eitaa logo
سیـــرهٔ عشـــ🌸ـــاق
368 دنبال‌کننده
14.7هزار عکس
4.7هزار ویدیو
10 فایل
برآنیم با شناخت سیره عرفا و شهدا و علما طریق نور را بیابیم....... در این مسیر همراهی شما افتخار ماست. ارتباط با خادم کانال @Malakoot14
مشاهده در ایتا
دانلود
💠 (ره): توسل نسبت به ائمه علیهم السلام در روش و منش اولیای الهی، یک واقعیت بود و هست و آنها این راه را بدون توسل، نرفتنی می بینند. 📚نفحات انس،صفحه ٧٢ 🍂 مَحَبَّت | عرفان ناب اسلامی به سیره عشاق بپیوندید 👇 https://eitaa.com/Sireyoshshagh
◻️◽️◻️◽️◻️ به سید گفتم: چگونه دعوت کسی را می پذیری که تا چند لحظه پیش می خواست لختمان کند. سید گفت.... 🌸خاطره مرحوم علامه جعفری ازشهید نواب صفوی: هر دو جوان بودیم و هر دو به نوعی تهجد و شب زنده داری و زیارت را دوست داشتیم. در حوزه نجف در خدمت مرحوم آیت الله شیخ طالقانی تلمذ می کردیم و از علامه شیخ عبدالحسین امینی «صاحب الغدیر» درس ایمان و ولایت می آموختیم. روزی پیشنهاد کرد پیاده از نجف به کربلا برای زیارت سومین پیشوای تشیع با هم حرکت کنیم. موافقت کردم و بعدازظهر یکی از روزهای پاییزی به راه افتادیم. هوا تقریباً تاریک شده بود که ما در راه نجف کربلا قرار گرفتیم و هنوز بیش از چند کیلومتر از شهر دور نشده بودیم که مردی تنومند از اعراب بیابان نشین در جلومان سبز شد و با صدای خشن فرمان ایستادن داد. در نور مهتاب خنجر آذین شده ای که مرد عرب بر کمر داشت را دیدم و یکه خوردم، اما سید آرام ایستاد. مرد عرب با خشونت گفت: هر چند دینار دارید از جیب هایتان بیرون آورده و تحویل دهید. من ترسیده بودم و می خواستم آنچه دارم تحویل دهم که ، یک مرتبه متوجه شدم شهید نواب صفوی با چالاکی خنجر مرد عرب را از کمرش بیرون کشیده و برق آن را جلو چشمان مرد تنومند عرب نگه داشته و با قدرت نوک خنجر را نزدیک گلویش قرار داده و می گوید:با خدا باش و از خدا بترس و دست از زشتی ها بشوی. من از سرعت و شجاعت سید حیرت زده و مات به هر دوی آنها نگاه می کردم که مرد عرب ما را به چادرش جهت استراحت دعوت کرد. نواب صفوی فوراً پذیرفت ، برای من تعجب آور بود به سید گفتم: چگونه دعوت کسی را می پذیری که تا چند لحظه پیش می خواست لختمان کند. سید گفت: اینها عرب هستند و به میهمان ارج می نهند و محال است خطری متوجه ما باشد. آن شب من و نواب به چادر عرب رفتیم و سید تا صبح آرام خوابید ، و من تا صبح بیدار بودم و همه اش می ترسیدم که مرد عرب هر دوی ما را نابود کند. سید نیمه شب برای نماز برخواست و با آوایی ملکوتی با خدای خویش به راز و نیاز پرداخت، و فردای آن روز با هم عازم کربلا شدیم… این خاطره در طول پنجاه سال همیشه نوازشگر من بوده است. ◻️◽️◻️◽️ سالگرد شهادت صفوی به سیره عشاق بپیوندید 👇 https://eitaa.com/Sireyoshshagh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
|سارا بوکر مدل و مانکن امریکایی: ✅من برده ی مُد بودم، من گروگان ظاهرم بودم.... به سیره عشاق بپیوندید 👇 https://eitaa.com/Sireyoshshagh
آیت الله مجتهدی : چیزهایی که... به سیره عشاق بپیوندید 👇 https://eitaa.com/Sireyoshshagh
الْحَمْدُ لله عَلَى کُلِّ حَاْل... سـتایش و شڪر خداے را بر هر حالی 🌸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔘 داستان کوتاه شب های بلند زمستان☃❄️ هر وقت مادر✨ سفره شام را زودتر پهن می‌کرد و کت آقاجون ⚡️را از کمد بیرون می‌کشید می‌فهمیدیم قرار است جایی برویم همان سرِ شب با کلی ذوق و شوق، آماده میشدیم برای رفتن به یک شب نشینی آقاجون ⚡️می‌گفت: صله ارحام دلِ آدم را شاد نگه می‌دارد هیچکس هم نمی‌گفت نمی‌آیم! ازین ادا اصول ها که من نمی‌آیم شما خودتان بروید و امتحان و آزمون و کنکور دارم وجوان است دوست دارد توی خودش باشدهم نداشتیم👌 همه با هم می‌رفتیم😄 تلفن 📞هم نبود که قبلش هماهنگ کنیم و میزبان و بچه‌هایش را هم کلی ذوق زده می‌کردیم💕😀 به سر کوچه شان که می‌رسیدیم جلوتر از مادر و آقاجون بدو بدو خودمان را به درشان می‌رساندیم⛹‍♂⛹‍♂ تا از بودنشان اطمینان پیدا کنیم با یک چشم از لای در حیاط که اغلب خوب بسته نمی‌شد یا از سوراخ کلید🔑 به درون خانه‌شان سرک می‌کشیدیم روشن بودن یک چراغ، به منزله این بود که خانه نیستند و خودشان جایی رفته‌اند حسابی توی ذوقمان می‌خورد و قلب و دلمان حسابی می‌گرفت😞 اما اگر همه چراغها روشن بود بگو بخند تا آخر شبمان جور بود💡💡 اما این روزها چه❗️⁉️ آخر شب که بغض می‌کنی😞 دردها که تلنبار می‌شود، میروی سراغ لیست مخاطبانت📃 یکی حالت روح👻 یکی لست ریسنتلی😳 یکی لانگ تایم اِگو! یکی دلیت اکانت! آدم نمی‌داند کِی هستند، کِی نیستند!؟⁉️ اصلا آدم نمی فهمد چراغِ کدام خانه خاموش است و کدام روشن!؟🌘 تا بی مقدمه برایش تایپ کند: " تشنه ی یک صحبت طولانی‌ام ". و سریع ریپلای شود: " بگو من کِی کجا باشم؟ ". داریم از تنهایی و بی همزبانی "دق" می کنیم😔 بعد اسمش را گذاشته اند " عصر ارتباطات ". به سیره عشاق بپیوندید 👇 https://eitaa.com/Sireyoshshagh
💠«آرزو دارم که حکومت اسلامی تشکیل شود وآن زمان بزرگترین افتخارم اینست که رفتگر خیابان هایش باشم» 👌آروزی نواب اکنون در دست ماست،آیا خودمان راخرج انقلاب ومستضعفین کردیم؟!⁉️ به سیره عشاق بپیوندید 👇 https://eitaa.com/Sireyoshshagh
• . " اللهم تقبل منا هذا القلیل " مـٰادرۍ زیر لَبـــــ میگفت . . ! به سیره عشاق بپیوندید 👇 https://eitaa.com/Sireyoshshagh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا