eitaa logo
شیفتگان تربیت
11.9هزار دنبال‌کننده
3.3هزار عکس
19.1هزار ویدیو
1.4هزار فایل
﷽ « تربیت : یعنی که #خـــــــــود را ساختن بعد از آن بر دیگـــــــــران پرداختنـ ...💡» • مباحث تربیتی - معرفتی و بصیرتی 🪔 • راه ارتباطی در صورت کاملا خیلی ضروری : ⊹ @Gamedooiran 🕊༉ - کانال را به دیگران هم معرفی فرمائید🌱؛ #تبلیغات نداریم!
مشاهده در ایتا
دانلود
شیفتگان تربیت
💠رمان #جانَم_میرَوَد 💠 قسمت #هشتاد_وهفت _مهیا بابا! زود باش الان اذان رو میگند. _اومدم! مهیا، کش چ
💠رمان 💠 قسمت مهیا، دو کاسه ی بستنی را روی میز گذاشت. زهرا، کنجکاو به او نزدیک شد. _خب بگو... _چی بگم؟! _چطوری چادری شدی؟! مهیا، با قاشقش با بستنی اش بازی میکرد. _چادری شدنم اتفاقی نبود! بعد از راهیان نور، خیلی چیزها تغییر کردند، بیا در مورد یه چیزای دیگه صحبت کنیم. زهرا، متوجه شد که مهیا دوست ندارد در مورد گذشته صحبتی کند. _راستی...از بچه ها شنیدم دستت شکسته! _آره! تو اردو افتادم. بچه ها از کجا می دونند؟! _مثل اینکه صولتی بهشون گفته! مهیا، با عصبانیت چشمانش را بست. _پسره ی آشغال... _چته؟! چیزی شده؟! _نه بیخیال...راستی از نازنین چه خبر؟! زهرا ناراحت قاشق را داخل ظرف گذاشت و به صندلش تکیه داد. _از اینجا رفتند! مهیا با تعجب سرش را بالا آورد! ــ چرا؟!! _یادته با یه پسری دوست بود؟! _کدوم؟! _همون آرش! پسر پولداره!! ــ خب؟! ـــ پسره بهش میگه باید بهم بزنیم، نازی قبول نمیکنه و کلی آرش رو تهدید میکنه که به خانوادت میگم...ولی نمی دونست آرش این چیز ها براش مهم نیست. _خب... بعد... ــ هیچی دیگه آرش، هم میره به خانواده نازی میگه، هم آبروی نازی رو تو دانشگاه میبره... مهیا شوکه شده بود. باورش نمی شد که در این مدت این اتفاقات افتاده باشد. _خیلی ناراحت شدم. الان ازش خبر نداری؟ _نه شمارش خاموشه! مهیا به ساعت نگاهی کرد. ــ دیر وقته بریم... زهرا بلند شد.... تا سر کوچه قدم زدند. دیگر باید از هم جدا می شدند. زهرا بوسه ای به گونه ی مهیا زد. _خیلی خوشحالم که خودتو پیدا کردی! مهیا لبخندی زد. _مرسی عزیزم! مهیا لبانش را تر کرد. برای پرسیدن این سوال استرس داشت: ــ زهرا... ـــ جانم... ــ تو که چادری بودی این سه سال... دیگه چادر سر نمیکنی؟! زهرا، لبخند غمگینی زد و سوال مهیا را بی جواب گذاشت. ــ شب بخیر! مهیا به زهرا که هر لحظه از او دور می شد، نگاه می کرد. به طرف خانه رفت. سرش را بلند کرد، به پنجره اتاق شهاب نگاهی انداخت با دیدن چراغ روشن، با خوشحالی در را باز کرد و به سمت بالا دوید . وارد خانه شد. سلام هول هوکی گفت و به اتاقش رفت. پرده پنجره را کنار زد. به اتاق شهاب خیره شد. پرده کنار رفت. مهیا از چیزی که دید وار رفت! شهین خانوم بود که داشت اتاق را مرتب می کرد. مهیا چشمانش را بست و قطره اشکی که روی گونه اش نشست را پاک کرد. لباس هایش را عوض کرد. یکی از کتاب هایی که خریده بود را برداشت و در تاقچه نشست و شروع به خواندن کرد. برای شام هم از اتاقش بیرون نرفته بود. آنقدر مهو خواندن بود که زمان از دستش در رفته بود. نگاهی به ساعت انداخت. ساعت ۲ بامداد بود. نگاهش را به طرف پنجره اتاق شهاب چرخاند، که الان تاریک تاریک بود... لبخنده حزینی زد. خودکار را برداشت و روی صفحه ی اول کتاب نوشت: ...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 رسانه جنگ طلب اینترنشنال به دنبال ایجاد موج دوم اغتشاشات؛ آموزش تجزیه طلبان کُرد برای جنگ و آشوب خیابانی دوباره! •┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾••┈┈• 🔗 ایتا : 🍃@ShifteganeTarbiat
27.77M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎬 بیانات آیت‌الله‌ جوادی آملی در رابطه با امر به معروف و نهی از منکر ◻️وقتی بی‌عفتی بیاد همه آسیب می‌بینند •┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾••┈┈• 🔗 ایتا : 🍃@ShifteganeTarbiat
🔸دیدار نماینده ولی فقیه با سید حسن نصرالله 🔹چندی قبل آیت‌الله سید «حسن عاملی» نماینده ولی فقیه در استان اردبیل و شماری از اعضای مجلس خبرگان با دبیر کل حزب‌الله لبنان دیدار کردند. •┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾••┈┈• 🔗 ایتا : 🍃@ShifteganeTarbiat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 حمله به نفتکش روسی با شناور انتحاری 🔸مقام‌های روس اعلام کردند که دیشب یک شناور انتحاری اوکراین در نزدیکی تنگهٔ «کرچ» به کشتی غیرنظامی روسیه حمله کرده و باعث آسیب‌دیدن آن در قسمت موتور شده اما کشتی غرق نشده. 🔹منابع روس با انتشار تصاویری از این حمله اعلام کردند که اپراتور شناور انتحاری به‌وضوع هدف غیرنظامی را برای حمله انتخاب کرده است. •┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾••┈┈• 🔗 ایتا : 🍃@ShifteganeTarbiat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📱 عفاف و زنان عفیف فوق‌العاده 👌👌 •┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾••┈┈• 🔗 ایتا : 🍃@ShifteganeTarbiat
هدایت شده از شیفتگان تربیت
🎁 هزاران جایزه نقدی و غیر نقدی در سی امین دوره مسابقات سراسری قرآن و عترت بسیج ☺️برای همه مردم عزیز ایران برای تمامی سنین حتی زیر ۷ ساله ها 👌در نزدیکترین مسجد شهرتون در مسابقه جذاب قرآن شرکت کنید... 😉 خانوادگی، گروهی و فردی 🎊 همین حالا وارد لینک ثبت نام شوید: event.Quranbsj.ir یا ارسال عدد یک به سامانه ۶۶۰۰۰۵ 👈به☝️نفر ارسال فرمائید •┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾••┈┈• 🔗 ایتا : 🍃@ShifteganeTarbiat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هر روز یک آیه: 🌺اَعوذُ باللّهِ مِنَ الشَّیطانِ الرَّجیم🌺 «وَاذْكُرْ فِي الْكِتَابِ مَرْيَمَ إِذِ انتَبَذَتْ مِنْ أَهْلِهَا مَكَانًا شَرْقِيًّا» و در این کتاب (آسمانی)، مریم را یاد کن، آن هنگام که از خانواده‌اش جدا شد، و در ناحیه شرقی (بیت المقدس) قرار گرفت؛ (سوره مبارکه مریم/ آیه ۱۶) ❇ تفســــــیر بعد از بیان سرگذشت یحیى (علیه السلام) رشته سخن را به داستان تولد عیسى(علیه السلام)و سرگذشت مادرش مریم مى‌کشاند; چرا که پیوند بسیار نزدیکى در میان این دو ماجرا است. اگر تولد یحیى از پدرى پیر و فرتوت و مادرى نازا عجیب بود، تولد عیسى از مادر بدون پدر عجیب‌تر است. اگر رسیدن به مقام عقل و نبوت در کودکى، شگفت انگیز است، سخن گفتن در گهواره آن هم از کتاب و نبوت، شگفت انگیزتر است. و به هر حال هر دو آیتى است از قدرت خداوند بزرگ، یکى از دیگرى بزرگتر، و اتفاقاً هر دو مربوط به کسانى است که با هم قرابت بسیار نزدیک از جهت نسب داشتند; چرا که مادر یحیى خاله‌ی مریم بود. 🌺🌺🌺 آیه مورد بحث مى گوید: در کتاب آسمانى قرآن از مریم سخن بگو آنگاه که از خانواده خود، جدا شده و در یک منطقه شرقى قرار گرفت (وَ اذْکُرْ فِی الْکِتابِ مَرْیَمَ إِذِ انْتَبَذَتْ مِنْ أَهْلِها مَکاناً شَرْقِیّاً). او در حقیقت مى خواست مکانى خالى و فارغ از هر گونه دغدغه، پیدا کند که به راز و نیاز با خداى خود بپردازد و چیزى او را از یاد محبوب غافل نکند به همین جهت، طرف شرق بیت المقدس (آن معبد بزرگ) را که شاید محلى آرام تر و یا از نظر تابش آفتاب پاک تر و مناسب تر بود برگزید. کلمه إِنْتَبَذَتْ از ماده نبذ به گفته راغب به معنى دور انداختن اشیاء غیر قابل ملاحظه است، و این تعبیر، در آیه فوق شاید اشاره به آن باشد که مریم به صورت متواضعانه، گمنام و خالى از هر گونه کارى که جلب توجه کند، از جمع، کناره گیرى کرد، و آن مکان از خانه خدا را براى عبادت انتخاب نمود. (تفسیر نمونه/ ذیل آیه ۱۶ سوره مبارکه مریم) •┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾••┈┈• 🔗 ایتا : 🍃@ShifteganeTarbiat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠موشن گرافیک احکام: واجبه سجده کن ! 🔸احکامی که باید بدانیم •┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾••┈┈• 🔗 ایتا : 🍃@ShifteganeTarbiat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎬 کلیپ : تعریف امام در قرآن و کلام امام حسین(علیه السّلام) 👤 •┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾••┈┈• 🔗 ایتا : 🍃@ShifteganeTarbiat
شیفتگان تربیت
💠رمان #جانَم_میرَوَد 💠 قسمت #هشتاد_وهشت مهیا، دو کاسه ی بستنی را روی میز گذاشت. زهرا، کنجکاو به ا
💠رمان 💠 قسمت _ای بابا! این دیگه کیه؟! دوباره رد تماس زد.... مهران از صبح تا الان چند بار تماس گرفته بود. اما مهیا، همه را رد تماس زده بود... چادرش را مرتب کرد؛ کیفش را برداشت؛ و گفت: _مامان بریم؟! _بریم! مهلا خانم و مهیا، برای عیادت مریم، آماده بودند. بعد از فشار دادن دکمه آیفون، شهین خانوم در را برایشان باز کرد. محمد آقا، خانه نبود و چهار نفر در پذیرایی نشسته بودند. مریم، سینی شربت را جلویشان گذاشت. _بنشین مریم! حالت خوب نیست. _نه! بهتر شدم. دیشب رفتم دکتر، الان خیلی بهترم. مهلا خانم، خداروشکری گفت. _پس مادر... مراسم عقدت کیه؟! شهین خانم آهی کشید و گفت: _چی بگم مهلا جان... هم مریم هم محسن می خوان که شهاب، تو مراسم عقد باشه... ولی خب، تا الان که از شهاب خبری نیست. شهین خانم، نگاهی به دخترکش انداخت، که با ناراحتی سرش را پایین انداخته بود. _محمد آقا هم گفت، اگه تا فردا شهاب نیاد پس فردا باید مراسم برگزار بشه... مهلا خانم، دستش را روی زانوی شهین خانوم گذاشت. _خدا کریمه، شهین جان! خوب نیست زیاد طولش بدین.... بالاخره جوونند، دوست دارند با هم برند بیرون، بشینند حرف بزنند، حاج آقا خوب کاری میکنه مهیا، اشاره ای به مریم کرد. بلند شدند و به سمت اتاق مریم رفتند. مریم روی تخت نشست. _چته مریم؟! مریم، با چشم هایی پر از اشک، به مهیا نگاهی کرد. _خبری از شهاب، نیست.. با این حرف مریم، مهیا احساس ضعف کرد. دستش را به میز گرفت، تا نیفتد. با اینکه خودش هم حالش تعریفی نداشت، اما دلش نمی آمد، به مریم دلداری ندهد. با لبخندی که نمی توان اسم لبخند را رویش گذاشت... کنار مریم نشست و او را در آغوش گرفت. _عزیزم...خودش مگه بهتون نگفته، نمیشه بهتون زنگ بزنه؟! کارش هم حتما طول کشیده، اولین ماموریتش که نیست! مگه نه؟! مریم از آغوش مهیا، بیرون آمد و با چشمانی پر اشک به مهیا نگاه کرد. _ولی من می خوام تو مراسم عقدم داداشم باشه! انتظار زیادیه! _انتظار زیادی نیست! حقته!اما تو هم به فکر محسن باش؛ از مراسم بله برونتون یه هفته گذشته، خوب نیست بلا تکلیف بگذاریش... _نمی دونم چیکار کنم؟ نمی دونم ! _بلند شو؛ لوس نشو! مراسم عقد و برگزار کنید. از کجا میدونی تا اون روز، شهاب نیاد. یا اگه هم نیومد، تو عروسیت جبران میکنه. مریم لبخندی زدبوسه ای به گونه ی مهیا زد. _مرسی مهیا جان! _خواهش میکنم خواهری. ما بریم دیگه... _کجا؟! زوده! _نه دیگه بریم... الان پدرم هم میاد. مریم بلند شد. _تو لازم نیست بیای! بنشین چشمات سرخ شده نمی خواد بیای پایین.. همانجا با هم خداحافظی، کردند. مهیا از اتاق مریم خارج شد. نگاهی به در بسته ی اتاق شهاب انداخت. با صدای مادرش، از پله ها پایین رفت. _بریم مهیا جان؟! _بریم...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
عاقبت بخيري فرزندان با اين كارهای کوچک ماه محرم فرصت خوبیه . برای اونهایی که می خوان بچه هاشون با عنایت ویژه رشد کنند . •┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾••┈┈• 🔗 ایتا : 🍃@ShifteganeTarbiat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
شیفتگان تربیت
💠رمان #جانَمْ_میرَوَد 💠 قسمت #هشتاد_ونه _ای بابا! این دیگه کیه؟! دوباره رد تماس زد.... مهران از ص
💠رمان 💠 قسمت مهیا، کارتون را جلوی قفسه گذاشت. _بابا! این کتاب هارو هم بگذارم تو این کارتون؟! احمد آقا، که در حال چیدن کتاب ها بود؛ نگاهی به مهیا انداخت. _آره بابا جان! بی زحمت این ها رو هم بگذار. مهیا، شروع به چیدن کتاب ها در کارتون کرد. مهلا خانم، سینی به دست وارد اتاق شد. _خسته نباشید...دختر و پدر! مهیا با دیدن لیوان شربت، سریع لیوانی برداشت. _آخیش...مرسی مامان! احمد آقا لبخندی زد. _امروزم خستت کردیم دخترم! _نه بابا! ما کوچیک شما هم هستیم. مهلا خانم، نگاهی به کارتون ها انداخت. _این ها رو برا چی جمع می کنید؟! احمد آقا، یکی از کارتون ها را چسب زد. برای کتابخونه مسجدند من خوندمشون، گفتم ببرمشون اونجا، به حاج اقا موسوی هم گفتم؛ اونم استقبال کرد. همزمان، صدای تلفن مهیا بلند شد. مهیا، سریع از بین کارتون ها رد شد. اما تا به گوشی رسید، قطع شد. نگاهی انداخت. مهران بود.... محکم روی پیشانیش زد. موبایلش، دوباره زنگ خورد. سریع جواب داد. _آخه تو آدمی؟!... احمق بهت میگم بهم زنگ... _مهیا... مهیا با شنیدن صدای مریم؛ کپ کرد. ــ اِ تویی مریم؟! _پس فکر کردی کیه؟! _هیچکی! یه مزاحم داشتم! ــ آهان... راستی مهیا، شهاب زنگ زد، گفت خودش رو حتما برای فردا میرسونه... فردا مراسم عقده! مهیا دستش را روی قلبش که بی قرار شده بود؛ گذاشت. _جدی؟! مریم با ذوق گفت: _آره گل من! فردا منتظرتم... _باشه گلم! مهیا تلفن را قطع کرد.... روی تخت نشست. لبخند از روی لبش لحظه ای پاک نمی شد. به عکس شهید همت نگاهی انداخت و زمزمه کرد... _یعنی فردا میبینمش؟! **** ــ مهیا بدو مادر! الآن مراسم شروع میشه! مهیا که استرس داشت، دوباره به لباس هایش نگاهی انداخت. مهلا خانم به اتاق آمد. _بریم دیگه مهیا... _مامان؟! این روسری خوبه یا عوضش کنم ؟! _ای بابا! تا الآن یه عالمه روسری عوض کردی، بریم همین خوبه! مهیا چادرش را سرش کرد. کیف و جعبه کادوی را برداشت. احمد آقا، با دیدنشان از جایش بلند شد. ــ بریم؟! _آره حاجی! بریم تا دخترت دوباره روسری عوض نکرده!! مهیا، با اعتراض پایش را به زمین کوبید. ــ اِ...مامان! از خانه خارج شدند و مسافت کوتاه بین دو خانه را طی کردند. احمد آقا دکمه آیفون را فشار داد. در با صدای تیکی باز شد. دستان مهیا، از استرس عرق کرده بودند. هر لحظه منتظر بود، شهاب را ببیند. در ورودی باز شد، اما با چیزی که دید دلش از جا کنده شد. مریم و شهین خانوم با چشمان پر از اشک کنار هم نشسته بودند. سارا هم گوشه ای نشسته بود و با دستمال اشک چشمانش را پاک می کرد. مهیا، که دیگر نمی توانست خودش را کنترل کند. تکیه اش را به مادرش داد و...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
لطفا بجای اظهار نظر های شخصی، ببینید نظر آیت الله جوادی آملی در مورد امر به معروف و نهی از منکر چی هست... •┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾••┈┈• 🔗 ایتا : 🍃@ShifteganeTarbiat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
حتی تو فیزیک هم پوشش یعنی سقوط نکردن •┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾••┈┈• 🔗 ایتا : 🍃@ShifteganeTarbiat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔻مقام معظم رهبری: ▫️در میان رزمندگان - چه ارتش و چه سپاه - شهید «بابایی» یک انسان بزرگ و یک چهره ماندگار و فراموش‌نشدنی است. 🌹 ۱۵ مردادماه سالروز شهادت سرلشکر خلبان شهید عباس بابایی گرامی باد. •┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾••┈┈• 🔗 ایتا : 🍃@ShifteganeTarbiat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بوسه پدر شهید بابایی پس از شهادت بر پای پسرش جوری زندگی کنیم که پدرمان این طوری از ما راضی باشد •┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾••┈┈• 🔗 ایتا : 🍃@ShifteganeTarbiat
2_144178960559796203.pdf
1.07M
🎁 هدیه‌ی ویژه؛ 📚 دانلود PDF كتاب عفاف و حجاب در سبک زندگی ایرانی-اسلامی از منظر رهبر انقلاب ‌ •┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾••┈┈• 🔗 ایتا : 🍃@ShifteganeTarbiat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 رهبر معظم انقلاب: برخلاف خواستهٔ دشمن محرم امسال پرشورتر از سال‌های گذشته بود 🔹دشمنان سعی کردند را بی‌رونق کنند اما نقطهٔ مقابل آن اتفاق افتاد. دهه عاشورای امسال پرشورتر و پرحرکت‌تر و پرفایده‌تر بود. •┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾••┈┈• 🔗 ایتا : 🍃@ShifteganeTarbiat
43.09M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 فیلم کامل بیانات صبح امروز رهبر انقلاب در دیدار کارکنان و خانواده‌های ناوگروه ۸۶ ارتش جمهوری اسلامی ایران. ۱۴۰۲/۰۵/۱۵ •┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾••┈┈• 🔗 ایتا : 🍃@ShifteganeTarbiat
4_5942865059708407444.mp3
4.15M
نماهنگ | بانوای: شاعر: استاد عسگر شاهی اردبیلی
🔰 | مروری بر بیانات رهبر انقلاب در دیدار کارکنان و خانواده‌های ناوگروه ۸۶ نیروی دریایی ارتش جمهوری اسلامی ایران ۱۴۰۲/۰۵/۱۵ 💠تشکّر از تمامی دست‌اندرکاران انجام مأموریت ناوگروه ۸۶ 🙏صمیمانه از یکایک شما تشکّر میکنم؛ ✅هم از مجموعه‌ی ناوگروه ۸۶ که مأموریّت بزرگی را انجام دادند و پیرامون کره‌ی زمین را با موفّقیّت گردش کردند. ➕همچنین تشکّر میکنم از: 🔹خانواده‌های شما 🔸فرمانده محترم نیروی دریایی 🔹قرارگاه راهبردی‌ای که در ارتش تشکیل شد 🔸دستگاه‌هایی که پشتیبانی کردند که این کار بزرگ با شراکت مجموعه‌ای از افراد انجام بگیرد ♦️ لازم میدانم یادی کنم از شهیدان نیروی دریایی، شهیدان ناوچه‌ی پیکان و شهدای ارتش سرافراز جمهوری اسلامی؛ همه‌ی ‌ما مدیون آنها و خانواده‌هایشان هستیم. ☝️اقدامهای گذشتگان شما در دوران حوادث مهمّ انقلاب تا امروز، زمینه‌ی موفّقیّت امروز شما است؛ باید قدردان آنها باشید. 📌ماجرای حرکت شما شرح و تفصیلِ بیشتر و داستان مفصّل‌تری دارد که باید تبیین بشود. 💠درباره کار بزرگ ناوگروه ۸۶ ارتش جمهوری اسلامی ایران 🏷حرکت ناوگروه ۸۶، افتخاری بی‌مثال‌ در تاریخ دریانوردی ما 👇 📍یک مجموعه‌ی سیصدوپنجاه‌‌نفری، 📍با یک فرمانده مجرّب و کاردان، 📍بتوانند ۶۵ هزار کیلومتر را طی کنند 📍و نزدیک هشت ماه روی آب بمانند، دقیقاً ۲۳۲ روز؛ 👏اینها کارهای بزرگی است. ♦️حقایقی که درباره عمق حرکت ناوگروه ۸۶ نمایانگر شد: 👈وجود ۳ عامل مهم همت بلند، قدرت اراده و اعتماد به نفس 👈دانش نظامی و قدرت طرّاحی 👈شجاعت، استقامت و قدرت تحمّل سختی‌ها 👈مدیریت توانا و کارآمد و ماهر 🏷درباره نقش خانواده‌ها در ایجاد انگیزه برای اعضای ناوگروه 📌اگر خانواده‌ها اظهار ناراحتی و نارضایتی میکردند، همان [کسی] هم که رفته بود پشیمان میشد. ❇️بحمداللّه خانواده‌هایتان امتحان خوبی دادند، صبر خوبی کردند، احساس افتخار کردند، این افتخار را نشان دادند. 💠چند نکته در باب اقدامِ بزرگِ نیروی دریایی ارتش جمهوری اسلامی ایران: 📌 حرکت ناوگروه ۸۶، مصداق آیه‌ی «وَ اَعِدّوا لَهُم مَا استَطَعتُم» بود. 📌 اعتماد به نفس نیروهای ما را ارتقا داد، سطح توانایی‌های نظامی ما را بالا برد. 📌تجربه‌های ارزشمندی را در عرصه‌ی دریانوردی به نیروی دریایی و به نیروهای نظامی تقدیم کرد. 👇تجربه‌های جدید در: 🔹عبور از عرض اقیانوس آرام 🔸گذر بدون حادثه از تنگه‌ها و آبراه‌های دشوار 🔹مواجهه با عوارض دریایی در راه‌های دور 🔸خودکفایی در سوخت، در برق، در امکانات بهداشتی و درمانی 🔹ارتباط با مرکز ⭕️این دستاوردها، همه ذخیره‌های علمی است و در دانشگاهها باید تدریس بشود. 📌برای کشور وجهه‌ی بین‌المللی ایجاد کرد. 📌درسهای قابل توجه در دریانوردی ناوگروه: 🔹درس خداشناسی ✔️دریا در واقع یک نمایشگاهی است از آیات پروردگار. 🔹درس انقلاب ✔️این دانایی، این توانایی، این اعتماد به نفْس راُ این همّت را، این جسارت اقدام به یک چنین کار بزرگ را انقلاب به ما داد. 🔹حضور امنیّت‌ساز ✔️ویژه‌خواریِ در مسائل عمومیِ مربوط به بشریّت، جزو خصوصیّات ابرقدرت‌ها است، جزو خصوصیّات آمریکا است؛ شما این را نقض کردید. ❇️از همه‌ این درسها باید یک نتیجه گرفت و آن اینکه همه بدانیم: ⭐️موفّقیّتهای بشر، ⭐️کمالات بزرگ، ⭐️پیشرفتهای گوناگون، ⭐️امیدهای برآورده‌شده، 📌همه از بطن تلاشها و سختی‌ها به وجود می‌آید. 🏷نکات پایانی: 👈داستان این سفر هشت‌ماهه‌ی شما میتواند بن‌مایه‌ی یک کار خوب تلویزیونی و سینمایی بشود؛ هنرمندها به میدان بیایند. 👈امروز نود درصدِ تجارت دنیا از طریق دریا انجام میگیرد. ما از دریا باید خیلی استفاده کنیم. 💠درباره پررونق‌تر بودن محرم امسال ✨امسال به برکت توجّهات حضرت بقیّةاللّه (ارواحنا فداه) محرّم پُرشوری بود. ⭕️دشمنها سعی کردند، تلاش کردند که محرّم را بی‌رونق کنند، ↙️[امّا] درست نقطه‌ی مقابل آنچه آنها میخواستند اتّفاق افتاد. ❇️دهه‌ی عاشورای امسال از دهه‌های عاشورای سالهای قبل پُرشورتر، پُرحرکت‌تر، پُررونق‌تر و پُرفایده‌تر بود. ☝️کار خدا این‌جوری است. 🍀امیدواریم ان‌شاء‌اللّه همیشه شماها موفّق باشید، سربلند باشید. شماها به معنای واقعی کلمه فرزندان من هستید؛ دعایتان میکنم و امیدوارم ان‌شاء‌اللّه در همه‌ی حوادث زندگی، در همه‌ی امتحانهای بزرگ زندگی، مثل این امتحان، موفّق و مؤیّد باشید.