پس چرا شيرين آنقدر زشت زندگی کرده است؟ من حتم دارم اگر عفيف می ماند، حالا بچه هم داشتند. چه با هم، چه با ديگری.
ديشب فهميدم که شيرين از تمام کارهايش در اين مدت، نه تنها لذت نمی برده، بلکه زجر سنگين بر باد دادن حيا و نور وجودش در لحظات تنهاييش، او را کشته است. شايد هم لذت واقعی را مصطفی می برده که هر بار هوسش را به بند می کشيده و در سخت ترين سن، خودش را پاک نگه داشته است.
اصلاً اصل لذت همين است. به آنی که شأن تو نيست، دل نبازی؛ هر چند که بهترين جلوه را مقابلت کند. الحق که حضر ت امير(ع) چه فرموده است: بها و ارزش شما بهشت است، به کمتر از بهشت خودتان را نفروشيد.
در تب که می سوزم، موحد می شوم. حتماً مصطفی هم که در بند ترک هوس بوده، رنجی را که تحمل کرده، ثمره اش شده همين. اين سه روزه بدون او عجيب سخت گذشت. پنج روز بيشتر تا قرار عقد باقی نمانده است. همه ساکت اند تا شيرين تصميم بگيرد. حتی مصطفی که دلم برايش تنگ شده و از نبودنش می ترسم؛ يعنی تا کی بايد در حسرت لحظه ای بهتر باشم؟
بيست سال کنار پدربزرگ و مادربزرگ به اين اميد طی کردم که روزی کنار خانواده قرار می گيرم. هر چند که آن بيست سال هم جز سختی دوری هيچ غصه ای نداشتم. يکدانه ای بودم زير چتر محبت شديد و ناز و نوازش. حتی وقتی هم که مريض بودند و پرستارشان بودم، زبانشان آنقدر محبت می ريخت به پايم که مشتاقانه دورشان می چرخيدم.
دنبال مقصر گشتم و گشتم تا يقه پدری را گرفتم که بيش از همه سر می زد و محبت می کرد. شايد چون جلوی چشمم بود. يا شايد چون مظلوم تر و کم حرف تر بود. شايد هم خودش خواست که سيبل تمام اتهامات من بشود، اما بقيه راحت باشند. بعد که همه اينها تمام شد مصطفی آمد. پر محبت و پر نشاط.
#ادامه_دارد