eitaa logo
شیفتگان تربیت
11.3هزار دنبال‌کننده
3.3هزار عکس
19.2هزار ویدیو
1.4هزار فایل
﷽ « تربیت : یعنی که #خـــــــــود را ساختن بعد از آن بر دیگـــــــــران پرداختنـ ...💡» • مباحث تربیتی - معرفتی و بصیرتی 🪔 • راه ارتباطی در صورت کاملا خیلی ضروری : ⊹ @Gamedooiran 🕊༉ - کانال را به دیگران هم معرفی فرمائید🌱؛ #تبلیغات نداریم!
مشاهده در ایتا
دانلود
هر روز یک آیه: 🌺اَعوذُ باللّهِ مِنَ الشَّیطانِ الرَّجیم🌺 🌹بسم الله الرحمن الرحیم🌹 «إِنْ هُوَ إِلَّا رَجُلٌ افْتَرَىَ عَلَى اللَّهِ كَذِبًا وَمَا نَحْنُ لَهُ بِمُؤْمِنِينَ» او فقط مردی دروغ‌گوست که بر خدا افترا بسته؛ و ما هرگز به او ایمان نخواهیم آورد!» تفسیر: سرانجام، به عنوان یک جمع بندى در اتهامى که نسبت به پیامبرشان داشتند؛ چنین گفتند: او فقط مرد دروغگوئى است که بر خدا افترا بسته، و به همین دلیل، ما هرگز به او ایمان نخواهیم آورد! (إِنْ هُوَ إِلاّ رَجُلٌ افْتَرى عَلَى اللّهِ کَذِباً وَ ما نَحْنُ لَهُ بِمُؤْمِنِینَ). نه رسالتى از طرف خدا دارد، و نه وعده‌هاى رستاخیز او درست است، و نه برنامه‌هاى دیگرش، به همین دلیل، یک آدم عاقل به او ایمان نخواهد آورد. (تفسیر نمونه/ ذیل آیه ۳۸ سوره‌ مبارکه مؤمنون) •┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾••┈┈• 🍃@ShifteganeTarbiat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎬 کلیپ : مرا از آنچه از تو دور می‌کند، جدا کن! •┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾••┈┈• 🍃@ShifteganeTarbiat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
رشوه فقط پول نیست •┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾••┈┈• 🔗 ایتا : 🍃@ShifteganeTarbiat
28.13M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
✍تو ما و حتی روانشناسی غربی اومده که: 🔸حریم درخانواده باید:👇 🔮 محور باشد،نه محور •┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾••┈┈• 🍃@ShifteganeTarbiat
شیفتگان تربیت
* 💞﷽💞 ‍#بادبرمیخیزد #قسمت116 ✍ #میم_مشکات و سیاوش که با این حرف اخم هایش را فراموش کرده بود قاه
* 💞﷽💞 ‍ و اینبار دل سیاوش بود که تپید برای این صدا زدن اسمش. تا بحال اینقدر عاشق اسمش نشده بود. نگاهش چنان گرم شد که راحله طاقت نیاورد. دستهای سیاوش را که دور صورتش بودند گرفت، بغضش ترکید: -منو ببخش سیاوش... منو ببخش سیاوش کمک کرد راحله بنشیند، دستانش را محکم گرفت و اجازه داد هرچه میخواهد ببارد.... حالا راحله آرام شده بود. روی پایه ای سنگی میان باغچه نشسته بود، دستانش را روی زانو گذاشته بود و به زمین خیره شده بود و سیاوش روبرویش زانو زده بود. دستمالی از جیبش در اورد و به راحله داد. راحله بینی و صورتش را پاک کرد و دوباره آرام نشست: -ببخشید ناراحتت کردم کمی شرمنده بود از این اشک هایی که ضعیف نشانش میدادند. سیاوش یک دستش را روی دستهای راحله گذاشت، با دست دیگرش چانه راحله را گرفت و بالا آورد: -اینقدر بده? راحله منظورش را نفهمید و سیاوش با خنده ای شیطنت آمیز گفت: - قیافه م! اینقد بده که به جای من پیراهنم رو نگاه میکنی? راحله خنده اش گرفت. چقدر این نگاه بازیگوش و شاد، جذاب بود: -اگه بدم باشه دیگه باید تحمل کنم!! سیاوش قهقه زد. راحله با خودش فکر کرد: -آخ راحله! چطور میخواستی عاشق این مرد نباشی? بعد یکدفعه یادش آمد که سیاوش روی خاکها زانو زده. با عجله بلند شد: -ای وای لباستون... کثیف شد سیاوش آرام بلند شد، زانو هایش را کمی تکاند و با لحنی نمایشی گفت: -فدای سرتان بانو!! بعد بازویش را به سمت راحله گرفت و با همان لحن ادامه داد: -بانو به این شوالیه جان نثار، افتخار همراهی میدن? و راحله خنده کنان از این مسخره بازی سیاوش، بازویش را گرفت و به داخل رفتند چون دیگر وقت شام بود و مادر داشت صدایشان میزد. آخر شب، وقتی همه رفتند، راحله برای بدرقه سیاوش تا دم در رفت. همینطور که سیاوش کفش هایش را میپوشید راحله تکیه داده به درگاه نگاهش میکرد. سیاوش سربلند کرد: -وقتی میگم تیپ اسپورت برا همینه دیگه..این کفش های خشک و شق و رق پدر در میارن ... بعد گوشه چادر سفید راحله را گرفت، بوسید و گفت: -اجازه مرخصی میفرمایید خانومی? دوست نداشت حالا که راحله اعتماد کرده بود و نزدیکش شده بود حس کند سیاوش قصد سو استفاده دارد. راحله چشمانش را بست، سری تکان داد و گفت: -شب بخیر همسر جان!! بابت امروز ممنون و گونه هایش سرخ شد. چشمان سیاوش برقی زد اما قبل از اینکه جوابی بدهد گوشی اش زنگ خورد. پدر بود که در ماشین منتظر سیاوش بود و معلوم بود سیاوش دیر کرده و حوصله اش سر رفته. برای همین اشاره ای به گوشی کرد و همانطور که گوشی را جواب میداد دستی برای خداحافظی تکان داد و رفت... تمام طول مسیر داشت به این فکر میکرد همه سختی هایی که این مدت کشیده ارزشش را داشته است. پشت چراغ قرمز نگه داشت. دستش را روی فرمان انداخت، همانطور که به جلو خیره شده بود، لبخند کمرنگی زد و زیر لب گفت: -می ارزید* پ.ن: *مونولوگ نهایی فیلم " در دنیای تو ساعت چنده" ...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎞 مجموعه "خشت اول" 🔻 قسمت اول: دغدغه‌ی خیلی از پدر و‌ مادرها با ادب شدن فرزندشونه...🫢 🤔کجای کار مشکل داره؟ 🔰 پاسخ را در این ویدیو ببینید. 💌 برای پدر و مادرها ارسال کنید. •┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾••┈┈• 🍃@ShifteganeTarbiat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
خلاصه اسلام در یک جمله! ⁉️ امان یافتگان روز قیامت چه کسانی هستند؟ به مناسبت سالروز ولادت امام حسن عسکری علیه‌السلام •┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾••┈┈• 🍃@ShifteganeTarbiat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌷 مهدی جان میلاد پدر بزرگوارتان مبارک •┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾••┈┈• 🍃@ShifteganeTarbiat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠شیعه واقعی از نظر امام حسن عسکری علیه السلام •┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾••┈┈• 🍃@ShifteganeTarbiat
هر روز یک آیه: 🌺اَعوذُ باللّهِ مِنَ الشَّیطانِ الرَّجیم🌺 🌹بسم الله الرحمن الرحیم🌹 «قَالَ رَبِّ انصُرْنِي بِمَا كَذَّبُونِ» (پیامبرشان) گفت: «پروردگارا! مرا در برابر تکذیب‌های آنان یاری کن!» تفسیر: هنگامى که غرور و طغیان آن‌ها از حدّ گذشت، تمام پرده هاى حیا را دریدند، و بى شرمى در انکار رسالت، معجزات و دعوت انسان ساز پیامبرشان را به آخرین حدّ رساندند، و خلاصه، بر همه آن‌ها اتمام حجت شد، این پیامبر بزرگ الهى رو به درگاه خدا کرده، گفت: پروردگارا! مرا در مقابل تکذیب هاى آن‌ها یارى کن (قالَ رَبِّ انْصُرْنِی بِما کَذَّبُونِ). آن‌ها هر چه توانستند گفتند و هر تهمتى خواستند زدند، تو مرا کمک فرما.🤲 (تفسیر نمونه/ ذیل آیه ۳۹ سوره‌ مبارکه مؤمنون) •┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾••┈┈• 🍃@ShifteganeTarbiat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎬 کلیپ : کمی اهل حق تو را به وحشت نیندازد! •┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾••┈┈• 🍃@ShifteganeTarbiat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✅ مامان و باباها ....! 🎞 مجموعه "خشت اول" 🔻 قسمت دوم: تنهایی‌شو شما پر کن، تا بقیه براش پر نکنن☺️ 🔹توصیه‌هایی کاربردی برای رفع دغدغه پدر و مادرها در تربیت فرزندانشان 💌 برای پدر و مادرها ارسال کنید. •┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾••┈┈• 🍃@ShifteganeTarbiat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📌 وظیفه والدین نسبت به گوشی فرزندان... 🎙 دکتر سعید عزیزی •┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾••┈┈• 🍃@ShifteganeTarbiat
شیفتگان تربیت
* 💞﷽💞 ‍#بادبرمیخیزد #قسمت117 ✍ #میم_مشکات و اینبار دل سیاوش بود که تپید برای این صدا زدن اسمش. ت
* 💞﷽💞 ‍ : اولین مهمانی دو نفره صبح روز بعد، سپیده مفلوک ترین آدم آن اطراف تا شعاع چندین کیلومتری بود. حداقل از دید خودش! قرار بود راز رفیق جانش را حفظ کند. چه کار سختی. بدانی استادت و دوستت، که کارد و پنیر بوده اند، نامزد کرده اند اما مجبور باشی مهر سکوت بر لب بزنی. عجب دنیای ظالمی! راحله نخواسته بود کسی بداند. میدانست اگر بفهمند دوره اش خواهند کرد و سوال و پچ پچ و قضاوت و ... حوصله نداشت بخواهد پاسخگوی سوال های تکراری باشد. سوال هایی که شاید خودش هم خیلی جوابشان را نمی دانست. شاید هم بخاطر ترس مخفی بود که در دلش موج میزد. دفعه قبل که همه فهمیده بودند وقتی همه چیز به هم خورد سوال بود و سرزنش و ... اگر دوباره این اتفاق تکرار میشد چه? وقتی به این موضوع فکر میکرد قلبش به تاپ تاپ می افتاد. نمیتوانست به خودش دروغ بگوید. سیاوش را دوست داشت. میترسید برای نبودنش. نامزدی برای آشنایی بود. به خودش قول داده بود منطقی باشد ولی با این وجود ته قلبش دوست نداشت سیاوش را از دست بدهد. پدر گفته بود این پسر ارزشش را دارد، اصول اخلاقی اش سالم است و راحله به اعتماد همین تشخیص پدر قدم برداشته بود. شش ماه نامزدی فرصت خوبی بود برای راحله که ببیند چقدر قدرت تغیر دادن دارد و برای سیاوش که نشان دهد چقدر انعطاف پذیر است و منطقی. راحله حس میکرد آن تجربه بد پخته ترش کرده بود و حالا میفهمید معنای حرف مادرش را: -هیچ اتفاقی در زندگی بی حکمت نیست و هر رنجی که به آدم میرسه برای رشد دادنه. برای یاد گرفتن و بیچاره کسایی که فقط رنج رو میبرند اما چیزی یاد نمیگیرند. خوشبختانه سپیده با تمام زجری که میکشید توانست راز دوستش را حفظ کند و راحله و سیاوش هم در دانشکده جز لبخند زدن های دورادور کاری با هم نداشتند. راحله از نماز خانه که بیرون آمد، نگاهی به گوشی اش انداخت، سرش را چرخاند و سیاوش را دید که روی صندلی حیاط نشسته بود و با لبخندی کش آمده داشت نگاهش میکرد. جواب پیامکش را داد: -نیم ساعت دیگه، سر چهار راه حافظیه بعد از جواب پس دادن به سپیده و کلی سین جیم، توانست از دانشکده بزند بیرون. سیاوش همان جای همیشگی ایستاده بود. سوار شد: -سلام جناب همسر -سلام بانو. اینجور موقع ها میگن قبول باشه، نه? راحله لبخندی زد: -بعله -خوب با خدای خودتون خلوت میکنین دیگه مارو یادتون میره ها! راحله در کیفش را بست و گفت: - ما هم راضی هستیم شما اینقدر با خداتون خلوت کنین که مارو یادتون بره سیاوش دنده را عوض کرد: -واقعا? حسودیت نمیشه اونوقت -نمیدونم! شایدم حسودیم بشه اما مطمئنم کنار حسودی علاقم بهت بیشتر میشه سیاوش با خوشحالی پرسید: -واووو... واقعا? پس خوش به حال من! راحله ترجیح داد با روده درازی و جملات کلیشه ای، امر به معروفش را خدشه دار نکند برای همین گفت: -خب? چه کارم داشتی که افتخار دادی بیای دنبالم? سیاوش گفت: -ای بدجنس و خندید. راحله هم با خنده سیاوش خنده اش گرفت. چقدر قشنگ میخندید. -پنج شنبه شب یه مهمونی داریم. عموم چند تا از فامیلارو که اینجان دعوت کرده، میخوام تو هم بیای، میای? راحله با خنده گفت: -چطور مهمونی? آلات لهو و لعب که ندارین? سیاوش که عاشق این لحن طنز راحله بود گفت: -گمون نکنم، نهایت یکم دلنگ دولونگ پیانو و قیژ قیژ ویولون پسر عمه کیا..بزن و برقص نداریم حاج خانم! راحله که انگار بار بزرگی از روی دوشش برداشته بودند گفت: -باید از مامان اینا اجازه بگیرم -خب مامان اینا هم دعوتن ... -فکر نمیکنم بیان... احتمالا پنج شنبه دعوت دایی باشن
📝 منابع عبری در مورد وضعیت سردار قاآنی چه می‌گویند؟ 🔻یک منبع عبری به نقل از یک فرمانده میدانی از تیپ ۶ ذخیره ارتش اسرائیل در جنوب لبنان که نخواسته نامش فاش شود مدعی شده سردار قاآنی فرمانده سپاه قدس بعد از ترور گسترده فرماندهان مقاومت، خود به اتاق جنگ در جنوب لبنان رفته و به همراه جمعی از فرماندهان میانی سپاه قدس فرماندهی میدان را در دست گرفته اند. 🔹این منبع مدعی شده نسل جدیدی از تجهیزات، سیاست های ارتباطی و قوائد فرماندهی وارد میدان شده و در حال استفاده است که توانسه بعد از از دست دادن تقریبا تمام فرماندهان ارشد حزب الله انسجام درونی حزب الله را حفظ کند. 🔸وی تاکید کرده بعد از چندین تلاش هنوز کماندو های ارتش رژیم‌صهیونیستی نتوانسته اند با وجود احاطه اطلاعاتی و ماهواره ای سربازان حزب الله را محاصره کنند و هر بار تلاش برای نفوذ به استحکامات حزب الله شده گویی آنها از قبل مطلع بودند و با تخلیه مقر و تله گذاری اجازه ورود به مقر های خود را داده اند وعقب نشینی کرده اند، و در ادامه با آتش هدفمند مارا مجبور به عقب نشینی کرده اند. 🔹این منبع میدانی تاکید کرده در جنگ ۳۳ روزه عماد مغنیه، قاسم سلیمانی و حسن نصر الله در اتاق فرماندهی جنگ را مدیریت میکردند، اما امروز فرماندهی واحد در دست اسماعیل قاآنی است. 🔺درگیری های مدیریت شده میدان حاکی از وجود یک فرماندهی واحد و قدرتمند است که در عین تیزهوشی از کمترین امکانات بیشترین استفاده را میبرد و خود را برای سناریو های پیش رو از قبل آماده کرده است. ✅ خبر فوق از یک منبع عبری ترجمه شده... •┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾••┈┈• 🍃@ShifteganeTarbiat
هدایای آشتی با امام عصر(عج) و انسان ۲۵۰ ساله واریز شد https://eitaa.com/joinchat/2153840705Cd3695f0b90
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🏴 موشن گرافیک آشنایی با زندگی حضرت معصومه (س) •┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾••┈┈• 🍃@ShifteganeTarbiat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 عظمت حضرت معصومه سلام الله علیها 🎙 حجت الاسلام رفیعی ◾️ به مناسبت فرا رسیدن ۱۰ ربیع الثانی، سالروز وفات شهادت گونه حضرت فاطمه معصومه علیها السلام •┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾••┈┈• 🍃@ShifteganeTarbiat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شهر زیرزمینی هواپیمایی هم داریم مگه !؟ •┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾••┈┈• 🍃@ShifteganeTarbiat
هر روز یک آیه: 🌺اَعوذُ باللّهِ مِنَ الشَّیطانِ الرَّجیم🌺 🌹بسم الله الرحمن الرحیم🌹 «فَأَخَذَتْهُمُ الصَّيْحَةُ بِالْحَقِّ فَجَعَلْنَاهُمْ غُثَاءً فَبُعْدًا لِّلْقَوْمِ الظَّالِمِينَ» سرانجام صیحه آسمانی آن‌ها را بحق فرو گرفت؛ و ما آن‌ها را همچون خاشاکی بر سیلاب قرار دادیم؛ دور باد قوم ستمگر (از رحمت خدا)! تفسیر: و همین طور شد. ناگهان صیحه آسمانى آن‌ها را به حق زیر ضربات خود فرو گرفت (فَأَخَذَتْهُمُ الصَّیْحَةُ بِالْحَقِّ). صاعقه اى مرگبار با صدائى وحشت انگیز و مهیب فرود آمد، همه جا را تکان داد و در هم کوبید و ویران کرد، و اجساد بى جان آن‌ها را روى هم ریخت، بقدرى سریع و کوبنده بود که حتى قدرت فرار از خانه هاشان پیدا نکردند و در درون همان خانه هایشان مدفون گشتند، چنان که قرآن در پایان این آیات مى گوید: ما آن‌ها را همچون خار و خاشاک در هم کوبیده شده، روى سیلاب قرار دادیم (فَجَعَلْناهُمْ غُثاءً). دور باد از رحمت خداوند قوم ستمگر ! (فَبُعْداً لِلْقَوْمِ الظّالِمِینَ). 🌺🌺🌺 غثاء در اصل به معنى گیاهان خشکیده اى است که به صورت بسیار در هم ریخته بر روى سیلاب قرار دارد، همچنین به کف هائى که روى دیگ در حال جوشیدن پیدا مى شود نیز، غثاء مى گویند. تشبیه اجساد بى جان آن‌ها به غثاء ، اشاره به نهایت ضعف، ناتوانى، در هم شکستگى و بى ارزش بودن آن‌ها است; چرا که خاشاک روى سیلاب، از هر چیز بى ارزش تر و سبک تر است، نه از خود اراده اى دارد و نه بعد از گذشتن و فرونشستن سیلاب، اثرى از آن باقى مى ماند. (تفسیر نمونه/ ذیل آیه ۴۱ سوره‌ مبارکه مؤمنون) •┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾••┈┈• 🍃@ShifteganeTarbiat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎬 کلیپ : قومیت و نژادپرستی ملاک صحیحی برای انتخاب نیست •┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾••┈┈• 🍃@ShifteganeTarbiat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
به عنوان یک روانشناس میگم اینستاگرام را کنار بذارید زندگی‌تون رو نابود میکنه •┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾••┈┈• 🍃@ShifteganeTarbiat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎞 مجموعه "خشت اول" 🔻 قسمت سوم: 🤔 مامان و باباها برای اینکه بچه‌هاتون یه مهارت یاد بگیرند، چیکار کردین؟ 💌 برای پدر و مادرها ارسال کنید. •┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾••┈┈• 🍃@ShifteganeTarbiat