eitaa logo
🌹معرفی شهدای شهرستان خوی🌹
453 دنبال‌کننده
9.8هزار عکس
4.9هزار ویدیو
36 فایل
کانال معرفی شهدای شهرستان خوی🌷 به حول و قوه الهی در راستای معرفی شهدای پرافتخار شهرستان شهید پرور خوی ایجاد شده است. #کپی_آزاد🌹باصلوات بر ظهور حضرت مهدی(عج) جهت ارتباط با یکی از مدیران کانال به منظور مطرح کردن انتقاد و پیشنهادهای خودتان↙ @karbobala_72
مشاهده در ایتا
دانلود
🌷سردارشهیدقربانعلی شرفخانلو🌷 🥀قربانعلی شرفخانلو در سال 1342 ه ش در محله امامزاده شهرستان خوي به دنیا آمد. خانواده ي شرفخانلو مذهبي بود و نماز و روزه الفباي زندگي آنان را تشکیل می داد . پدرش از صبح خیلی زود تا پاسی ازشب فرش مي بافت. او اندكي که بزرگتر شد با تيغك فرشبافي آشنا شد . قبل از رفتن به مدرسه او يك فرشباف كوچك بود واز كوچكي با كار آشنا شد . هر روز بعد از رفتن به مدرسه او در كارگاه قاليبافي مشغول كار مي شد . از روزی که به مدرسه راه يافت با مكتب انسان ساز اسلام آشنا شد . اودر جلسات مذهبي مسجد "آستانه علي "شركت مي كرد .با حضور در مسجد وارتباط باافراد مومن ,با مبانی اسلام ومکتب تشیع آشنا شد,این آشنایی باعث شداو به افکار واندیشه های امام خمینی(ره) گرایش پیدا کند. با اوجگيري انقلاب اسلامي به رهبري امام (ره)در براندازي حكومت پهلوی فعالانه نقش داشت .اواز آغاز مبارزه تا زمان شهادتش لحظه اي به راحتي خود نينديشيد و تمام توان خود را براي به ثمر رساندن وتثبیت انقلاب به كار بست . بعد از پيروزي انقلاب اسلامی اندك زماني معلم بود و در عرصه تعلیم وتربیت فعالیت مي كرد . بعد ها که به شهادت رسید دانش آموزانش در سوگ شهادتش چه حرفها از ايمان و صبر و تقواي او نگفتند و اشكها که نريختند .
🌹معرفی شهدای شهرستان خوی🌹
🌷سردارشهیدقربانعلی شرفخانلو🌷 🥀قربانعلی شرفخانلو در سال 1342 ه ش در محله امامزاده شهرستان خوي به دنی
او راههاي رسيدن به تعالي را پيمود وبه سربازان عاشق امام زمان ( ع) پيوست و لباس پرقداست پاسداري را به تن كرد . در قسمتهاي مختلف سپاه خدمت کرد وبعد از آن ازطرف سپاه آذربایجان غربی به جهاد سازندگي قره ضياءالدين مامور شد تا براي مردمي كه سالهاي طولاني ,حاكميت فقر وجهل و ظلمت را تجربه کرده بودند,مرهمی باشد.اوصميمانه به مردم خدمت می كرد و مردم نیز عاشقانه او را دوست داشتند. پس از آن مدت كوتاهي شهردار قره ضياء الدين شد اما با توجه به نياز سپاه دوباره به اين نهاد بازگشت و به عنوان مسئول تداركات ناحيه و عضو شوراي فرماندهي سپاه خوي مشغول خدمت شد . قربانعلی ماندن در شهر و دوری از جبهه را تحمل نمی کرد. در آبانماه سال 1361 براي تحقق تنها آرزويش راهي جبهه شد . در مرحله مقدماتي عمليات والفجر مقدماتی مسئول تداركات تيپ 3 لشکر31عاشورا بود.درعمليات والفجر يك مسئول تداركات لشکر عاشورا شد و در این عملیات به شهادت رسید
🌹وصيت نامه سردارشهید قربانعلي شرفخانلو🌹 بايد از ولايت حضرت امام خميني حداكثر استفاده را نموده و به وظيفه شرعي خود كه اعتقاد وپيروي از ولايت فقيه است عمل نمايیم تاریخ : جمعه 1396/08/12  بسمه تعالي با سپاس بيكران به خداوند متعال وبرگزيده برحقش خاتم پيامبران حضرت محمد ( ص) و با سلام و سپاس به ائمه معصومين و با درود به رهبر كبير انقلاب اسلامي جهانگير ايران،وصيت نامه خود را به شرح زير كه در درجه اول وصي ماها برادران پاسدار وبسيجي وجوانانند و امت حزب الله مي باشد ,تنظيم می کنم. ما وارث ايراني خراب شده توسط شاهان و دشمنانمان درجنگ تحميلي هستیم, كشوري اسلامي با رهبري الهي كه با يك جمله ی:" آمريكا هيچ غلطي نمي تواند بكند. " پشت ابرقدرتها را به لرزه درمي آورد مي باشیم. بايد از ولايت حضرت امام خميني حداكثر استفاده را نموده و به وظيفه شرعي خود كه اعتقاد وپيروي از ولايت فقيه است عمل نمايیم و هر روز دست به دعا براي طول عمر امام امت و فرج حضرت مهدي عج و اتصال انقلاب اسلامي ايران به انقلاب حضرت مهدي ( عج) را با آرزوي تشكيل لشكر و تيپهاي جند الله برای تحقق فتواي اخير امام امت مبني بر واجب كفائي بودن مسئله شركت در جنگ ؛دعا کنیم وعمل مان نیز در این راستا باشد. به اميد پيروزي كه حمله سراسري در تمام جبهه ها شروع وانشاء الله تا آزادي قدس و شكست آمريكا به پيش رفته ,و انقلاب را به تمام جهان صادر كنيم .
🌹معرفی شهدای شهرستان خوی🌹
🌹وصيت نامه سردارشهید قربانعلي شرفخانلو🌹 بايد از ولايت حضرت امام خميني حداكثر استفاده را نموده و به
📋و اما جبهه و برداشتي كه تا به امروز از جبهه داشته ام خيلي خلاصه بیان می کنم: جبهه دانشگاهي است كه با قلم گلوله و با رنگ خون ودر سرزمين كربلا ترسيم ونقش بسته است و مكاني است مقدس ومحل قطع و بريدگي از تمام وابستگيهاي دنياست و تنها وابستگي و عشق به خداست و تمامي كارها به خاطر خداودر جهت لقا ء الله . محل امتحان و آزمايش ما انسانهاي خطاكار توسط خداوند متعال است كه انشاء الله بتوانيم از اين امتحان رو سياه بيرون نيائيم . مطالبي كه لازم است عرض كنم به صورت خلاصه ذيلا مي آورم : 🎋1.با آنكه لياقت شهيد شدن و در صف شهد ا قرار گرفتن را حتي خيلي بعيد مي بينم لكن اگر شهيد شدم در قطعه شهدا خوي و زير پاي برادران شهيدم دفنم كنند و يكي از علماي خوي كه بر نفس خويش بيشتر مسلط است نمازم را بخواند ( در صورت امكان آقاي قراجه اي ) 🎋2. برادران نسبت به حفظ وحدت وانسجام خود و پيروي از روحانيت مبارز كه علمداران واقعي انقلاب اسلامي هستند كوشا بوده و براي طول عمر امام امت و اتصال انقلا ب اسلامي ايران به انقلاب حضرت مهدي ( عج) دعا كنند . 🎋3. آن برادرانيكه احتمالا در حق ايشان سوء ظن داشته ام و يا خداي نكرده غيبتي كرده ام طلب عفو مي نمايم و اميدوارم حلالم كنند . 🎋4.از تك تك برادران واحدتدارکات تقاضاي عاجزانه دارم كه هرروز به فعاليت خود افزوده و اگر از من بدي ديده اند حلالم كنند . 🎋5. تمام قرضهائي كه احيانا دارم به دليل عدم حافظه نمي توانم ذكر نمايم و خانواده ام موظف است اگر از برادران كسي طلب حقي از بابت من بكنند, بپردازند . 🎋6. چون بدون زيارت و با آرزوي زيارت كربلا از اين دنيا ميروم خواهش ميكنم كه انشاء الله بعد از آزادي كربلا عكس مرا به عنوان زائر امام حسين ( ع) ,بزرگ آموزگار شهادت به كربلا برده و در زير پاي امام ( ع) نصب نمائيد و در زيرش جمله ( با آرزوي زيارت تو شهيد شدم يا حسين) را بنويسيد .
📚اشتباه می‏کنید، او زنده است 🔰«اشتباه می‏کنید، من زنده ام» عنوان مجموعه خاطراتی 176 صفحه‏ای و مصور است که درباره زندگی و شهادت شهید علی شرفخانلو نگارش شده است. درباره چرایی و چگونگی نگارش این مجلد، مطالب و گفته‏ها بسیارند. اما همگی آنها پشت سر این سوال صف می‏کشند که شهید علی شرفخانلو که بوده؟ به همین دلیل، این پاسخ مقدم را در ابتدای ستون توضیحات موخر قرار می‏دهیم و به زندگی آن شهید بزرگوار می‏پردازیم. سردار شهید علی (قربانعلی) شرفخانلو، در آذرماه سال 1338 خورشیدی در محله آستانه علی خوی پا به عرصه وجود نهاد. او در جوانی کسوت معلمی را برگزیده بود که انقلاب اسلامی ایران به پیروزی رسید. علی شرفخانلو در اولین ماه‏های پس از پیروزی انقلاب اسلامی، با جمعی از دوستان خود، دست به تشکیل سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در خوی زد و با شروع جنگ به دل جبهه‏ها زد. بعدها در عملیات والفجر یک، مسئولیت تدارکات و لجستیک لشکر عاشورا را بر عهده گرفت و در همین مقام بود که بیست و دوم فروردین ماه سال 1362 به جمع شهیدان دفاع مقدس پیوست. اما درباره انگیزه‏های درونی نگارش کتاب باید گفت که این مجلد به قلم حسین شرفخانلو، فرزند آن شهید بزرگوار نگاشته شده است. حسین شرفخانلو درباره عنوان و جزئیات کتاب این کتاب می‏گوید: "از آنجا که متوجه شدم شهید همواره به خواب همرزمان خود می‏رود و می‏گوید که من زنده‏ام و بعد از شهادت برگشته است و زندگی می‏کند و از این قرار تصمیم گرفتم نام کتاب را «اشتباه می‏کنید! من زنده ام!» گذاشتم و در 14 بخش تنظیم کردم ."
🌹معرفی شهدای شهرستان خوی🌹
📚اشتباه می‏کنید، او زنده است 🔰«اشتباه می‏کنید، من زنده ام» عنوان مجموعه خاطراتی 176 صفحه‏ای و مصور
🔰آن طور که حسین شرفخانلو اذعان داشته است، اولین جرقه نگارش کتاب در اردیبهشت سال 88 در راه برگشت از سفر مشهد اتفاق افتاده است. خود حسین درباره شروع کار می‏گوید: "هنگام بازگشت از سفر مشهد، با تماسی از طرف یکی از دوستان پدرم تصمیم به جمع‌آوری خاطرات شهید علی شرفخانلو کردم و در 27 تیر همان سال و مصادف با مبعث رسول اکرم (ص) مصاحبه‌ها را شروع نمودم." وی با اشاره به اینکه در اولین گام به سراغ خانواده، دوستان و همرزمان پدرم رفته، خاطرنشان کرد: "تا آذر ماه سال 88 در سفر به شهرهای تهران، تبریز و ارومیه با افراد زیادی ملاقات داشتم، همچنین عکس‌ها، نامه‌ها و دست نوشته‌هایی از ایشان نیز جمع آوری کردم." در مجموع برای نگارش این کتاب، با 33 نفر مصاحبه انجام شده و حدود 50 ساعت خاطره جمع‌آوری شده است. ولی به دلایلی نگارش مطالب سه سال بعد از اتمام مصاحبه‌ها، در سال 91 آغاز شد، تا اینکه کار در قالب مجموعه از چشم‌ها روایت شود. یعنی هر فصل از چشم و در اصل از زبان یکی از اعضای خانواده و دوستان روایت می‏شود تا اینکه قصه زندگی علی شرفخانلو به پله آخر یعنی شهادت می‏رسد. نویسنده به جای مقدمه خودش درد دلی با پدر نادیده کرده و عنوان این درد دل را گذاشته « از چشم حسین». زندگی شهید علی شرفخانلو در ادامه ابتدا از چشم اهل خانه روایت می‏شود و سپس وارد کوی و برزن و مناطق جنگی می‏شود. از چشم مادر، از چشم برادر، از چشم پرویز زاهد، از چشم اسماعیل جبارزاده، از چشم رحیم عدالت فر، از چشم شیخ نورعلی حسن زاده، از چشم قهرمان حسین نژاد، از چشم سید علی اسدلو، از چشم علی یوسفی، از چشم حسن پیری، از چشم یوسف کربلای خلیلی و در آخر از چشم جعفر فیروزی. گفتنی است چاپ اول این کتاب در قطع رقعی و در150 صفحه با شمارگان 3300 نسخه و بهای 64 هزار ریال از سوی روایت فتح منتشر شده است. کتاب با فهرست اعلام و تصاویر به پایان می‏رسد.
🌴باآرزوی زیارت توشهیدشدم🌴 🌿شهيد 'قربانعلي شرفخانلو' در وصيت نامه خود نوشت: چون بدون زيارت و با آرزوي زيارت كربلا از اين دنيا مي روم؛ بعد از آزادي كربلا عكس مرا به عنوان زائر امام حسين ( ع) به كربلا برده و در زير آن بنويسيد 'با آرزوي زيارت تو شهيد شدم؛ يا حسين'
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
داستـان آنـانـے استـــــ ڪــه دانستــنــد جـاے نیستـــــ @Shohadaye_khoy 💐💐💐💐💐💐💐💐
🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀 مصطفی تو را چگونه میبینی؟ نفس عمیقی کشید و گفت: رهایی انسان از حیات مادی و یک نو است مانند رهایی پرنده از است ... @Shohadaye_khoy
❁﷽❁ 🍀 دستے تو را از شاخہ چیدو نمے دانست گلـها پس از پـرپـر شدن هم عطرشان باقے ست ... @Shohadaye_khoy
🔺به یاددادستانی که دادخواهان درسوگش گریستند 🌷"شهید حاج ولی حاجی قلیزاده" روزی زنگ زد که : اگه به این طرفا اومدی سری به من بزن. می دانستم که آن روز صبح قرار بود یک نفر را قصاص بکنند و به دار بیاویزند. قلم و کاغذم را توی کیف چپاندم و راه افتادم تا خبرش را هم بگیرم. -داخل اتاق کارش که شدم. خندان و خوشحالش دیدم و تعجب کردم. هر وقت قضیه ی قصاص اتفاق می افتاد تا دو سه روز خلقش تنگ می شد و امروز چه خوشحال می نمود. دستور داد چایی آوردند و بعد خودش شیرینی تعارفم کرد که درآمدم: حاجی مثل اینکه امروز خیلی خوشحالی، حتما خبرهای خوشی داری؟ ✅گفت: بعله، امروز صبح در پای چوبه دار بالاخره توانستیم از اولیای دم رضایت بگیریم و یک نفر را از مرگ نجات دهیم تا به کنار زن و فرزندش و بخصوص مادر پیرش برگردد.👌 گفتم: ولی خانواده مقتول که حاضر نبودند رضایت بدهند؟ خندید که: بعله درست است. اما با هر زبانی بود بالاخره راضی شان کردیم که کاری بزرگ بکنند و قاتل فرزندشان را عفو کنند.😊 باور کنید که لذت آن شیرینی و آن یک استکان چایی هنوز هم در دهانم مانده است و آن برق خوشحالی چشمان حاجی و لبخند بر روی لب اش از مقابل دیدگانم محو نمیشود. 🌷: ۲۸ دی ۱۳۸۸ @Shohadaye_khoy
سلام بر شهدا آن مهدے باوران و یاوران ک لبیڪ گفتند بہ نائب المهدے و مهدے نیز ادرڪنـےشان را خریدار شد ڪاش ادرڪنـےِما جاماندگان نیز با لبیڪ شهدا اجابت گردد @Shohadaye_khoy
🥀فرمانده گردان جندا... پيرانشهرسردارشهید ابوالفضل حسنلو🥀 🎋زندگینامه فرمانده شهيد «ابوالفضل حسنلو» 🌹مكرر به رزمندگان توصيه مى‏كرد گلوله‏اى را بى ‏هدف شليك نكنيد؛ تا دشمن را نديده ‏ايد، تيراندازى نكنيد، چون اين گلوله‏ ها با پول دولت و خون شهيدان تأمين شده ‏اند🌹 فرمانده شهيد «ابوالفضل حسنلو» در شهرستان خوی در سال 1339 در يك خانواده مذهبي و مؤمن تولد يافت. از همان اوان كودكي روح جستجوگرش در پي حقيقت بود و ناآرام، تحصيل علم را نيز دوست مي داشت و تا اخذ مدرك ديپلم تجربي آن را ادامه داد. طی ناآرامي هاي مناطق كردستان در اكثر مأموريتهاي سپاه فعالانه شركت كرده و در سمتهای مختلف با رشادت تمام خدمت می کند و عاقبت به عنوان فرمانده گردان جندا... پيرانشهر در حين درگيري با افراد سازمان مجاهدین خلق (منافقین) در پنجم شهریور سال 64 كام خويش را با شربت شهادت شيرين کرد.
🌴سيدنظرى - همرزم او - مى‏گويد:  وى مكرر به رزمندگان توصيه مى‏كرد گلوله‏اى را بى ‏هدف شليك نكنيد؛ تا دشمن را نديده ‏ايد، تيراندازى نكنيد، چون اين گلوله‏ ها با پول دولت و خون شهيدان تأمين شده ‏اند. 🌴 همسنگر ديگر او مى‏گويد: «ابوالفضل، مدام توصيه مى‏كرد كه سنگرها را محكم بسازيم و تميز نگاه داريم چون سنگر خانه ما در جبهه است. در خوردن اسراف نكنيد و غذاى اضافى را دور نريزيد.» به باور حسين باقرلو - از همرزمان ابوالفضل - «او فردى تيزبين، مدير، نكته سنج، شجاع و قاطع بود. هميشه هنگام اقامه نماز سجده‏هاى طولانى مى‏كرد و آنقدر خود را كوچك مى‏شمرد كه گويى طفلى بيش نيست. اما به هنگام نبرد چون شير ژيان حمله كرد.» حسنلو در مواقع پدافندى و آرامش خطوط تماس با دشمن، گاه به روى موج بى‏سيم دشمن مى‏رفت و آنها را به اسلام دعوت مى‏كرد و به توهينهاى آنها كوچك‏ترين اعتنايى نمى‏كرد. هميشه به هنگام عمليات مى‏گفت: «اسلام حالا به خون ما نياز دارد.» با شنيدن خبر تولد فرزندش به خانه بازگشت و به چشمان دخترش نگاه عميقى كرد و نام او را ليلا گذاشت. به گفته همسرش در اين ايام مهربان‏تر از سابق شده بود. پس از ديدن فرزند، مى‏خواهد به جبهه باز گردد كه مادر و همسر نمى‏گذارند. هفت روز نزد آنها ماند و براى آخرين بار عازم جبهه شد.
🌹معرفی شهدای شهرستان خوی🌹
🥀فرمانده گردان جندا... پيرانشهرسردارشهید ابوالفضل حسنلو🥀 🎋زندگینامه فرمانده شهيد «ابوالفضل حسنلو»
💐مادرشهیدابوالفضل حسنلو مى‏گويد:  ابوالفضل بسيار زرنگ و باهوش بود و هميشه با نمرات خيلى خوب قبول مى‏شد و جوايز بسيارى دريافت مى‏كرد. او بسيار مهربان و رئوف بود و اصلا ما را نمى‏رنجاند. هركس كارى يا ناراحتى داشت فورا به حل آن مى‏پرداخت كلا بسيار فعال و اجتماعى و معاشرتى بود.  ابوالفضل حسنلو اوقات فراغت خود را در مساجد و يا كتابخانه مى‏گذراند. مادرش مى‏گويد: «در مساجد محل، فعال بود و با دوستانش نوحه‏سرايى مى‏كردند. اصولا در كارهايى كه مربوط به بيرون از خانه بود هميشه كمك مى‏كرد.» او به مطالعه كتب مذهبى علاقه داشت و نسبت به برخورد اسلامى افراد با يكديگر بسيار حساس بود. 💐مادرش مى‏گويد:  كمتر عصبانى مى‏شد ولى به كسانى كه به نواميس مردم نظر سوء داشتند حساس بود و با آنها از راه منطقى برخورد و با صحبت آنها را قانع مى‏كرد.  وضعيت مالى خانواده متوسط بود و حسنلو در تابستانها به كارگرى مشغول مى‏شد. حسنلو دو سال پيش از پيروزى انقلاب اسلامى از مسائل و جريانهاى سياسى كشور مطلع شد و در مساجد و در دبيرستان فعاليت مى‏كرد. با آغاز انقلاب اسلامى به اتفاق دوستانش در تظاهرات عليه حكومت پهلوى شركت مى‏كرد به گونه‏اى كه به كرات از سوى طرفداران شاه تهديد شد. خواهرش مى‏گويد: «وى چندين بار از طريق ضدانقلابيون مورد تهديد قرار گرفت و خانه ما در معرض تهديد آنان بود كه با پايمردى انقلابيون خنثى شد.» مسجد حاجى‏بابابى  خوى محل اصلى فعاليتهاى انقلابى او و دوستانش بود.  💐به گفته مادرش:  در زمان انقلاب و در اوج مبارزات، شب و روز نداشت و از پخش اعلاميه گرفته تا شعارنويسى از چيزى كوتاهى نمى‏كرد به طورى كه از طرف ضدانقلابيون تحت تعقيب قرار گرفت و تهديد كردند كه خانه ما را آتش خواهند زد و او را خواهند كشت.  پس از پيروزى انقلاب اسلامى، كردستان دستخوش جنگهاى تجزيه‏طلبان توسط گروههاى ضدانقلاب شد. حسنلو به خدمت سربازى رفت. از طرف لشكر 164 اروميه براى پاكسازى منطقه به كردستان اعزام گرديد. او در دوران سربازى چندين بار خواست به سپاه پاسداران بپيوندد ولى با مخالفت دوستان و خانواده مواجه شد. اما بعد از پايان اين دوران به عضويت سپاه پاسداران انقلاب اسلامى خوى درآمد. خانواده از او مى‏خواهند كه ادامه تحصيل دهد اما حسنلو براى رفتن به جبهه و كسب اجازه والدين چندين روز به اعتصاب غذا دست زد. او به پدر و مادرش گفت: «دانشگاه من جبهه است و من بايد در جبهه باشم، چون اسلام به خون ما احتياج دارد.» پدر او معتقد بود كه با رفتن به دانشگاه هم مى‏توان به مردم خدمت كرد. اما وى جواب داد: «ضرورت جنگ اقتضا مى‏كند حال كه قرآن و امام خمينى قدس سره، حسين عليه السلام زمان بى‏ياور است به يارى آنها شتافت.» ابوالفضل به خاطر داشتن تجربه رزمى در كردستان و مطالعه كتب دينى در بدو ورود به سپاه در پادگان حُرّ به عنوان مربى به آموزش مباحث عقيدتى و نظامى مشغول شد. او تشنه حضور در جبهه بود به همين جهت با اخذ مأموريت، بلافاصله خود را به جب️هه غرب در منطقه سومار رساند و در عمليات مسلم‏بن عقيل شركت كرد. پس از آن به عنوان فرمانده گردان شهداى محراب در تيپ ويژه شهدا كه فرماندهى آن با سردار محمود كاوه بود، منصوب و به مهاباد اعزام شد تا در عمليات پاكسازى مناطق مهاباد، بوكان، قهرچين و... از عناصر ضدانقلاب شركت كند. مدتى هم به جنوب اعزام شد و در سمت معاون گردان و فرماندهى يكى از گروهانهاى گردان جنداللَّه خوى به خدمت پرداخت. يك سال و نيم بعد به فرماندهى گردان جنداللَّه پيرانشهر منصوب شد.  در همين دوران و در سال 1363 در پى اصرار مادر تصميم به ازدواج گرفت و در روز ميلاد امام حسين عليه السلام با خواهر شهيد عوض عاشورى ازدواج كرد. در شب عروسى، حسنلو با لباس پاسدارى حاضر شد و به جاى كت و شلوار دامادى، اوركت سپاه را برتن كرد. در جواب اعتراض خانواده گفت: «من لباسم همين لباس پاسدارى است.» پس از ازدواج، يك ماه كامل نزد همسرش نماند و هميشه در مأموريت بود. در اعتراض همسرش گفت: «زمان، زمان جنگ و نبرد است، زمان در خانه ماندن و استراحت كردن نيست.» به گفته خواهرش «سه الى چهار روزى كه در خانه بود همواره اظهار دلتنگى مى‏كرد.»  در شهريور ماه سال 1362 پدرش به شدت بيمار شد و او به محض اطلاع به خوى بازگشت و پدر را جهت مداوا به بيمارستانى در تبريز برد اما پدر در آغوش وى جان سپرد و ابوالفضل جنازه پدر را به خوى آورد. پس از مراسم تدفين پدر بلافاصله به جبهه بازگشت و در نامه‏اى خطاب به خواهرش نوشت: «اگر نتوانستم در خدمت شما باشم بسيار ناراحتم، ولى مى‏دانم شما با آن روحيه و ايمان قوى مرا خواهيد بخشيد.» حسنلو در جبهه ‏هاى جنگ، رزمندگان را همواره به حفظ بیت المال نصیحت میکرد.
🌹معرفی شهدای شهرستان خوی🌹
🥀فرمانده گردان جندا... پيرانشهرسردارشهید ابوالفضل حسنلو🥀 🎋زندگینامه فرمانده شهيد «ابوالفضل حسنلو»
💐خواهرشهید مى‏گويد:  در ديدار آخر هواى رفتن داشت، همان روزى كه همسرش را از بيمارستان به منزل آورديم نگاهى به صورت بچه‏اش كرد و سپس گفت: «مادر! فردا براى رفتن آماده خواهم شد.» با اصرار زياد ما، فقط هفت روز ديگر نزد فرزندش ماند.  در ابتداى تولد فرزند، حدس پزشكان اين بود كه پاهاى او فلج است. وقتى كه اين خبر ناگوار را به ابوالفضل مى‏دهند، فقط مى‏گويد: «الهى رضاً برضائك.»   💐همسر حسنلو روز تولد دخترش را اينگونه توصيف مى‏كند:  در گوش ليلا اذان گفت و كامش را با تربت پاك كربلا شيرين كرد. روزى كه مى‏خواست برود روى تخت چيزى نوشت. فرزندم را بغل كردم و به نزدش رفتم. به من گفت كه فرزند را به او بدهم. ليلا را در آغوش گرفت و مدتى صورتش را نگاه كرد و آنگاه دور از چشم همه او را بوسيد. به من سفارش كرد كه مادرم غير از من و تو كسى ديگر را ندارد؛ در غيابم مراقب او باش و از دخترم خوب مواظبت كن. سپس وسايلش را برداشت و بسيار سريع با مادر و برادرش خداحافظى كرد و به منطقه پيرانشهر رفت.»  دو روز بعد از رفتنش به علت دل درد دخترش دارويى تهيه كرد به همرزمش صفرى داد تا به منزل آنها برساند و سفارش كرد كه سه روز ديگر به خوى باز خواهد گشت. فرداى آن روز ابوالفضل هنگام بازگشت به منطقه عملياتى در پيرانشهر و در پايگاه خور، مورد تهاجم دمكراتها قرار گرفت. دوستانش مى‏گويند: به محض حمله  سازمان مجاهدین خلق (منافقین) به پايگاه، حسنلو خود را به محلى كه مورد حمله قرار گرفته بود، رساند. قصد داشت خود را به ديده‏بان جلو خط برساند. در همين حين تيرى به قلب او اصابت كرد و در 5 شهريور 1364 به شهادت رسيد. 💐به گفته مادرشهید:  از قبل، ما را با فلسفه شهادت آشنا كرده بود و [شهادتش براى ما ]چندان دور از انتظار نبود. خود را چنان ساخته بود كه لايق شهادت بود. به شهادت او افتخار مى‏كنم.  🌷شهيد ابوالفضل حسنلو در هنگام شهادت بيست و پنج سال داشت. مدفن آن شهيد در گلزار شهداى خوى است.🌷 🌹روحش شاد،یادش گرامی🌹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✨خوشا آنانکه با عشق به الله، عليه کفر جنگيدند و رفتند ✨خوشا آنانکه بهر ياری دين به خون خويش غلطيدند و رفتند. ✨خوشا آنانکه با شور حسينی، شهادت را پسنديدند و رفتند ✨خوشا آنانکه در اين نهضت حق، به سهم خويش کوشيدند و رفتند 🌷 شادی روح شُهدا صلوات🌷 @Shohadaye_khoy
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هدایت شده از یا فاطمه الزهرا
شهید امر به معروف پاسدار بسیجی محمد محمدی از بسیجیان پایگاه مقاومت بسیج انصارالامام تهران، دیروز حوالی ساعت ۱۹ ضمن درگیری با ۷ نفر از اراذل و اوباش تهرانپارس مورد ضرب و جرح با چاقو قرار گرفت و شهید شد. روحش شاد و یادش گرامی @Shohdaye_Khoy
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
متن عربی صفحه ۲قران کریم-سوره مبارکه بقره
متن ترجمه صفحه ۲ قران کریم سوره مبارکه بقره
🌷بِسم ربِّ الشُهداء🌷 💌"هدایای شما محضرروان پاک شهدای والا مقام شهرستان خوی" ختم "صلوات " امروز به نیت ❤️شهید مرتضی بصیری❤️ سهم شما ۵ صلوات 😊 قبول باشه😍 @Shohadaye_khoy
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا