eitaa logo
شیفتگان تربیت
11.6هزار دنبال‌کننده
3.4هزار عکس
19.5هزار ویدیو
1.4هزار فایل
﷽ « تربیت : یعنی که #خـــــــــود را ساختن بعد از آن بر دیگـــــــــران پرداختنـ ...💡» • مباحث تربیتی - معرفتی و بصیرتی 🪔 • راه ارتباطی در صورت کاملا خیلی ضروری : ⊹ @Gamedooiran 🕊༉ - کانال را به دیگران هم معرفی فرمائید🌱؛ #تبلیغات نداریم!
مشاهده در ایتا
دانلود
خورشيد چراغكي ز رخسار عليست.. مه نقطه كوچكي ز پرگار عليست.. هر كس كه فرستد به محمد صلوات.. همسايه ديوار به ديوار عليست.. (علیه السّلام)🌺 🌺
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
پاسخ عالی، مستدل رهبر معظم انقلاب به اراجیفی که حسن روحانی گفته بود
هدایت شده از شیفتگان تربیت
از کتاب شبهه انتخابات کانال شیفتگان تربیت کتابخوانی برگزار میکند. هدیه نقدی برای افراد برگزیده 😍🎁🎁🎁🎁 👈یکم اسفند،ساعت ۱۴ وقت کامل برای مطالعه است👌 سنجاق شده https://eitaa.com/joinchat/2153840705Cd3695f0b90 برای دیگران ارسال بفرمایید 📌مطالب ناب همراه با مسابقه و هدایایی نقدی
هر روز یک آیه: 🌺اَعوذُ باللّهِ مِنَ الشَّیطانِ الرَّجیم🌺 🌹بسم الله الرحمن الرحیم🌹 «فَأَخْرَجَ لَهُمْ عِجْلًا جَسَدًا لَّهُ خُوَارٌ فَقَالُوا هَذَا إِلَهُكُمْ وَإِلَهُ مُوسَىَ فَنَسِيَ» و برای آنان مجسّمه گوساله‌ای که صدایی همچون صدای گوساله (واقعی) داشت پدید آورد؛ و (به یکدیگر) گفتند: «این خدای شما، و خدای موسی است!» و او فراموش کرد (پیمانی را که با خدا بسته بود)! (سوره مبارکه طه/ آیه ۸۸) تفسیر: در هر صورت، سامرى از زینت‌آلات فرعونیان که از طریق ظلم و گناه در دست فرعونیان قرار گرفته بود و ارزشى جز این نداشت که خرج چنین کار حرامى بشود، آرى، از مجموع این زینت‌آلات مجسمه گوساله‌اى را براى آن‌ها تهیه کرد. جسد بى جانى که صدائى همچون گوساله داشت (فَأَخْرَجَ لَهُمْ عِجْلاً جَسَداً لَهُ خُوارٌ). بنى اسرائیل که این صحنه را دیدند، ناگهان همه تعلیمات توحیدى موسى(علیه السلام) را به دست فراموشى سپردند و به یکدیگر گفتند: این است خداى شما و خداى موسى (فَقالُوا هذا إِلهُکُمْ وَ إِلهُ مُوسى). 🌺🌺🌺 این احتمال نیز وجود دارد که گوینده این سخن، سامرى و دستیاران و مؤمنان نخستین او بوده اند. و به این ترتیب، سامرى عهد و پیمانش را با موسى، بلکه با خداى موسى فراموش کرد و مردم را به گمراهى کشاند (فَنَسِیَ). این که بعضى از مفسران، نسیان را در اینجا به معنى گمراهى و رفتن از بیراهه، تفسیر کرده اند، یا فاعل نسیان را موسى(علیه السلام) دانسته گفته اند: این جمله سخن سامرى است، و مى خواهد بگوید: موسى(علیه السلام) فراموش کرده است که این گوساله خداى شما است، همه این‌ها مخالف ظاهر آیه است، ظاهر همان است که در بالا گفتیم که منظور این است: سامرى عهد و پیمانش را با موسى(علیه السلام) و خداى موسى به دست فراموشى سپرد و راه بت پرستى پیش گرفت. (تفسیر نمونه/ ذیل آیه ۸۸ سوره‌ مبارکه طه)
17.63M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
موشن احکام (پویانمایی احکام)- پوست حیوانات
6.35M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎬 کلیپ :چرا ولادت امیرالمؤمنین (علیه السلام) در خانه خدا اتفاق افتاد؟
شیفتگان تربیت
* #هــو_العشــق🌹🍃 #پـلاک_پنهــان #قسمت40 خاله اش را در آغوش گرفته بود و به
* 🌹 محمد بعد از سلام و احوالپرسی به اتاق خواهرزاده اش رفت،تقه ای به در زد و وارد اتاق شد،با دیدن کمیل که سرش را به پشت صندلی تکیه داده بود و چشمانش را بسته بود به طرفش رفت و صندلی را برداشت و روبه روی آن نشست.به پروند و برگه هایی که اطرافش پخش بود نگاهی انداخت،متوجه شد که پرونده برای سمانه است،چقدر دوست داشت که به دیدنش برود،اما اینجوری بهتر بود ،سمانه نباید چیزی در مورد دایی اش بداند. کمیل آرام چشمانش را باز کرد،محمد با دیدن چشمان سرخش ،سری به علامت تاسف تکان داد. ــ داری با خودت چیکار میکنی؟فکر میکنی با این حالت میتونی ادامه بدی؟یه نگاه به خودت انداختی،چشمات از شدت خستگی و فشار سرخ سرخ شدن،اینجوری میخوای سمانه رو از این قضیه بیرون بکشی کمیل چشمانش را محکم بر روی هم فشرد و زمزمه کرد: ــ کم اوردم دایی ،کم اوردم محمد ناراحت نگاهش را بر او دوخت و با لحنی که همیشه به محمد آرامش می داد گفت: ــ این پرونده چیزی نیست که بخواد تو رو از پا در بیاره،تو بدتر از این پروندهارو حل کردی،این دیگه چیزی نیست که بخواد تورو از پا در بیاره. ــ میدونم ,میدونم،اما این با بقیه فرق میکنه،نمیتونم درست تمرکز کنم،همش نگرانم،یک هفته گذشته اما چیزی پیدا نکردم،سهرابی فرار کرده،بشیری اثری ازش نیست،همه ی مدارکی که داریم هم بر ضد سمانه است،نمیدونم باید چیکار کنم؟ ــ میخوای پرونده رو بسپاری به یکی دیگه؟ ــ نه نه اصلا محمد سری تکان داد و پرونده ای که به همراه خود آورده بود را مقابل کمیل گرفت!! ــ رو یکی از پرونده ها دارم کار میکنم یه مدته،که یه چیز جالبی پیدا کردم،که فکر میکنم برای تو هم جالب باشه. کمیل سر جایش نشست،و پرونده را از دست محمد گرفت،پرونده را باز کرد و شروع به بررسی برگه ها کرد ــ تعجب نکردی؟؟ ــ نه ،چون حدسشو میزدم ــ پس دوباره سر یه پرونده همکار شدیم ،اصلا فکرش را نمی کرد که سمانه وارد چه بازی بزرگی شده،با دیدن نشریه ها حدس می زد کار آن گروه باشد اما تا قبل از دیدن این برگه ها ،امیدوار بود که تمام فکرهایش اشتباه باشند اما..... * ادامه.دارد.... *