eitaa logo
سفره فرهنگى ريحانه
630 دنبال‌کننده
11.6هزار عکس
3.1هزار ویدیو
50 فایل
قرارمان چیدن «روح» و «ریحان» برای شما «ریحانه‌»های این سرزمین سبز در سفره‌ای فرهنگی است. «سفره فرهنگی ریحانه» با همت معاونت فرهنگی موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی(ره) آماده شده است. @farhangimoaseseAdmin : ارتباط با ادمين
مشاهده در ایتا
دانلود
🖼 💠 مجموعه نمايشگاهي "خاندان ويراني 1" (خاطرات تاج الملوك، همسر رضاشاه و مادر محمدرضا پهلوي) ⚠️ 🖐مقام معظم رهبری: سعی دارند چهره خبیث پهلوی را آرایش كنند. 🔺به مناسبت ایام الله 26 دی سالروز فرار شاه خائن تا 22 بهمن سالروز پیروزی انقلاب اسلامی ، سلسله نمایشگاه‌های خاندان ویرانی برای استفاده عموم فعالان فرهنگی ارائه می‌شود. 🇮🇷 🔰 💡اين مجموعه نمايشگاهي حاوي 21 تابلو از احوالات فضاحت‌بار خاندان خبيث پهلوي است كه در راستاي فرمايش لبیك گویی به فرمان مقام معظم رهبري گردآوري و در قالب مجموعه نمايشگاهي ارائه شده است. 💿 براي دريافت فايل‌هاي JPG اين مجموعه در قالب فايل ZIP، و دريافت فايل PDF اين مجموعه، به كانال توليدات فرهنگي موسسه مراجعه نماييد.👇 🆔@TolidatFarhangi ┈••••✾•🔶🔷♦️•✾•••┈┈•
💜یه روزایی تو زندگیمون هست، که هیچ اتفاﻕ خاصی نمی افته،💜 ما به این روزا میگیم: تکراری و خسته کننده...! 💜ولی حواسمون نیست که میتونست اتفاقات بدی تو این روزها بیفته طوریکه روزی صد بار دعا کنی کاش همون روزای تکراری باز هم تکرار بشن… 💜 💜خدایا به خاطر همه ی روزای تکراری اما بی مصیبتت هزاران بار شکر... 🍃🌸🍃🌺🍃🌸🍃 @SofreFarhangiReyhane
👆وقتی این یادداشت رو روی یخچال می بینم خوشبخت ترین آدم دنیا میشم 🍃🌸🍃🌺🍃🌸🍃 @SofreFarhangiReyhane
🍃🌸🍃🌺🍃🌸🍃 @SofreFarhangiReyhane
✏️کلاس درس در ایستگاه اتوبوس دخترک با لپ‌های گل انداخته و کفش‌های بانمکش، سریع از مقابلم رد شد. همانطور که با لبخند قدم‌هایش را دنبال می‌کردم، چند متر جلوتر زمین خورد. صدای گریه بلند شد، خانم چادری دوان دوان به سوی بچه دوید، ترسیدم خودش هم زمین بخورد، مادر است دیگر، طاقت نمی‌آورد! 🍃شروع کرد به تکاندن لباس دختربچه، و در همان حین که با گوشه‌ی دهان، چادر را گرفته بود، مدام می‌گفت:«چقدر گفتم جلوتر نرو؟ چرا گوش نمی‌کنی؟» صدای گریه‌ی بچه هم بلندتر می‌شد و گوله گوله اشک می‌ریخت! آخر سر وقتی خواستند حرکت کنند، مادر با اخمی تند، رو به دخترک که نشان می‌داد قصد دارد ادبش کند، گفت:«دیگه بیرون نمیارمت! تا فردا هم حق نداری شکلات بخوری...» دختر کوچولو که بغض امانش نمی‌داد تا درست حرف بزند، به زور بغضش را قورت داد و پای مادر را چسبید و گفت:«باشه مامانی شکلات نمی‌خورم! ببخشید! تروخّدا باهام قهر نکن.» 🎋مادر از یک طرف نمی‌خواست ژست اقتدارش به هم بریزد، و از یک سو معلوم بود حسابی با این حرف به هم ریخته و احساساتی شده، آخر سر طاقت نیاورد و بچه را به هر سختی‌ای بود بغل گرفت و یک ماچ نثارش کرد... 🌱با خودم گفتم وای بر من که از ترس عذاب و محرومیت از نعمت، از گناه دوری می‌کنم! خدای من، از مادر مهربانتر است، همین کافی نیست که از ترس قهر و دوری از او، دست از گناه بکشم؟! آن کودک فهمید، ولی من... 🍂«ای خدا و آقا و مولا و پروردگارم، بر فرض که بر عذابت شکیبایی ورزم، ولی بر فراقت چگونه صبر کنم؟!» -فرازی از دعای کمیل- ✍️محمدجواد محمودی 🍃🌸🍃🌺🍃🌸🍃 @SofreFarhangiReyhane