#به_همراه_داشتن_کتاب📚
امام خامنه ای:
با خود کتاب همراه داشته باشید و از وقتهای اضافه خود برای کتابخوانی استفاده کنید.
۷۵/۲/۲۲
#امام_خامنه_ای🇮🇷
#توصیه_به_جوانان💖
#مطالعه_کتاب📚
#استفاده_از_فرصت_ها⏱
@shohaadaae_80
『سَـربـٰازانِ دَهـہهَشتـٰادیٖ』
#جلسه9⃣1⃣#کتاب_کشتی_پهلو_گرفته از شدت حجب، سر را بیشتر در خویش فرود بردم و آهسته ادامه دادم: - من
#جلسه0⃣2⃣#کتاب_کشتی_پهلو_گرفته
وقتی پیامبر به مسجد درآمد، بلال را فراخواند و به او فرمود:
- مهاجرین و انصار را بگو که جمع شوند.
وقتی همگان گرد آمدند، پیامبر برفراز منبر رفت و فرمود:
- «حمد و سپاس خاص خداوندی است که به نعمتش ستایش میشود و به قدرتش پرستش.
در حاکمیتش اطاعت شونده است و در عقوبتش وحشتانگیز.
آنچه نزد اوست مطلوبست و فرمان او در زمین و آسمان نافذ.
او کسی است که خلایق را به قدرت خویش آفرید و به احکام خویش متمایز ساخت و به دین خویش عزتشان بخشید و به واسطه پیامبر خود محمد (ص) گرامیاشان داشت.
سپس خداوند تبارک و تعالی ازدواج را پیوندی دیگر قرار داد و فرمانی واجب.
به واسطه ازدواج، خویشاوندی را محکم، و خلایق را بدان ملزم ساخت.
فرمود خداوند مبارک نام و عالی مقام:
و اوست که از آب، بشری آفرید، سپس برای او تبار و پیوندی قرار داد، که پروردگارتو قادری بیهمتاست. ای خلایق! پیام همداکنون جبرئیل این بود که خدای من عزوجل- ملائکه را در بیت المعمور گرد آورد و همه را گواه گرفت که خدمتکار و امة خود و دخت پیامبرش فاطمه را به بندهی خود علی بن ابیطالب تزویج فرمود..
و مرا فرمان داد که ازدواج این دو را در زمین برپا سازم. شما را بدین امر گواه میگیرم».
سپس نشست و به من فرمود:
علی جان برخیز و خطبهات را بخوان.
من برخاستم و در محضر خدا و پیشگاه رسول و ملاء خلایق، خطبه خواندم.
وقتی از فراز منبر فرود آمدم، پدرت را شادمانتر از همیشه یافتم.
پدرت فرمود: علی جان! آن زره را بفروش تا هر چه زودتر تو و فاطمه را سر و سامان و سرانجام دهیم.
این را بارها شنیدهای که من رفتم و زره را به یکی از اصحاب فروختم، آن صحابی وقتی دریافت که من به چه نیت زره را در معرض فروش نهادهام، پول و زره، هر دو را به اصرار به من داد و گفت:
- تو اکنون بدین هر دو نیازمندتری تا من.
این زره هدیه من برای ازدواج تو.
وقتی ماجرا را با پدرت گفتم برایش دعا کرد، پول را به تنی چند از اصحاب داد و گفت:
- این را ببرید و آنچه یک زندگی بدان آغاز میشود تهیه کنید و بیاورید.
پول، شصت و سه درهم بود، یک پیراهن سفید، یک مقنعه، یک حوله، یک تختخواب، دو تشک، چهار بالش، یک قطعه حصیر، یک آسیای دستی، یک کاسهی مسی، یک مشک آب، یک طشت، یک کاسه گلی، یک ظرف آبخوری، یک پرده پشمی، یک ابریق، یک سبوی گلی، دو کوزه سفالین، یک پوست به عنوان فرش و یک عبا، همهی ابزار تو شد برای تشکیل یک زندگی.
ان شاءالله #ادامه_دارد...
✨السَّلامُ عَلَيْكِ یَا اُمّاهُ يَا فاطِمَةُ الزَّهْراء
☘️یامَوْلٰاتیٖ یافاطِمَةُ اَغیٖثٖینیٖ
✍🏻به قلم سید مهدی شجاعی
@shohaadaae_80
4_5774131608718149284.mp3
6.72M
#رزق_معنوی_امشب☁🌙☁
🍃سلام ای آقا
🍃یه ساله که روز و شب به فکر کربلام
🎤 محمدحسین پویانفر
#اللهم_الرزقنا_کربلا🌹
#شبتون_حسینی💖
#وضو_یادتون_نره😊
@shohaadaae_80
#تلنگر _روزانه🔎
از شخصی پرسیدند :
تا 💫بهشت چقدر راه است ؟
گفت : یک قدم👣
گفتند : چطور ؟
گفت : مثل 🌷شهیدان یک پایتان را که روی# نفس_شیطانی بگذارید پای دیگرتان در بهشت است .
#شهیدانه_زندگی_کنیم🌹
#مبارزه_با_نفس😈
#التماس_تفکر...🤔
@shohaadaae_80
#نماز_به_سبک_شهدا🌹
میگفت:
سر نماز مثل حرم امام رضاست،
کفشاتو میدی به کفشداری تا بری
زیارت،
بدونِ فکرِ کفش، بری دیدار💫!
[فَاخلَع نَعلَیک]
سر نماز کفشاتو یعنی
غصه های دنیاتو از ذهنت دربیار بده به
خدا، فقط دیدار💫!
💖بعد از نماز میبینی خدا کفشاتو واکس
زده بهت تحویل داده!
استاد پناهیان
#نماز_عاشقی🕌
#نماز_خوب_تورو_از_گناه_دور_میکنه😊
@shohaadaae_80
#به_مناسبت_نزدیک_شدن_به_۹دی
🎬پخش فیلم سینمایی " قلاده های طلا "
به کارگردانی ابوالقاسم طالبی
📌امروز جمعه
ساعت ۱۸:۳۰🕰
📺شبکه افق سیما
#افزایش_بصیرت👁
@shohaadaae_80
『سَـربـٰازانِ دَهـہهَشتـٰادیٖ』
#به_مناسبت_نزدیک_شدن_به_۹دی 🎬پخش فیلم سینمایی " قلاده های طلا " به کارگردانی ابوالقاسم طالبی 📌امرو
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
『سَـربـٰازانِ دَهـہهَشتـٰادیٖ』
#جلسه0⃣2⃣#کتاب_کشتی_پهلو_گرفته وقتی پیامبر به مسجد درآمد، بلال را فراخواند و به او فرمود: - مهاجری
#جلسه1⃣2⃣#کتاب_کشتی_پهلو_گرفته
وقتی اینها را پیش روی پدرت نهادند، اشک در چشمانش حلقه زد، دستهای مبارکش را به سوی آسمان بلند کرد و دعا فرمود:
- خدایا! به اهل بیت من برکت عنایت کن.
و این ازدواج را برای کسانی که اکثر ظرفهایشان گلی است مبارک گردان.
خداوند بر مقام تو در نزد خویش بیفزاید فاطمه جان که برترین زنان عالم بودی و به کمترین مایحتاج از زندگی، قناعت فرمودی.
من دنیا را پیش از ازدواج، طلاق گفته بودم و سختی دنیا در مذاقم عین حلاوت بود، اما تو، دختری که در سن جوانی، در سن آرزوهای شیرین، پا به خانه من مینهادی، چگونه آن همه سختی را بر جان خویش خریدی و لب جز به مهر و دهان جز به شکر نگشودی.
زیستن با کسی که به دنیا جز با دیدهی غضب نمینگرد ساده نیست. حتما کسی چون فاطمه، چون تو باید که زیستنی اینچنین سخت و طاقت سوز را بتواند.
یادم نمیرود آن روز را که پس از دو روز، تلاش و خستگی و گرسنگی به خانه آمدم، گفتم:
- فاطمه جان! چیزی برای خوردن در خانه هست؟
تو شرمسار و مهربان گفتی:
- دو روز است که هیچ چیز در خانه برای خوردن نبوده است و کودکان دو روز است که جز گرسنگی، هیچ طعام ندیدهاند.
گفتم که:
- چرا در این دو روز هیچ نگفتهای؟
گفتی:
- تو اگر میداشتی، حتم به خانه میآوردی، من شرم میکنم از تو چیزی بخواهم که در دست و توان تو نیست.
من شرمسار آن همه شکیبایی و مهربانی شدم و از خانه درآمدم تا حتی اگر شده با قرضی، چیزی فراهم کنم و به خانه آورم.
از همسایهای یک دینار وام گرفتم و به سمت بازار رفتم تا برایتان خوراکی تهیه کنم، در راه، مقدار را دیدم.
هوا عجیب گرم بود، از خورشید، آتش میبارید و از زمین شعلههای حرارت میجوشید. از سر و روی مقداد، عرق میریخت و پیدا بود که گرسنگی رمق راه رفتن را از او گرفته است.
گفتم:
- مقداد! در این گرما، به چه کار از خانه درآمدهاتی؟ گفت:
- از من بگذرید ای ابوالحسن و از حال من نپرسید.
گفتم:
- برادرم محال است که از حال تو بیخبر بمانم و بگذرم.
باز امتناع کرد و عاقبت در مقابل الحاح من تسلیم شد و گفت:
- صدای گریهی گرسنگی زن و فرزندانم را تاب نیاوردم و از خانه بیرون زدم بدین امید که شاید خدا فرجی کند و گشایشی مرحمت فرماید.
ان شاءالله #ادامه_دارد...
✨السَّلامُ عَلَيْكِ یَا اُمّاهُ يَا فاطِمَةُ الزَّهْراء
☘️یامَوْلٰاتیٖ یافاطِمَةُ اَغیٖثٖینیٖ
✍🏻به قلم سید مهدی شجاعی
@shohaadaae_80