6.49M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎬 کلیپ : افتخار به این است که ...
#آیت_الله_سید_حسن_عاملی
•┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾••┈┈•
🍃@ShifteganeTarbiat
32.58M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
❓چرا پسر قبل از سن ۲۱ ازدواج نکنه بهتره؟؟
#دکتر_سعید_عزیزی
#ازدواج
#تربیت_فرزند
•┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾••┈┈•
🍃@ShifteganeTarbiat
www.vaezin.com - راز دیگران را فاش نکن.mp3
4.05M
🔖 راز دیگران را فاش نکنید
🎙واعظ: آیت الله فاطمینیا
•┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾••┈┈•
🍃@ShifteganeTarbiat
شیفتگان تربیت
* 💞﷽💞 #بادبرمیخیزد #قسمت101 ✍ #میم_مشکات راحله سر جایش خشک شد. شوکه شده بود. شاید تا بحال رفتار
* 💞﷽💞
#بادبرمیخیزد
#قسمت102
✍ #میم_مشکات
#فصل_بیست_و_سوم:
دعوت غیر منتظره
چند روزی گذشت. راحله حس کرد حالا که قطعات پازل کنار هم چیده شده و سوال هایش جواب داده شد و ابهامات برطرف، آرامش بیشتری پیدا کرده است. خصوصا با جواب منفی که به جناب پارسا داده بود دیگر همه چیز را تمام شده می دانست و فکر کرد قرار است بالاخره بعد از چندین ماه تلاطم و دردسر با خیال راحت از زندگی اش لذت ببرد. مخصوصا که عید نزدیک بود و برای مراسم عقد خواهرش اینقدر کار داشتند و سرشان شلوغ بود که دیگر وقت نمیکرد به استاد نگون بختی که آب سرد روی آتش عشقش ریخته بود فکر کند. با خودش فکر میکرد تعطیلات و دوری، آقای پارسا را هم از تب و تاب خواهد انداخت. هرچه باشد از قدیم گفته اند " از دل برود هر آنکه از دیده برفت"
اما گویا قرار نبود کسی از دیده برود و جریان آب، در جهتی که راحله پیش بینی کرده بود حرکت نکرد...
صبح روز دوشنبه قبل از عیدبود. روز غافلگیری راحله. همان طور که دور کرسی داشتند صبحانه شان را میخوردند پدر رو به مادر کرد و پرسید:
- خانم جان? به نظرت آقای پارسا رو هم دعوت کنیم برای مراسم?
گوش های راحله زنگ زدند: پارسا?کدوم پارسا?
مادر کمی شیر برای شیما ریخت و جواب داد:
-نمیدونم! ما مدیون ایشون هستیم و فرصت هم نشد درست حسابی ازشون تشکر کنیم. ولی هرچی باشه استاد راحله ست. به نظرم بهتره نظر راحله رو هم بپرسیم.
استاد راحله! اشتباه نشنیده بود. پدر و مادرش داشتند در مورد آقای دکتر صحبت میکردند. آخر چرا این ماجرا تمام نمیشد?
مادر رو کرد به راحله و پرسید:
-نظر تو چیه دخترم? به نظرت اشکالی نداره دعوتشون کنیم?
راحله که نزدیک بود قطره آبی که در گلویش پریده بود خفه اش کند سرفه ای کرد و گفت:
-اشکال که نه ... ولی خب بابا که ازشون تشکر کردند.
راحله جریان پیش آمده را به خانواده نگفته بود. برای همین پدر و مادرش نمیدانستند او چه تقلایی میکند در این میان. جواب مثبت او دیدارش با پارسا را در پی داشت. دیداری که از آن فراری بود. برای جواب منفی هم باید دلیلی منطقی میداشت. نمیخواست به خانواده اش چیزی بگوید و نگرانشان کند. تازه همه چیز آرام شده بود. با خودش فکر کرد او که جواب منفی را به پارسا داده است پس حتی اگر دعوت شود مشکلی پیش نخواهد آمد برای همین مخالفتی نکرد. اصلا شاید به خاطر همان جواب منفی، جناب استاد بهشان برخورده باشد و از آمدن امتناع کند. خدا کند اینطور شود.
آن روز، جناب پارسا، دمغ از اتفاقات پیش آمده تصمیم گرفت تنی به اب بزند تا شاید کمی سرحال شود. همینطور که پکر رانندگی میکرد گوشی اش زنگ خورد. شماره ناشناس بود. با بی میلی جواب داد:
-بله?
ولی وقتی صدای پشت گوشی خودش را معرفی کرد جا خورد. برای لحظه ای فکر کرد نکند راحله جریان را به پدرش گفته باشد و پدر برای حسابرسی زنگ زده باشد. هر چه باشد پدر راحله بود. همانقدر مذهبی. آخ که حتما زنگ زده بود لیچار بارش کند که این چه رفتاری ست پسره الدنگ... وقتی سید با این ابراز علاقه مخالفت کرده بود، خب تکلیف پدر خانم شکیبا هم معلوم بود دیگر. او هم نمونه میان سال سید بود. شک نداشت اگر کسی چنین برخوردی با دختر سید کرده باشد سید با یک بز کش* حسابش را کف دستش خواهد گذاشت... پس بی ربط نبود که اقای شکیبا هم او را به باد انتقاد بگیرد. حالا شاید بخاطر لطف قبلی سیاوش کار به کتک نرسد اما دیگر چند تا فحش و تکه و کنایه روی شاخش بود. برای چند ثانیه گر گرفت. اما وقتی لحن پدر و علت زنگ زدن را فهمید با اینکه هنوز کمی گیج بود خیالش راحت شد. ماشین را به کنار خیابان برد و نگه داشت. برای حرف زدن با پدر راحله می بایست حواسش را جمع میکرد. وقتی فهمید پدر صرفا برای تشکر خواسته است او را به مراسم عقد دخترش دعوت کند گل از گلش شکفت و نیشش تا بناگوش باز شد. رخت شویی که تا چند دقیقه پیش در دلش بشور و بساب راه انداخته بود جایش را به رقاصی داده بود که بشکن میزد و قند آب میکرد. البته سیاوش مجبور بود کمی زیر قابلمه قند آب را کم کند تا سر نرود و لویش ندهد برای همین سعی کرد تعارفات معمول را به جا بیاورد که نه، خیلی ممنون، مزاحم نمیشم و از این قسم جملات الکی ...در همین حین یکدفعه با خودش فکر کرد: عقد دختر? کدام دختر?راحله?
پ.ن:
*بزکِش یک فن در کشتی که اجرای آن تخصص رسول خادم در دوران قهرمانی بود. برای اجرای این فن باید کشتی گیر با یک دست، گردن حریف را در اختیار بگیرد و با دست دیگر مچ را مهار کند
#ادامه_دارد...
#الّلهُمَّعَجِّلْلِوَلِیِّکَالْفَرَج
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
حالا نظرتون به کسانی که بچه بدون دفاع را در داخل رحم تکه تکه می کنند(کورتاژ)چیست؟اسمشان را هم گذاشته اند مسلمان!؟!
#نشر_حداکثری
•┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾••┈┈•
🔗 ایتا :
🍃@ShifteganeTarbiat
9.52M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔹 سرود ماندگار بچه های آباده
بنام "مادر برام قصه بگو"
که همه بچه های دهه ۶۰ ازش خاطره دارند
و یاد آور سالهای تلخ و شیرین
جنگ ۸ ساله ایران و عراق است.
#دلتنگی_فرزندان_شهدا
#دفاع_مقدس
•┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾••┈┈•
🔗 ایتا :
🍃@ShifteganeTarbiat
24.65M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💠بیانات امام خامنه ای
🎥 #کلیپ_ویژه
🔸دوران دفاع مقدس
هشت سال همه دنیا با ما جنگیدن
🔹امروز هدف جنگ نرم دشمن این است که...
•┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾••┈┈•
🍃@ShifteganeTarbiat
به بزرگوارانی که هدایای مسابقه تا #قافکرامت واریز نشده بود،واریز گردید🌹
برای تأیید اسکرین شات پیام واریزی را به ادمین ارسال فرمائید
هر روز یک آیه:
🌺اَعوذُ باللّهِ مِنَ الشَّیطانِ الرَّجیم🌺
🌹بسم الله الرحمن الرحیم🌹
«وَشَجَرَةً تَخْرُجُ مِن طُورِ سَيْنَاءَ تَنبُتُ بِالدُّهْنِ وَصِبْغٍ لِّلْآكِلِينَ»
و (نیز) درختی را که از طور سینا میروید [= درخت زیتون]، و از آن روغن و «نان خورش» برای خورندگان فراهم میگردد (آفریدیم)!
تفسیر:
آن گاه به یکى دیگر از درختان پر برکتى که از همین آب باران پرورش مى یابد اشاره کرده مى گوید: علاوه بر این باغ هاى نخل و انگور و میوه هاى دیگر درختى ایجاد کردیم که از طور سیناء مى روید و از آن روغن و نان خورش براى خورندگان به دست مى آید (وَ شَجَرَةً تَخْرُجُ مِنْ طُورِ سَیْناءَ تَنْبُتُ بِالدُّهْنِ وَ صِبْغ لِلآکِلِینَ).
در این که منظور از طور سیناء چیست؟ مفسران دو احتمال عمده داده اند:
نخست این که اشاره به همان کوه طور معروف است که در صحراى سینا قرار دارد، و اگر مى بینیم قرآن در اینجا درخت زیتون را به عنوان درختى که از کوه طور مى روید توصیف کرده به خاطر آن است که عربهاى حجاز هنگامى که از بیابانهاى خشک این منطقه مى گذشتند و به شمال رو مى آوردند نخستین منطقه اى که در آن به درختهاى پر بار زیتون بر خورد مى کردند، منطقه طور در جنوب صحراى سیناء بوده است، مشاهده نقشه جغرافیائى این مطلب را به خوبى روشن مى کند.
احتمال دیگر این که: طور سیناء جنبه توصیفى دارد و به معنى کوه پر برکت یا کوه پر درخت یا کوه زیبا است (چون طور به معنى کوه و سیناء به معنى پر برکت و زیبا و مشجّر است).
واژه صِبْغ در اصل، به معنى رنگ است، ولى از آنجا که انسان به هنگام خوردن غذا معمولاً نان خود را با خورشى که مى خورد رنگین مى کند، به تمام انواع نان خورش ها، صِبْغ گفته شده است.
به هر حال، کلمه صِبْغ ، ممکن است اشاره به همان روغن زیتون باشد که با نان مى خوردند، و یا انواع نان خورش ها که از درختان دیگر استفاده مى کردند.
🌺🌺🌺
در اینجا سؤالى پیش مى آید که چرا در میان انواع میوه ها بالخصوص روى این سه میوه تکیه شده است: خرما، انگور و زیتون؟
در پاسخ باید به این نکته توجه داشت که از نظر تحقیقات علمى غذاشناسان، کمتر میوه اى وجود دارد که براى بدن انسان به اندازه این سه میوه مفید و مؤثر باشد...
(تفسیر نمونه/ ذیل آیه ۲۰ سوره مبارکه مؤمنون)
•┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾••┈┈•
🍃@ShifteganeTarbiat
6.65M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎬 کلیپ : خانواده واحد جهانی
#آیت_الله_سید_حسن_عاملی
•┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾••┈┈•
🍃@ShifteganeTarbiat
10.35M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
واسطه رزق خدا باباست....❤️
#شعور_اجتماعی رو به فرزندتون یاد بدید☝️
🎙#دکتر_سعید_عزیزی
•┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾••┈┈•
🍃@ShifteganeTarbiat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌹کلام اخلاقی از شهید حاج محمد ابراهیم همت....
#دفاع_مقدس
•┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾••┈┈•
🔗 ایتا :
🍃@ShifteganeTarbiat