eitaa logo
روشنگری مذهبی
77 دنبال‌کننده
162 عکس
37 ویدیو
2 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
🌸🍃﷽🍃🌸 @soalahkam 🔻بهترین صدقه🔻 امام رضا (ع) فرمودند: ⚡️ عَونُکَ لِلضَّعیفِ، مِن اَفضَلِ الصَّدَقَةِ. 💢 از بهترین نوع صدقه‌ها، یاری کردنِ افرادِ ضعیف و ناتوان است. 📚 تحف العقول، ص ۴۴۶. ✨✨✨✨✨ 🤔🙄 تا میگن ، خیلی از ماها فکر میکنیم یعنی کمک مالی به . 👈 در صورتی که ، تنها کمک مالی به فقیر نیست.❌💰❌ 👌 هر نوع و ، در فرهنگ دینیِ ما حساب میشه، و ثواب داره. 👈 حتّی اگه برداشتنِ سنگی از سر راه مردم باشه. ☜ اگر کسی تو کسب و کارش مشکل داره، یاری کردنش ثواب داره و است. ☜ اگر کسی تو کلاس و درس ضعیفه، کمکِ درسی به این شخص هم است. ☜ اگر کسی به خاطر اینکه ضعیفه، حقش رو پایمال می‌کنند، اگر کمکش کنی این هم است و ثواب داره. ☜ حتّی گاهی گوش دادن به درد دلهای یک مؤمن باعث شادیِ او میشه و این هم است. 📣📣... با کمک به بندگانِ خدا در دنیا، آخرتِ خودمون رو آباد کنیم.😊☺️ «دریاب ضعیفان را، در روز توانایی» پیامبر خدا (ص) فرمودند: ⚡️ هر کس به مؤمنی یاری رساند، خداوند هفتاد و سه مشکل از او را برطرف می‌کند. یکی در ، و هفتاد و دو تا در ، در روزی که هر کس مشغول گرفتاریِ خویش است. 📚 اصول کافی، ج ۲، حدیث ۲، ص ۱۹۹. کانال روشنگری مذهبی 👇️👇👇👇 🆔 @soalahkam اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج* 🌸🍃بامنتشر کردن با لینک کانال در ثواب آن شریک باشید 🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
@soalahkam 🌸 ارواح در عالم برزخ (قسمت‌۱۳) هنوز چیزی نگذشته بود که صدای پای عابری مرا به خود آورد. گوش‌هایم را تیز کردم شاید بفهمم صدای پا از کدام سو است. عطر دل نواز نیک قلبم را روشن کرد. و این بار اشک شوق در چشمانم حلقه زد. 💫آغوش گشودم و با خوشحالی تمام او را در آغوش فشردم و تمام ماجرا را برایش بازگو کردم، تا مبادا از من رنجیده خاطر گردیده باشد. 🔆 نیک گفت: من نیز چون تو را در عقب خود نیافتم، از همان راه بازگشتم، به واسطه بوی بدی که در سمت چپ، جای مانده بود، از جریان آگاه شدم و در آن مسیر حرکت کردم. اما هر چه گشتم تو را ندیدم. 🕯تا اینکه به نزدیک غار رسیدم. گناه را دیدم که از غار بیرون می‌آمد و چون مرا دید به سرعت دور شد دانستم که تو را گرفتار کرده است، و چون داخل غار شدم صدای ناله را از دور شنیدم، خوشحال شدم و به سرعت به سمت تو آمدم. 🌺پس از لحظه ای سکوت نیک ادامه داد: البته این راهی که آمدی، قبلا برای تو در نظر گرفته شده بود. اما به واسطه توبه ای که کردی این راه از تو برداشته شد هر چند گناه سعی داشت تو را به این راه باز گرداند... هر طور بود بقیه راه را پیمودیم تا اینکه به محیط باز و وسیعی رسیدیم که باتلاق مانند بود و چون قدم در آن نهادم، تا زانو در آن زمین لجن زار فرو رفتم. ❎دیگر تا دهان در باتلاق فرو رفته بودم و توان فریاد کشیدن و کمک طلبیدن نداشتم، ✨که به ناگاه فرشته الهی پدیدار شد و طنابی را به نیک داد و گفت: این طناب را خودش پیشاپیش فرستاده، کمکش کن تا نجات یابد. 🌻فرشته رفت و نیک بلافاصله طناب را به سمت من انداخت. وقتی باتلاق را پشت سر نهادیم از نیک پرسیدم: مقصود فرشته از اینکه گفت: طناب را خودش فرستاده، چه بود؟ 🍀نیک گفت: اگر به یاد داشته باشی، ده سال پیش از مرگت، مدرسه ای ساختی که اینک کودکان و نوجوانان در آن به تعلیم و تربیت مشغول اند،خیرات آن مدرسه بود که در چنین لحظه ای به کمکت آمد. 💠پس از تصدیق حرف نیک با قیافه ای حق به جانب، گفتم: من پنج سال قبل از آن نیز مسجدی ساختم، پس خیرات آن چه شد؟ ✨نیک گفت: آن مسجد را چون از روی ریا و کسب شهرت ساختی و نه برای خدا مزدش را هم از مردم گرفتی. ❓گفتم: کدام مزد؟! گفت: تعریف و تمجیدهای مردم، به یاد بیاور که در دلت چه می گذشت وقتی مردم از تو تعریف می کردند! تو خوشبختی آنان را بر خوشحالی پروردگارت مقدم داشتی. 🌻باید بدانی که خداوند اعمالی را می پذیرد که تنها برای او انجام گرفته باشد. 🍁حسرت وجودم را فراگرفت و به خود نهیب زدم: دیدی چگونه برای ریا و خودپسندی، اعمال خودت را که می توانست در چنین روزی دستگیر تو باشد، تباه کردی... ✍ادامه دارد.. @soalahkam
@soalahkam 📌 مناسبت: ۹دی 🔻آیا این جناح‌بندیِ موجود در جامعۀ ما حقیقی است؟! مثلاً گفته می‌شود که یک جناح، ارزشی‌تر یا آرمان‌گراتر هستند و جناح دیگر، واقع‌بین‌تر و عقلانی‌تر هستند. دعوا از همین‌جا شکل می‌گیرد! 🔻 اصلاً «ارزش» یعنی چه؟! چرا به انقلابی‌ها می‌گویند «نیروهای ارزشی»؟! «ارزش» به آن معنایی که برخی از فیلسوفان غربی می‌گویند، در مقابلِ عقلانیت قرار دارد. این مفهوم را ساختند و به دین‌داران نسبت دادند تا در مقابلش بگویند «ما واقع‌بین و عقلانی هستیم» درحالی‌که دین، یک امر به‌شدت عقلانی است؛ هم به‌معنای جلب منفعت فردی و گروهی و هم به‌معنای جلب منافع عالی انسانی و منافع اخروی. 🔻حقیقت دین چیزی جز منفعت‌طلبی نیست و حقیقت انقلاب هم چیزی جز برخورد عقلانی با منافع بشری نیست. شما یک نمونه بیاورید که حضرت امام(ره) غیرعقلانی و به تعبیر اینها صرفاً «ارزشی» برخورد کرده باشد و خلاف واقع‌بینی عمل کرده باشد! نه‌فقط امام(ره)، بلکه در کل قرآن و تاریخ معصومین هم چنین نمونه‌ای نمی‌توانید پیدا کنید! 🔻دوقطبیِ اصیل و حقیقی، دوقطبیِ «تعقل و توهم» است. یک طرفِ این دو قطبی اصیل، غرب‌گرایی است که ناشی از توهم است و طرف دیگرش، مقاومت و استقلال‌طلبی است که ناشی از تعقل است. 🔻دعوای انقلابی و غیرانقلابی، دعوای عقلانیت و توهم است؛ از همان روز اول تا حالا! اختلاف بنی‌صدر با انقلابی‌ها چه بود؟ بنی‌صدر متوهم بود و می‌گفت: «زمین می‌دهیم، زمان می‌گیریم!» 🔻امیرالمؤمنین(ع) به ابوموسی اشعری(یعنی نمایندۀ مذاکره‌کنندۀ خودش با معاویه) نامه نوشت ولی در این نامه، او را به «ارزش‌ها» دعوت نکرد، بلکه فرمود: عقل و تجربه را زیر پا نگذار. هرکسی عقل و تجربه را زیر پا بگذارد شقیّ است! (نهج‌البلاغه/نامه ۷۸) 🔻مشکل این است که دیکتاتورهای رسانه‌ایِ جناحی، نمی‌گذارند گفتگوی درست صورت بگیرد! لذا طی این چهل‌سال، انقلاب «غیرعقلانی» ترجمه شده است! درحالی‌که انقلابی یعنی کسی که پدیده‌ها را عقلانی محاسبه می‌کند و مقدار اصرارش برای یک بایدِ عقلانی، به‌اندازۀ مقدار اهمیت و تأثیر آن است. 🔻 ولایتمداری هم، نه یک ارزش، بلکه یک واقعیت پُرمنفعت برای جامعه است. طبق بیان اهل‌بیت(ع) بدون ولایت، کار جامعه سامان پیدا نمی‌کند. شما اگر ولایت را به‌عنوان یک ساز و کار برای ادارۀ جامعه و به‌عنوان مُدلی که پارادُکس دموکراسی را حل کرده، بیان کنید، خیلی‌ها راحت‌تر می‌پذیرند. 🔻 اینکه 9دی نام «بصیرت» به خودش گرفته است، شاید یک معنای آن عقلانیت باشد. 9دی هم در واقع یک برخورد عقلانی با یک پدیدۀ اجتماعی بود. اساساً انقلابی‌گری یعنی عقلانیت! هرکسی پای عقل بایستد و واقع‌بینانه برخورد کند، او انقلابی است. 🔻 چه کسی انقلابی‌تر است؟ هرکسی که عاقل‌تر و واقع‌بین‌تر باشد. ما چرا آقا را به‌عنوان رهبر انقلاب قبول داریم؟ چون رهنمودهای عاقلانه و واقع‌بینانه داده است. ما هرچه موضع‌گیری از ایشان دیده‌ایم، عاقلانه بوده است. @soalahkam
🌸🍃﷽🌸🍃 @soalahkam ✍ بر باد رفته گاهی پیش میاد؛ یکی سر جلسه تقلب میکنه، معلم هم اصلا به روش نمیاره. 😍 شاگرد هم کلی ذوق میکنه؛ آخ‌جوووون، چقدر راحت کردم هیچ کس متوجه نشد. 👤اما معلم موقع نمره دادن، برگش رو خط میزنه مینویسه صفر.❌ 🙅‍♂یعنی به علت ، هیچ کدوم از پاسخ ها مورد قبول نیست❌ 👈چه اونایی که کردی، چه اونایی که نکردی... ✨✨✨ ✅ حکایت بعضیا از آدم‌ها هم همینطوریه👌 ⛔️ تو کسب و کارشون میکن، و رو قاطی میکنن❗️ 🔚 اونوقت باهمون پول:↶ ☜خونه میخرن، ☜فرش میخرن، ☜لباس میخرن و.... 🔚بعدش هم میرن توی همون خونه، روی همون فرش:↶ ☜ میخونن، ☜ مجلس میگیرن و.... 😱 اما خدا روی همه‌ی اون اعمال خط میزنه؛↶ 👈❌هیچ کدوم رو قبول نمیکنه❌👉 ✅خداوند در قرآن فرمود: 🕋وَ قَدِمْنا إِلى‌ ما عَمِلُوا مِنْ عَمَلٍ فَجَعَلْناهُ هَباءً مَنْثُوراً (فرقان/۲۳) ✨ما به سراغ(حسابرسی) هر عملى كه انجام دادند میرویم و آن را غبارى پراكنده مى‌سازيم. ⚠️یعنی حتی کارهای خوبی هم که انجام دادن دیگه هیچ ارزشی نداره و از بین میره، چون؛↶ 👈⛔️ و قاطی شده ⛔️👉 ✅ امام صادق(ع) در همین رابطه فرمود: ✨به خدا قسم هر چند اعمال اینها مفیدتر و درخشنده‌تر از پارچه‌های سفید مصری باشد، از آنها پذیرفته نمی شود❌ 👈زیرا ایشان از پرهیز نمی کنند. 📚عدة الداعی، ابن فهد حلی، ص230؛ 📚بحارالانوار، ج7، ص205.  💜کانال روشنگری مذهبی💖 🆔 @soalahkam ألـلَّـهُـمَــ عَـجِّـلْ لِـوَلـیِـکْ ألْـفَـرَج
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
یک موضوع ریاضی زیبا بخونید جورشدنش جالبه شاید تا بحال این سؤال براتون زیاد پیش اومده كه جمعه روز زوج هست یا فرد؟🤔 جواب حقیقی این پرسش اینه:جمعه نه فردِ و نه زوج. بلكه تركیب فرد و زوجِ یعنی روز " فر + ج " 🌹اللهم عجل لولیک الفرج🌹 تعداد جمعه های یک سال 52 تاست. و تعداد روزهای یک سال 365 روز. بنابراین تعداد روزهای غیر جمعه 365-52=3⃣1⃣3⃣ چه پیام زیبایی داره! یعنی ای شیعه و ای منتظر ظـهور!! در روزهای کاری هفته باید کاری کنی که جزء این 3⃣1⃣3⃣ نفر باشی و آنگاه در روز جمعه منتظر ظهور باشی!! 🌹 اَللّهُــمَّ عَجـِّـل لِوَلیِّــکَ الفَــــرَج🌹 @soalahkam
@soalahkam 🌸 ارواح در عالم برزخ (قسمت‌۱۳) هنوز چیزی نگذشته بود که صدای پای عابری مرا به خود آورد. گوش‌هایم را تیز کردم شاید بفهمم صدای پا از کدام سو است. عطر دل نواز نیک قلبم را روشن کرد. و این بار اشک شوق در چشمانم حلقه زد. 💫آغوش گشودم و با خوشحالی تمام او را در آغوش فشردم و تمام ماجرا را برایش بازگو کردم، تا مبادا از من رنجیده خاطر گردیده باشد. 🔆 نیک گفت: من نیز چون تو را در عقب خود نیافتم، از همان راه بازگشتم، به واسطه بوی بدی که در سمت چپ، جای مانده بود، از جریان آگاه شدم و در آن مسیر حرکت کردم. اما هر چه گشتم تو را ندیدم. 🕯تا اینکه به نزدیک غار رسیدم. گناه را دیدم که از غار بیرون می‌آمد و چون مرا دید به سرعت دور شد دانستم که تو را گرفتار کرده است، و چون داخل غار شدم صدای ناله را از دور شنیدم، خوشحال شدم و به سرعت به سمت تو آمدم. 🌺پس از لحظه ای سکوت نیک ادامه داد: البته این راهی که آمدی، قبلا برای تو در نظر گرفته شده بود. اما به واسطه توبه ای که کردی این راه از تو برداشته شد هر چند گناه سعی داشت تو را به این راه باز گرداند... هر طور بود بقیه راه را پیمودیم تا اینکه به محیط باز و وسیعی رسیدیم که باتلاق مانند بود و چون قدم در آن نهادم، تا زانو در آن زمین لجن زار فرو رفتم. ❎دیگر تا دهان در باتلاق فرو رفته بودم و توان فریاد کشیدن و کمک طلبیدن نداشتم، ✨که به ناگاه فرشته الهی پدیدار شد و طنابی را به نیک داد و گفت: این طناب را خودش پیشاپیش فرستاده، کمکش کن تا نجات یابد. 🌻فرشته رفت و نیک بلافاصله طناب را به سمت من انداخت. وقتی باتلاق را پشت سر نهادیم از نیک پرسیدم: مقصود فرشته از اینکه گفت: طناب را خودش فرستاده، چه بود؟ 🍀نیک گفت: اگر به یاد داشته باشی، ده سال پیش از مرگت، مدرسه ای ساختی که اینک کودکان و نوجوانان در آن به تعلیم و تربیت مشغول اند،خیرات آن مدرسه بود که در چنین لحظه ای به کمکت آمد. 💠پس از تصدیق حرف نیک با قیافه ای حق به جانب، گفتم: من پنج سال قبل از آن نیز مسجدی ساختم، پس خیرات آن چه شد؟ ✨نیک گفت: آن مسجد را چون از روی ریا و کسب شهرت ساختی و نه برای خدا مزدش را هم از مردم گرفتی. ❓گفتم: کدام مزد؟! گفت: تعریف و تمجیدهای مردم، به یاد بیاور که در دلت چه می گذشت وقتی مردم از تو تعریف می کردند! تو خوشبختی آنان را بر خوشحالی پروردگارت مقدم داشتی. 🌻باید بدانی که خداوند اعمالی را می پذیرد که تنها برای او انجام گرفته باشد. 🍁حسرت وجودم را فراگرفت و به خود نهیب زدم: دیدی چگونه برای ریا و خودپسندی، اعمال خودت را که می توانست در چنین روزی دستگیر تو باشد، تباه کردی... ✍ادامه دارد.. @soalahkam
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
@soalahkam 🌸 ارواح در عالم برزخ... (قسمت‌۱۴) همچنان حرکت خود را در دل یک دشت بی‌انتها ادامه می‌دادیم؛ در حالی که گرمای طاقت‌فرسای آسمان برای لحظه‌ای قطع نمی‌شد. خستگیِ راه امانم را بریده بود، دیگر در تنم توان نمانده بود. در این هنگام صدایی را از دور شنیدم. سرم را به سمت راست دشت چرخاندم، با صحنه عجیبی مواجه شدم. صفی از افراد را دیدم که با سرعت غیر قابل تصور پهنه دشت را شکافتند و رفتند. تنها غباری از مسیر آن‌ها باقی ماند. . ◾️ از تعجب ایستادم و لحظاتی به مسیر غبار برخاسته، نگاه کردم و گفتم: این‌ها چه کسانی بودند؟! نیک گفت: این‌ها گروهی از شهیدان بودند. با شگفتی تکرار کردم: شهیدان ؟!!! گفت: آری، شهیدان. گفتم: مقصدشان کجاست؟ گفت: وادی السلام. با تعجب سرم را به سمت نیک چرخاندم و پرسیدم: وادی السلام ؟! گفت: آری. 💥 گفتم: ما مدت‌هاست که این مسافت طولانی و پررنج و محنت را بر خود هموار کرده‌ایم، تا روزی به وادی السلام برسیم؛ آنگاه تو می‌گویی، آنان با اینچنین سرعتی به سمت وادی السلام در حرکتند؟ مگر میان ما و آنان چه تفاوت است؟ نیک در حالی که لبخند بر لبانش نقش بسته بود، گفت: تو در دنیا افتان و خیزان خدا را عبادت می‌کردی و حالا نیز بایستی با سختی راه را طی کنی. تو کجا و شهیدان کجا که اولین قطره‌ای که از خونشان بر زمین می‌نشیند، تمام گناهانشان را از میان بر می‌دارد. و راه را بر ایشان هموار می‌سازد. در روز رستاخیز نیز شهیدان، جزو اولین کسانی خواهند بود که به بهشت وارد می‌شوند آن‌ها راه صد ساله دنیا را یک شبه پیمودند، حالا هم وادی بزرگ برهوت را در یک چشم بر هم زدن طی می‌کنند. . به مقام شهیدان غبطه بسیار خوردم و زیر لب زمزمه کردم: طوبی لَهُما وَ حُسنُ مَآب... از کثرت اندوه و حسرتی که بر وجودم نشسته بود، بر جای نشستم و با خود گفتم: چه مقامی! چه منزلتی! در حالیکه من مدت‌هاست در این بیابان سرگردانم و با تمام موانع و مشکلات دست به گریبانم، هنوز هم به جایی نرسیده‌ام، اما شهیدان با این سرعت خود را به مقصد می‌رسانند. براستی خوشا به حال آنان که به شهادت رفتند... اشک بر گونه‌هایم سرازیر شد و بغض گلویم را چنگ زد. چندان بلند بلند گریستم که نیک آرام به سمتم آمد، مرا دلجویی داد و تشویق به ادامه راهی کرد که بس طولانی و طاقت سوز بود... ✍ادامه دارد.. @soalahkam
@soalahkam 🌷⚘🌷دامهای شیطان: حضرت رضا علیه السلام فرمود: شیطان نزد پیامبران می آمد و با آنها سخن می گفت. روزی یحیی علیه السلام به شیطان فرمود:«من می خواهم دام های تو را ڪه با آن مردم را به دام می اندازی، مشاهده ڪنم.» شیطان گفت:«بسیار خوب، فردا صبح نشانت می‌دهم.» روز بعد حضرت یحیی دید شیطان از سوراخی وارد اطاق شد، با صورتی مانند بوزینه و بدنی مانند خوڪ و چشمان دریده. او بدون چانه بود و دو دست در سینه و دو دست در شانه داشت. رگ‌های درشت پشتش در جلو و انگشتانش در پشت سرش بود. قبایی در بر ڪرده و ڪمربندی بسته و رشته های نخ سبز و قرمز از آن آویزان و زنگ بزرگی در دست گرفته و یڪ سپر بر آن آویخته بود ڪه قلابی آهنی درمیان آن قرار داشت. حضرت یحیی پرسید:«این ڪمربند چیست؟!» شیطان گفت:«این مجوسیّت است ڪه من برای آنها تأسیس ڪرده ام.» یحیی پرسید:«این نخ های رنگارنگ چیست؟!» شیطان گفت:«به وسیله آن زن ها را زینت می‌دهم تا مردان را فریب دهند.» یحیی پرسید:«این زنگ چیست؟» گفت:«این ساز و آواز است ڪه وقتی مردم شراب می خورند، آن را به صدا در میآورم تا رقص و پایڪوبی ڪنند.» یحیی پرسید:«از چه گروهی بیشتر خوشت می آید؟» گفت:« از زن ها، چون وسیله شڪار من هستند و من نقشه های خود را به وسیله آنان به انجام می‌رسانم. هر گاه مردمان صالح، مرا نفرین ڪنند فرار می ڪنم و به اجتماعات زن ها می روم. از سخنانشان بسیار شادمان می شوم و لذّت می برم.» حضرت یحیی پرسید:«این سپر چیست؟» شیطان گفت:«با آن دعای مردم صالح را از خود دفع می ڪنم.» حضرت یحیی فرمود:«آیا تاڪنون بر من پیروز شده ای؟!» شیطان گفت:«نه، هنوز نتوانسته ام، ولی از یڪ خصلت تو خوشم می‌آید. تو زیاد می خوری و این مانع می‌شود ڪه شب برخیزی و نماز بگزاری.» حضرت یحیی فرمود:«من اینڪ با خدای خود عهد بستم ڪه تا دم مرگ، دیگر سیر غذا نخورم.» شیطان گفت:«من هم عهد می ڪنم ڪه دیگر هیچ فرد صالحی را نصیحت نڪنم.» آن‌گاه از نزد حضرت یحیی علیه السلام بیرون رفت و دیگر برنگشت. 👇👇👇 @soalahkam🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
@soalahkam 🌸 ارواح درعالم برزخ (قسمت۱۵) 💥 گردباد شهوات با اینکه راه زیادی را پس از آن پیمودیم، اما خبری از انتهای بیابان نبود. از دور، ستون سیاهی را دیدم که از پایین به زمین و از بالا به دود و آتش آسمان ختم می‌شد و در حال حرکت بود. با نزدیک شدن ستون سیاه، متوجه شدم که همانند گردبادبه دور خود می‌چرخد. با دیدن این صحنه، خود را به نیک رساندم و با ترسی که در وجودم رخنه کرده بود، پرسیدم: این ستون چیست؟ نیک گفت: این گردباد شهوات است، که چنین با سرعت عجیبی به دور خود می‌چرخد. با اضطراب گفتم: حالا دیگر، باید چه کنیم؟ نیک گفت: دست‌هایت را محکم به کمرم حلقه بزن و مراقب باش گردباد، تو را از من جدا نسازد. . رفته، رفته آن گردباد وحشتناک با آن صدای رعب آورش به ما نزدیک می‌شد و اضطراب مرا افزایش می‌داد تا اینکه در یک چشم بر هم زدن، هوا تاریک شد. . گردباد اطراف ما را فرا گرفته بود و سعی داشت ما را با خود همراه کند. نیک مانند کوه به زمین چسبیده بود و من در حالی که دستم را به دور کمر او قفل کرده بودم به سختی خود را کنترل می‌کردم. هر از گاهی صدای فریادهای نیک را می‌شنیدم که در هیاهوی گردباد فریاد می‌کشید: مواظب باش گردباد تو ار از من جدا نسازد! لحظات بسیار سختی را سپری می‌کردم و بیم آن داشتم که مبادا از نیک جدا شوم. دست‌هایم سست و گوش‌هایم از صدای گردباد سنگین شده بود. دیگر صدای نیک را نمی‌شنیدم. . ناگهان دستم از نیک جدا شد و در یک چشم به هم زدن، کیلومترها از نیک دور گشته و به بالا پرتاب شدم! چندی نگذشت که از شدت هیاهو و گرمای طاقت فرسایش از حال رفتم... وقتی چشمانم را گشودم هیکل سیاه و وحشتناک گناه را دیدم که بر بالای سرم ایستاده بود. بوی متعفنش به شدت آزارم می‌داد. . به سرعت برخاستم و چون خواستم فرار کنم دستم را محکم گرفت و به طرف خود کشید و گفت: کجا؟ کجا دوست بی‌وفای من؟ هم نشینی با نیک را بر من ترجیح می‌دهی؟ و حال آنکه در دنیا مرا نیز به همنشینی با خود برگزیده بودی. نیم نگاهی به صورت گناه افکندم، قیافه‌اش اندکی کوچک‌تر شده بود. بدون توجه به سخنانش گفتم: چه شده که لاغر و نحیف گشته‌ای؟ با ناراحتی گفت: هر چه می‌کشم از دست نیک است. با تعجب پرسیدم: از نیک؟! گفت: آری، او تو را از من جدا کرده تا با عبور دادن تو از راه‌های مشکل و طاقت فرسا باعث زجر کوتاه مدت تو شود. گفتم: خوب زجر من چه ارتباطی با ضعیف شدن تو دارد؟ پرخاشگرانه پاسخ داد: هر چه تو سختی بکشی، من کوچکتر می‌شوم و گوشت‌های بدنم ذوب می‌شود. و چنانچه تو به وادی السلام برسی دیگر اثری از من بر جای نخواهد ماند... ✍ادامه دارد... @soalahkam
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✨﷽✨ @soalahkam ✅ لا إله إلّا اللّه یعنی؟ ✍ «لا إله إلّا اللّه» یعنی پایان دادن حکومت هوای نفس در وجود؛ یعنی پاک کردن تمام رذایل اخلاقی از صفحه نفس؛ یعنی آراسته شدن به حسنات اخلاقی، یعنی خلوص و پاکی؛ یعنی بصیرت و بینایی؛ یعنی هم چون انبیا با تمام طاغوت‌ها تا ریشه کن کردن آنان مبارزه کردن؛ یعنی ریشه تمام گناهان را از سرزمین وجود خویش درآوردن و به جای آن نهال عمل صالح کاشتن. 🌻‍ «لا إله إلّا اللّه» یعنی از تمام مکتب‌ها بریدن و به مکتب انبیا و امامان علیهم السلام پیوستن؛ یعنی فهم قرآن و عمل به تمام دستورها و قوانین الهی؛ یعنی آراسته شدن به صلاح و سداد و عفّت و تقوا. 🌻‍ «لا إله إلّا اللّه» یعنی همه روز خود را به پاکی سر بردن و شب خود را به پاکی و طهارت و عبادت به روز آوردن؛ یعنی در مقابل حوادثی که بر مسلمانان می‌رود بی‌تفاوت نماند، یعنی حلّ مشکلات عباد خدا برای رضای خدا. این همه ثواب، فقط به گفتار تنهای زبان نیست و ارجحیّت آن بر آسمان‌های هفتگانه و زمین در گفتن تنهای آن خلاصه نمی‌شود، بلکه این ارجحیّت در تجلّی حقیقت «لا إله إلّا اللّه» در هستی و عمل و اخلاق انسان است. 🍁‍ پیامبر اکرم (ص) فرمودند : هر کس در ماه رجب، هزار مرتبه «لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ» بگوید، خداوند برای وی هزار حسنه نوشته، و هزار شهر در بهشت بنا می کند. 🗒وسائل الشیعه، ج۱۰، ص۴۸ ‌‌↶【به ما بپیوندید 】↷ _____________ @soalahkam
@soalahkam 🌸 #🔴سرگذشت ارواح در عالم برزخ (قسمت ۱۶) به سوی آتش! در حالیکه از شدت وحشت و اضطراب به خود می‌لرزیدم، پرسیدم به کجا؟ گناه به کوه سمت چپ اشاره کرد و گفت: پشت این کوه وادی باصفایی است که دوست دارم تا قیامت در آنجا بمانی. . می‌دانستم لجاجت و طفره رفتن من بی فایده است پس به همان راهی که اشاره کرده بود قدم نهادم. گناه با عجله و شادی کنان جلو می‌رفت. . هراز گاهی بر می‌گشت و مرا تشویق به ادامه راه می‌کرد. با اینکه از گناه خیری ندیده بودم، اما مژده‌های مکرر و شادمانی بی سبب او مرا نیز به وجد آورده بود و امیدوارانه به مسیر ادامه می‌دادم. . از نیمه کوه گذشته بودیم که ناله‌هایی از دور به گوشم خورد.از ترس و دلهره بر جای ایستادم و به گناه گفتم: این چه صدایی است که به گوش می‌رسد؟ . گناه گفت: من صدایی نمی‌شنوم، شاید هلهله و شادی اهالی آنجاست که غرق نعمتند. گفتم: ولی صدایی که من می‌شنوم به ناله و فغان بیشتر شباهت دارد تا هلهله و شادمانی کردن. . گناه گفت: من چیزی نمی‌شنوم، بی جهت وقت را تلف نکن و زودتر به راهت ادامه بده. دریافتم که گناه مطلبی را از من پنهان می‌کند و بی جهت خود را به ناشنوایی می‌زند...اما چاره ای نبود. در کشاکش کوه و با شک و تردید به دنبال گناه در حرکت بودم که ناگهان صدای نیک را شنیدم، فریاد کشید: خودت را کنار بکش. با عجله خودم را به کناری کشیدم، ناگهان سنگ سیاه بزرگی با شدت تمام به فرق گناه🔥 فرود آمد و او را به پایین کوه پرتاب کرد. پس از آن نیک را دیدم که با عجله از قله کوه به طرفم آمد و مرا در آغوش گرفت. من نیز صورت بر شانه مهربانش گذاردم و زار زار گریستم.. نیک در حالی که اشک‌هایم را پاک می‌کرد گفت: دوست من اینجا چه می‌کنی؟ هیچ می‌دانی اینجا کجاست؟ گفتم: نه. . نیک سری تکان داد و گفت: تو در چند قدمی وادی عذاب هستی. اینجا جایگاه افرادی است که توان عبور از برهوت را ندارند و روز قیامت نیز قدرت عبور از پل صراط را نخواهند داشت و سرانجام به قعر جهنم سقوط می‌کنند. . نیک پس از آن مرا دلداری داد و خواست تا برای رفع خستگی اندکی استراحت کنم. 🔵عذاب یکی از بزرگان برزخ! . در همین میان و در لا به لای فریادهای اهل عذاب صدای ناله ای را شنیدم که به ما نزدیک می‌شد. پس از لحظه ای صدا واضح تر شد. و شنیدم که صاحب صدا با ناله ای جگر خراش از تشنگی شکایت می‌کرد. . با وحشت رو به نیک کردم و پرسیدم: این دیگر چه صدایی است؟ . نیک نگاه مهربانانه اش را به صورت من دوخت و گفت: به بالای کوه بنگر و آرامشت را حفظ کن.. ✍ادامه دارد... @soalahkam
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
@soalahkam 🌸 ارواح در عالم برزخ (قسمت‌۱۷) با وحشت رو به نیک کردم و پرسیدم: این دیگر چه صدایی است؟ نیک نگاه مهربانانه اش را به صورت من دوخت و گفت: به بالای کوه بنگر و آرامشت را حفظ کن. وقتی به اوج قله نگریستم شخصی را دیدم که در گردنش غل و زنجیر آویخته اند و دو مرد زشت رو و قوی هیکل سر زنجیر را به دست گرفته اند. آن شخص در حالیکه مرتب از تشنگی می‌نالید به این سو و آن سو نگاه می‌کرد. پس از دیدن ما با عجله به طرفمان حرکت کرد؛ من از ترس خودم را به نیک رساندم و آهسته پرسیدم: این شخص کیست؟ نیک گفت: صاحب ناله یکی از سرشناسان برهوت است که در دشت عذاب معذب است. آن شخص همانطور که به ما نزدیک می‌شد دست‌هایش را مانند گدایی به سمت ما دراز کرده بود و طلب آب می‌کرد. وقتی به چند قدمی نیک رسید، مامورانش با کشیدن زنجیر از نزدیک شدن او به ما جلوگیری کردند، او در حالی که اشک می‌ریخت با التماس از نیک درخواست یک قطره💧 آب کرد، اما نیک امتناع ورزید. او همچنان التماس می‌کرد.. . نیک از او پرسید: مگر تو از داشتن دوستت نیک محرومی؟ سر به زیر افکند و گفت: چه دوستی، چه نیکی، دوست من گناه من است که در همان لحظات اول مرا به دست این ماموران عذاب سپرد و رفت. . حال باید تا روز قیامت از این تشنگی عذاب آور رنج ببرم و در قل و زنجیر محبوس باشم. نیک با کنایه گفت: پس دعا کن هر چه زودتر روز قیامت بر پا شود تا از این عذاب رهایی یابی. .او به ناگاه سر بلند کرد و با تمام قوی فریاد برآورد: نه، نه، نه، ما اهالی دشت عذاب هرگزنمی خواهیم قیامت برپا شود، عذاب اندک برزخ ما را به ستوه آورده تا چه رسد به عذاب جهنم که...🔥 اما ماموران با گرزهای آتشینی که همراه داشتند به جان او افتادند. آن شخص ناگهان از جا پرید و در حالیکه صدای شتری می‌داد که داغ شده باشد، شروع به جست و خیز کرد. آتش🔥 از پیکرش زبانه می‌کشید و صدایش زمین را می‌لرزاند... همان طور که مسیر را می‌پیمودیم، جریان ناراحتی و لاغر شدن گناه را به نیک گفتم. نیک خندید و گفت: گناه حق دارد ناراحت شود چون هیکل او پیش از این در دنیا، بزرگ و عجیب بود که البته سختی‌هایی که در دنیا دیدی و صبر کردی زجری که هنگام مرگ کشیدی از قد و قواره او کاست. هر چند یادآوری بلاها و سختی‌های دنیا برایم طاقت فرسا بود اما از آنجا که از قدرت گناهم کاسته بود راضی و خوشحال بودم. رشته کوهی که در دامنه آن حرکت می‌کردیم سر بر دامن کوهی بلند داشت که به آسمان آتشین ختم می‌شد و چون سدی مرتفع راه را بر هر عابری بسته بود. ✍ادامه دارد... @soalahkam
✨﷽✨ @soalahkam عليها السلام 🌿🍃 💖🌸🔸1- اولين ويژگى آن حضرت خلقت آن حضرت است از نور خدا امام صادق عليه السلام از پيامبر (صلى الله عليه وآله ) روايت مى كنند كه : خداوند عز و جل فاطمه عليها السلام را از نور خود خلق كرد قبل از آنكه آدم را بيافريند. و نام فاطمه مشتق شده از نام خداوند به پيامبر (صلى الله عليه وآله ) دستور مى دهد كه چهل روز در خلوت ، شبها به عبادت و روزها را روزه دارى كند و بعد از اتمام اين مدت براى او طعام بهشتى مى فرستد. 💖🌸🔸2- يكى ديگر از ويژگيهاى منحصر به فرد صديقه طاهره عليها السلام ، تكلم كردن او در رحم با مادر عزيزش بود كه او را در سختيهاى تسلى مى داد. 💖🌸🔸3- سومين ويژگى آن حضرت اينكه : به هنگام تولدش برترين زنان قابله اش بودند و بعد از تولد نور وجودش تمام خانه هاى مكه را روشن كرد و او را با آب كوثر شستشو دادند و او لب به سخن گشود كه خدايى جز الله نيست و پدرم پيامبر خدا و شوهرم جانشين او و فرزندانم امامان بعد از او هستند. هم چنين در روايت آمده است كه حورالعين و بهشتيان يكديگر را در ولادت آن حضرت بشارت دادند و جشن ميلاد گرفتند. 💖🌸🔸4- رشد و نمو آن حضرت : امام صادق عليه السلام فرمود: فاطمه عليها السلام رشد جسمى خود را آغاز نمود به طورى كه در هر روز به اندازه يك هفته و در هر هفته به اندازه يك ماه و در هر ماه به اندازه يك سال كودكان هم سن خود رشد مى نمود. 💖🌸🔸5- ازدواج آسمانى : عقد او در آسمانها بسته شد، پيامبر (صلى الله عليه وآله ) به على عليه السلام فرمود: كه يا على عده اى از مردم مرا در مورد ازدواج فاطمه سرزنش كرده و گفتند: او را به مرد فقيرى دادى ، به آنان گفتم : من او را به همسرى على عليه السلام در نياوردم ، بلكه خداوند واسطه اين ازدواج بود، همانا خداوند مى فرمايد: اگر على عليه السلام را نيافريده بودم براى دخترت فاطمه بر روى زمين از آدم تا كنون كفو و همتايى نبود. 💖🌸🔸6- مهريه آسمانى : از پيامبر اكرم (صلى الله عليه وآله ) در مورد مهريه فاطمه در آسمان سؤ ال شد. حضرت فرمود: مهريه اش در آسمان خمس زمين است و هر كس در آن راه رود و نسبت به او و شوهرش و فرزندانش كينه داشته باشد. تا روز قيامت به صورت حرام بر آن راه برفته است . 💖🌸🔸7- او اولين زن طاهره بود. فاطمه زهرا عليها السلام از همه آلودگيها و پليديها پاك بود و هرگز خون حيض و نفاس نديد و تا زنده بود خداوند زنان ديگر را بر على عليه السلام حرام كرده بود. 💖🌸🔸8- عصمت فاطمه عليها السلام : او تنها زن معصوم اسلام است كه آيه قرآن درباره او و اهل بيت عليه السلام نازل شده است . انما يريد الله اليذهب عنكم الرجس اهل البيت و يطهر كم تطهيرا(احزاب ۳۳) در معصوم بودن او همين بس كه خداوند بواسطه خشم او خشمگين و به واسطه رضاى او راضى مى شود. 💖🌸🔸9- فرشتگان خدمتكار فاطمه عليها السلام : روايت شده است كه آن حضرت گاهى در نماز بود و فرزندش گريه مى كرد و مشاهده كه فرشتگان گهواره اش را حركت مى دادند و يا اينكه آسياى دستى آن حضرت را مى چرخانند. 💖🌸🔸10- محدثه بود: يعنى با فرشتگان صحبت مى كرد. بعد از رحلت پيامبر (صلى الله عليه وآله ) فرشتگان الهى بر او فرود مى آمدند و با او صحبت مى كردند و مصحف را بر او نازل كردند. امام صادق عليه السلام فرمود: فاطمه زهراء عليها السلام را محدثه ناميده اند، زيرا كه فرشتگان آسمان فرود آمده و با ايشان گفتگو كردند همانگونه كه مريم دختر عمران را مورد ندا قرار داده اند. فرشتگان آسمانى به فاطمه زهراء عليها السلام گفتند: اى فاطمه ! خدا تو را انتخاب كرده و پاك نموده و بر زنان عالم و برترى بخشيده است . 💖🌸🔸11- اولين شخصى كه بعد از پيامبر (صلى الله عليه وآله ) وارد بهشت مى شود. 💖🌸🔸12- پنهانى بودن قبرش بعد از 1400 سال . اين از ويژگيهاى خاص آن حضرت مى باشد. 📚فاطمه زهراء از ولادت تا شهادت @soalahkam