『سَـربـٰازانِ دَهـہهَشتـٰادیٖ』
#جلسه3⃣2⃣#کتاب_کشتی_پهلو_گرفته من چگونه میتوانم فراق چون تو مهربانی را تحمل کنم؟ بیش از یکماه از
#جلسه4⃣2⃣#کتاب_کشتی_پهلو_گرفته
من که در زندگی از تو جز مهر و لطف و وفا ندیدم خدا کند که دل تو نیز از من ناخشنود نباشد.
تو را از آنجا که مادر پدر بودی، پیامبر میخواست که نزدیک خویش ببیند میخواست که خانهای در نزدیکی او داشته باشیم تا هر روز چشمش به دیدار تو روشن شود و چشم من به زیارت او
حارثه بن نعمان چند خانه در مدینه داشت، همه را در طبق اخلاص نهاد و نزدیکترینش را پیامبر برای ما برگزید و او را دعا فرمود.
و ما به خانهای در جوار پیامبر فرود آمدیم.
سنت نبوی کارها را میان و من و تو تقسیم کرد و مرز این تقسیم را درب خانه قرار داد.
کارهای داخل خانه بر دوش تو قرار گرفت و کارهای بیرون بر عهدهی من.
اما آنهمه کار، وجود نازکت را میآزرد.
رفت و روی خانه، شستشوی لباس، پختن نان و غذا، آسیا کردن گندم و... وقتی در کنار روزههای پی در پی و عبادتهای شبانه تو قرار میگرفت، توانت را میربود و خستهات میکرد.
وقتی چشمم به تاول دستهای تو افتاد، دلم آتش گرفت، گفتم:
- بیا به نزد پیامبر برویم و از او خدمتکاری تقاضا کنیم.
رفتیم، اما دست پیامبر از ما تنگتر بود، ولی انگار «نه» گفتن به تقاضا در قاموس پیامبر نبود، به تو تسبیحی آموخت که پس از ان کارها سهل مینمود و گرهها گشاده:
«پس از هر نماز سیو چهار بار اللهاکبر بگویید و خدا را به بزرگی یاد کنید، سیو سه بار الحمدالله بگویید و سپاس او را بگذارید و سیو سه مرتبه خدا را تنزیه کنید و سبحانالله بگویید.»
👌و پس از آن، این گونه تسبیح به نام تو شهرت یافت که تو بانی این فیض و مجرای آن به سوی خلایق شدی.
واللَّه که خانهی تو، خانه سکینه و آرامش بود و من هر گاه به خانه درمیآمدم، یک نگاه تو، تمامی غمها و غصهها را از دلم میزدود.
کولهبار جهادها به دست تو بسته میشد، جراحت سنگین جنگها به دست تو التیام مییافت و حتی خون شمشیرهای من و پیامبر با دستهای مبارک تو شستشو میگشت.
و من کلام پیامبر را در زندگی با تو، بیشتر و بهتر از هر کس دیگر دریافتم که فرمود:
👌«جهاد زن، خوب همسرداری است.»
چه کسی میتواند نقش تو را در استحکام گامهای من و قوت بازوهای من و صلابت شمشیرهای من انکار کند
تو اگر نبودی من با چه کسی میتوانستم زندگی کنم؟
جز دل آسمانی تو کدام آشیان دلی میتوانست روح مرا در خویش جای دهد؟
و جز من چه کسی میتواند قدر و منزلت تو را بشناسد که نه سال تمام با تو زندگی کردهام و جز صفات الهی و خلق و خوی محمدی هیچ از تو ندیدهام؟⁉️
👌روح تو آنقدر بزرگ بود که در ازدواج، شفاعت پیروانت را به کابین طلبیدی و خداوند بر این مهر صحه گذاشت.
ان شاءالله #ادامه_دارد...
✨السَّلامُ عَلَيْكِ یَا اُمّاهُ يَا فاطِمَةُ الزَّهْراء
☘️یامَوْلٰاتیٖ یافاطِمَةُ اَغیٖثٖینیٖ
✍🏻به قلم سید مهدی شجاعی
@shohaadaae_80
『سَـربـٰازانِ دَهـہهَشتـٰادیٖ』
#جلسه4⃣2⃣#کتاب_کشتی_پهلو_گرفته من که در زندگی از تو جز مهر و لطف و وفا ندیدم خدا کند که دل تو نیز ا
#جلسه5⃣2⃣#کتاب_کشتی_پهلو_گرفته
کلام تو وحی محض بود و رفتار تو عین سنت.
تو خود، ملاک و ضابطه بودی. تو با هیچ معیاری سنجیده نمیشدی. تو خود محکم بودی، شاهین سنجش بودی.
عفت، از تو نشات میگرفت، حیا، وام دار تو بود، تقوی آن بود که تو داشتی، روزه آن بود که تو میگرفتی، نماز آن بود که تو میخواندی، عمل صالح آن بود که تو میکردی.
چشم نجابت به تو بود و نگاه پاکدامنی، خیره به رفتار تو. زنانگی پای درس تو مینشست و خانمی از تو سرمشق میگرفت.
یادم نمیرود آن روز را که رسول خدا در مسجد و در میان اصحاب، از ما سئوال کرد:
- برترین چیز برای زن چیست؟⁉️
و ما همه ماندیم. حتی من که متصل به منزل وحی بودم ماندم، آمدم از تو سئوال کردم و پاسخ ترا پیش پیامبر بردم.
- بهترین چیز برای زن آن است که نه مردی او را ببیند و نه او مردی را.
پیامبر با فراست دریافت که این کشف، کشف من نیست، کشف فاطمی است.
گفت:
- این پاسخ از آن کیست؟
گفتم:
- دخترتان فاطمه.
با تبسمی ملیح فرمود:
- حقا که پارهی تن من است.
فاطمه جان! آنچه از دست من رفته است، پارهی تن رسولالله است. حضور تو مرهمی بود بر جراحت فقدان رسول.
اما... اکنون من اینهمه تنهایی را به کجا ببرم؟
ان شاءالله #ادامه_دارد...
✨السَّلامُ عَلَيْكِ یَا اُمّاهُ يَا فاطِمَةُ الزَّهْراء
☘️یامَوْلٰاتیٖ یافاطِمَةُ اَغیٖثٖینیٖ
✍🏻به قلم سید مهدی شجاعی
@shohaadaae_80
🚨گاهی سکوت کردن، کنار کشیدن، حرف نزدن، خودش کمک به فتنه است
💠 #رهبر_انقلاب :بعضیها در فضای فتنه، این جملهی «کن فی الفتنة کابن اللّبون لا ظهر فیرکب و لا ضرع فیحلب» را بد میفهمند و خیال میکنند معنایش این است که وقتی #فتنه شد و اوضاع مشتبه شد، بکش کنار! اصلاً در این جمله این نیست که: «بکش کنار». این معنایش این است که به هیچ وجه فتنهگر نتواند از تو استفاده کند؛ از هیچ راه. «لا ظهر فیرکب و لا ضرع فیحلب»؛ نه بتواند سوار بشود، نه بتواند تو را بدوشد؛ مراقب باید بود...گاهی سکوت کردن، کنار کشیدن، حرف نزدن، خودش کمک به فتنه است. در فتنه همه بایستی روشنگری کنند؛ همه بایستی #بصیرت داشته باشند.۱۳۸۸/۰۷/۰۲
📚نهجالبلاغه| کلمات قصار
#امام_خامنه_ای🇮🇷
#افزایش_بصیرت👁
@shohaadaae_80
『سَـربـٰازانِ دَهـہهَشتـٰادیٖ』
🚨گاهی سکوت کردن، کنار کشیدن، حرف نزدن، خودش کمک به فتنه است 💠 #رهبر_انقلاب :بعضیها در فضای فتنه،
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هرچه انتخاب کنید برای خود انتخاب کرده اید...
انتخاب خوب شما به خودتان برمی گردد...
انتخاب با غفلت هم، بدی اش به خودتان برمیگردد! ۹۲/۱۲/۵
#امام_خامنه_ای🌹
#انتخاب_درست👌
#انتخابات_مجلس📦
#مجلس_انقلابی🇮🇷
@shohaadaae_80
『سَـربـٰازانِ دَهـہهَشتـٰادیٖ』
#جلسه5⃣2⃣#کتاب_کشتی_پهلو_گرفته کلام تو وحی محض بود و رفتار تو عین سنت. تو خود، ملاک و ضابطه بودی. ت
#جلسه6⃣2⃣#کتاب_کشتی_پهلو_گرفته
نجوای امام حسن مجتبی علیه السلام
اگر تو فاطمه نبودی با آن عظمت دست نیافتنی و من هم حسن نبودم با این قلب رقیق و دل شکستنی، باز هم سفارش تو مادر- گریه نکردن- عملی نبود.
اگر من تنها یک فرزند بودم- هر فرزندی- و تو تنها یک مادر بودی- هر مادری- در حال ارتحال، باز هم به دل نمیشد گفت که نسوز و به چشم نمیشد گفت که آرام بگیر و اشک مریز.
چه رسد به این که تو فقط یک مادر نیستی، تو فاطمهای! تو زهرای اطهری! تو نزدیکترین و بیواسطهترین بازماندهی منزل و مهبط وحیای! تو محب و محبوب خدا و پیامبری!
چه کسی عشق خدا و پیامبر را نسبت به تو نمیداند؟
کم مانده بود، پیامبر به بلال بگوید:
«بر بالای ماذنه که رفتی بعد از هر اذان به صدای بلند اعلام که که محمد (ص) فاطمه را دوست دارد، دوست داشتنی الهی و تکوینی، دوست داشتنی سنتی و تشریعی.»
اینچنین بود عشق مشهور پیامبر به تو. و عشق تو به پیامبر، شهوهتر، آنچنانکه لقب «امابیها» گرفتی و آنچنانکه بعد از ارتحال پیامبر هیچ کس خندهی تو را ندید و در عوض، گریستنات، دشمن را به ستوه آورد.
ما از آنجا که پیش از تولد، ظهور یافتهایم و پس از وفات نیز، ادامه حیات میدهیم، من رنجهای تو را به خاطر پیامبر، حتی پیش از تولدم دیدهام.
من اگر چه در سال سوم هجرت به دنیا آمدم، اما رنجهای تو را پیش از هجرت و پس از آن بوضوح دیدم، به همین دلیل به تو حق میدادم که پس از رحلت پیامبر، آنچنان غریبانه و جگر سوز در بیت الاحزان، ضجه بزنی و فغان کنی.
من حتی تولد خودم و ناز و نوازشهای پیامبر را به خاطر دارم. پیامبر مشتاق و بیتاب به خانه آمد تا اولین فرزند تو را ببیند، وقتی مرا در آغوشش گذاشتند، اول گره در ابروانش افتاد:
- مگر نگفتم کودک را در جامهی زرد نباید پیچید؟
پیامبر به کرات فرموده بود و آن خادمه اشتباه کرده بود، مرا با جامهای سپید پوشاندند و به آغوش پیامبر سپردند.
پیامبر از شادی آنچنان خندیدند که داندانهای سپیدشان نمایان شد و سر و رو و چشم و لبهای مرا غرق بوسه کردند و گفتند: خدایا! چقدر من این کودک را دوست دارم. در گوشهایم اذان و اقامه گفتند و بعد از تو و پدرم پرسیدند:
- نامش را چه نهادهاید؟
هر دو عرضه داشتید:
- ما در نامگذاری کودکمان از شما سبقت نمیجوییم.
پیامبر فرمودند:
- من نیز از خدا در این باره پیشی نمیگیرم.
تا این که جبرئیل آمد و نام انتخابی خداوند «حسن» را به ارمغان آورد، نام اولین فرزند هرون اما در لسان عرب.
اینها هنوز از خاطرم نرفته است...
👌اما آنچه بیش از اینها، اکنون، جگرم را میسوزاند، 😭 تداعی نوازشهای مادرانه توست.
ان شاءالله #ادامه_دارد...
✨السَّلامُ عَلَيْكِ یَا اُمّاهُ يَا فاطِمَةُ الزَّهْراء
☘️یامَوْلٰاتیٖ یافاطِمَةُ اَغیٖثٖینیٖ
✍🏻به قلم سید مهدی شجاعی
@shohaadaae_80
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥⭕️ حادثه نه دی امتحان ولایت پذیری
👤 حاج حسین یکتا: در حادثه نه دی، شهدا هم در میدون بودند ...
#حضور_در_راهپیمایی_۹دی🇮🇷
#جوان_مومن_انقلابی🌹
#پایبند_ولایت✅
@shohaadaae_80