eitaa logo
شیفتگان تربیت
11.6هزار دنبال‌کننده
3.3هزار عکس
19.1هزار ویدیو
1.4هزار فایل
﷽ « تربیت : یعنی که #خـــــــــود را ساختن بعد از آن بر دیگـــــــــران پرداختنـ ...💡» • مباحث تربیتی - معرفتی و بصیرتی 🪔 • راه ارتباطی در صورت کاملا خیلی ضروری : ⊹ @Gamedooiran 🕊༉ - کانال را به دیگران هم معرفی فرمائید🌱؛ #تبلیغات نداریم!
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از شیفتگان تربیت
از کتاب تا قاف کرامت کانال شیفتگان تربیت کتابخوانی برگزار میکند. هدیه نقدی برای افراد برگزیده 😍🎁🎁🎁🎁 👈وقت کامل برای مطالعه است👌 https://eitaa.com/joinchat/2153840705Cd3695f0b90 برای دیگران ارسال بفرمایید 📌مطالب ناب همراه با مسابقه و هدایایی نقدی هدیه ۳۰۰ میلیون ریالی ۴،۰۰۰،۰۰۰میلیون ریال برای ۷۵ نفر زمان مسابقه اطلاع رسانی خواهد شد
جزء 7.mp3
4.22M
💠فایل صوتی: تند خوانی جزء هفتم قرآن کریم 🔹 با صدای استاد معتز آقایی
🔸 حکم روزه در فاصله بین دو وطن ⁉️ اگر فاصله دو وطن اصلی و اتخاذی فردی ۲۵ کیلومتر باشد، حکم نماز و روزه وی در بین راه دو وطن چگونه است؟
🌹راهکارهای زندگی موفق در جزء هفتم قرآن کریم
شیفتگان تربیت
* #هـــو_العشـــق🌹 #پـلاک_پنهـــان #قسمت88 تاثیر صحبت کمیل انقدر زیاد بود که دیگر
* 🌹 با کمک یاسمن همه ی خرید هارا از همان مغازه تهیه کرده بود،در پرو چادرش را مرتب کرد و خارج شد. یاسمن با دیدن سمانه گفت: ــ سمانه باور کن نمیخواستم بگیرم ها ،ولی شوهرت به زور حساب کرد سمانه چشم غره ای به کمیل رفت. بعد از تحویل خریدها ،و تشکر از یاسمن از مغازه خارج شدند. سمانه به طرف کمیل چرخید و گفت: ــ چرا حساب کردید؟ ــ چه اشکال داره ــ قرارمون این نبود ــ ما قراری نداشتیم سمانه به سمت مغازه ای مردانه قدم برداشت و گفت: ــ مشکلی نیست،پس لباسای شمارو خودم حساب میکنم کمیل بلند خندید،سمانه با تعجب پرسید: ــ حرف من کجاش خنده داشت؟ ــ خنده نداشت فقط اینکه ــ اینکه چی؟ ــ من لباس خریدم ــ چـــــــی؟ ــ اونشب با دوستم رفتم خریدم سمانه یا عصبانیت گفت: ــ شما منو سرکار گذاشتید؟ ــ نه فقط یکم شوخی کردم ــ ولی شما سرکارم گذاشتید. کمیل به سمت در خروجی قدم برداشت و آرام خندید. ــ گفتم که شوخی بود،الانم دیر نشده شام نخوردیم ،شما شامو حساب کنید. ــ نه پول شام کمتر از خریدا میشه به ماشین رسیدند کمیل در را برای سمانه باز کرد و گفت: ــ قول میدم زیاد سفارش بدم که هم اندازه پول لباسا بشه سمانه سوار شد کمیل در را بست و خوش هم سوار شد. ــ آقا کمیل من به خانوادم نگفتم که دیر میکنم ــ من وقتی تو پرو بودید با آقا محمود تماس گرفتم ،بهش گفتم که کمی دیر میکنیم سمانه سری تکان داد و نگاهش را به بیرون دوخت،احساس خوبی از به فکر بودن کمیل به او دست داد. کمیل ماشین را کنار یک رستوران نگه داشت ،پیاده شدند،کمیل در را برای سمانه باز کرد که با یک تشکر وارد شد،نگاهی به فضای شیک رستوران انداخت و روی یکی از میز ها نشستند،گارسون به سمتشان آمد،و سفارشات را گرفت،تا زمانی که سفارشاتشان برسد در مورد مکان عقد صحبت کردند،با رسیدن سفارشات در سکوت شامشان را خوردند،سمانه زودتر از کمیل سیر شد ،خداروشکری گفت و از جایش بلند شد. ــ من میرم سرویس بهداشتی ــ صبر کنید همراهیتون میکنم ــ نه خودم سریع میام به طرف سرویس بهداشتی رفت،سریع دست و صورتش را شست و بعد از مرتب کردن روسری اش از سرویس خارج شد،به طرف میزشان رفت اما کسی روی میز نبود،کمی نگران شد * ادامه.دارد.... *
07_Mostanade_Soti_Shonood_Aminikhaah.ir.mp3
18.53M
⭕️مستند صوتی شنود ✅جلسه هفتم 🛑 فلسفه بلایایی که به انسان می رسد؟ 🛑 نحوه شراکت شیطان در اموال و اولاد 🛑شیطان چه کسانی را یاری می دهد؟ 🛑کدام قشر با شیطان بیشتر مقابله می کند 🛑گوشه ای از اخلاق شیطان 🛑تنها راه خلاصی از شیطان
48.07M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💠تند خوانی جزء هفتم قرآن کریم 🔹 با صدای استاد معتز آقایی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠حجاب صفر و صد! . ✅سخنان استاد رحیم پور ازغدی 🌱• انتشارش با شما • •┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾••┈┈• 🔗 ایتا : 🍃@ShifteganeTarbiat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
6⃣دعای روز هفتم ماه رمضان 🎞 🎙 با صدای قاسم موسوی قهار •┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾••┈┈• 🍃@ShifteganeTarbiat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 کنایه داریوش ارجمند به وطن‌فروشی علی کریمی 🌺 اگر کسی شدی به‌خاطر همین وطن بود، حالا که رفتی آن طرف مرز چه شدی؟!
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 مهم‌ترین معیار دین‌داری چیست؟ 🌺 امام زمان علیه‌السلام درباه رجوع مردم در عصر غیبت چه فرمودند؟
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔻 منو تو هیئت راه نمیدادن / من حتی از سینه زدن برای امام حسین هم محروم بودم 🔹داستان تاثیرگذار زندگی محمد بهرامی، میهمان نابینای برنامه محفل
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✨جبران حسرتِ یک بسم‌الله در نماز جماعت، با یک کوه طلا؟! ❓لحظات ماه مبارک رمضان را چطور سپری کنیم؟
جزء 8.mp3
4.07M
💠فایل صوتی: تند خوانی جزء هشتم قرآن کریم 🔹 با صدای استاد معتز آقایی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
احکام به زبان ساده حکم مسواک زدن و کشیدن نخ دندان برای روزه‌دار🚰😬 •┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾••┈┈• 🔗 ایتا : 🍃@ShifteganeTarbiat
راهکارهای زندگی موفق در جزء هشتم قرآن کریم👆👆👆 التماس دعا🤲 •┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾••┈┈• 🔗 ایتا : 🍃@ShifteganeTarbiat
26.35M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌿❤️ « أَدْعُوکَ یَا سَیِّدِی بِلِسَانٍ قَدْ أَخْرَسَهُ ذَنْبُهُ » زمزمه فرازهایی از دعای ابوحمزه ثمالی بامداحی: •┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾••┈┈• 🔗 ایتا : 🍃@ShifteganeTarbiat
08_Mostanade_Soti_Shonood_Aminikhaah.ir.mp3
16.08M
⭕️مستند صوتی شنود ✅جلسه هشتم 🛑 از کجا بفهمیم که این مستند زاییده ذهن نیست؟ 🛑 چرا صوت ها سانسور می شود؟ 🛑تواتر، راه اثبات تجربیات نزدیک به مرگ
شیفتگان تربیت
* #هـــــو_العشــــق🌹 #پـلاک_پنهــــان #قسمت89 با کمک یاسمن همه ی خرید هار
* 🌹 به سمت پیشخوان رفت تا سریع حساب کند و به دنبال کمیل برود. ــ آقا صورت حساب میز 25 میخواستم ــ حساب شده خانم سمانه با تعجب تشکری کرد و از رستوران خارج شد و گوشی اش را در اورد تا شماره کمیل را بگیرد اما با دیدن کمیل که با لبخند به ماشین تکیه داد،متوجه قضیه شد. ــ چرا اینکارو کردید،مگه قول ندادید من حساب کنم؟ کمیل در را باز کرد و گفت: ــ من یادم نیست به کسی قول داده باشم سمانه چشم غره ای برایش رفت و سوار ماشین شد. در طول مسیر حرفی بینشان رد و بدل نشد و در سکوت به موسیقی گوش می دادند. کمیل ماشین را کنار در خانه نگه داشت ،هر دو پیاده شد‌ند. کمیل خرید ها را تا حیاط برد. ــ بفرمایید تو ــ نه من دیگه باید برم سمانه دودل بود اما حرفش را زد: ــ ممنون بابت همه چیز،شب خوبی بود،در ضمن یادم نمیره نزاشتید چیزیو حساب کنم کمیل خندید و گفت: ــ دیگه باید عادت کنید،ممنونم امشب عالی بود سمانه لبخندی زد،کمیل به سمت در رفت. ــ شبتون خوش لازم نیست بیاید بیرون برید داخل هوا سرده بعد از خداحافظی به طرف ماشینش رفت،امشب لبخند قصد نداشت از روز لبانش محو شود. صدای گوشی اش بلند شد ، می دانست محمد است و می خواهد ببیند چه کار کرده است،اما با دیدن شماره غریبه تعجب کرد. با دیدن عکس های امروز خودش و سمانه و متن پایین عکس ها عصبی مشتی محکمی بر روی فرمون کوبید. ــ مواظب خانومت باش آرامشی که در این چند ساعت در کنار سمانه به وجودش تزریق شده بود،از بین رفت،دیگر داشت به این باور می رسید که آرامش و خوشبختی بر او حرام است. خشمگین غرید: ــ میکشمتون به ولای علی زنده نمیزارمتون * ادامه.دارد.... * 💠
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 | تو همه چیز را می بینی و به چیزهای مخفی آگاه هستی، خدایا به تو پناه می آورم که ظاهرم در برابر دیگران نیکو باشد اما در نهان زشت باشم. 🌺 البصیر