🚨از همین گریه‌ها می‌ترسند 🔹جوانهای ما خیال نکنند که مساله، مساله «ملتِ گریه» است! این را دیگران القا کردند به شماها که بگویید «ملت گریه»! آنها از همین گریه‌ها می‌ترسند، برای اینکه گریه‌ای است که بر مظلوم است؛ فریاد مقابل ظالم است. اینها شعائر مذهبی ماست که باید حفظ بشود. اینها یک شعائر سیاسی است که باید حفظ بشود. 📅امام خمینی(ره) |۳۰ مهر ۱۳۵۸

شب اول محرم سینه زنت آرزوشه/حاج محمود کریمی

ما اصلا دین خود را از کجا یاد گرفتیم؟

ميان فاميل و غريبه تفاوت‌های بسياري است؛ نياز انسان به فاميل است. چشمشان در چشم هم است. قوم‌وخویش، گوشت آدم را بخورد، استخوانش را دور نمی‌اندازد. اقوام دور و نزديک اغلب به هم خيانت نمی‌کنند، از تاوان سنگين آن می‌ترسند. پس بيشتر با فاميل رفت‌وآمد کن! (حسین سروقامت)

رخصت برای سینه زدن رخصتی بده آقا‏ به دست خسته‌ من قدرتی بده آقا‏ شبیه سال گذشته دوباره آمده‌ام برای خوب شدن فرصتی بده آقا‏ دوباره قصد نمودم که نوکرت باشم در این دو ماهِ عزا همتی بده آقا‏ دعای خیر پدر بود آمدم این‌جا به سفره‌ پدرم برکتی بده آقا‏ از آن قواره‌ مشکی که دست فاطمه است‏ به روضه‌خوان خودت خلعتی بده آقا‏ ز غصه‌های سر غرق خون تو بر نی چگونه سر شکنم، جرئتی بده آقا سر مطهرتان بارها ز نی افتاد‏ میان روضه به من طاقتی بده آقا‏ وحید قاسمی

حسینی نه هیئتی! یکی از بزرگان می‌گفت: اگر گرم هیئت بشوید، حسینتان را آن‌گونه که خود دوست دارید و باب میلتان است می‌سازید و هرکس با میل شما مخالف باشد، می‌گویید با حسین(ع) مخالف است، ولی اگر حسینی باشید، هیئت و رفتارتان را بر مبنای حسین(ع) می‌سازید. هیئتی شدن کاری ندارد؛ کافی‌ است ریش بگذارید و با پیراهن مشکی از این هیئت به آن هیئت بروید! حسینی شدن است که مشکل است

پارة قرآن محمدعلی حضرتی این پرچم عشق است که بر دوش من است؟ یا پارة قرآن که در آغوش من است؟ نه، نه! بگذارید بگویم این کیست: شش‌ماهه گل سرخ عطش‌نوش من است

ملتی که محرم دارد...

ارزان‌فروشي شمر لعنتي نمازش را مي‌خواند. روزه‌اش را مي‌گرفت. آشکارا هم فسق و فجور نمي‌کرد و شايد اهل خيلي چيزهاي ديگر هم نبود. معاويه لعنتي، ابن‌زياد لعنتي و عمر سعد لعنتي هم همين‌طور! يادمان باشد زيارت عاشورا که مي‌خوانيم وقتی‌که رسيديم به لعن ‌الله‌هايش لحظه‌اي به خودمان گوشزد کنيم نکند اين لعن الله شامل حال ما هم بشود؛ مايي که گاه خودمان را ارزان‌تر از شمر لعنتي و عمر سعد لعنتي و ابن‌زياد لعنتي مي‌فروشيم.

ای امید جهان در آمدنت شتاب کن

دو آفت محرم خیالبافان: دلت پاک باشد، کافی است؛ نه نماز مهم است و نه حجاب! خشکه‌مقدسان: حجابشو نگاه! برای امام حسین(ع) هم گریه می‌کنه!

زینب های این زمانه

عشق، کسب و کار من است

آتشم زدند سید حمیدرضا برقعی این اشک‌ها به‌پای شما آتشم زدند شکر خدا که برای شما آتشم زدند من جبرئیل سوخته بالم، نگاه کن معراج چشم‌های شما آتشم زدند سر تا به پا خلیل گلستان‌نشین شدم هر جا که در عزای شما آتشم زدند از آن‌طرف مدینه و هیزم، از این‌طرف با داغ کربلای شما آتشم زدند بردند روی نیزه دلم را و بعد از آن یک‌عمر در هوای شما آتشم زدند گفتم: کجاست خانه خورشید شعله‌ور؟ گفتند: بوریای شما، آتشم زدند دیروز عصر تعزیه‌خوانان شهرمان همراه خیمه‌های شما آتشم زدند امروز نیز نیّر و عمّان و محتشم با شعر در رثای شما آتشم زدند دیشب اگر به داغ شهیدان گداختم امشب ولی برای شما آتشم زدند تا با خبر ز شور نیستانی‌ام کنند مانند نینوای شما آتشم زدند *دو بیت آخر، نظر لطف طبع استاد محمدعلی مجاهدی (پروانه) نسبت به این غزل است.

با طرح کشوری هر هیئت یک خدمت همراه شوید

ذکر روز جمعه صد مرتبه صلوات به همراه عجل فرجهم

اینک شما و وحشت دنیا...

#ویژه_مقلدین_رهبرانقلاب 😍 رساله صوتی رهبرانقلاب منتشر شد. 🔻 پکیج کاملی از: ☎️ پرسش و پاسخ 📝 آخرین فتاوای رهبرانقلاب ❤️ آیین همسرداری از رهبرانقلاب 👌 نسخه‌های اخلاقی‌ رهبرانقلاب 💑 نسخه‌های تربیتی رهبرانقلاب 🌈 عاشقان‌ رهبری‌ رایگان‌ دانلود کنند: eitaa.com/joinchat/1571553296C7b0626f0f1 😍😍آقاجان!!! حقا که تو‌‌ خورشید زمینی و زمانی😍😍

ماه عزای اشرف اولاد آدم است

ذکر روز شنبه: صد مرتبه یا رب العالمین

🎥امروز سالگرد شهادت مردی است که پسر سرکرده منافقین را در عملیات پاکسازی یکی از خانه های تیمی تهران نجات داد، شهید لاجوردی پسر مسعود رجوی را به پدربزرگش در مشهد تحویل داد تا با تربیت درست به نیروی انقلابی تبدیل شود اما پس از چند سال توسط رجوی از کشور خارج و به فرانسه منتقل شد... 💬 سلمانــه @Fars_plus

روز پزشک گرامی باد

حاج محمود کریمی با خواندن تو کوچه‌پس‌کوچه‌های تهران تودهنی محکمی به بی‌بی‌سی و من وتو و... زد؛ و به همه نشان داد وقتی بحث جان آدم‌ها باشد مذهبی‌ها از همه بیشتر حساسیت به خرج می‌دهند. حتی وقتی‌که نه مسافرت‌ها تعطیل شد، نه فروشگاه‌های زنجیره‌ای و نه مهمانی‌ها

🔸خاطره یک پزشک ازدوران دفاع مقدس👇👇 ◀️ در سال ١٣٦٣ كه من دستيار سال سوم تخصص بيهوشي بودم، رزمنده مجروحي را براي عمل جراحي اورژانس به اتاق عمل آوردند. پس از بيهوش كردن وي، هنگام عمل خونريزي بيمار زياد بود و من درخواست خون كردم. طبق روال بايد خون گيرنده و خون دهنده را مطابقت مي داديم كه متوجه شدم دهنده با گيرنده يك نفر است. با بررسي متوجه شدم اين جوان، پنج روز پيش از شروع عمليات، با مراجعه به بانك خون، خون خود را اهدا كرده است و نمي دانسته كه چند روز ديگر خودش مجروح خواهد شد و به صورت عجيبي خون خودش را دريافت خواهد كرد. دكتر محمد رضا پيپل زاده عضو هيات علمي دانشگاه علوم پزشكي اهواز