🌷🌷السلام علیک یا ابا عبدالله🌷🌷
🌸شب جمعه است و شب زیارتی آقا امام حسین علیه السلام
به نیابت از شهدای عزیز خوی و تمامی شهدای اسلام شبهای جمعه زیارت عاشورا را قرائت خواهیم کرد .انشاء الله
30.81M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌹 صوت و متن زیارت عاشورا
✨همراه با تصاویر ناب کربلای امام حسین علیه السلام
❁﷽❁
وقتی #شهادت هسٺ مُردن بےوفایے ست
دل رهروِ راه شهیـــــــدان خدایے ست
شب هاے جمعہ هر ڪه باشد با #شهیدان
در هر ڪجا باشد یقیناً ڪربلایے سٺ
صلی الله علیک یا اباعبدالله ع
#شب_زیارتی_ارباب
امام رضا عليه السلام :
إنَّ يَومَ الحُسَينِ أقرَحَ جُفُونَنا و أسبَلَ دُمُوعَنا و أذَلَّ عَزيزَنا ؛
🌷🌺 امام رضا عليه السلام :
روز شهادت حسين عليه السلام ديدگان ما را مجروح ، اشك هاى ما را روان و عزيز ما را خوار كرد .
. الأمالى، صدوق ، ص 190 .
yeknet.ir_-_vahed_turki_-_mehdi_rasuli_97 (1).mp3
7.59M
🎙 حاج مهدی رسولی
لای لای ای جبهَه لَرین یُورقونواِی خَستَه جَواننار
🌷بهشت رابه بها دهند...
نه به بهانه.....
#ترجمه فارسی-صفحه ۱ قران کریم # سوره مبارکه فاتحه
@Shohadaye_khoy
🌹سردارشهیدمیرهادی مرقاتی🌹
نام و نام خانوادگی: سیدهادی مرقاتی خویی
نام پدر: سید علی نقی
تاریخ تولد: بیست و چهارم فروردین ماه سال 1337
محل تولد: شهرستان خوی – استان آذربایجان غربی
تحصیلات: كاردانی رشته عمران از دانشگاه مشهد
شغل: سرتیپ دوم پاسدار
یگان: لشگر 31 عاشورا نیروی زمینی سپاه پاسداران
نحوه شهادت: بمباران شیمیایی
نوع عامل شیمیایی: گازخردل
تاریخ و محل شهادت: بیست و سوم اسفند ماه سال 1363- جزیره مجنون
مزار: گلزار شهدای خوی.
🌷زندگینامه سردارشهیدمرقاتی🌷
شهید سید هادی مرقاتی خویی، در روز بیست و چهارم فروردین ماه سال 1337 - همزمان با نیمه شعبان، سالروز ولادت حضرت ولی عصر (عج) - در شهرستان خوی از توابع استان آذربایجان غربی به دنیا آمد.
پدرش سید علی نقی و مادرش طاهره نام داشت.
از دوره كودكی به شركت در مجلس دینی و مذهبی علاقه داشت. در جلسات قرآن و احكام شركت می كرد.
او عاشق شركت در مجلس روضه اباعبدالله الحسین(ع) بود.
سید هادی پس از گذراندن دوره تحصیلات ابتدایی و متوسطه وارد «هنرستان صنعتی خوی» شد و در رشته «راه و ساختمان» مشغول تحصیل گردید.
سال آخر هنرستان عازم تهران شد و پس از اخذ دیپلم همزمان با اوجگیری مبارزات ملت ایران به رهبری امام خمینی (ره) وارد دانشگاه مشهد گردید.
سید هادی در آبان ماه 1357 به اتهام اقدام علیه امنیت ملی و اخلال و نقض حكومت نظامی دستگیر و روانه زندان شد.
پس از تحمل شكنجه عناصر ساواك و حبس در چند زندان شش ماه بعد آزاد شده و به زادگاهش – شهرستان خوی- بازگشت.
با شروع انقلاب فرهنگی به اتحادیه انجمن های اسلامی دانشگاهها و مدارس عالی كشور پیوست.
بعد از مدتی فعالیت با شركت در چند اردوی عقیدتی - سیاسی در تهران از محضر اساتیدی چون شهید دكتر بهشتی استفاده كرد.
پس از تشكیل جهاد دانشگاهی به عضویت آن نهاد درآمد و در اواخر بهمن ماه 1359 وارد سپاه پاسداران شد و به صورت نیمه وقت در روابط عمومی سپاه مشغول به كار گردید.
سید هادی در سال 1360 به سنت حسنه نبوی پیوست و ازدواج نمود و صاحب دو فرزند دختر به نام «فاطمه السادات» و «عاطفه» شد.
وی در سال 1361 به صورت تمام وقت در بهداری سپاه در مشهد فعالیت می كرد و پس از بازگشایی دانشگاهها وارد آموزشكده فنی مشهد شد و پس از مدتی تحصیل و مسئولیت در بسیج به عنوان داوطلب با عدهای از دانشجویان راهی جبهه نبرد حق علیه باطل شد(لشگر31 عاشورا).
پس از بازگشت از جبهه و فراغت از تحصیل وارد دفتر مهندسی رزمی سپاه شد و از آنجا برای نصب «پل خیبر» عازم جزیره مجنون شد.
او همزمان ماموریت های پشت جبهه را مبنی بر احداث پایگاههای سپاه پاسداران در استان خراسان انجام می داد.
سرتیپ دوم پاسدار سید هادی مرقاتی در اواخر دی ماه سال 1363 در جریان عملیات بدر، برای راه سازی عازم جزیره مجنون گردید و سرانجام در روز بیست و سوم اسفند ماه همان سال پس از نصب پلی در جزیره، همراه با فرمانده لشگر محمد رسول الله و دو نفر از روحانیون دفتر امام(ره) توسط هواپیماهای دشمن مورد هدف بمباران شیمایی قرار گرفت و ساعاتی بعد به فیض شهادت رسید.
برای شادی روح شهدا صلوات
🌷بِسم ربِّ الشُهداء🌷
💌"هدایای شما محضرروان پاک شهدای والا مقام شهرستان خوی"
ختم "صلوات " امروز
به نیت
❤️شهید علی درستی❤️
سهم شما ۵ صلوات 😊
قبول باشه😍
@Shohadaye_khoy
19.62M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🖤🖤کلیپ درگیری سپاه شهرستان خوی با پژاک ملعون 🖤🖤
درپی این درگیری منطقه آزاد شد
با 🖤پرپر شدن۱۳گل🖤
شهید🌷رحیم غروبی
به سال ۱۳۴۰/۲/۸در شهرستان خوي به دنیا آمد.وتمام دوره کودکی و نوجوانی خود را در خوی گذراند.
🍃تحصیلات ابتدایی را ر مدارس مختلف خوی با موفقیت سپری گرد و در سال ۱۳۵۸دیپلم طبیعی(تجربی)گرفت و بدون وقفه با رتبه بالا در رشته پزشكي دانشگاه تهران پذيرفته شد.
با تعطيلي دانشگاهها در قضیه انقلاب فرهنگی به عضويت سپاه درآمد و به مربيگری در اردوگاه آموزشي حر پرداخت.عليرغم بازگشائي دانشگاههاي پزشكي در سال ۱۳۶۰ حضور در سنگر جهاد را به شركت در كلاس درس ترجيح داد و در حالي كه همه دوستانش عازم كلاسهاي درس دانشگاه بودند، او جبهه را برگزيد.
🍃در طول خدمت در سپاه مسئولیت های مختفی برعهده داشت که در همه آنها، حق مسئولیت را به نحو احسنت ادا کرد.در اولین اعزام به جبهه های جنوب به عنوان فرمانده گردان حمزه سیدالشهدا علیه السلام لشكر ۳۱ عاشورا در عملیات بيتالمقدس شركت كرد.به حدی خود راآماده شهادت کرده بود که همین اولین اعزام برای پروازش کافی بود.
💎"مسئولیت ها"
🍃مسؤول واحد روابط عمومي سپاه خوی
فرمانده مسؤوليت پادگان آموزشي حر سپاه خوي فرمانده گردان حمزه سیدالشهدا علیه السلام.
🕊"شهادت"
در سال ۱۳۶۱/۲/۱۰ در مرحله اول عملیات بیت المقدس پس از حرکت از سوسنگرد در منطقه پادگان حمید مورد اصابت مستقیم تیر های دشمن بعثی قرار گرفت و به شهادت رسید🥀
@Shohadaye_khoy
خاطرات:
🍃در يكي از شبهاي تابستان سال ۵۹ بود كه مسجدي به نام آقا اسماعيل در محله امامزاده خوي به تازگي افتتاح شده بود و قرار بود در مراسم افتتاح آن بنده سخنراني كنم. بعد از پايان مراسم، حدود ساعت ۱/۳۰ شب بود كه از مسجد خارج شدم و در كنار خيابان منتظر تاكسي بودم كه ماشيني جلو بنده توقف كرد. بنده به خيال اينكه ماشين مسافركشي شخصي است دست در جيب كرده و پولي را حاضر كردم و سوار ماشين شدم. وقتي كه سوار شدم متوجه قيافه راننده نبودم. اما در آن تاريكي ديدم دست راننده به سوي من آمد. به خيال اينكه كرايه ماشين را مي خواهد بگيرد، مي خواستم پول را در دستش بگذارم كه يك دفعه متوجه شدم دست رحيم است كه براي احوالپرسي به سويم دراز شده است. سلام گرمي با هم كرديم. پرسيدم: رحيم جان، اين وقت شب از كجا مي آئي؟ گفت: در پادگان حُر بودم. براي مسأله اي به سپاه مي روم و دوباره برمي گردم. اين يك نمونه از روح تلاشگر او بود كه در برابر هدف شب و روز خود را وقف كرده بود. من اين روحيه خستگي ناپذير رحيم را هميشه به ياد دارم
✨بسياري از سرداران شهيد خوي
تحت تأثير آموزشهاي او راه جبهه ها را انتخاب كردند،از جمله آنها مي توان به شهيد حسن رزمجو و شهيد عبدالمجيد سيستاني زاده و شهيد سيد عبداله كبيري و شهيد سعيد فرازي اشاره کرد..
🔹"فرمانده در سخوان"
🍃از خصوصيات بارز او در دوره دبيرستان مي توان به روحيه تعاون و كمك به دانش آموزان در جنبه هاي درسي اشاره كرد.زود با افراد انس مي گرفت و با جذابيتي كه داشت و با لحن شيرين و دلنشين خود همه را بسوي خود جلب مي كرد.
خیلی درسخوان و بسيار زرنگ بود. زماني كه خود را براي كنكور دانشگاهها آماده مي كرد، همزمان با تظاهرات ميليوني مردم در سال ۵۷ بود.همزمان با همراهی تظاهرات ، درسهايش را هم مي خواند، چون هميشه كتابهايش همراهش بود. گاهي در روز تا ۱۸ ساعت مطالعه مي كرد.
در دوران تحصيلات دانشگاهي سعي فراواني در نجات دادن دوستان خود از دامي كه گروهكهاي التقاطي و چپی ها و منافقين خلق براي فريب دانشجويان گسترده بودند،داشت تا جائي كه در بسياري از موارد کلاس درس را رها مي كرد و ساعتها وقت مي گذاشت تا با بحث هاي منطقي خود افراد را از غلطيدن در دام گروهكها نجات دهد.
عليرغم بازگشائي دانشگاه ها در سال ۱۳۶۰ حضور در سنگر جهاد را به شركت در كلاس درس ترجيح داد و در حالي كه همه دوستانش عازم كلاسهاي درس دانشگاه بودند، او راه جبهه را برگزيد.
يكي از خصوصيات شهيد رحيم غروبي اين بود كه براي آموختن و بيشتر فهميدن مرزي نمي شناخت و كار خوب را از هر كسي حتي كوچكتر از خود نيز مي آموخت. به ياد دارم در سال ۵۹ ماه مبارك رمضان بود علاقه زيادي به آموختن شنا داشت، ولي به دليل روزه بودن نمي توانست شيرجه ياد بگيرد. به همين سبب ساعت ۱ و ۲ نصف شب كنار استخر پادگان حر سپاه مي رفتيم و طريقه شيرجه زدن را ياد مي گرفت...
@Shohadaye_khoy
🗞وصیت نامه شهید 🌷رحیم غروبی
✍بسم رب الشهدا والصديقين
«إن ا... اشترى من المؤمنين انفسهم و اموالهم بأن لهم الجنه»
🍃شهادت انتخابى است آگاهانه و شهيد گزينش گرى است متعهد و مسئول كه گذرگاه شهادت را بر مبناى ويژگيها و نياز زمان خويش براى رسيدن به هدف الهى خويش برميگزيند.
🍃كربلاى ما اين بار در مصاف با شيطان بزرگ با همدستى قبيلهاى شوم كه از خون فرزندان حسين(علیه السلام) تغذيه مي كند، شكل ميگيرد.
كربلاى ما امروز جبهه خوزستان است و يزيد زمانمان صدام و قافله سالار كاروان تكاملى حسينى پيرمردي از تبار ابراهيم، خمينى بزرگ است و مهرههاي حماسه آفرين اين عاشورا نيروهاى رزمنده اسلام.
🍃خداوندا به اين سپاه اسلام در اين عاشوراى ايران و كربلاى خوزستان قوت و توان ببخش.
💫 در آخر چند پيام دارم خطاب به زينبيهايى كه مى مانند و رسالت خون حسين را به جهانيان برسانند.
1⃣ ملت عزيز و رزمنده ايران دست از حمايت امام و روحانيت مبارز برنداريد كه اين كار مصيبتى عظيم بدنبال خواهد كشاند و به سر ما همان بلايى می آيد كه ۵۰ سال بود مى كشيديم.
2⃣ وابسته به هيچ يك از گروههاى سياسى به اصطلاح خلقى (اعم از مجاهدين يا چريكها) نباشيد كه اينها همه در خط آمريكا هستند❌
3⃣ ليبراليسم يا به قول امام، ملى گراها بزرگترين خط در مقابل خط امام هستند و بايد همه قاطعانه در مقابل آنها بايستند.
4⃣پدر و مادرم در فقدان من گريه نكنيد. خون من رنگينتر از خون فرزندان حسين(علیه السلام) نيست، ولى در عوض اگر امكانش هست هر پنجشنبه برايم قرآن بخوانيد.
5⃣من ۵۰۰۰۰ ريال از پدرم قرض گرفتهام. در عوض مقدارى طلب دارم. بعد از اينكه قرضهايم را داديد، مابقى را به حساب ۱۰۰ امام واريز نماييد. در صورت عدم اين كار بقيه پول را در خدمت اسلام خرج نماييد.
6⃣حركت من آگاهانه بود و من صرفاً به خاطر اين به جنگ با كفار نرفتم كه آنها را از سرزمين خود بيرون كنم، بلكه علاوه بر اين ميخواهم كه اسلام زنده بماند و حركت من فقط به خاطر رضاى الله است.✔️ اميدوارم «من» مطرح نشود وگرنه مرگ من هيچ سودى به انقلاب نخواهد داشت.خداوند همه ما را خدمتگزار اسلام گرداند.
7⃣يك سال نماز و روزه (يك ماه) را برايم بخوانيد و بگيريد.
با سلام به شهداى اسلام از اول انقلاب محمد(صلی الله علیه وآله وسلم) تا انقلاب اسلامى ايران به رهبرى امام خمينى، تا ظهور امام زمان عجل ا... تعالى عليه.
🖊رحيم غروبی
@Shohadaye_khoy
📜خاطرات شهید🌷رحیم غروبی
🔹"ارتباط ویژه با خدا"
🍃از قبل اهل نماز شب بود.در مدتي كه باهم در پادگان حر خدمت مي كردیم، هرگز نديدم كه نماز شبش فراموش شود.
من آن موقع قرآن خواندن بلد نبودم كه اين شهيد عزيز به من كمك كرد تا قرآن را ياد بگيرم.
در برگزاري دعاهاي كميل، ندبه و ساير اعمال مستحبي مانند روزه گرفتن در روزهاي دوشنبه و پنج شنبه همیشه پیشقدم و خيلي جدي بود.هر دوشنبه و پنج شنبه شب حدود يكي دو ساعت مانده به اذان صبح در سرما و گرما مي رفت از پادگان خوي به پادگان حر سحري مي آورد.بعداً همه را بيدار می كرد.بعد از صرف سحري نماز جماعت را اقامه و دعاهاي مخصوص هر روز را مي خواند، سپس كار روزانه را با دو و نرمش صبحگاهي به همراه نيروها شروع مي كرد.
🔹"اخلاق حسنه"
🍃با اينكه فرمانده بود، اما هميشه كنار در مي خوابيد و موقع نشستن دستور مي داد كه دايره وار بنشينند تا بزرگ و كوچكي در كار نباشد.
ساير برادران را نيز به نماز و فرائض ديني تشويق مي كرد.
با افراد زير دست با احترام برخورد مي كرد .
يكي از تكيه كلامهاي او اين بود كه همه را ✨«مؤمن» خطاب مي كرد به فرائض ديني مخصوصاً نماز اهميت زيادي مي داد. وقار و صلابت و متانتي خاص در اجراي فرامين الهي داشت.
🔹"به فکر ولی نعمت ها"
🍃يكي از خصوصيات بارزش انفاق در راه خدا بود.هميشه سعي مي كرد به تهيدستان رسيدگي كند و از دردهاي آنان باخبر شود و چاره اي براي آنها بينديشد.
بسياري از اموال خود را انفاق مي كرد. حتي اوركت و پوتين خود را عليرغم احتياج خودش به ديگران مي بخشيد.
📌📌می گفت اگر شهيد نشدم و ماندم و موفق به گرفتن دكترا شدم، فقط خرجي خانواده و خوراك خود را از بیماران مي گيرم و با يك حق ويزيت بسيار پائين كار را انجام مي دهم👏
کمک ما به اسلام یا کمک اسلام به ما!!
🔹"اطاعت فرمانده از فرمانده"
هميشه مي گفت ما بايد مطيع مقام ولايت فقيه باشيم.
يك بار يكي از دوستان درباره فرمانده سپاه خوي صحبت مي كرد. در وسط كلام با كلمه اي معمولي كه قدري هم لايق شأن نبود از فرمانده سپاه ياد كرد. شهيد رحیم را ديدم كه سخت برآشفت و گفت : طبق احكام اسلام، فرمانده در حكومت اسلامي، داراي احترام و شخصيت ايماني است و هميشه بايد از او با احترام ياد كرد.
🔹"مدیر مسئول"
🍃وقتي هدف را تشخيص مي داد به آن ايمان مي آورد و براي رسيدن بدان از هيچ كوششي دريغ نمي كرد و هيچ عاملي حتي مارك زدن ها مانع رسيدن به آن نمي شد.
از كساني بود كه در راه اندازي آموزشي بسيج تلاش زيادي كرده بود وهمیشه به دنبال امكانات براي آموزش بهتر بود.
از آنجائي كه ايشان به مسائل سياسي روز اشرافيت داشت، اگر اتفاق مهمي در كشور رخ مي داد، بلافاصله مجموعه كادر را در پادگان حر جمع مي كرد و نسبت به آن موضوع توضیحات لازم را مي داد تا نيروها از نظر فكري كمبودي نداشته باشند. مثلاً جريان هاي سياسي قبل از انقلاب مانند (منافقين خلق، توده اي ها، ملي گراها، سلطنت طلب ها) چه خط فكري داشتند، مبارزاتشان چگونه بود، كي بودند و بعد از انقلاب چه شرايطي دارند.همه را می گفت
🍃در جريان بني صدر كه تازه رئيس جمهور شده بود تنشهاي سياسي در داخل كشور بالا گرفته بود يكي از روزها در داخل باغ (پادگان حر) صبح بعد از دو و نرمش ،بيوگرافي بني صدر را تشريح كرده و گفت كه بني صدر مورد تأييد امام(ره) نيست. ملي گراست و لياقت رياست جمهوري كشور اسلامي را ندارد. مملكت را نابود خواهد كرد، طرفداران و هوادارانش هم ضد روحانيت و هم ضد جمهوري اسلامي هستند و سعي مي كنند شهيد بهشتی را خراب كنند.
🔘مصاحبه با شهيد🌷رحيم غروبی:
در پي لبيك به فرمان امام عزيز به جبهه آمده ام. البته اين مسأله برداشت نشود كه آمدهايم به اسلام كمك كنيم. بلكه برعكس اسلام بايد به ما كمك كند و ما نيازمند اسلام هستيم و ما به جبهه آمده ايم تا گناهانمان پاك شود و امانتهاي الهي را به خداوند بسپاريم.
من كوچكتر از آن هستم كه بخواهم به امتي كه همه چيز ما را در جبهه تأمين كردهاند پيام بدهم و از امت مي خواهم كه دعا كنند تا خداوند امام را نگه دارد.
آنهائي كه بيرون از اينجا عرفان و حكمت عملي را مطرح مي كنند، بيايند در جبهه عمل عرفان را ببينند و خدا را در جبهه جستجو كنند و حضور امام زمان (عجل الله فرجه الشریف) را در جبههها باید جستجو کرد.
@Shohadaye_khoy
Notes_201009_202215_aa3.pdf
341K
"۱۰ شرط شهید محمدقنبرلو"
برای جوانان درشُرف ازدواج🌷
🌹شهیدبایرامعلی نقی لو🌹
«شهید بایرامعلی نقی لو» همانند امت بزرگ مسلمان در تظاهرات و راهپيمايي ها شركت مي كرد و بعد از پيروزي نيز جهت حفظ آرمان هاي انقلاب اسلامي به عضويت پايگاه روستا درآمد و عازم جبهه های حق علیه باطل شدو در این راه به خیل شهدای کربلا پیوست.
«شهید بایرامعلی نقی لو» پانزدهم تیر1342 در روستای دیزج دیز از توابع شهرستان خوی در یک خانواده مذهبی چشم به جهان گشود. بعد از سپری کردن دوران طفولیت در دبستان روستا ثبت نام و مشغول تحصیل علم می گردد و تا کلاس چهارم ابتدائی درس می خواند. جهت یاری رساندن به پدرش از ادامه تحصیل ماند و به کشاورزی مشغول گردید. سال 1363 ازدواج کرد.
وی اهل نماز و روزه بود، روزها كار مي كرد و در جلسات قرائت قرآن شرکت می کرد. مطیع امر ولایت و عاشق نظام جمهوری اسلامی و یکی از ارادتمندان حضرت امام خمینی بود و در مراسمات عزاداري امام حسین(ع) شرکت فعال داشت.
قبل از پيروزي انقلاب اسلامي همانند امت بزرگ مسلمان در تظاهرات و راهپيمايي ها شركت مي كرد و بعد از پيروزي نيز جهت حفظ آرمان هاي انقلاب اسلامي به عضويت پايگاه روستا درآمد و در پايگاه فعاليت چشمگيري از خود نشان داد. به علت داشتن اخلاق مذهبي مورد علاقه همه افراد پايگاه و مردم بود. هر گاه نيرويي براي بسيج خواسته مي شد، او داوطلب رفتن مي شد.
از نظر اعتقادی در مقام والایی بود و به ولایت فقیه و علما و روحانیت علاقه مخصوصی داشت و حتی نامه اي از امام داشت که آن را همیشه در کنارش حمل می کرد. وی به جمهوری اسلامي و نیز به امام خمینی علاقه زیادی داشت. در حالی که برای دیدار با امام عازم تهران و قم نیز شده بود و به امام حسین(ع) و روز عاشورا نیز وفادار بود و در مسجد نوحه خوانی می کرد و دعا می خواند.
با شروع جنگ تحمیلی لبیک گفتن به فرمان حسین زمان و دفاع از حریم جمهوری اسلامی و رفع نیاز جبهات از نظر دینی انسانی به عنوان بسیجی عازم جبهه ها حق علیه باطل شد، سرانجام دوازدهم اسفند 1364، در عملیات کربلای5 به سرزمين فاو به خيل شهيدان دفاع از حريم وطن اسلامي و دين و شرف پيوست و ياد و نامش را جاودانه ساخت.
🌹شهیدابراهیم محمدزاده🌹
در بخشی از خاطرات آمده است: «شهید ابراهیم محمدزاده» بارها می گفت که می ترسم جنگ تمام شود و به ما نوبت نرسد، شهادت برادر در روحیه اش خیلی اثر گذاشت، و به فرمان امام خمینی لبیک گفت و به جبهه ها حق علیه باطل رفت و در عملیات کربلای 5 شربت شیرین شهادت را نوشید.
«شهید ابراهیم محمدزاده» یک اسفند1349 ، در یک خانواده بسیار انقلابی و مذهبی و اسلامی شهرستان خوی چشم به جهان گشود و در سن شش سالگی شروع به تحصیل کرد. بعد از گذراندن دوران ابتدائی که مصادف با زمزمه های عظیم انقلاب اسلامی به رهبری امام امت، روحانیت مبارز و مردم قهرمان بود، وقفه ای میان تحصیلش افتاد. این فاصله هرگز باعث نشد که سنگر علم و دانش خالی بماند و از هر فرصتی جهت آگاهی و بالا بردن بینش خویش به مطالعه می پرداخت و در صفوف طولانی مردمی نیز به سبب پیروزی انقلاب شرکت می جست و اینگونه شادی و خوشحالی خودرا از سرکار آمدن این نظام مقدس به دیگران نشان می داد.
از آنحایی که وی در یک خانواده کامل مذهبی پرورش یافته بود، شیفته حق و حقیقت شده بود و بسیار به روحانیت و امام علاقه و عشق می ورزید و بارها شده بود که با ضدانقلابها درگیر شده و جواب دندان شکن به ضدانقلابیون داده بود. در حسینه، مساجد و محافل روستایی حضور داشت و در انجمن روستای مذکور و همین طور در پایگاه مقاومت شرکت بسزائی داشت.
به نقل از خانواده «شهید ابراهیم محمدزاده» :
«شهید، همیشه آرزو می کرد که هر چه زودتر بزرگ شود و به جبهه برود. بارها می گفت که می ترسم جنگ تمام شود و به ما نوبت نرسد.
به نقل از شري زاده همرزم «شهید ابراهیم محمدزاده»:
«شهید، فردي باهوش، باوقار و بسيار متين بود. جواني با صفات نيك و فضائل اخلاقي در وجود ايشان نمايان بود. با مردم و با بچه هاي پايگاهي با نهايت مهرباني مي كرد و به هيچ عنوان راضي نبود ديگران از عملكرد وي رنجور باشند. عاشق امام و نظام بود. در اوايل انقلاب روزهاي سه شنبه دعاي توسل و در روزهاي پنجشنبه دعاي كميل برگزار مي کرد. اين شهيد بزرگوار در گوشه اي مي نشست و به آرامي فقط گريه مي كرد و اشك از چشمانش جاري مي شد.»
در جای دیگر از همین دوست همرزمش دررابطه با «شهید ابراهیم محمدزاده» این گونه آمده است:
«در سال شصت وچهار در مسجد فاطميه ساعت نه شب بود. بنده مسئول پايگاه بودم. آقاي ابراهيم مرا صدا كرد اگر امكان دارد تشريف بيار بيرون كارت دارند. از پايگاه رفتم بيرون. گفتم چه كسي با من كار دارد. پاسخ دادند: من! گفتم: بفرما،سراپا گوشم!
شهیدگفت: با اجازه ی شما از بسيج خوي فرم اعزام به جبهه گرفتم. گفتند که بايد مسئول پايگاه امضا كند. اگر امكان دارد اين فرم را امضا كن.
به شهید گفتم: تو بايد درس بخواني. نبايد به جبهه بروي.
ابراهيم گفت: امروز جبهه ها به فرموده امام عزیز نياز به نيرو دارد وجوانان جبهه ها را پُر كنند. خلاصه آن روز فرم اعزام را امضا نكردم. بعد از سه روز ديگر رفته بود به بسيج تا اينكه بدون امضا تحويل اعزام نيرو دهد تا هر چه زودتر اعزام شود. در بسيج قبول نكرده بودند. باز برگشت. در روز چهارم زمستان بود. مسجد سرد بود. در آن سرما نشسته بود تا اينكه بنده وارد مسجد شدم. فوري آمد جلو بعد از احوالپرسي گفت: اين فرم اعزام را امضا كن.
بنده اين بار به ايشان گفتم: ابراهيم جان شما سهمتان را در اين انقلاب داده ايد حالا نوبت ماست. گفت: يعني چه؟
گفتم: برادرت عربعلي شهيد شده است.
گفت: جبهه ها بيشتر نياز دارند.
من هر چه گفتم قبول نكرد. گفتم پس اجازه بده من با پدرت صحبت كنم.
گفت: خواهش مي كنم هر چه زودتر.
وقتی با آقاي حاج الهوردي صحبت كردم ابراهيم مي خواهد به جبهه اعزام شود. تمام قضايا را به حاج الهوردي محمدزاده گفتم. حاج آقا با كمي درنگ فرمود كسي كه مي خواهد به جبهه برود نمي توان جلو آن را گرفت. عرض كردم كه اجازه مي دهي فرمود: بله.
روز بعد « ابراهیم محمدزاده» عزيز آمد،گفت: آقاي شري زاده با پدرم صحبت كردي. عرض كردم بله. فرمود چي گفت. عرض كردم پدرت اجازه داده اند. اما اگر امكان دارد به جبهه نرو. جالب اينجاست، فرمود حالا كه پدرم اجازه داده اند بايد به جبهه اعزام شوم چون رضايت پدر رضايت خداست.
سرانجام شهید همیشه زنده، در محل شلمچه در عملیات کربلاي 5- در شلمچه به درجه رفیع ️شهادت نائل گشت و شربت شهادت را لاجرعه سرکشید و به خیل عاشقان حقیقی پیوست. روحش شاد و یادش تا به هماره ابدی باد!