eitaa logo
رمان وحکایات وخاطرات شهدا
61 دنبال‌کننده
95 عکس
17 ویدیو
0 فایل
چه زیباست خاطرات مردانی که پروای نام ندارند ودر کف گمنامی خویش ماوا گرفتن وسلام درود بر سربازان گمنام امام زمان(عج) رمان وحکایات وخاطرات شهدا https://eitaa.com/joinchat/475201730C58eeef74ec @ShohadayEAmniat https://eitaa.com/ShohadayEAmniat
مشاهده در ایتا
دانلود
🍂 🔻 3⃣ سردار علی ناصری والفجر مقدماتی شروع شد. علی هاشمی از اینکه در این حمله نقشی ندارد، خیلی ناراحت بود، یکی دو شب قبل از حمله، از طرف فرمانده لشکر قدس دنبال علی هاشمی آمدند و او را به قرارگاه لشگر قدس بردند. در آنجا به او جانشینی یکی از گردانها را پیشنهاد کردند خنده دار بود؛ به مردی که تا دیروز طراح جنگ و فرمانده تیپ ۳۷ نور بود، جانشینی یک گردان را پیشنهاد کرده بودند. به رغم این، علی هاشمی بدون آنکه خم به ابرو بیاورد، پذیرفت و به وظیفه اش عمل کرد. علی، مرد روزهای بحرانی و سخت بود؛ اما از وجودش استفاده کامل نشد و قدرش را نیز چنان که شاید و باید، نشناختند. شب عملیات، من به جنگل امقر رفتم. بچه های اطلاعات آنجا چادری زده و مستقر شده بودند. شب را پیش بچه های شنود به سر بردم. عملیات شروع شد و من صحبتهای فرماندهان و مسئولان گردان های عمل کننده را از طریق بی سیم می شنیدم و لحظه به لحظه عملیات را دنبال می کردم. همان شب، یکی از فرماندهان گردانهای عراقی به رمز در بی سیم گفت: - ایرانیها دارند می آیند جلو، چه کار کنیم؟ . . .. و فرماندهی کل به آنان دستور داد: شکم را برایشان باز بکنید، بگذارید بیایند داخل. کارشان نداشته باشید! اواخر شب و نزدیک بامداد، علی هاشمی، گرد و خاکی و عصبانی و ناراحت پیدایش شد. سلاحی هم روی دوشش بود. پرسیدم: على ... ها ... با اندوه گفت: نمی دانی چه برخوردی با من کردند. رفتم آنجا، گفتند جانشین گردانی، جلسه بود؛ اما مرا به جلسه راه ندادند. خیلی به بی محلی کردند. خیلی گله کرد و نالید. معلوم شد فرمانده گردان نیز او را با اکراه پذیرفته است. حتی وقتی نیروهای تحت امرش را توجیه می کرده، علی هاشمی را صدا نزده بود! . از این برخورد دلم به درد آمد. با خود گفتم: خدایا چرا با چنین نیروی مخلصی، آن هم در جنگ، چنین برخوردی می کنند؟ هوای نفس تا چه اندازه برخی از فرماندهان ما را اسیر خود کرده؟! على هاشمی حرفی زد که دلم شکست. گفت: - از دنیا سیر شده ام. از این برخوردها خسته شده ام. می خواهم مثل یک نیروی عادی بروم جلو. خیلی درهم ریخته بود. جلویش را گرفتم. نگذاشتم کاری انجام دهد. برای اولین بار مقابلش ایستادم و با قاطعیت گفتم: . اجازه نمی دهم بروی جلو. دارد - ولم کن. ۔ اگر فلانی و فلانی قدر تو را نمی دانند، من قدر تو را می دانم. اجازه نمی دهم مثل یک نیروی عادی بروی تیر بخوری و شهید بشوی. تو فرماندهی. به همین زودی خودشان به سراغت می آیند. آقا محسن به سراغت می آید. خیالت راحت باشه. 🔅 دنبال کننده باشید چه زیباست خاطرات مردانی که پروای نام ندارند ودر کف گمنامی خویش ماوا گرفتن وسلام درود بر سربازان گمنام امام زمان(عج) رمان وحکایات وخاطرات شهدا https://eitaa.com/joinchat/475201730C58eeef74ec @ShohadayEAmniat https://eitaa.com/ShohadayEAmniat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🍂 🔻 4⃣ سردار علی ناصری ستون پنجم، عملیات [عملیات والفجر مقدماتی] را لو داده بود. دشمن آماده، دمار از روزگار نیروهای ما در آورده بود. نیرو زیاد بود؛ اما دشمن از طرح و مراحل عملیات، مواضع و شمار نفرات عمل کننده ما اطلاعات کامل و دقیقی داشت و ما آن شب نتوانستیم کاری انجام دهیم و نیروهای زیادی هم از دست دادیم. خودم در چادر شنود شنیدم که فرماندهان عراقی به نیروهایشان دستور می دادند برای قیچی کردن ما شکم باز کنند تا نیروهای ما داخل عمق آنها شوند و آنان عقبه شان را ببندند و حسابشان را برسند؛ همچنان که رسیدند. هر طور بود، علی هاشمی را تا صبح در چادر شنود نگاه داشتم. شب سختی بود. ناله و ضجه بچه ها را که کمک می خواستند و داشتند قتل عام می شدند، از بی سیم می شنیدم و کاری هم از دستمان ساخته نبود. فردا صبح، علی هاشمی گفت: - بریم جلو. من و علی هاشمی و سید صباح موسوی راننده و دوست علی هاشمی و برادر شهید سید طاهر موسوی و نفر دیگر عبدالرضا عبیداوی یکی از نیروهای خودم در اطلاعات تیپ ۳۷ نور و سپاه حمیدیه سوار استیشنی شدیم و رفتیم به طرف خط مقدم. خط درهم ریخته بود. بچه ها با روحیه از دست داده و درهم ریخته در حال عقب نشینی بودند. از وسط جنگل، جاده ای به طرف مواضع دشمن زده شده بود که خیلی شلوغ و آشفته بود. عده زیادی مجروح بودند که ناله و زاری شان دل هر آدمی را به درد می آورد. معلوم شد شب گذشته، نیروهای ما تلفات سنگینی داده اند. علی هاشمی با دیدن این وضع گفت: - بریم جلو. من گفتم: - بریم کجا؟ استیشن را در عرض جاده گذاشت و گفت: - نیروها نباید عقب نشینی کنند. به او گفتم: - ما چه کسی هستیم که چنین فرمانی بدهیم؟ اصلا یکی از این نیروها تو را می شناسد؟ آنها فرماندهانشان را می شناسند و به حرف آنها عمل می کنند. من و تو را که نمی شناسند. نزدیک بود نیروهای در حال عقب نشینی با ما درگیر شوند. حتی یکی از نفربرها می خواست ماشین ما را از جاده پرت کند. دشمن مواضع ما را زیر آتش گرفته بود. در این بین، لندروری سررسید که بلندگویی داشت و شیخی روحانی داخل آن بود. زیر آتش دشمن بدون آنکه خم به ابرو بیاورد، با صدایی رسا می گفت: «رزمندگان اسلام، پشت به دشمن نکنید که عذاب دنیوی و اخروی در انتظار شماست. دشمن شما خوار و ذلیل است. پیش به سوی دشمن ... کسی البته به حرف او گوش نمی داد. هر طور بود، برخی از نیروها را متقاعد کردیم که بیش از این عقب نشینی نکنند و همان جا بمانند. با نیروها کلنجار می رفتیم که ناگهان گلوله تانکی وسط ما خورد. کمی بعد، گلوله خمپاره ای هم نزدیکمان افتاد و منفجر شد. همین طور که داشتم روی زمین دراز می کشیدم، دیدم ترکشی بیست سانتی در نیم وجبی سر علی هاشمی به زمین فرو رفت. علی هاشمی نگاهی به ترکش کرد و گفت:.. - با شهادت فاصله ای نداشتیم؛ ولی قسمت نبود. آتش دشمن چنان سنگین و شديد شد که ناچار به عقب نشینی شدیم. مستقیم رفتیم سوسنگرد. علی خیلی ناراحت بود؛ اما به روی خود نیاورد. 🔅 دنبال کننده باشید چه زیباست خاطرات مردانی که پروای نام ندارند ودر کف گمنامی خویش ماوا گرفتن وسلام درود بر سربازان گمنام امام زمان(عج) رمان وحکایات وخاطرات شهدا https://eitaa.com/joinchat/475201730C58eeef74ec @ShohadayEAmniat https://eitaa.com/ShohadayEAmniat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🍂 🔻 5⃣ سردار علی ناصری یکی دو روز بعد از عملیات ناموفق والفجر مقدماتی، آقا محسن و رحیم صفوی و عده دیگری از فرماندهان کل سپاه آمدند به منطقه. جلسه ای در محل عملیات سپاه سوسنگرد تشکیل شد و باز بر شناسایی هور و انجام عملیات نظامی از آن منطقه تأکید کردند. عده ای از نیروهای خبره اطلاعاتی سپاه به سرپرستی حمید رمضانی در لشکر قدس بودند، مسئول اطلاعات لشکر قدس، حاج احمد سوداگر بود. ظاهرا آنها به خاطر برخی مسائل نتوانسته بودند آنجا کار بکنند و اختلافاتی پیدا شده بود. از این رو برادر غلام پور به آنها دستور داده بود که بروند و در هور کار اطلاعاتی و شناسایی انجام دهند. آنها نیز در رفيع استقرار یافتند و سرگرم کار شناسایی در هور شدند. آقا محسن نامه ای به مراکز سپاه بوشهر، بندرعباس و شمال نوشت و اعلام کرد که علی هاشمی هر چه قایق و کرجی می خواهد، در اختیارش قرار بدهید. دستور اکید صادر شد که از آن پس علی هاشمی و من روی هور کار کنیم. بلافاصله على هاشمی ستادی تشکیل داد و از سرتاسر ایران شروع کرد به جمع آوری لنج و قایق و کرجی. موفق شد شمار زیادی قایق کوچک و بزرگ جمع آوری کند و ما طی سه شب بدون کمترین جلب توجه، آنها را به هور منتقل کردیم. در این فاصله، از بچه های حاج حمید رمضانی نیز اطلاعات خوبی کسب کردیم. آنها از مدتی قبل کار شناسایی بر روی هور را شروع کرده بودند. او در مقر اصلی ما در رفيع بود. چند روز بعد، جلسه ای در رفيع با حضور آقا محسن برگزار شد. در این جلسه به این نتیجه رسیدیم که چون شمال هور آبراه های خاصی دارد و تهل زیاد دارد، عبور از آنجا بسیار دشوار است و امکان عملیات از آن ناحیه وجود ندارد. 🔅 پیگیر باشید در پیام رسان ایتا چه زیباست خاطرات مردانی که پروای نام ندارند ودر کف گمنامی خویش ماوا گرفتن وسلام درود بر سربازان گمنام امام زمان(عج) رمان وحکایات وخاطرات شهدا https://eitaa.com/joinchat/475201730C58eeef74ec @ShohadayEAmniat https://eitaa.com/ShohadayEAmniat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
⭕️خاطره‌ای از تصادف با ماشین تیم حفاظت ریاست جمهوری و رفتار شهید سید مهدی موسوی
🍂 🔻 6⃣ سردار علی ناصری به دلیل فشردگی نی ها، کمبود وقت و نداشتن شناسایی دقیق بردن سه گردان رزمی بسیار مشکل بلکه ناممکن بود و از این رو می بایست برای آماده کردن منطقه برای عملیات، دست به کاری اساسی می زدیم و تغییرات زیادی در آبراه ها و محل عبور و مرور می دادیم. همچنین می بایست تشکیلات مستقلی ایجاد می کردیم تا در وهله اول كل هور را شناسایی کند و سپس دست به دگرگونی و آماده سازی منطقه برای انجام عملیات بزند. درست در همین زمان، پایه های اولیه ایجاد قرارگاهی مستقل برای شناسایی هور گذاشته شد؛ قرارگاهی که بعدها «قرارگاه نصرت» نام گرفت. در همان جلسه قرارشد بچه های مسجد جزایری به رهبری حاج حمید رمضانی با بچه های سپاه سوسنگرد و سپاه حمیدیه و تیپ ۳۷ نور سابق در هم ادغام شوند و قرارگاه نصرت شکل گیرد. به یک معنا، اندیشه اولیه تأسیس قرارگاه نصرت، حاصل هم اندیشی محسن رضایی و علی هاشمی بود. علی هاشمی در مدت کمی، با قدرت سازماندهی بالایی که داشت، موفق به جذب نیروهای بومی و خصوصا عشایر عرب منطقه شد و همین افراد در ماه های بعد بار اصلی کارها را بر دوش کشیدند و طرح عبور از هور را از حرف به عمل مبدل کردند؛ مردان گمنام و بدون ادعای عشایر عرب که از جان مایه گذاشتند و ناممکن ها را به ممكن مبدل کردند؛ مردانی که نامشان در هیچ کتاب و دفتری ثبت نشده اما بازیگران اصلی ماجرا بودند. * * * تجربه تلخ شکست عملیات والفجر مقدماتی نشان داد که نیروهای زمینی ما در عمل به بن بست رسیده اند و کار زیادی در جنوب از آنان بر نمی آید. در چنین گیر و داری بود که اندیشه عبور از هور به ذهن فرماندهان سپاه رسید و این راه، تنها راه خروج از بن بست پیش آمده دانسته شد. 🔅 پیگیر باشید چه زیباست خاطرات مردانی که پروای نام ندارند ودر کف گمنامی خویش ماوا گرفتن وسلام درود بر سربازان گمنام امام زمان(عج) رمان وحکایات وخاطرات شهدا https://eitaa.com/joinchat/475201730C58eeef74ec @ShohadayEAmniat https://eitaa.com/ShohadayEAmniat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
۱📓قرآن کریم👈دانلود ۲📓نهج البلاغه👈اینجا ۳📓صحیفه سجادیه 👈دانلود ۴📓اصول کافی چهار جلدی👈اینجا ۵📓تهذیب👈دانلود ۶📓من لایحضره الفقیه👈دانلود ۷📓استبصار👈دانلود ۸📓کتب اربعه شیعه👈اینجا ۱۰📓دوره ده جلدی تفسیر نور👈اینجا ۱۱📓دوره ۲۷ جلدی تفسیر نمونه👈اینجا ۱۲📓آثار حجت الاسلام حسینی نژاد👈اینجا ۱۳📓ترجمه تفسیر المیزان،مکارم👈اینجا ۱۴📓دوره پیام امیرالمومنین،نهج البلاغه 👈اینجا ۱۵📓مجموعه ۱۴ جلدی آشنائی با قران👈اینجا ۱۶📓برخی کتب شهید مطهری👈اینجا ۱۷📓کتب رایگان مرگ و برزخ👈اینجا ۱۸📓مجموعه ۴۲ جلدی جزوات پیشخوان👈اینجا ۱۹📓مجموعه پیشوایان هدایت👈اینجا ۲۰📓سیر مطالعاتی آثار علامه مصباح👈اینجا ✔️بانک موضوعات👈اینجا مناسبتی ۵۰ کتاب رایگان نیمه شعبان👈اینجا ولادت امام حسن مجتبی👈اینجا آشنائی با مساله فلسطین👈اینجا رمان،قصه،داستان عید سعید فطر👈اینجا هشتم شوال،تخریب بقیع👈اینجا هفته گرامیداشت معلم👈اینجا شهادت امام صادق 👈اینجا دهه کرامت،تقدیم دختران👈اینجا دهه کرامت،تکریم امامزادگان👈اینجا کتابخانه حج👈اینجا ولادت امام رضا👈اینجا سیدالشهدای خدمت👈اینجا تالیفات شهید جمهور👈اینجا رحلت امام👈اینجا نه جلدی انتخاب صالحان👈اینجا ❇️موضوعی: طب👈اینجا روانشناسی👈اینجا تاریخ👈اینجا رمان👈اینجا ✔️پی دی اف خوان👌دانلود @KotobeDini https://eitaa.com/joinchat/2490564857Ce9647e6437 https://eitaa.com/KotobeDini
🔴 قرائت سوره مؤمنون در روزهای جمعه باعث عاقبت بخیری می‌شود. 🟩 امام‌صادق‌علیه‌السّلام: اگـر کسی سوره مؤمنون را تلاوت کند ♥️ خـداوند آخـر کار او را به سعادت و خوشبختی ختم می‌کند و ↼◽️ اگـر همواره در روزهای جمعه بر قرائت سوره «مؤمنون» مداومت داشته باشد جایگاه او در منزل فردوس خواهد بود.(۱) ✿❍✿❍✿❍✿ 🕋 پیامبراکرم صلےالله علیه وآله: ↼🔮 هر کس سوره مؤمنون را در روز جمعه بخواند و به این امر مداومت نماید منزل او در فردوس اعلاء با پیامبران مرسل باشد. و نیز فرمودند: اوّل و آخـر این سوره از گنجهای بهشت است.(۲) 📚 (۱)ثواب الاعمال، ص ۱۰۸ 📚 (۲) درمان با قرآن، ص ۶۴ ✿❍✿❍✿❍✿ 🟣 متن تصویری سوره مؤمنون https://quran.anhar.ir/text-1580.htm ✿❍✿❍✿❍✿ انجمن قرآن و دعا https://eitaa.com/joinchat/2442461601C72aa4ac014 ╰─┅🍃🦋🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🍂 🔻 7⃣ سردار علی ناصری عبور از هور، تمام محاسبات دشمن را به هم می ریخت؛ زیرا دشمن و طراحان استراتژیست او، عبور نیروهای ایرانی از هور را در مخیله خود هم تصور نمی کردند و آن را کاری ناممکن می دانستند. اگر ما موفق به این کار می شدیم، می توانستیم دشمن را حسابی غافلگیر کنیم و برگ برنده را به دست گیریم. كل هور که طول آن ۹۰ تا ۱۰۵ کیلومتر در حد فاصل چزابه تا طلاییه است، درست مقابل دو استان بصره و العماره واقع شده است. مرز استان العماره از چزابه شروع می شود و تا جادۂ خندق (جاده الاعچرده) و شهر الفره امداد پیدا می کند، وجود جاده عماره بصره نیز موقعیت این مکان را خاص تر می کند. بیشتر رفت و آمد نظامی دشمن از این جاده صورت می گرفت. با تسلط بر هور و عبور از آن، علاوه بر تصرف این جاده، دو استان من بصره و العماره را نیز به خطر می انداختیم و این کار کوچک و کمی نبود. دسترسی به رودخانه دجله و فرات نیز خیلی ساده می شد. مقر فرماندهی سپاه سوم عراق هم در النشوه بود که ما می توانستیم به راحتی به آن دسترسی پیدا کنیم. نقطه قوت سپاه دشمن، برتری زرهی آتش توپخانه و هوایی و سرعت عمل در بسیج تانک و نفربر بود که در هور این توان او به کلی سلب می شد. وجود آب و باتلاق، هرگونه تحرک زرهی را غیر ممکن می کرد و نقطه قوت دشمن به نقطه ضعف مبدل می شد. توپخانه دشمن نیز کارایی اش را در هور به طور چشمگیری از دست می داد؛ زیرا همه جا آب بود و بیشتر گلوله ها در آب فرو می رفت و آسیبی به نیروهای ما نمی رسید. مجموع این عوامل باعث شد تا قرارگاه نصرت تشکیل شود و عبور از هور در دستور کار سپاه در جنوب قرار گیرد. 🔅 پیگیر باشید در پیام رسان ایتا چه زیباست خاطرات مردانی که پروای نام ندارند ودر کف گمنامی خویش ماوا گرفتن وسلام درود بر سربازان گمنام امام زمان(عج) رمان وحکایات وخاطرات شهدا https://eitaa.com/joinchat/475201730C58eeef74ec @ShohadayEAmniat https://eitaa.com/ShohadayEAmniat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🍂 🔻 8⃣ سردار علی ناصری پایه گذاران اصلی قرارگاه نصرت، اینها بودند: علی هاشمی که فرماندهی قرارگاه را بر عهده داشت؛ بنده در بخش اطلاعات؛ بچه های مسجد جزایری به رهبری حاج حمید رمضانی؛ بخشی از بچه های لشکر قدس و بچه های سپاه سوسنگرد. علي هاشمی به خاطر اینکه تنشی بین ما بچه های سپاه سوسنگرد و بچه های مسجد جزایری رخ ندهد، هوشیاری به خرج داد و شمال هور را به آنها سپرد و منطقه جنوب را به من محول کرد؛ یعنی هور دو مسئول اطلاعات و شناسایی داشت. منطقه استحفاظی من، از شط علی آغاز می شد و تا موقعیت بقایی وطلابيه و محور زيد امتداد می یافت. از تبور و پاسگاه حوضچه به بالا تا منطقه چزابه نیز مال بچه های حمید رمضانی بود. حدود چهار ماه وضع به همین قرار بود؛ اما مشکلاتی در عمل پیش آمد و علی هاشمی و معاونش حاج عباس هواشمی به این نتیجه رسیدند که دو واحد به طور موازی نمی توانند کار کنند و باید هر دو را یک کاسه کرد. حوالی تابستان ۱۳۶۲ با مشورت زیاد حمید رمضانی مسئول قرارگاه نصرت شد و من نیز معاون او شدم. [ایشان] انسانی پرکار و پرتلاش بود و مسائل اطلاعاتی را خوب تجزیه و تحلیل می کرد. جذبه خاصی داشت و همین باعث شده بود که محور بچه های مسجد جزایری شود. ایشان سرانجام اواخر جنگ در جبهه شلمچه به شهادت رسید. 🔅 پیگیر باشید چه زیباست خاطرات مردانی که پروای نام ندارند ودر کف گمنامی خویش ماوا گرفتن وسلام درود بر سربازان گمنام امام زمان(عج) رمان وحکایات وخاطرات شهدا https://eitaa.com/joinchat/475201730C58eeef74ec @ShohadayEAmniat https://eitaa.com/ShohadayEAmniat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌹﷽🌹 💌کسی که دعا می‌کند با همه و در همه مواقع در آرامش است. زیرا قلبش برای همیشه در آن یگانه، آن خدای واحد لنگر انداخته است. ✨ما که ذهن‌هایمان چون کشتی طوفان زده، بی‌قرار است. هرگز با هیچکس و در هیچ جا احساس امنیت نمی‌کنیم. ما علیه دیگران و شرایط زندگی مبارزه می‌کنیم. از دیگران، عیب جویی می‌کنیم. ما نیازمند تحولی درونی هستیم و این تحول فقط از طریق ارتباط با خدا تحقق می‌پذیرد. 💚کسی که دعا می‌کند در صحنه‌های متغیر زندگی در آرامش است، برای او همه کارها، مقدس است. نوع کار برای او مهم نیست. کار او هر اندازه هم ملال انگیز باشد آن را به صورت پیشکش عشقی به خدا در می‌آورد. چه در کارخانه‌ای پر سر و صدا کار کند، چه در مزرعه‌ای ساکت در هر حال آرامش او برآشفته نمی‌شود. او کانون خود را در خدا یافته است و تا ابد در خدا ساکن است. 💚 گروه اعمال طلائی(ادعیه، اذکار) https://eitaa.com/joinchat/1836056829C2f9b34a8ea ارتباط با ادمین گروه: @valayat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🍂 🔻 9⃣ سردار علی ناصری برای از بین بردن برخی حساسیت های قومی و منطقه ای تصمیم گرفتیم بچه های اطلاعات دو طرف را قاطی کنیم. مسئول تدارکات قرارگاه، حاج حسن عطشانی بود. مسئول معاونت نیرو، علی بویه و مسئول مخابرات قرارگاه، مهدی نریمی بود. جانشین قرارگاه، حاج عباس هواشمی بود و مدیریت داخلی قرارگاه را برادر فراهانی بر عهده داشت که اهل تهران بود. مسئول مهندسی، جواد فیاض بود که اهل مشهد بود و مسئول عملیات هم سیامک بمان بود. در آغاز، علی هاشمی، هم مسئول سپاه سوسنگرد و هم فرمانده قرارگاه نصرت بود؛ اما پس از مدتی چون کار قرارگاه خیلی زیاد شد و می بایست یک نفر تمام وقت آنجا را اداره می کرد، از سپاه سوسنگرد تودیع شد و به طور تمام وقت فرماندهی قرارگاه نصرت را عهده دار شد. عمدۂ کار قرارگاه نصرت، شناسایی و مهندسی بود و به جای ایشان حاج علی هاشمی فرمانده سپاه سوسنگرد شد. در آغاز، مقر قرارگاه نصرت در منطقه رفيع بود. پس از مدتی قرار شد محل مناسب دیگری برای قرارگاه پیدا کنیم؛ مقری در مرکز هور؛ جایی که هور ۱۱۰ کیلومتری را به دو قسمت مساوی تقسیم کند. از این رو بهترین جا، مقر فرماندهی لشکر ۶ زرهی عراق بود که عراقی ها قبل از عملیات بیت المقدس بسیار محکم و خوب ساخته بودند. دیوارها و سقف آن همه از بلوک و سیمان محکم بود. سقف را با ریل های غارتی از راه آهن خرمشهر ساخته بودند. خوبی قرارگاه این بود که در جاده اصلی نبود و در دید هم قرار نداشت و به راحتی می شد مخفیانه در هورکارکرد بدون آنکه توجه کسی جلب شود. دسته ها در مناطق بقایی، شط على، تبور، رفيع، حوضچه، بستان، چزابه و پاسگاه زید پراکنده شده و هر کدام برای خود حوزه استحفاظی درست کرده بودند. 🔅 پیگیر باشید چه زیباست خاطرات مردانی که پروای نام ندارند ودر کف گمنامی خویش ماوا گرفتن وسلام درود بر سربازان گمنام امام زمان(عج) رمان وحکایات وخاطرات شهدا https://eitaa.com/joinchat/475201730C58eeef74ec @ShohadayEAmniat https://eitaa.com/ShohadayEAmniat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
📚دانلود کتاب و مجموعه مقالات رایگان 🗞ویژه ۱۵ خرداد 🔖امام روح الله؛ 15 خرداد را برای همیشه عزای عمومی اعلام می‌کنم. 📙آغاز بیداری👈دانلود 📘مروری در واقعه ۱۵ خرداد ۴۲👈دانلود 📗قیام ۱۵ خرداد👈دانلود 📕قیام خونین ۱۵ خرداد👈دانلود 📒تاثیر قیام ۱۵ خرداد بر روند انقلاب👈دانلود 📔فرمایشات امام خمینی ره ۱۵ خرداد👈دانلود 📓قیام ۱۵ خرداد از نگاه امام خامنه ای👈دانلود 📙قیام ۱۵ خرداد نقطه عطف👈دانلود ✔️کتاب با موضوع امام روح الله👈اینجا 📲 در ثواب نشر این لیست شما هم سهیم باشید 🔮دانلود نرم افزار باز کردن کتاب ها ا•┈┈••••✾•▪️•✾•••┈┈•ا کتب دینی،کتابخانه علوم اسلامی در بستر ایتا 👈 عضو شوید 🆔 @KotobeDini
🍂 🔻 0⃣1⃣ سردار علی ناصری در آبراه زبره چادر زدیم و در بیابان، کنار سیل بند باکری با عده ای از بومی های عراقی که جذب کرده بودیم، شروع به کار شناسایی در هور کردیم. گروهی از همکارانمان هم بومی دشت آزادگان و عشایر عرب بودند. به خاطر آنکه هور طرف عراقیها را نیز می خواستیم شناسایی کنیم، به نیروهای عرب عراقی نیاز داشتیم چند نفر از عشایر عرب عراقی را که منطقه را می شناختند، استخدام کردیم و شروع به کار کردیم. از همان آغاز سعی زیادی کردم که آرشیو منظمی از همه مراحل شناسایی به وجود آورم. به همین نیت، اصل گزارشها را نگهداری می کردم. در بسیاری از مواقع نیز همراه تیم های شناسایی، فیلم بردار اعزام می کردم تا از همه مناطق شناسایی شده فیلم برداری کند خوشبختانه آن گزارش ها و فیلم ها که صدها ساعت می شود، هم اکنون در اهواز موجود است. بومی های هور، پای ما را به آنجا باز کردند. آنها به ما جرئت دادند تا به عمق هور برویم و کار شناسایی را انجام دهیم. اگر آنان نبودند، ما موفق به این کار نمی شدیم. از مجاهدان عراقی و عراقی هایی که با خلوص نیت در خدمت ما بودند نیز عده ای شهید یا اسیر شدند. ما در آغاز کار حتى بلد نبودیم سوار بلم های چوبی بشویم. تعادل ما و بلم به هم می خورد یا بلم واژگون می شد و ما در آب می افتادیم. بومی های عرب منطقه با صبر و حوصله گام به گام کارها را به ما یاد دادند؛ از طرز سوار شدن به بلم تا پارو زدن، حرکت در آبهای هور، عبور از نیزارهای مخوف و شناسایی منطقه. 🔅 پیگیر باشید چه زیباست خاطرات مردانی که پروای نام ندارند ودر کف گمنامی خویش ماوا گرفتن وسلام درود بر سربازان گمنام امام زمان(عج) رمان وحکایات وخاطرات شهدا https://eitaa.com/joinchat/475201730C58eeef74ec @ShohadayEAmniat https://eitaa.com/ShohadayEAmniat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🍂 🔻 1⃣1⃣ سردار علی ناصری من خودم در موقعیت شهید بقایی مستقر شدم. دو چادر زدیم و کارمان را شروع کردیم. اواخر بهار یا اوایل تابستان ۱۳۶۲ بود که ما به طور رسمی کارمان را آغاز کردیم. برای آنکه لو نرویم و دشمن و نفوذیهایش ندانند ما در هور مشغول چه کاری هستیم، سعی کردیم از قایقهای ساخت عراق استفاده کنیم؛ قایقهایی که به آن «بصری» می گفتند. قایقهای بومی اعراب ایرانی با قایق های اعراب عراقی قدری متفاوت بود. ما برای حفظ امنیت کارمان، هم از قایقهای عراقی استفاده می کردیم و هم لباسهای بومی و محلی می پوشیدیم و هم به عربی حرف می زدیم و کارمان را در پوشش صیادی و ماهی گیری انجام می دادیم. روزی به اتفاق حسن هله چی و جاسم هله چی (نیروهای بومی منطقه) و دو بومی دیگر با قایق بزرگ بصری برای شناسایی جزایر مجنون داخل عمق هور و وارد مرز عراق شدیم. در تابستانها، آب هور عقب نشینی می کند و عمق هور کم است. از این رو با قایق موتوردار نمی شود در بسیاری از جاها حرکت کرد و باید از قایق پیاده شد و آن را تا عمق مورد نظر هل داد. در این مأموریت، ما از ابتدای نهر زبره به طرف غرب با گرای دویست و هفتاد حرکت کردیم. حدود یازده دوازده کیلومتر می بایستی داخل هور می شدیم تا به آبراه ریگ می رسیدیم که آبراه مرزی بود و دکل های هفت هشت متری از آب آنجا بیرون زده بود. قدری قایق را هل دادیم و سپس موتور آن را روشن کردیم. من هیجان و اضطراب خاصی داشتم. بار اولی بود که از چنین مناطق تو در تویی عبور می کردم و همه چیز محیط برایم تازگی و در عین حال ترس داشت. پشت هر بوته و نیزاری انتظار داشتم کمین دشمن باشد.. . 🔅 پیگیر باشید چه زیباست خاطرات مردانی که پروای نام ندارند ودر کف گمنامی خویش ماوا گرفتن وسلام درود بر سربازان گمنام امام زمان(عج) رمان وحکایات وخاطرات شهدا https://eitaa.com/joinchat/475201730C58eeef74ec @ShohadayEAmniat https://eitaa.com/ShohadayEAmniat