32.58M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
❓چرا پسر قبل از سن ۲۱ ازدواج نکنه بهتره؟؟
#دکتر_سعید_عزیزی
#ازدواج
#تربیت_فرزند
•┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾••┈┈•
🍃@ShifteganeTarbiat
www.vaezin.com - راز دیگران را فاش نکن.mp3
4.05M
🔖 راز دیگران را فاش نکنید
🎙واعظ: آیت الله فاطمینیا
•┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾••┈┈•
🍃@ShifteganeTarbiat
شیفتگان تربیت
* 💞﷽💞 #بادبرمیخیزد #قسمت101 ✍ #میم_مشکات راحله سر جایش خشک شد. شوکه شده بود. شاید تا بحال رفتار
* 💞﷽💞
#بادبرمیخیزد
#قسمت102
✍ #میم_مشکات
#فصل_بیست_و_سوم:
دعوت غیر منتظره
چند روزی گذشت. راحله حس کرد حالا که قطعات پازل کنار هم چیده شده و سوال هایش جواب داده شد و ابهامات برطرف، آرامش بیشتری پیدا کرده است. خصوصا با جواب منفی که به جناب پارسا داده بود دیگر همه چیز را تمام شده می دانست و فکر کرد قرار است بالاخره بعد از چندین ماه تلاطم و دردسر با خیال راحت از زندگی اش لذت ببرد. مخصوصا که عید نزدیک بود و برای مراسم عقد خواهرش اینقدر کار داشتند و سرشان شلوغ بود که دیگر وقت نمیکرد به استاد نگون بختی که آب سرد روی آتش عشقش ریخته بود فکر کند. با خودش فکر میکرد تعطیلات و دوری، آقای پارسا را هم از تب و تاب خواهد انداخت. هرچه باشد از قدیم گفته اند " از دل برود هر آنکه از دیده برفت"
اما گویا قرار نبود کسی از دیده برود و جریان آب، در جهتی که راحله پیش بینی کرده بود حرکت نکرد...
صبح روز دوشنبه قبل از عیدبود. روز غافلگیری راحله. همان طور که دور کرسی داشتند صبحانه شان را میخوردند پدر رو به مادر کرد و پرسید:
- خانم جان? به نظرت آقای پارسا رو هم دعوت کنیم برای مراسم?
گوش های راحله زنگ زدند: پارسا?کدوم پارسا?
مادر کمی شیر برای شیما ریخت و جواب داد:
-نمیدونم! ما مدیون ایشون هستیم و فرصت هم نشد درست حسابی ازشون تشکر کنیم. ولی هرچی باشه استاد راحله ست. به نظرم بهتره نظر راحله رو هم بپرسیم.
استاد راحله! اشتباه نشنیده بود. پدر و مادرش داشتند در مورد آقای دکتر صحبت میکردند. آخر چرا این ماجرا تمام نمیشد?
مادر رو کرد به راحله و پرسید:
-نظر تو چیه دخترم? به نظرت اشکالی نداره دعوتشون کنیم?
راحله که نزدیک بود قطره آبی که در گلویش پریده بود خفه اش کند سرفه ای کرد و گفت:
-اشکال که نه ... ولی خب بابا که ازشون تشکر کردند.
راحله جریان پیش آمده را به خانواده نگفته بود. برای همین پدر و مادرش نمیدانستند او چه تقلایی میکند در این میان. جواب مثبت او دیدارش با پارسا را در پی داشت. دیداری که از آن فراری بود. برای جواب منفی هم باید دلیلی منطقی میداشت. نمیخواست به خانواده اش چیزی بگوید و نگرانشان کند. تازه همه چیز آرام شده بود. با خودش فکر کرد او که جواب منفی را به پارسا داده است پس حتی اگر دعوت شود مشکلی پیش نخواهد آمد برای همین مخالفتی نکرد. اصلا شاید به خاطر همان جواب منفی، جناب استاد بهشان برخورده باشد و از آمدن امتناع کند. خدا کند اینطور شود.
آن روز، جناب پارسا، دمغ از اتفاقات پیش آمده تصمیم گرفت تنی به اب بزند تا شاید کمی سرحال شود. همینطور که پکر رانندگی میکرد گوشی اش زنگ خورد. شماره ناشناس بود. با بی میلی جواب داد:
-بله?
ولی وقتی صدای پشت گوشی خودش را معرفی کرد جا خورد. برای لحظه ای فکر کرد نکند راحله جریان را به پدرش گفته باشد و پدر برای حسابرسی زنگ زده باشد. هر چه باشد پدر راحله بود. همانقدر مذهبی. آخ که حتما زنگ زده بود لیچار بارش کند که این چه رفتاری ست پسره الدنگ... وقتی سید با این ابراز علاقه مخالفت کرده بود، خب تکلیف پدر خانم شکیبا هم معلوم بود دیگر. او هم نمونه میان سال سید بود. شک نداشت اگر کسی چنین برخوردی با دختر سید کرده باشد سید با یک بز کش* حسابش را کف دستش خواهد گذاشت... پس بی ربط نبود که اقای شکیبا هم او را به باد انتقاد بگیرد. حالا شاید بخاطر لطف قبلی سیاوش کار به کتک نرسد اما دیگر چند تا فحش و تکه و کنایه روی شاخش بود. برای چند ثانیه گر گرفت. اما وقتی لحن پدر و علت زنگ زدن را فهمید با اینکه هنوز کمی گیج بود خیالش راحت شد. ماشین را به کنار خیابان برد و نگه داشت. برای حرف زدن با پدر راحله می بایست حواسش را جمع میکرد. وقتی فهمید پدر صرفا برای تشکر خواسته است او را به مراسم عقد دخترش دعوت کند گل از گلش شکفت و نیشش تا بناگوش باز شد. رخت شویی که تا چند دقیقه پیش در دلش بشور و بساب راه انداخته بود جایش را به رقاصی داده بود که بشکن میزد و قند آب میکرد. البته سیاوش مجبور بود کمی زیر قابلمه قند آب را کم کند تا سر نرود و لویش ندهد برای همین سعی کرد تعارفات معمول را به جا بیاورد که نه، خیلی ممنون، مزاحم نمیشم و از این قسم جملات الکی ...در همین حین یکدفعه با خودش فکر کرد: عقد دختر? کدام دختر?راحله?
پ.ن:
*بزکِش یک فن در کشتی که اجرای آن تخصص رسول خادم در دوران قهرمانی بود. برای اجرای این فن باید کشتی گیر با یک دست، گردن حریف را در اختیار بگیرد و با دست دیگر مچ را مهار کند
#ادامه_دارد...
#الّلهُمَّعَجِّلْلِوَلِیِّکَالْفَرَج
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
حالا نظرتون به کسانی که بچه بدون دفاع را در داخل رحم تکه تکه می کنند(کورتاژ)چیست؟اسمشان را هم گذاشته اند مسلمان!؟!
#نشر_حداکثری
•┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾••┈┈•
🔗 ایتا :
🍃@ShifteganeTarbiat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔹 سرود ماندگار بچه های آباده
بنام "مادر برام قصه بگو"
که همه بچه های دهه ۶۰ ازش خاطره دارند
و یاد آور سالهای تلخ و شیرین
جنگ ۸ ساله ایران و عراق است.
#دلتنگی_فرزندان_شهدا
#دفاع_مقدس
•┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾••┈┈•
🔗 ایتا :
🍃@ShifteganeTarbiat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠بیانات امام خامنه ای
🎥 #کلیپ_ویژه
🔸دوران دفاع مقدس
هشت سال همه دنیا با ما جنگیدن
🔹امروز هدف جنگ نرم دشمن این است که...
•┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾••┈┈•
🍃@ShifteganeTarbiat
به بزرگوارانی که هدایای مسابقه تا #قافکرامت واریز نشده بود،واریز گردید🌹
برای تأیید اسکرین شات پیام واریزی را به ادمین ارسال فرمائید
هر روز یک آیه:
🌺اَعوذُ باللّهِ مِنَ الشَّیطانِ الرَّجیم🌺
🌹بسم الله الرحمن الرحیم🌹
«وَشَجَرَةً تَخْرُجُ مِن طُورِ سَيْنَاءَ تَنبُتُ بِالدُّهْنِ وَصِبْغٍ لِّلْآكِلِينَ»
و (نیز) درختی را که از طور سینا میروید [= درخت زیتون]، و از آن روغن و «نان خورش» برای خورندگان فراهم میگردد (آفریدیم)!
تفسیر:
آن گاه به یکى دیگر از درختان پر برکتى که از همین آب باران پرورش مى یابد اشاره کرده مى گوید: علاوه بر این باغ هاى نخل و انگور و میوه هاى دیگر درختى ایجاد کردیم که از طور سیناء مى روید و از آن روغن و نان خورش براى خورندگان به دست مى آید (وَ شَجَرَةً تَخْرُجُ مِنْ طُورِ سَیْناءَ تَنْبُتُ بِالدُّهْنِ وَ صِبْغ لِلآکِلِینَ).
در این که منظور از طور سیناء چیست؟ مفسران دو احتمال عمده داده اند:
نخست این که اشاره به همان کوه طور معروف است که در صحراى سینا قرار دارد، و اگر مى بینیم قرآن در اینجا درخت زیتون را به عنوان درختى که از کوه طور مى روید توصیف کرده به خاطر آن است که عربهاى حجاز هنگامى که از بیابانهاى خشک این منطقه مى گذشتند و به شمال رو مى آوردند نخستین منطقه اى که در آن به درختهاى پر بار زیتون بر خورد مى کردند، منطقه طور در جنوب صحراى سیناء بوده است، مشاهده نقشه جغرافیائى این مطلب را به خوبى روشن مى کند.
احتمال دیگر این که: طور سیناء جنبه توصیفى دارد و به معنى کوه پر برکت یا کوه پر درخت یا کوه زیبا است (چون طور به معنى کوه و سیناء به معنى پر برکت و زیبا و مشجّر است).
واژه صِبْغ در اصل، به معنى رنگ است، ولى از آنجا که انسان به هنگام خوردن غذا معمولاً نان خود را با خورشى که مى خورد رنگین مى کند، به تمام انواع نان خورش ها، صِبْغ گفته شده است.
به هر حال، کلمه صِبْغ ، ممکن است اشاره به همان روغن زیتون باشد که با نان مى خوردند، و یا انواع نان خورش ها که از درختان دیگر استفاده مى کردند.
🌺🌺🌺
در اینجا سؤالى پیش مى آید که چرا در میان انواع میوه ها بالخصوص روى این سه میوه تکیه شده است: خرما، انگور و زیتون؟
در پاسخ باید به این نکته توجه داشت که از نظر تحقیقات علمى غذاشناسان، کمتر میوه اى وجود دارد که براى بدن انسان به اندازه این سه میوه مفید و مؤثر باشد...
(تفسیر نمونه/ ذیل آیه ۲۰ سوره مبارکه مؤمنون)
•┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾••┈┈•
🍃@ShifteganeTarbiat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎬 کلیپ : خانواده واحد جهانی
#آیت_الله_سید_حسن_عاملی
•┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾••┈┈•
🍃@ShifteganeTarbiat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
واسطه رزق خدا باباست....❤️
#شعور_اجتماعی رو به فرزندتون یاد بدید☝️
🎙#دکتر_سعید_عزیزی
•┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾••┈┈•
🍃@ShifteganeTarbiat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌹کلام اخلاقی از شهید حاج محمد ابراهیم همت....
#دفاع_مقدس
•┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾••┈┈•
🔗 ایتا :
🍃@ShifteganeTarbiat
شیفتگان تربیت
* 💞﷽💞 #بادبرمیخیزد #قسمت102 ✍ #میم_مشکات #فصل_بیست_و_سوم: دعوت غیر منتظره چند روزی گذشت. راحله
* 💞﷽💞
#بادبرمیخیزد
#قسمت103
✍ #میم_مشکات
به یکباره زیر قابلمه خاموش شد و کسی سطل آب سرد را روی سرش خالی کرد. امروز چه ملغمه ای شده بود حال و احوال اقای دکتر... کف صابون و نوچی قند و خیسی آب!
نسنجیده از دهانش در رفت که:
-منظورتون از دخترتون راحله خانم هستن? یعنی ایشون...?چطور به من چیزی نگفتن?
اما یکدفعه فهمید چه سوتی وحشتناکی داده است، سعی کرد جمع و جورش کند:
-منظورم اینه با اون اتفاقات کاش بیشتر صبر میکردید. یعنی میخوام بگم دوباره مث اون دفعه ...
و پدر آن سوی خط، لبخندی آرام زد. او هم مرد بود و میشناخت جنس خودش را. از همان بار اول که سیاوش را دیده بود و آن جریان پیش آمده بود بوهایی برده بود. سیاوش را نمیشناخت اما میدانست هیچ وقت احساس انسان دوستی و خیرخواهی صرف منجر به انجام چنین "ماموریت های غیر ممکنی" نمیشود. هرچند ظاهر سیاوش متفاوت بود اما حس پدر اشتباه نمیکرد. این بچه اصیل بود. "خمیره اش مشکل نداشت، فقط خوب لگد نخورده بود"
شاید می شد با کمی ورز دادن شکل مناسب را به آن بخشید. و پدر اندیشیده بود شاید همین محبتی که باعث شده بود سیاوش به آب و آتش بزند برای راحله، بتواند سرآغازی باشد برای تغییر. اصلا دل بستن یک آدم آن مدلی، به دختری این مدلی، نشان میداد چیزی در ذات این پسر هست که ارزشمند است. که اصیل است، که اصل است! که شبیه است به آنچه در ذات دخترش است. اما راه پر خطری بود و باید محتاطانه طی میشد. باید این جوان را بیشتر میدید و الان فرصتی پیش آمده بود. برای همین نخواست چیزی به روی خودش بیاورد و پسر را شرمنده کند پس خودش را به کوچه چپ زد که شتر دیدی ندیدی. با همان لبخند معنا دار ادامه حرف سیاوش را گرفت:
- بله، متوجه منظورتون شدم... نخیر، اوشون که فعلا تصمیم گرفته ور دل خودمون بمونه. منظورم دختر دومم بود.
خب سیاوش توانست نفس راحتی بکشد که البته این نفس از گوش های تیز پدرمخفی نماند و لبخند معنا دار دیگری روی لبهایش آمد و او را بیشتر به یقین رساند. سیاوش که برای بار دوم فهمید خراب کرده طبق عادتش تمام بدنش را منقبض کرد و عصبانی از دست خودش منتظر ماند تا واکنش پدر را ببیند و وقتی پدر با بی خیالی حرفش را ادامه داد راحت شد.
وقتی تماس قطع شد سیاوش با خودش فکر کرد وقتی راحله قضیه را به خانواده اش نگفته، یعنی خیلی هم اوضاع خراب نیست. اصلا شاید بتواند به طریقی دلش را به دست بیاورد. احساس میکرد الان است که از خوشحالی، از پوستش بیرون بزند! و اگر آن روز در استخر یک ساعت و نیم کرال و پروانه نمیرفت خطر چنین اتفاقی وجود داشت!!
پ.ن:
ماموریت غیر ممکن( mission impossible) فیلمی از برایان دی پالما که داستانش در مورد یک مامور نفوذی ست
حکایتی از بهلول: آب و گل تو را نیکو سرشتهاند، اما لگد کم خورده است! (تربیت نشدهای)
#ادامه_دارد...
#الّلهُمَّعَجِّلْلِوَلِیِّکَالْفَرَج
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
زگهواره تا گور دانش بجوی.
واقعی است...
•┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾••┈┈•
🍃@ShifteganeTarbiat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 باکری چی میدید اونجا که می گفت
بیا تماشا کن؟...
•┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾••┈┈•
🍃@ShifteganeTarbiat
14030704_46143_1281k (2).mp3
21.87M
🌷 صوت کامل بیانات صبح امروز رهبر انقلاب در دیدار پیشکسوتان و فعالان دفاع مقدس و مقاومت. ۱۴۰۳/۷/۴
•┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾••┈┈•
🍃@ShifteganeTarbiat
50.91M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌷 فیلم کامل بیانات صبح امروز رهبر انقلاب در دیدار پیشکسوتان و فعالان دفاع مقدس و مقاومت. ۱۴۰۳/۷/۴
💻 •┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾••┈┈•
🍃@ShifteganeTarbiat
هدایت شده از شیفتگان تربیت
به بزرگوارانی که هدایای مسابقه تا #قافکرامت واریز نشده بود،واریز گردید🌹
برای تأیید اسکرین شات پیام واریزی را به ادمین ارسال فرمائید
هر روز یک آیه:
🌺اَعوذُ باللّهِ مِنَ الشَّیطانِ الرَّجیم🌺
🌹بسم الله الرحمن الرحیم🌹
«وَإِنَّ لَكُمْ فِي الْأَنْعَامِ لَعِبْرَةً نُّسْقِيكُم مِّمَّا فِي بُطُونِهَا وَلَكُمْ فِيهَا مَنَافِعُ كَثِيرَةٌ وَمِنْهَا تَأْكُلُونَ»
و برای شما در چهارپایان عبرتی است؛ از آنچه در درون آنهاست [= از شیر] شما را سیراب میکنیم؛ و برای شما در آنها منافع بسیاری است؛ و از گوشت آنها میخورید؛
تفسیر:
پس از بیان گوشه اى از نعمتهاى پروردگار در جهان گیاهان که به وسیله آب باران پرورش مى یابد، به بخش مهمى از نعمتها و مواهب او در جهان حیوانات پرداخته مى گوید: در چهارپایان براى شما عبرت بزرگى است (وَ إِنَّ لَکُمْ فِی الأَنْعامِ لَعِبْرَةً).
سپس این عبرت را چنین شرح مى دهد: ما از آنچه در درون آنها است شما را سیراب مى کنیم (نُسْقِیکُمْ مِمّا فِی بُطُونِها).
آرى، شیر گوارا این غذاى نیروبخش و کامل از درون این حیوانات، از لابلاى خون و مانند آن بیرون مى فرستیم، تا بدانید چگونه خداوند قدرت دارد از میان چنین اشیاء ظاهراً آلوده اى یک نوشیدنى به این پاکى و گوارائى بیرون فرستد.
و اضافه مى کند: مسائل عبرت انگیز و برکات حیوانات، منحصر به شیر نیست، بلکه براى شما در آنها منافع بسیارى است و از گوشت آنها نیز مى خورید (وَ لَکُمْ فِیها مَنافِعُ کَثِیرَةٌ وَ مِنْها تَأْکُلُونَ).
علاوه بر گوشت، که آن نیز در حدّ اعتدالش بخش هاى عمده مواد غذائى مورد نیاز بدن را تشکیل مى دهد، از چرم آنها انواع لباس و خیمه هاى پر دوام، و از پشم آنها انواع لباس ها و پوشش ها و فرش ها، و از بعضى اجزاى بدن آنها مواد داروئى و حتى از مدفوع آنها مواد تقویت کننده براى درختان و زراعت ها تهیه مى کنید.
(تفسیر نمونه/ ذیل آیه ۲۱ سوره مبارکه مؤمنون)
•┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾••┈┈•
🍃@ShifteganeTarbiat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎬 کلیپ : مؤمنان برادر یکدیگرند
#آیت_الله_سید_حسن_عاملی
•┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾••┈┈•
🍃@ShifteganeTarbiat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔷معیارسنجی در #ازدواج
✅مهارت کلامی و شیوه ارتباطی
#دکتر_سعید_عزیزی
•┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾••┈┈•
🍃@ShifteganeTarbiat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠السَّلامُ عَلَيْكَ يَا بَقِيَّةَ اللّٰهِ فِي أَرْضِهِ
🌹سلام بر تو ای بجا مانده خدا در زمینش
#سلام_صبحگاهی
#امام_زمان
•┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾••┈┈•
🍃@ShifteganeTarbiat
شیفتگان تربیت
* 💞﷽💞 #بادبرمیخیزد #قسمت103 ✍ #میم_مشکات به یکباره زیر قابلمه خاموش شد و کسی سطل آب سرد را روی
* 💞﷽💞
#بادبرمیخیزد
#قسمت104
✍ #میم_مشکات
#فصل_بیست_و_چهارم:
مراسم عقد
روز موعود نزدیک میشد. دو روز قبل از عید، راحله استرس عجیبی گرفته بود. اصلا باورش نمیشد جناب دکتر دعوت را قبول کرده باشند. پسره سیریش! با آن بی محلی و جواب منفی بازهم ول کن نبود. احساس میکرد مراسم کوفتش می شود. هرچند مردها و زن ها جدا بودند اما خب ... ترجیح داد به جای فکر کردن به آنچه ممکن بود پیش بیاید خودش را به خیالی بزند. خودش را دلداری میداد که: می آید، شام و شیرینی میخورد، خوش و بشی می کند با پدر و می رود.
اصلا قرار نیست من ببینمش! نهایت سلام علیکی و احوال پرسی... و با این حرفها خودش را آرام میکرد تا بتواند به خریدها و حواشی مراسم برسد. هرچه باشد خواهر عروس بود.... آن دو روز هم گذشت.
در آرایشگاه همان طور که داشت جلوی آینه چادرش را سر میکرد با خودش گفت:
-تا حالاش که خوش گذشته
واقعا هم خوش گذشته بود. دو تا خواهری ارایشگاه را گذاشته بودند روی سرشان. مادر هم که زودتر رفته بود، برای همین کسی نبود که چشم غره شان برود و راحت بودند. همین طور که داشت چادرش را درست میکرد شاگرد آرایشگر با تعجب پرسید:
-چادر میذارید? مدل موهاتون خراب میشه ها
راحله لبخندی زد و گفت:
-مدل زندگیت خراب نشه آبجی
بخاطر آرایشی که داشت پوشیه اش را زد. اینطوری دیگر راحت بود برای سوار شدن به آژانس و رسیدن به مجلس زنانه. زنانی که آنجا بودند تعجب کردند. داماد آمد، عروس تورش را کامل پایین انداخت و رفت. تاکسی تلفنی هم منتظر راحله بود. وقتی از در آرایشگاه بیرون میرفت می شنید پچ پچ هایشان را. مهم نبود. بگذار هرچه می خواهند بگویند. آنها چه میدانستند لذت اطاعت را? وقتی کسی لذتی را نچشیده باشد، هرچقدر هم بخواهی توضیح بیاوری فایده ندارد. چه میدانستند از آن حس رضایتی که معشوق بر قلبت می افکند? نه بخاطر پوشاندن چهار تار مو، بخاطر احترام واطاعت حرفش. پوشاندن مو و صورت بهانه است، او میخواهد بداند تو چقدر مطیعی? چقدر می خواهی اش تا همانقدر، بلکم بیشتر بخواهدت و سرشارت کند از خودش. و راحله در آن لحظه کوتاه چگونه همه آن لذت سرشار را توصیف کند برای آن جمع متعجب?
گر بریزی بحر را در کوزه ای
چند گنجد?قسمت چند روزه ای
پس راحله تنها دعا کرد تا آنها نیز ابن لذت سرشار را بچشند تا بدانند دیوانه کسی ست که خود را از این لذت محروم ساخته نه آنکه غرق در شادی و نعمت حضور است...
دم در تالار پیاده شد. می خواست داخل برود که صدای احوالپرسی را شنید. پدرش بود که دم در قسمت مردانه ایستاده بود و داشت با میهمان های تازه رسیده خوش و بش میکرد. یکدفعه صدای پدر بلند تر شد. انگار داشت با میهمانی که تازه از راه رسیده بود سلام علیک میکرد. شناختن صدای میهمان جدید خیلی سخت نبود. برای لحظه ای احساس کرد پاهایش به زمین چسبیده. کمی سرش را چرخاند تا نیم نگاهی به آن طرف بیندازد تا مطمئن شود. بله، خودش بود، استاد مزاحم!
خوشبختانه با پوشیه ای که زده بود قابل شناسایی نبود. نفس راحتی کشید و خواست برود که پدر صدایش زد:
-راحله خانم?بابا?
گوش هایش کیپ شد. پشتش شروع کرد به گز گز. آخر پدر جان این چه وقت صدا زدن بود? میشد خودش را به نشنیدن بزند اما بی ادبی بود و شرم میکرد از این بی ادبی حتی اگر پدر نفهمد. با اکراه برگشت. پدر به سمتش آمد...
خوشبختانه آنقدر دور بود که بتواند خودش را به ندیدن استاد بزند. البته میتوانست راحت سیاوش را ببیند که با آن سبد گل در دستش، دم در ایستاده بود و هاج و واج اطراف را نگاه میکند. وقتی حاج اقا دخترش را صدا زده بود، سیاوش خوشحال اطراف را نگاه کرده بود تا شاید بتواند راحله را بیابد اما با دیدن کسی که اقای شکیبا به سمتش میرفت مات ماند....
پ.ن:
مولانا
#ادامه_دارد...
#الّلهُمَّعَجِّلْلِوَلِیِّکَالْفَرَج
#خط_دیدار | مروری بر بیانات رهبر انقلاب در دیدار پیشکسوتان و فعالان دفاع مقدس و مقاومت ۱۴۰۳/۰۷/۰۴
💠درباره علل تهاجم نظامی به کشور ما که به دفاع مقدس ۸ساله انجامید
🏷برآشفتگی از سخن نوِ جمهوری اسلامی در قبال نظم باطل حاکم بر دنیا
📌در این نقطه حساس دنیا یک انقلاب مردمی بینظیر به وجود آمده بود و
🌟تفکر نوینی را برای اداره جهان ارائه کرده بود؛
❌نظم حاکم آن روز بر جهان، این را نمیتوانست تحمل کند
🌐میدانستند که این حرف، این فکر، خاصیتش توسعه یافتن در دنیا است
🗣امروز بعضیها از داخل خودمان جمهوری اسلامی را ملامت میکنند که
🔺«جمهوری اسلامی با دنیا بد است، با دنیا قهر است»🔻
👈اگر منظور این است که ما با دنیا کار سیاسی، کار اقتصادی، تعامل یا رفتوآمد نداریم
❌واضح است که این خلاف واقع است
❇️ما امروز با مجموعههایی تعامل داریم که بیش از نیمی از مردم دنیا، در این مجموعهها و کشورها زندگی میکنند
👈اگر مقصود این است که ما با نظم سیاسی نظام سلطه مخالفیم،
✅بله، این درست است
♦️امروز هم مثل همان اوّل انقلاب، ما با نظام سلطه مخالفیم
⭕️با تسلط آمریکا مخالفیم
🔻میبینیم نتایج کارهایشان را:
⚠️جنگهایی که راه میافتد
⚠️ظلمهایی که میشود
⚠️تبعیضهایی که صورت میگیرد
⚠️ملتهایی که زیر فشار قرار میگیرند
⏪این وضعیت... آن روز انگیزه حمله به مرزهای ایران شد، و
💪امروز به برکت ایستادگی و حضور قدرتمندانه ملت ایران در صحنههای مختلف،
❗️آن جرئت را دیگر ندارند که به مرزها حمله کنند، و
⭕️جور دیگری مشغول موذیگری و مشغول دشمنی کردن و عنادند
☝️این مخالفت برطرف نمیشود تا وقتی که جمهوری اسلامی و ملت ایران حرف زور آنها را قبول کنند،
🔹که قبول هم نخواهند کرد
🏷وحشت از تأثیرات جاذبههای جمهوری اسلامی بر دیگر ملتها
📌دو جور جاذبه در جمهوری اسلامی بود و هست و باید حفظ بشود:
1️⃣جاذبه سیاسی
🛡همین ایستادگی در مقابل نظم غلط جهانی است
❤️ملّتها برعکس قدرتها و دولتها، دلشان به این جاذبه سیاسی گرایش دارد
2️⃣جاذبه معنوی
✨همین توجه به ایمان الهی، ایمان دینی در نظام اسلامی است
⭕️در این دنیای مادی، جوانها در همین کشورهای بهاصطلاح پیشرفته و متمدن،
🚨احساس پوچی و بیفایدگی میکنند،
🔺روزبهروز خودکشیها زیادتر میشود
❤️ایمان دینی به آنها احساس پناه میدهد، دل آنها را گرم میکند
💠درباره گزارش حادثه جنگ تحمیلی
🏷گزارش توصیفی
♦️گزارشِ شکلیِ جنگ است:
🔺جنگ چه جوری آغاز شد، ادامه پیدا کرد، به کجا منتهی شد،
🔺وضعیت دو طرف چگونه بود
⭕️وضعیت طرف مهاجم:
✔️تجهیزات کامل
✔️برنامه از پیش فراهمشده
✔️پشتیبانیهای مستمر
✔️سازمان مهندسی قوی
✔️مجهز به ارتباطات مستحکم و سلاحهای روز
⭕️وضعیت طرف مورد تهاجم، یعنی ما:
❌تجهیزات ناقص و بیجایگزین
❌سازمانهای رزمی دستخورده
👈نتیجه:
✅فتوحات متعدد ما بعد از حدود ۱ سال
✅بیرون کردن ارتش سرافکنده دشمن، بعد از ۸ سال
🏷گزارش تبیینی
♦️باطن و روح جنگ و جبهه را برای ما روشن میکند
❇️این جنگ فقط برای دفاع از خاک وطن نبود
🔸دفاع از اسلام بود،
🔸عمل کردن به دستور قرآن بود
🛡دفاع مقدس، جهاد فیسبیلاللّه بود
🌟لذا سرتاسر جبهه عبادتگاه بود
✨نمازهای با خشوع، گریههای نیمهشب، خدمات بیریا
📚اینهایی که در تاریخ خواندیم،
♻️در این جنگ از نزدیک یا دیدیم یا از کسانی که دیده بودند شنیدیم
🔍جوان امروز احتیاج به اطلاع در هر دو زمینه دارد که باید کار بشود
📌عدهای اینها را میدانند ⏪ بیان کنند
📌عدهای ⏪ اینها را تبدیل کنند به محصولات جذاب
💠درباره مشابهت واقعه امروز در لبنان و فلسطین با دفاع مقدس
📌این هم جهاد فیسبیلاللّه است
♦️بر همه واجب است تلاش کنند، کمک کنند و
👈فلسطین را به مسلمانها، به صاحبان اصلیاش برگردانند
💵در این نبرد هم دشمن از پول، سلاح، امکانات،تبلیغات جهانی برخوردار است
⛔️طرف مقابل، عُشری از اعشار آن امکانات را هم ندارند
💪اما در عین حال، آن کسی که پیروز است، طرف مجاهد فیسبیلاللّه است
🔻بله، ضربه وارد میکنند؛
🛡اما استحکام سازمانی و انسانی حزباللّه بسیار بیشتر از این حرفها است
💠نکته پایانی
🚨پرچم نفوذ فرهنگی و سبک زندگی و وسوسههای خصمانه دشمن،
⛔️نباید در داخل کشور، در دستگاههای مختلف ما برافراشته بشود!
📍در وزارت آموزشوپرورش
📍در صداوسیما
📍در مطبوعات
📍در وزارت علوم و وزارت بهداشت باید مراقبت کرد
🍀امیدواریم خدای متعال همه مسئولین ما، همه مردان و زنان ما، همه فعالان بخشهای مختلف ما را با هشیاری کامل در مقابل توطئه دشمن نگه دارد.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔻مهمترین بخش بیانات دیروز رهبر حکیم انقلاب، جمله پایانی ایشان بود:
«رزمندگان ما برای اینكه پرچم دشمن در مرزهای ما برافراشته نشود، جان خودشان را قربانی كردند. نمیشود ملّت ایران قبول كند كه همان پرچمها به وسیله افراد نفوذی، به وسیله انسانهای فریبخورده در داخل كشور برافراشته بشود.
این پرچم، پرچم #نفوذ فرهنگی و سبک زندگی دشمن و وسوسههای خصمانه دشمن نباید در داخل كشور در دستگاههای مختلف ما برافراشته شود.»
•┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾••┈┈•
🍃@ShifteganeTarbiat