☘✨☘✨☘✨☘✨☘
#سلام برشهدا
💕 اےمنتخبِ نازِ دلم ، صبح بخیـر
💕 اے دلبرِ ممتازِ دلم ، صبح بخیـر
💕 با عرضِ سلامِ خود بہ تو میگویم
💕 تا ڪوڪ شود ساز دلم صبح بخیر
@Shohadaye_khoy
🌷بِسم ربِّ الشُهداء🌷
💌"هدایای شما محضرروان پاک شهدای والا مقام شهرستان خوی"
ختم "صلوات " امروز
به نیت
❤️شهید محسن چایلو❤️
سهم شما ۵ صلوات 😊
قبول باشه😍
@Shohadaye_khoy
🌷🍃🌷🍃
💔خیلی گشته بودیم؛
نه پلاکی ،نه کارتی ،چیزی همراهش نبود
لباس فرم سپاه به تنش بود
چیزی شبیه دُکمه پیراهن درجیبش نظرم را جلب کرد
خوب که دقت کردم
دیدم یک نگین عقیق است، انگار جمله ای رویش حَک شده
خاک وگل های آن را پاک کردم
نیازی نبوددنبال پلاکش بگردیم . . .
روی عقیق نوشته بود:
🌷 به یاد شهدای گمنام🌷
@Shohadaye_khoy
🌷تصویر شهید #صمدبنسلو ازشهدای خوی،
وهمرزمانش
درحال آماده شدن جهت اعزام به مناطق عملیاتی دردوران دفاع مقدس
@Shohadaye_khoy
فرازی ازوصیت نامه دانشجوی عارف شهید #صمدبنسلو
🌷عالم محضر خداست:
برادران وخواهران عزیز! این سخن امام عزیز را همیشه به یاد داشته باشید وآویزه گوش قراربدهید که می فرماید: «عالم محضرخداست درمحضرخدا معصیت نکنید.»
@Shohadaye_khoy
-[یــادت باشــد
شهیــد اسـم نیست❌
رســـم است !!!
شهیــد عڪس📸 نیست
که اگـر از دیوار اتاقت برداشتـے
فراموش بشـــود
شهیـــد مسیــر است
زندگیست❤️
راه است
مـــرام است!
شهید امتحـان پس داده است
شهیـد راهیست بـه سوی خـــدا…ツ✨🍃]
#شبتون-شهدایی
@Shohadaye_khoy
#سلام_بر_شهدا
سلام بر ڪسانی ڪه
بر نَـفْس خود
امیـر بودند
نه اسیـر ...!
ڪه زندگی، اسارت نیست
زندگی محل پـــــرواز تا خـداست.
#روزتون_متبرک_با_یاد_شهدا🌷
@Shohadaye_khoy
🌷بِسم ربِّ الشُهداء🌷
💌"هدایای شما محضرروان پاک شهدای والا مقام شهرستان خوی"
ختم "صلوات " امروز
به نیت
❤️شهید مقصود جبلی❤️
سهم شما ۵ صلوات 😊
قبول باشه😍
@Shohadaye_khoy
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌷"بازپنجشنبه ویادشهداباصلوات"
🔹تلاوت سوره مبارکه "حمد" توسط شیخ عبدالباسط عبدالصمد.
"شادی روح شهدا صلوات"🌷
"اللهم صل علی محّمدوآل محّمد وعجل فرجهم"
@Shohadaye_khoy
سردار جان فدای اشک های خالصانه تان که چهره تان را زیبا تر کرده.
دلمان برایتان خیلی تنگ شده...
در این اوضاع نابسامان رهبر عزیزمان را تنها مگذارید و باز هم مثل گذشته کمک حالشان باشید.
اشک های آقا جانمان برای شما هیچ وقت از یادمان نمی رود😢
دعا کنید از جانب فرج مولایمان
🌹 اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم🌹
@Shohdaye_Khoy
🌷مشتاق #سوریه
📝همسر شهید "محبوب نوری اصل" نقل می کند:
همیشه دوست داشت به زیارت حضرت زینب برود ولی قسمتش نشد.
بعداز شهادتش به درخواست یکی از مدافعـان حرم لباس های نظامی او را که زمان شهادت به تنداشت به حرم حضرت زینب برده تبرک نمودند و برایمان آوردند.
🔹شهید مدافع وطن "محبوب نوری اصل"
- اهل خوی متولد 1364/4/26
-شهادت، مـرز چالدران توسط گروهک منحوس پژاک به همراه هفت نفر از همرزمانش مورخ 96/8/12.
@Shohadaye_khoy
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
☑️کلیپ متنی بیانات مقام معظم رهبری درموردشهدای مرزبانی
🔹"بخش مهم امنیت مربوط به این مرزداران ماست🌷
۱۳۹۶/۳/۲۸
@Shohadaye_khoy
🌹فرمانده سپاه پاسداران انقلاب اسلامي بانه سردارشهیدحاج قاسم نصرالّلهی🌹
🌴🎋چهاردهم بهمن ماه سال 1333 ه ش در شهرستان خوي متولد شد . دوره ي ابتدائي را دردبستان هدايت (سابق) گذراند و دوره ي متوسطه را دردبيرستان شمس (سابق)به پايان رساند . با تلاش زياد توانست وارد دانشگاه شود و پس از اتمام دوران دانشجوئي و گذراندن خدمت سربازي به استخدام شركت مخابرات آذربايجان غربي در آمد . در سال 1358 ازدواج كرد . ثمره ي اين ازدواج 3 فرزند است ، يك دختر و دو پسر . خانواده ا ش سخت پاي بند به مذهب بودند و او را نيز مقيد به احكام دين در دامن خود پرورش دادند و همين امر بزرگترين سرمايه زندگي او شد . دوران تحصيلات ابتدائي تا متوسطه ي او همزمان بود با سالهاي سخت حكومت ستم شاهي .
او و خانواده ي اش نيز مانند ميليونها ايراني از ظلم وفساد حكومت شاه بي امان نماندند , محروميت هاي طاقت فرساي خانواده اش حاكي از آن بود ، اما اين محروميت ها قاسم را بيشتر و بيشتر با توجه به استعداد هاي ذاتي كه در وي وجود داشت ، مقاوم و متعهد ساخت .وقتي به تهران آمد تا در دانشكده ي مخابرات به ادامه تحصيل بپردازد ، در همان روزهاي اول به مبارزات دانشجوئي پيوست . سالهاي 1355 و 1356 كه اوج سخت گيري و ديكتاتوري شاه بود ، طنين رساي اذانش در دانشكده, همراه با صوتي دلنشين بود همه را به پيوستن صفوف نماز جماعت دعوت مي كرد .
🌹معرفی شهدای شهرستان خوی🌹
🌹فرمانده سپاه پاسداران انقلاب اسلامي بانه سردارشهیدحاج قاسم نصرالّلهی🌹 🌴🎋چهاردهم بهمن ماه سال 1333
واين زماني بود كه نماز به پا داشتن و گرد هم آمدن در مسجد دانشكده جرم بود و خيلي ها كه امروز از همه پر مدعاتر هستند ، از آمدن به مسجد مي ترسيدند . هنگاميكه او با اخلاص فراموش ناشدني از امام زمان ( عج) ياد مي كرد و القاب امام را به زبان مي آورد به جانها حيات و به دلها آنچنان قوتي مي بخشيد كه ياري رساندن به امام در تبعيد را بي مهابا مي پذيرفتند . دوستانش براي هميشه پيامهاي او را آويزه گوش داشتند و در برنامه هاي تفريحي كوه پيمايي كه آن روزها راه مفيدي براي گريز از فساد اجتماعي بود گردهم جمع مي شدند,او در اين برنامه ها هم نقش فعالي داشت ,سرودهاي انقلابي كه توسط ايشان خوانده مي شد ، هيچگاه از ياد دوستانش نخواهد رفت .
🌿قاسم لحظه اي از ياد خدا غافل نمي شد ، خودسازي جزء برنامه زندگي روزانه اش بود ، در محافل مذهبي با اشتياق تمام شركت مي كرد و در هر جا نمادي از مبارزه بود او هم بود .
در اعتصابات دانشجوئي با خط خوب و زيبايش اطلاعيه هاي بزرگ ديواري را مي نوشت. دافعه وجاذبه ي متعادلي داشت ، همه او را دوست مي داشتند و داشتني بود .
سال 1355 توسط ماموران ساواك دستگير مي شود . پس از آزادي مجدداً به مبارزات خود ادامه مي دهد . پس از اتمام دانشگاه براي خدمت سربازي به پادگان لويزان اعزام مي شود . اين دوران با اوجگيري حركت انقلاب و صدور فرمان امام خميني (ره)مبني بر ترك پادگانها به وسيله ي نيروهاي مسلح همزمان مي شود . در اين ميان او نيز بنا به وظيفه ي شرعي به شهيد حجت الاسلام محلاتي مراجعه مي كند وبا بيان كارهايي كه در پادگان انجام مي دهد,از ايشان كسب تكليف مي كند. شهيد محلاتي اجازه نمي دهند او از پادگان فرار كند و مي گويند كه براي انتقال اطلاعات پادگان آنجا بماند .
اودر كشتن تعدادي از افسران وابسته به حكومت شاه كه در شهادت مردم دست داشتند ,سهيم بود.
پس از پيروزي انقلاب همواره در تمام صحنه هاي آن حضور فعال داشت .
هنوز اولين فرزند ش به دنيا نيامده بود كه عازم جبهه هاي غرب كشور شد.اوبه سر پل ذهاب و ارتفاعات بازي دراز رفت تابه دفاع از مرزهاي كشور درمقابل متجاوزان بپردازد . اوپس از حضور در جبهه هاي غرب يكي از اولين حملات را عليه دشمن صورت داد و همراه با رزمندگان پيروز اسلام اولين موفقيت را براي كشورمان در جنگ نابرابر و تحميلي به دست آورد ، در آن موقع هنوز در جبهه هاي جنوب كه كانون درگيري ها بود عملياتي از جانب ايران صورت نگرفته بود . بعد از آن راهي جبهه هاي كردستان شد ،جبهه اي كه در آن روزها ، سخت ترين شرايط را در پيش رو داشت . نيروهاي ضد انقلاب در شهر ها و جاده ها شرايط ناامني را به وجود آورده بودند . ضد انقلاب سعي داشت تا باجلب توجه مسئولين كشور و اداره كنندگان جنگ به خود ، آنهارا از توجه به خطوط مقدم جبهه و روياروئي با دشمن بعثي غافل كند و تزلزلي در اجتماع ايجاد نمايد .
اينجا بود كه قاسم با درك چنين شرايطي به كردستان رفت و با به دست آوردن تجربيات جديد تا آخرين روزهاي پايان گرفتن جنگ در آ جا ماند . او ارتفاعات سخت و صعب العبور منطقه كردستان را شناسائي كرده بود . از ارتفاعات بلند مشرف بر مريوان و ارتفاعات دزلي تا ارتفاعات مشرف بر بانه , در آنجا مسئوليت سپاه را نيز به عهده گرفته بود . او با تلاش شبانه روزي و تواني خستگي ناپذير و با بيداري و هوشياري تحسين برانگيز خود مانع هرگونه تحركي بود كه از سوي ضد انقلاب طرح ريزي مي شد .
☘✨☘✨☘✨☘✨☘
پس از حضور در مريوان در سال 1361 ابتدا فرماندهي سپاه سرو آباد را بر عهده مي گيرد . بعد ازمدتي مسئوليت عقيدتي سياسي سپاه مريوان را عهده دار مي شود و بالاخره قائم مقام فرمانده سپاه مريوان مي گردد .
بعد از آن عازم بانه مي شود و به مدت چهار سال ، تا هنگام شهادت در سمت فرمانده سپاه پاسداران اين شهر مهم مشغول خدمت مي شود . در دوران خدمت در بانه ، چنان با مردم در مي آميزد و در دلشان جاي مي گيرد كه همه به او عشق مي ورزند . تمام مردم او را حامي و ياور بي ادعا و دلسوز خود مي دانند .
بالاخره در تاريخ 12/4/64 در اطراف شهر بانه ,در منطقه سوره كوه با همكاري پس مانده هاي ضد انقلاب ودشمنان خارجي وجود پر خيروبركت قاسم نصرالهي از اسلام,ايران بزرگ ومردم بانه گرفته مي شود ,او در اين روزبه ملكوت اعلي پرواز مي كند.پيكر مطهرش سالها در خاك دشمن مي ماندتابعد از پذيرش قطعنامه و به هنگام تبادل پيكرهاي مطهر شهدا با جنازه هاي دشمن , پيكر پاكش از منطقه شيلي در نزديكي شهر پنجوين عراق كه توسط نيروهاي بعثي به خاك سپرده شده بود ، خارج و در تاريخ سوم شهريور ماه 1367 ,روزپنجشنبه طي مراسم بي نظير و شايسته اي با حضور مردم مخلص و متدين بانه تشيع و پس از يكروز طي مراسمي مشابه در بهشت زهراي تهران در جوار ساير شهداي گرانقدر اسلام آرام گرفت .
🌹معرفی شهدای شهرستان خوی🌹
🌴🥀🌴صحبتهاي همسر شهيد در مراسم تشيع جنازه شهيد:
شهادت سرور شهيدان، حضرت حسينبن علي (ع) را به شما مردم مسلمان، تسليت عرض ميكنم و كلامم را با سخن امام و رهبر عزيزمان كه راه زيستن با شرافت و شهادت را به ما آموخت، آغاز ميكنم. پسر رسول خدا در روز عاشورا فرمود:
به نام خدا و به خود خدا و بر ملت و آيين رسول خدا اين شهادت روزي من گردد و سرش را به طرف آسمان بلند نموده و گفت: خداي من، تو ميداني كه اين قوم، ميكشند مردي را كه در روي بسيط زمين، پسر پيغمبري جز او نيست.
حسين (ع) شهادت را به انسانها آموخت و من در مقابل اين شهيدان و در اين روز مبارك، نميدانم چه بگويم، سخن از همسر شهيدم و ياور شما مردم مظلوم كردستان، كه او چگونه پاهاي لرزان بسياري را به رفتن وا ميداشت. دستانش را همواره مشت كرده و آيه «اشداء علي الكفّار رحماء بينهم» در اعمال او صدق ميكرد. او از تبار حسينيان بود. او فرياد مظلومين بود. پاهايش اين گونه استوار، گام در اوج مينهاد. او مانند ديگر شهيدان، مردانه و باوقار از ايثارگران تاريخ بود و با غرور و فداكاري، مبارزه كرد. در كلامش، صداي سرداران ظهر خونين عاشورا، به گوش ميرسيد. اين ياران امام كيانند كه در مقابل هيچ مسئلهاي خم نميشوند، مگر به جور تير. نه او خم نشد و به جنگ ريشههاي ستم رفت. او هيچگاه، راضي به ماندن در پشت جبهه و دور از ميدان نبرد نبود. هم چون عاشقي عارف، از بعد از پيروزي انقلاب اسلاميمان، راه ميادين نبرد مرزي را ميپيمود و همراه و پيشاپيش همرزمانش، پرچمدار اسلام و انقلاب بود و براي او، سخت بود ماندن و فاصله داشتن از ميدان عشق، شايد براي همين عشقش بود كه جسدش نيز ميل بر ترك ميدان نبرد را نداشت و او عاشق بود، عاشق سرورش حسين (ع)، كه در ايام شهادت آن بزرگوار، او نيز برگشت و او با شهادتش بر ما ثابت كرد كه خيلي چيزها خاتمه نمييابد و يكي از آنها، شكوه مردانه مردان است. دنيا براي او قفسي بود كه ديگر توان ماندن در آن را نداشت. واقعاً قابل تفكر است كه خداوند چگونه بهترين خلايق را به واسطه بدترين افراد، به خويش ميخواند. او از ميان ما رفت و فقط داغي عظيم، در ميان ما و بر دلهايمان گذاشت. اما شناخت راه و هدف اين مردان خدا، آرامبخش دلهاي ماست. زيرا اين عزيزان، هرگز نمردهاند، بلكه شيوه چگونه زيستن و چگونه مردن را به ما آموختند و اكنون من، هرگز دل خسته و غمگين نيستم. زيرا چيزي را كه او سالها، انتظارش را ميكشيد و آن ديدار معبودش بود، رسيد. پس، نه، هرگز غمگين نيستم. زيرا شما مردم شهرستان بانه ميدانيد كه او چه اندازه همراه شما بود و شما هم در آينده پاسخ آن مهربانيها را به خدايش خواهيد داد. نصرالهي مرد خدا بود و حتماً او اگر در ميان شما بود، اين چنين ميگفت: اي مردم عزيز كردستان، اگر من از ميان شما مردم خوش قلب كردستان رفتم، مطمئنم كه شما ساكت نخواهيد ماند و دست هر كوردل و ضد انقلاب و ضد اسلام را از اين شهر و ديار، كوتاه خواهيد كرد. اكنون كه ما همراه شهيدمان، شهر شما را ترك ميكنيم، هرگز خوشقلبي و مهمان نوازيتان را از ياد، نخواهيم برد. ضمناً از شما رزمندگان و همرزمان، همسرم و كليه مردم عزيز بانه كه در مراسم شهيد عزيزمان، با ما همراه بودهايد، تشكر و قدرداني مينمايم. اميدوارم كه خداوند به همه ما چگونه زيستن و چگونه مردن در راه خودش را بياموزد.
والسلام.
🌾🌾🌾🌾🌾🌾🌾🌾🌾🌾🌾
صحبت فرزند شهيد (حميد نصرالهي) در اولين سالگرد:
«بسمالله الرحمن الرحيم»
پدر عزيزم، اي رهرو حسين!
از آن روز دردناك كه خيال نيز از تصورش ميهراسد و دل از دردش، پاره ميشود، يك سال گذشت چشمهاي ما، هنوز از اشك، خشك نشده بود كه اما همان، آن حسين زمان، نور چشم رسولمان، از بينمان رفت. بابا جان! اين دومين بار است كه فاجعه عاشوراي حسيني را بيتو زنده ميكنيم. باباجان! به من گوش كن، آخر چگونه ميتوانم هجرتت را باور كنم، هنوز اميدوارم روزي بيايي تا بر شانه هاي استوارت، چون مرغي سبكبال بنشينم و با هم، همچون گذشته، در دشتهاي زيباي بانه، مردانه قدم زنيم. چه كم بود، دوران با تو بودن، چه كوتاه بود دوران وصل. خدايا! مادرم هنگام دلداري من، در سوگ پدر شهيدم ميگفت: تا امام را داريم، در غم پدرت نخواهيم گريست. خدايا! اينك امام را هم بردي. حال ميخواهم به كنجي بنشينم و در فراق آنها، در فراق پدرم و امام بگريم. خدايا! از تو ميخواهم به من قدرت تحمل اين اندوه بزرگ را عطا فرمايي. خدايا! تو را به روح بزرگ امام عزيز، قسم ميدهم كه مرا راهرو باوفايي، براي راه هميشه جاويد امام، قرار دهي. خدايا! تو را به پدر شهيدم «قاسم نصرالهي» كه اكنون ميزبان امام عزيزمان، در بهشت است، قسمت ميدهم كه به ما، براي غم اين دو عزيز، صبر عطا فرمايي. من هم در اين عاشوراي حسيني، به همه عالم، اعلام ميكنم كه ما فرزندان شهدا، با داشتن اين غم بزرگ، با گامهايي استوار، راه هميشه جاويد پدرانمان را با جان و دل، ادامه خواهيم داد و همه ما پاسداران كوچكي براي انقلاب اسلامي، خواهيم بود.
والسلام عليكم و رحمـﮥ و بركاته.
💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐
🥀خاطرات دوستان سردارشهیدنصراللهی🥀
از دوستان نزدیک ایشان تعریف میکرد، برای سرکشی به خط میرفتیم، لحظهای آقای نصراللهی به خواب رفت و بعد که بیدار شد، گفت: ماشین را نگه دارید و همه پیاده شوید. او همه ما را در آغوش کشید و حلالیت خواست. همه ما تعجب کردیم. دوباره به راه افتاديم. آن طور که دوستانش گفتند، ایشان همراه فرمانده سپاه کردستان و فرمانده ژاندارمری این استان در خط مقدم توسط عراقیها محاصره میشوند. ایشان به آنان میگوید شما بمانید من میروم و کمک میآورم. در این فاصله، محاصره شدهها از دست عراقیها فرار میکنند و شهید نصرالهی در راه آوردن کمک تیر مستقیم به پیشانیش اصابت کرده و به شهادت که مزد مجاهدتش است، میرسد.
آن روز پس از شهادت ایشان، شرایط طوری میشود که نمیتوانند جنازه را به عقب بیاورند. تقریبا یک ماه و نیم بعد از شب تاسوعا بود، جنازه را میآورند و روز عاشورا، تشیع جنازه با شکوهی در بانه صورت گرفت.
در دوران خدمت در بانه، چنان با مردم درميآميزد و در دلشان جاي ميگيرد كه همه به او عشق ميورزند. تمام مردم او را حامي و ياور بي ادعا و دلسوز خود ميدانند. به همين دليل سه روز، همه شهر بانه سیاهپوش بود؛ بانهای که جمعهها هم تعطیل نمیشد، تقریبا در این چند روز واقعا به صورت نیمه تعطیل بود. خود مردم منطقه میگفتند، سابقه نداشته است زنان ما در تشییع جنازهای شرکت کند. زنان بانه آن روز آمده بودند و همهشان گریه میکردند. در محلههای بانه برای او مراسم بزرگداشت گرفتند. از سوی رزمندهها، برای ایشان در حسینیهای که نزدیک خانهمان بود، ده روز مراسم گرفتند.
🌹معرفی شهدای شهرستان خوی🌹
🥀خاطرات دوستان سردارشهیدنصراللهی🥀 از دوستان نزدیک ایشان تعریف میکرد، برای سرکشی به خط میرفتیم، لحظ
🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱
شهید نصراللهی در خاطرات همرزمان
در شبي از شبهاي زمستان 1364 در حسينيه سپاه بانه فردي بدون اينكه كسي را از ورود خود با خبر كند، در تاريكي مراسم دعاي روحبخش كميل به آرامي وارد حسينيه شد و در حالي كه كلاه اوركت خود را بر سر كشيده بود، در گوشهاي از حسينيه نشست. دقايقي بعد به نوبه خود، دعاي كميل را با صداي خوب و سوزناكي كه هر فرد حاضر در مراسم را تحت تأثير عميق مداحي خود قرار ميداد، زمزمه نموده و ادامه داد. از تاريكي محفل مشخص بود كه اين فرد دعا را از حفظ ميخواند. در حين مراسم دعاي كميل فكر ميكرديم كه اين مداح اهل بيت، چه كسي از رزمندگان ميتواند باشد؟! احساس کرديم كه اين صدا برايمان آشناست. مراسم كه تمام شد، با پرس و جو فهميديم فرد دعاخوان كسي نيست جز فرمانده سپاه بانه «حاج قاسم نصرالهي». بعدها برايمان روشن شد حاج قاسم بارها و بارها در تاريكي مراسم دعا وارد محفل رزمندگان شده، به گونهاي كه كسي را از ورود خود با خبر نساخته است. (صفت الله آقا ميرزايي)
---------------------------
در يكي از روزهاي ماه مبارك رمضان (بهار سال 1365) بود كه همراه ايشان و چند تن از نيروهاي ستاد سپاه، در برنامه مهمانی افطاري مركز گردان (محور) عباس آباد حضور داشتيم. تازه وقت افطار رسيده بود كه به وسيله بي سيم در پيام كوتاهي به حاج آقا نصرالهي اعلام شد: «چند نفر از رزمندگان در قسمت شرقي دهانه تونل گردنه خان مورد كمين عناصر گروهگ «كومله» قرار گرفته و به شهادت رسيدهاند، ولي ظاهراً چند تن ديگر هنوز درگير هستند...» با دريافت اين خبر، بعضي از نيروها تنها توانستند با عجله و به طور سرپايي با لقمه ناني، افطار كنند، ولي برادر نصرالهي به خاطر نگراني و پيگيري موضوع، از اين لقمه نان نيز محروم مانده و سريع دستور حركت به محل مورد نظر (گردنه خان) را صادر فرمود. همه ما با مُجهز ساختن خود به سلاح، نارنجك و ديگر امكانات لازم براي اعزام به كمينگاه دشمن آماده شديم.
هماهنگيهاي لازم براي اعزام چند دسته از گردان ضربت «جنداللّه» سپاه بانه و سپاه سقّز به محل انجام شد؛ بنابراین، حركت از سه جهت به طرف عناصر ضد انقلاب كه در اطراف تونل و گردنه خان مخفي بودند، آغاز شد. گروه اوّل از عباس آباد به سمت بانه و سپس به گردنه خان، گروه دوّم از بانه و گروه سوّم از سمت سقّز به سمت نيروهاي درگير. با اين آرايش و تاكتيك نظامي، عوامل ضد انقلاب تا اندازه اي به محاصره ما درميآمدند. با رسيدن ما كه فرماندهي و هدايت نيروها را حاج قاسم بر عهده داشت، درگيري شدّت يافته و بار ديگر افراد گروهك كومله، نيروهايمان را در دام كمين خود انداختند، ولي اين بار با ترفندي ديگر و در اين سمت گردنه، يعني قسمت غربي دهانه تونل گردنه خان.
دقايقي گذشت تا در تاريكي، نيروهاي ما در مقابل دشمن موضع بگيرند و عمليات «ضد كمين» را شروع كنند. نيروهاي دشمن با سلاح هاي خود، بيرحمانه به سوي ما آتش گشودند، گلولهها زوزه كشان، يكي پس از ديگري بر اطراف جان پناه ما كه همان سنگ هاي بزرگ اطراف جاده و سينه كش كوه بود، اصابت و كمانه ميكردند. آنچه در اين درگيري توجّه همه را به خود جلب ميكرد،
شجاعت تحسين برانگيز «كاك مجيد»، يكي از پيشمرگان مسلمان كُرد بود كه با بيباكي هر چه تمام، با تيربار دوشكا، شلّيك و مجال هر گونه حركت را از نيروهاي دشمن سلب ميکرد.
خوشبختانه در اين معركه، تاريكي شب موجب هدر رفتن گلولههاي دشمن ميشد و آنها را در نشانه روي دقيق روي نيروهاي ما ناكام ميگذاشت، البته ما نيز عليه نيروهاي دشمن تسلّط كافي نداشتيم. در خلال درگيري، لحظهاي من براي حاج قاسم احساس خطر كرده و به بهانهاي خود را در جلوي او قرار دادم تا از گلولههاي افراد مقابل (دشمن) در امان باشد، ولي او قصد مرا از اين عمل فهميد و با طمأنينه خاصي كه نشان از ايمان قوي به خدا و شجاعت او داشت، گفت: «سيّد مرگ انسان دست خداست، اگر قرار باشد من در اينجا شهيد بشوم، با سپر شدن تو نيز به شهادت خواهم رسيد...».
اين حرف حاج قاسم، واقعاً مرا تكان داد و اثر مثبتي در روحيهام گذاشت... سرانجام هنگام درگيري، نيروهاي گردان جنداللّه سقّز هم وارد صحنه شدند. در اين موقعيّت، عرصه براي عناصر ضد انقلاب تنگ شد و چون اوضاع را آشفته ديدند با استفاده از تاريكي شب، فرار را بر قرار ترجيح دادند. با اين حال، چون اطمينان كافي از عدم حضور نيروهاي كومله نداشتيم، مجبور شديم تا روشنايي هوا، منطقه را تحت نظر داشته باشيم. صبح از پايگاه دوسينه خبر رسيد كه چند نفر از عناصر گروهك كومله به روستاي دوسينه مراجعت و پس از مداواي مجروحين خود از آنجا خارج ميشوند، ولي در حين خروج از روستا، با نيروهاي پايگاه مزبور، درگير و در نتيجه يكي از افراد ضد انقلاب به هلاكت ميرسد. (پرويز بهرامي)
🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃
🌴🥀سروده دختر شهيد:
🌹«خوشا بر عاشقان راه الله»🌹
خوشا آنان كه از دنيا گذشتند زاين گيتي دل افكندند و رفتند
خوشا آنان كه با حق راز گفتند حديث عشق با حق بازگفتند
خوشا برعشقبازان الهي كه آنان را فراخوانده ندايي
خوشا آنان، نداي حق شنيدند شهادت را به جان و دل خريدند
خوشا آنان كه الله يارشان بود نداي يا حسين فريادشان بود
خوشا بر پيكر پاك دليران كه زينت دادهاند اين خاك ايران
خوشا هر قطره خون شهيدان نشانهاي عظيم نيكنامان
خوشا برخالصان، آن ميگساران كه كوچيدند نزد يار ياران
خوشا آنا كبوتر عاشقان را كه پيمودند اوج آسمان را
خوشا آنان كه جنت، جايشان بي بهشت جاودان، مأوايشان بي
خوشا آنان كه ايزد كرده مهمان به سويش ميروند لبيگگويان
🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱