شیفتگان تربیت
* #هــو_العشـــق🌹 #پــلاک_پنهـــان #قسمت68 نفس عمیقی کشید و گفت: ـ میتونید از جاتو
* #هــو_العشــق🌹
#پـلاک_پنهـــان
#قسمت69
ــ میدونم خونه ای ،نمیخواستم مزاحمت بشم ولی دارم دیونه میشم
ــ این چه حرفیه کمیل
ــ شرمندتم امیرعلی ولی لطفا برام بگو چی شد
ــ سمانه خانم تو خیابون بوده،خیابون هم به خاطر بارون و سرما خلوت بوده،ساعت طرف ده ،ده و نیم بوده،مرده میگفت که از دور دیده یه مرد هیکلی داشته مزاحم دختری میشده،میگه معلوم بود دزد نبوده چون ماشین مدل بالا بوده و اینکه میخواسته بکشونتش داخل ماشین،اول ترسیده بره جلو اما بعد اینکه سمانه خانم داد و فریاد میکشه و خودشو میندازه زمین تا نتونن ببرنش،همسر مرده که همراهش بود کلی اصرار میکنه به شوهرش که کمک کنه،اونم چند بار بوق میزنه و میاد طرفشون که اون مرده سوار ماشین میشه و حرکت میکنه
امیرعلی سکوت کرد،می دانست شنیدن این حرف ها برای کمیل سخت بود اما باید گفته می شد ، نفس زدن های عصبی کمیل سکوت را بین آن دو را شکسته بود.
امیرعلی آرام صدایش کرد که جوابش صدای بلند و خشمگین کمیل بود:
ــ کمیل
ــ میکشمشون،نابودشون میکنم به مولا قسم نابودشون میکنم امیرعلی
ــ باشه باشه،آروم باش آروم باش
ـچطور آروم باشم؟اگه اون مرد نبود الان سمانه رو برده بودند
ــ آروم داد نزن،خداروشکرکه همچین اتفاقی نیفتاد،از این به بعد هم بیشتر مواظبیم
ـ فکر میکردم آزادش کنم ،دیگه خطری تهدیدش نمیکنه اما اینطور نشد،تو زندان میموند بهتر بود
ــ اونجوری هم ذره ذره داغون میشد
ــ نمیدونم چیکار کنم امیرعلی
ــ بهاش حرف بزن اما با آرامش،با داد و بیداد چیزی حل نمیشه،بهش بگو که چقدر اوضاع بهم ریخته است
ــ باشه،شرمنده مزاحمت شدم
ــ بازم گفتی که،برو مرد مومن
ــ یاعلی
ــ علی یارت
تماس را قطع کرد،باید با سمانه هر چه زودتر صحبت می کرد،نگاهی به پنجره اتاق صغری انداخت،چراغ ها خاموش بودند،پیامی به سمانه داد اما بعد از چند دقیقه خبری نشد،ناامید به طرف در رفت که سمانه از در بیرون آمد.
به سمتش آمد،سلامی کرد.
ــ علیک السلام ببخشید بیدارتون کردم،اما باید صحبت می کردیم
سمانه از ترس اینکه سمیه خانم آن ها را ببیند نگاهی به در انداخت و گفت :
ــ مشکلی نیست،من اصلا خوابم نمی برد
ـ چرا اینقدر به در نگاه میکنید
ـ ممکنه خاله بیاد
ــ خب بیاد،ما داریم حرف میزنیم
سمانه طلبکارانه نگاهی به او انداخت و گفت:
ــ صحبت من با شما که جواب رد به خواستگاریتون دادم و هیچوقت باهم هم صحبت نبودیم،الان، این موقع ،گپ زدن اون هم تو حیاط ،به نظرتون غیر طبیعی نیست ؟؟
کمیل فقط سری تکان داد،دوباره سردردبه سراغش آمده بود ،سرش را فشار داد و گفت :
ــ صداتون کردم که در مورد اتفاقات امشب صحبت کنیم
ترسی که ناگهان در چشمان سمانه نشست را دید و ادامه داد:
ــ با اینکه بهتون گفته بودم که تنها بیرون نیاید اما حرف گوش ندادید،سمانه خانم الان وقت لجبازی نیست،باورکنید اوضاع از اون چیزی که فکرمیکنید خطرناکتره،امشب فک کنم بهتون ثابت شد حرف های من چقدر جدی بود اما شما نمیخواید باور کنید
سمانه با عصبانیت گفت:
ــ بسه
* ادامه.دارد.... *
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
تا آخر ببینید حتما
این اسب بخاطر باخت درمسابقه توسط صاحبش تنبیه شد صاحبش بهش غذا نداد روز دوم هنگام وارد شدن به اسطبل با این صحنه روبرو شد
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 نقش بی بدیل یک زن خانه دار برای انتخابات چقدر مهم است...
🔹انتخابات برای تعیین سرنوشت ما هست، پس هیچ کس سر صندوق تنها نرود ...
#دعوت✌️
#انتخاب_مردم
#تنها_نرو
#امامت_امت
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
آیا صدای اعتراض، در پای صندوقهای رأی شنیده میشود؟
#انتخابات
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✨ بچگی مداح های حسینیه معلی😂😂
😂 فقط آخریش
👌👌👌🌹🌹🌹
https://eitaa.com/joinchat/2153840705Cd3695f0b90
مداحی آنلاین - ماه مبارک داره میاد - استاد میرزامحمدی.mp3
2.79M
🌙 #مناجات_شعبانیه
🍃فرازی از مناجات شعبانیه
🍃ماه مبارک داره میاد!
🎙حجتالاسلام #میرزامحمدی
👌بسیار دلنشین
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
فرض کنید با رأی ندادن من، این حکومت برود، چه کسی خواهد آمد؟
✨﷽✨
#پندانه
✍ دزد باور مردم نباشیم
دزدی بستهای یافت که در آن چیز گرانبهایی بود و دعایی نیز پیوست آن بود.
آن شخص بسته را به صاحبش برگرداند.
او را گفتند:
چرا این همه مال را از دست دادی؟
گفت:
صاحب مال عقیده داشت که این دعا، مال او را حفظ میکند. من دزد مال او هستم، نه دزد دین او.
اگر آن را پس نمیدادم و عقیده صاحب آن مال، خللی مییافت، آنوقت من، دزد باورهای او نیز بودم و این کار دور از انصاف است.
•┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾••┈┈•
🔗 ایتا :
🍃@ShifteganeTarbiat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💢 مردم سالاری دینی به حرف نمیشود
برای یک #انتخاب_درست این مجموعه را دنبال کنید
#انتخابات
هر روز یک آیه:
🌺اَعوذُ باللّهِ مِنَ الشَّیطانِ الرَّجیم🌺
🌹بسم الله الرحمن الرحیم🌹
« فَأَكَلَا مِنْهَا فَبَدَتْ لَهُمَا سَوْآتُهُمَا وَطَفِقَا يَخْصِفَانِ عَلَيْهِمَا مِن وَرَقِ الْجَنَّةِ وَعَصَىَ آدَمُ رَبَّهُ فَغَوَىَ»
سرانجام هر دو از آن خوردند، (و لباس بهشتیشان فرو ریخت،) و عورتشان آشکار گشت و برای پوشاندن خود، از برگهای (درختان) بهشتی جامه دوختند! (آری) آدم پروردگارش را نافرمانی کرد، و از پاداش او محروم شد!
(سوره مبارکه طه/ آیه ۱۲۱)
تفسیر:
سرانجام آنچه نمى بایست بشود، شد، و آدم و حوا هر دو از درخت ممنوع خوردند، و به دنبال آن لباس هاى بهشتى از اندامشان فرو ریخت، و اعضایشان آشکار گشت! (فَأَکَلا مِنْها فَبَدَتْ لَهُما سَوْآتُهُما).
هنگامى که آدم(علیه السلام) و حوا چنین دیدند، بلافاصله برگ هاى درختان بهشتى را ـ براى پوشاندن اندام خود ـ به هم دوختند (وَ طَفِقا یَخْصِفانِ عَلَیْهِما مِنْ وَرَقِ الْجَنَّةِ).
🌺🌺🌺
آرى، عاقبت آدم پروردگارش را عصیان کرد و از پاداش او محروم ماند (وَ عَصى آدَمُ رَبَّهُ فَغَوى).
غَوى از ماده غى به معنى کارى جاهلانه که از اعتقاد نادرستى سرچشمه مى گیرد گرفته شده، و چون در اینجا آدم به خاطر گمانى که از گفته شیطان براى او پیدا شده بود، ناآگاهانه از شجره ممنوع خورد، از آن تعبیر به غوى شده است.
بعضى از مفسران، غوى را به معنى جهل و نادانى ناشى از غفلت، بعضى به معنى محرومیت، و بعضى به معنى فساد در زندگى گرفته اند.
به هر حال، غى نقطه مقابل رشد است، رشد آن است که انسان از طریقى برود و به مقصد برسد اما غى آن است که از رسیدن به مقصود باز ماند.
(تفسیر نمونه/ ذیل آیه ۱۲۱ سوره مبارکه طه)
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌹میخواهید خدا عاشق شما شود ؟
قلم میزنید برای خدا باشد ...
گام برمیدارید برای خدا باشد ...
سخن میگویید برای خدا باشد ...
✅همه چی و همه چی برای خدا باشد ؛
#شهید_حاج_ابراهیم_همت
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 بچه را اینجوری مسجدی کن...☺️
#دکتر_سعید_عزیزی
شیفتگان تربیت
* #هــو_العشــق🌹 #پـلاک_پنهـــان #قسمت69 ــ میدونم خونه ای ،نمیخواستم مزاحمت ب
* #هــو_العشـــق🌹
#پـلاک_پنهــان
#قسمت70
ــ حواستون هست چی میگید؟لجبازی؟آخه کدوم لجبازی؟بعد از زندونی شدن تو یه چهار دیواری دلت یکم پیاده روی تو بارون بخواد،اینو برای شما لجبازیه
کمیل چشمانش را بر روی هم فشرد تاآرام شود وبه او تشر نزد
ــ منظور من
ــ منظور شما هر چی میخواد باشه،اما بدونید این وسط من دارم اذیت میشم،من دارم عذاب میکشم ،با اتفاق امشب
بایادآوری اون لحظات ،چشمه اشکش جوشید با صدای لرزانی ادامه داد :
ــ من الان حتی کسیو ندارم بهش از دردام بگم ،چون گفتید نگم،امشب وقتی اون منو میکشید تا ببره تو ماشین نمیدونستم کیو صدا کنم تا کمکم کنه،به ذهنم رسید که شمارو صدا کنم
به چشمان سرخ کمیل نگاهی انداخت و ادامه داد:
ــ صدا کردم اما اتفاقی افتاد؟کمکم کردید؟ این همه گفتید حواسم به همه چیز هست به کسی چیزی نگید خطرناکه من خودم مواظب شمام .پس چی شد؟چرا مواظب نبودید،اگه اون مرد به موقع نمی رسید معلوم نبود من الان کجا بودم
کمیل با عصبانیت چرخید و پشت را به سمانه داد و به صدای لرزان و خشمگین غرید:
ــ تمومش کنید
سمانه نگاه دیگری به کمیل انداخت که پیشانی اش را ماساژ می داد ،حدس می زد دوباره سردرد به سراغش آمده باشد،قدمی عقب رفت و ادامه داد:
ــ این وسط فقط شما مقصری که نتونستید درست وظیفتونو انجام بدید
بدون اینکه منتظر جوابی از کمیل باشه با قدم های بلند به داخل ساختمان رفت.
کمیل نفس های عمیق و پی در پی کشید،تا شاید آتیشی که سمانه به جانش انداخته را فروکش کند،به در بسته خیره شد،حق را به سمانه می داد او کم کاری کرده بود،باید بیشتر حواسش به سمانه باشد،اما چطور؟
سریع به محمد پیام داد و او خواست فردا حتما به او سر بزند،گوشی اش را در جیب شلوار کتانش گذاشت و دستی بر صورتش کشید،خواب از سرش پریده بود،به طرف حوض وسط حیاط رفت می دانست الان آبش سرد است اما بدون لحظه ای درنگ آستین های پیراهنش را تا زد و دستش را در آب گذاشت،بدون در نظر گرفتن سردیه آب وضو گرفت.
مطمئن بود دورکعت نماز و کمی دردودل با خدا ارامش می کند.
* ادامه.دارد.... *
💠 #الّلهُمَّعَجِّلْلِوَلِیِّکَالْفَرَج
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#استوری🌿
مناجات با خدا 💔
دردمندم ..
دلشکسته ام ..
#ماه_شعبان
#حاج_مهدی_رسولی
•┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾••┈┈•
🔗 ایتا :
🍃@ShifteganeTarbiat
🔅 #پندانه
✍ خیلی راحت به دیگران نمرههای پایین و منفی ندیم
پسر کوچولو از مدرسه اومد و دفتر نقاشیاش رو پرت کرد روی زمین! بعد هم پرید بغل مامانش و زد زیر گریه!
مادر نوازش و آرومش کرد و خواست که بره و لباسش رو عوض کنه.
دفتر رو برداشت و ورق زد. نمره نقاشیاش 10 شده بود!
پسرک، مادرش رو کشیده بود، ولی با یک چشم، و بهجای چشم دوم، دایرهای توپر و سیاه گذاشته بود!
معلم هم دور اون، دایرهای قرمز کشیده بود و نوشته بود:
پسرم! دقت کن!
فردای اون روز مادر سری به مدرسه زد. از مدیر پرسید:
میتونم معلم نقاشی پسرم رو ببینم؟
مدیر هم با لبخند گفت:
بله، لطفا منتظر باشید.
معلم جوان نقاشی وقتی وارد دفتر شد، خشکش زد. مادر یک چشم بیشتر نداشت!
معلم با صدایی لرزان گفت:
ببخشید، من نمیدونستم، شرمندهام.
مادر دستش رو به گرمی فشار داد و لبخندی زد و رفت.
اون روز وقتی پسر کوچولو از مدرسه اومد، با شادی دفترش رو به مادر نشون داد و گفت:
معلممون امروز نمرهام رو 20 کرد. زیرش هم نوشته: «گلم، اشتباهی یه دندونه کم گذاشته بودم.»
•┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾••┈┈•
🔗 ایتا :
🍃@ShifteganeTarbiat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
لطفا دخالت کنید‼️
برای یک #انتخاب_درست این مجموعه را دنبال کنید
#انتخابات
#سهم_من_چیست
🔴 ۲۰ پیشنهاد برای افزایش شور انتخاباتی
۱. پیشواز گوشی های خود را انتخاباتی کنید. کدها در جستجوی اینترنتی قابل دریافت است
۲. پروفایل های شخصی و کانال ها و گروه های شهرستان با تصاویر انتخاباتی و هشتگ #همه_می_آییم مزین کنم. هر شهرستان میتواند یک پروفایل اختصاصی و هماهنگ طراحی کند
۳. تا روز انتخابات به سبک دهه فجر ، جلوی مساجد، محلات و خیابان ها را با پرچم های کوچک و آویز ایران مزین کنیم. نصب پرچم روی تاکسی های تاکسیرانی هم پیشنهاد میشود.
۴. گروه های سرود نوجوانان شعرهای حماسی و ملی و انقلابی به صورت سیار یا ثابت در میدان ها و پارک های اصلی شهر همراه با نورافشانی اجرا کنند.
۵. در بنرها و تراکت های تبلیغی سطح شهرستان فقط و فقط از جملات #مثبت استفاده شود؛
🔹جملاتی مثل: خیز دوباره (فلان شهرستان) برای خلق حماسه ؛ خبر آمد خبری در راه است #همه_می_آییم ؛ (اسم شهر) آماده ی قیام ؛ شهر.... در تدارک تکرار یک حماسه بزرگ؛
۶. پخش آهنگ های انقلابی از بلندگوهای شهر
۷. استفاده از ظرفیت کاریزمای شهید سلیمانی در بیلبوردهای تبلیغاتی
🔹مثال:
شهیدسلیمانی: جمهوری اسلامی #حرم است
آغاز رزمایش مدافعان حرم : ۱۱ اسفند ماه ۱۴۰۲
۸. مطالبه برای مدیریت سلامت انتخاباتی
۹. پشت نویسی ماشین با جملات کوتاه(به نیابت از حاج قاسم رای میدهم یا فقط به عشق ایران رای میدهم) با عکسی از حاج قاسم یا نمادهای ملی و شهرستانی یا لوگوی پیروزی(V)
۱۰. پخش کلیپ های دعوت به انتخابات در بین الصلاتین مساجد و پخش سرودهای ملی بلافاصله بعد از پایان نماز
۱۱. ایجاد حس رقابت بین مساجد، جوانان آتش به اختیار هر محله، محلات، مناطق ، شهرها با استفاده از ظرفیت جوانان خلاق و تکنیک های عملیات روانی
۱۲. مانور رسانه ای روی اقدامات تبلیغی و برجسته سازی تجربه های موفق تبلیغی و فعالیت ها با اشتراک گذاری در مقیاس بسیار وسیع در فضای مجازی.
۱۳ . تهیه دستبندهایی ظریف و کوچک از پرچم مقدس جمهوری اسلامی ایران ویژه جوانان انقلابی و توزیع در مراسمات تا روز انتخابات
۱۴. راه اندازی پویش #من_هم_رای_میدهم ؛ گرفتن عکس با این جمله و با پرچم ایران توسط طیف ها و سلایق مختلف سیاسی و خصوصا افراد مرجع و تاثیرگذار و انتشار #حداکثری در کانال ها و گروه های شهرستان.
🔹به قید قرعه به تصاویر ارسالی جوایزی تقدیم شود
۱۵. برگزاری #جشن_تکلیف_سیاسی ویژه رای اولی ها در پارک ها یا فرهنگسراهای شهر همراه با اجرای برنامه های متنوع و شاد و برنامه ریزی جهت اجرای مسابقات، راه اندازی تریبون آزاد یا رژه موتوری ویژه این گروه همراه با ماشین صوت و...
۱۶. استفاده از ذوق و استعداد و پیشنهادات و طرح های ابتکاری خواهران فعال فرهنگی محلات
۱۷. سه شب آخر منتهی به ۱۱ اسفند روزهای بسیار حساسی است. جهت نورافشانی به صورت همزمان در چند نقطه شهر از هم اکنون با نهادهای متولی هماهنگ شود. ( دقت شود این امور اسراف نیست بلکه سرمایه گذاری است)
🔹 میتوان طرح رزمایش مجازی در اینستا و توئیتر و... با موضوع دعوت به انتخابات برای دو روز آخر منتهی به ۱۱ اسفند و خصوصا صبح ۱۱ اسفند آماده کرد.
۱۸. از هیئت امنای همه مساجد و سازمان تبلیغات و نهادهای متولی بپرسید برای شور انتخاباتی تا کنون جلسه ای تشکیل داده اند؟ حتما از روابط عمومی ادارات ، بانک ها مطالبه کنید سهم آنان برای خلق حماسه حضور چه بوده است؟!
۱۹. ذاکرین محترم اهلبیت به عنوان گروه مرجع خصوصا با در پیش رو بودن شهادت امام صادق (ع) نقش مهمی در گوشزد کردن حساسیت حماسه حضور دارند. فقط کافیست در آخر مجلس یا هنگام دعا فقط در حد یک دقیقه یک گریز یا دعای انتخاباتی بفرمایند.
(شهیدسلیمانی: جمهوری اسلامی قرارگاه حسین بن علی(علیهما السلام) است)
۲۰_ بسیج اصناف یک جماعت متدین و یک ظرفیت بسیار عالی با سابقه انقلابی بسیار درخشان هستند. با استفاده از این ظرفیت یک تراکت دعوت به انتخابات طراحی فرموده و تقدیم به اتحادیه اصناف، اصناف متدین و انقلابی نمایید تا با نصب در درب مغازه فضای شهر را انتخاباتی کنند.
☘️ امیدوارم شما هم با برگزاری جلسه و هم افزایی و #اقدام_سریع گامی جهت تحقق مشارکت حداکثری بردارید. توقف در شعار و جلسه ممنوع؛ زمان کم داریم و دشمن بیشمار!!