eitaa logo
چهارشنبه های شهدایی
1.2هزار دنبال‌کننده
962 عکس
391 ویدیو
9 فایل
ارتباط با ادمین @farzadpoorfaez
مشاهده در ایتا
دانلود
📢 پیام مهم رهبر انقلاب اسلامی درباره قضایای اخیر لبنان 🔹️حضرت آیت‌الله خامنه‌ای رهبر انقلاب اسلامی درباره قضایای اخیر لبنان پیام مهمی صادر کردند. 📝 متن پیام رهبر انقلاب به این شرح است: ✏️ بسم الله الرحمن الرحيم کشتار مردم بیدفاع در لبنان از سوئی بار دیگر خوی درندگی سگ هار صهیونیست را برای همه آشکار کرد، و از سوئی کوته‌نظری و سیاست ابلهانه‌ی سران رژیم غاصب را به اثبات رساند. باند ترور حاکم بر رژیم صهیونیست از جنگ جنایتکارانه‌ی یک ساله‌ی خود در غزه درس نگرفتند و نتوانستند بفهمند که کشتار دستجمعی زنان و کودکان و مردم غیر نظامی نمیتواند در ساخت مستحکم سازمان مقاومت اثر بگذارد و آن را از پا بیندازد. اکنون همان سیاست حماقت‌آمیز را در لبنان می‌آزمایند. جنایتکاران صهیونیست بدانند که بسیار کوچکتر از آنند که به ساخت مستحکم حزب‌الله لبنان صدمه‌ی مهمی وارد کنند. همه‌ی نیروی مقاومت منطقه در کنار حزب‌الله و پشتیبان آن است. سرنوشت این منطقه را نیروهای مقاومت و در رأس آنان حزب‌الله سرافراز رقم خواهد زد. مردم لبنان فراموش نکرده‌اند که در روزگاری نظامیان رژیم غاصب تا بیروت را زیر چکمه قرار میدادند، این حزب‌الله بود که پای آنان را قطع کرد و لبنان را عزیز و سربلند ساخت. امروز هم لبنان به حول و قوه‌ی الهی دشمن متجاوز و خبیث و روسیاه را پشیمان خواهد کرد. بر همه‌ی مسلمانان فرض است که با امکانات خود در کنار مردم لبنان و حزب‌الله سرافراز بایستند و در رویارویی با رژیم غاصب و ظالم و خبیث آن را یاری کنند. والسلام على عباد الله الصالحين سید علی خامنه‌ای ۷ مهر ۱۴۰۳ https://eitaa.com/Sohadaeslam
چه دارد می‌شود؟ ای داد از این پاییز! نصرالله! خودت تکذیب کن اخبار را! برخیز! نصرالله! خبر، از انفجار قلب‌ها و خانه‌ها دادند خبر، بمب است و ویران کرده ما را نیز، نصرالله! پسِ آن دودها ما «جاءَ نصرالله» می‌گفتیم که ما را جز قنوتی نیست دست‌آویز، نصرالله! لبی واکن جهان مانده‌ست دلتنگ رجزهایت مپرس از کاسه‌ی صبری که شد لبریز، نصرالله! بگو از مرکز فرماندهی -از آسمان- با ما چه خواهی کرد با اهریمن خونریز، نصرالله حسین آمد به بالین تو این ساعت گوارایت تو و دیدار یار و گریه‌ی یکریز، نصرالله خودت را سال‌ها مجبور قید زیستن کردی! چه شد یکسو نهادی جامه‌ی پرهیز، نصرالله! از این پس، ضاحیه در حاشیه هرگز نخواهد ماند که قلب ماست بیروتِ شهادت‌خیز، نصرالله! https://eitaa.com/Sohadaeslam
⢀⣤⣴⣾⣤⣤⣤⣤⣤⣤⣤⣤⣀ ⠻⣿⣿⣿⣿⣿⣿⣿⣿⣿⣿⣿⣿⣧ ⠀⠈⠛⠛⠉⠁⠀⠀⠀⢸⣿⣿⣿⣿ ⠀⠀⠀⠀⠀⠀⠀⢀⣀⣼⣿⣿⣿⡟⠀⢀⣴⣄ ⠀⠀⠀⠀⠀⠀⠀⠈⠛⢿⣿⣿⣿⣦⠀⠈⢻⠟⠁ ⠀⠀⠀⠀⠀⠀⠀⠀⠀⢸⣿⣿⣿⣿⠀⠀⢀⡀ ⠀⠀⠀⠀⠀⠀⠀⢀⣤⣼⣿⣿⣿⠏⠀⠐⢿⡿ ⠀⠀⠀⠀⠀⠀⠀⠈⠛⢻⣿⣿⣿⣷⠀⠠⣾⣷ ⠀⠀⠀⠀⠀⠀⠀⠀⠀⢸⣿⣿⣿⣿⠀⠀⠈⠁ ⠸⣿⣿⣿⡄⠀⠀⠀⠀⣼⣿⣿⣿⠏ ⠀⢹⣿⣿⣧⠀⢀⣰⣾⣿⣿⣿⣇ ⠀⠈⢿⣿⣿⣷⣾⣿⣿⠿⣿⣿⣿⣧ ⠀⠀⠸⣿⣿⣿⣿⠟⠁⠀⣿⣿⣿⣿⡆ ⠀⠀⠀⠀⠈⠉⠁⠀⠀⠀⣿⣿⣿⣿⡇ ⠀⠀⠀⠀⠀⠀⠀⠀⠀⠀⣿⣿⣿⣿⡇ ⠀⠀⠀⠀⠀⠀⠀⠀⠀⢠⣿⣿⣿⣿⠁ ⠀⠀⠀⠀⠀⠀⠰⣶⣶⣿⣿⣿⡿⠃ ⠀⠀⠀⠀⠀⠀⠀⠀⠀⠉⠉ ⠀⠀⠀⠀⠀⠀⠀⠀⠀⠀⠀⠀⠀⠀⠀⠀⢀⡀ ⠀⠀⠀⠀⢀⣤⣶⣾⣿⣿⣿⣶⣦⡄⠀⠐⢿⡷ ⠀⠀⠀⠀⠈⠙⠿⣿⠟⢹⣿⣿⣿⣷⠀⠠⣾⣷ ⠀⠀⠀⠀⠀⠀⠀⠀⠀⢸⣿⣿⣿⣿⠀⠀⠈⠁ ⠹⣿⣿⣿⣿⣿⣿⣿⣿⣿⣿⣿⣿⡿ ⠀⠘⠿⠿⠿⠿⠿⠿⠿⠿⠿⠟⠋⠁ ⠀⠀⠀⠀⠀⠀⠀⢠⣤⣀⡀ ⠀⠀⠀⠀⠀⠀⠀⣼⣿⣿⣧ ⠀⢀⠀⠀⠀⠀⣼⣿⣿⣿⣿⣆ ⠸⣿⡷⠀⠀⣼⣿⣿⡿⢻⣿⣿⣧⡀ ⠀⠈⠀⠀⠘⣿⣿⣿⠇⢸⣿⣿⣿⣧ ⠀⠀⠀⠀⠀⠈⠻⢿⣧⢸⣿⣿⣿⣿ ⠀⠀⠀⠀⠀⠀⠀⠀⠀⢸⣿⣿⣿⣿ ⠹⣿⣿⣿⣿⣿⣿⣿⣿⣿⣿⣿⣿⡟ ⠀⠘⠿⠿⠿⠿⠿⠿⠿⠿⠿⠟⠋ ⠀⠀⠀⠀⠀⠀⠀⢀⣠⣤⣴⣦⣤⡀ ⠀⠀⠀⠀⠀⠀⢰⣿⡟⠋⢉⣿⣿⣿ ⠀⠀⠀⠀⠀⠀⢸⣿⣿⣿⣿⣿⣿⡿ ⠀⠀⠀⠀⠀⠀⠀⠙⠻⢿⣿⣿⣿⣦ ⠀⠀⠀⠀⠀⠀⠀⠀⠀⢸⣿⣿⣿⣿ ⠀⠀⢠⣾⣷⠄⠀⢠⣶⣿⣿⣿⣿⡋ ⠀⠀⠀⠙⠁⠀⠀⠀⠈⢹⣿⣿⣿⣿ ⠀⠀⠀⠀⠀⠀⢀⣀⣀⣸⣿⣿⣿⣿ ⠀⠀⠀⠐⢾⣿⣿⣿⣿⣿⣿⣿⠿⠋ ⠀⠀⠀⠀⠈⠛⠻⣿⣏⣱⣿⣿⡇ ⠀⠀⠀⠀⠀⠀⠀⠈⠻⣿⣿⡿⠃ ⣀⣀⣀⣀⣀⣀⣀⣀⣀⣀⣀⣀⡀ ⠙⢿⣿⣿⣿⣿⣿⣿⣿⣿⣿⣿⣿⠷ ⠀⠀⠙⠿⠿⠛⠛⠉⠉⠉⠉ ⠀⠀⠀⠀⠀⠀⣠⣴⣶⡆⢀⣴⣶⣶⣶⣤⡀ ⠀⠀⠀⠀⠀⢰⣿⣿⡿⠀⢸⣿⣿⡏⢻⣿⣿⣧ ⠀⠀⠀⠀⠀⠈⢿⣿⣿⣄⣼⣿⣿⡇⢸⣿⣿⣿⡇ ⠀⠀⠀⠀⠀⠀⠀⠙⠛⢿⣿⣿⡿⠀⢸⣿⣿⣿⣇ ⠀⠀⠀⠀⠀⠀⠀⠀⠀⠀⠀⠀⠀⠀⢸⣿⣿⣿⡏ ⠀⠀⠀⠀⠀⠀⠀⠀⠀⢀⣀⣀⣀⣠⣿⣿⣿⣿⠇ ⠀⠀⠀⠀⠀⠀⠀⠀⠀⠘⠻⢿⣿⣿⣿⣿⡿⠋
♥️ بخش هایی از زندگی شهید بزرگ جبهه مقاومت ♦️قسمت نخست ✍ علی شیرازی در کنارش نشستم و به چهره اش خیره شدم.‌ چقدر زیبا و دیدنی بود. توی یک اتاق ساده و بی تکلف، به خنده هایش نگاه می کردم. همین انسان با ظاهر معمولی، کمر اسرائیل را شکسته و دشمن از دستش خسته شده است. سال ها او را می شناختم و حالا من بودم و سیدحسن نصرالله و دو سه نفر دیگر. خیلی آرام در ذهنم حرف های حاج قاسم را مرور کردم: آقا سید یک خصوصیتی دارد که ما تا حالا هیچکدام به این درجه نرسیده ایم. فکر می کنم ما اصلا درس ولایت شناسی را باید برویم پیش ایشان یاد بگیریم. او اعتقاد جدی به بیانات رهبر معظم انقلاب دارد و این ها را یک بیانات الهی و غیبی می داند؛ لذا به هر بیانی و به هر کلمه ای که از ناحیه رهبر معظم انقلاب صادر شده باشد، اهتمام جدی و توجه اساسی و فوق العاده دارد. می دانستم که حضرت آقا نیز به سید حسن توجهی خاص دارند.محبت و عشق طرفینی است. اما سید خود را سرباز آقا می داند. وقتی با وی همکلام شدم، چندبار این جمله را تکرار کرد.او این عشق را از دوران دبیر کلی سید عباس موسوی به حضرت آقا داشت.می گفت: در آن زمان یک درگیری بین حزب الله و امل بوجود آمده بود.حزب الله تصمیم گرفت در یک جنگ با امل،آن ها را وادار به عقب نشینی ازمواضع تصرف شده کند. طراحی یک عملیات انجام شد. طرح را به ایران بردیم و مسئولین مربوطه و سپاه تایید کردند.بناشد خدمت رهبرمعظم انقلاب اسلامی برسیم وایشان درباره طرح نظر بدهند.جمعی به محضر ایشان رسیدیم وگفتیم: آمده ایم تا اجازه عملیات علیه امل را بگیریم! ادامه دارد ... https://eitaa.com/Sohadaeslam
♥️ بخش هایی از زندگی شهید بزرگ جبهه مقاومت ♦️قسمت دوم ✍ علی شیرازی سید حسن نصرالله گفت: در جمعی که به محضر آقا رسیدیم، عماد مغنیه هم بود. تا به ایشان گفتیم: آیا اجازه می دهید با امل بجنگیم؟ فرمودند: با مسلمانان بجنگید؟! من اجازه نمی دهم. بعد فرمودند: اگر من هم اجازه می دادم، به ۳ دلیل نمی توانستید با امل بجنگید: ۱. یاسر عرفات اجازه نمی دهد. برای جنگ با امل می بایست از بخشی از فلسطین عبور کنیم که در دست یاسر عرفات بود. عماد گفت: من با یاسر عرفات رفیقم و هماهنگ کرده ام. آقا فرمودند:یاسر می گوید: فهد؛ پادشاه عربستان اجازه نمی دهد و او تابع فهد است. ۲. حافظ اسد حامی امل است و اجازه نمی دهد.۳. اگر یاسر و حافظ اجازه بدهند،تا بخواهید عملیات را آغاز کنید، هواپیماهای اسرائیل شما را می زنند! ما اصرار کردیم حداقل یک تپه که دست امل و مشرف بر حزب الله است را بگیریم.حضرت آقا راضی نبودند، ولی با اصرار ما پذیرفتند. ما رفتیم لبنان و خواستیم آن تپه را آزاد کنیم،هر سه نکته ای که معظم له فرموده بودند، اتفاق افتاد. حافظ اجازه نداد.یاسر عرفات گفت: فهد اجازه نمی دهد. ما عملیات را شروع کردیم،و هواپیمای اسرائیل ما را بمباران نمودند. سید حسن نصرالله پس از آن واقعه، به مقام معنوی رهبر معظم انقلاب اسلامی ایمان آورد.این باور را تا پایان عمر مبارکش با خود داشت. در روز دیدار با سید حسن نصرالله نیز،عشق به آقا را در بیان و چهره و اشک هایش دیدم. خاطره که تمام شد،سید گفت: بفرمایید چایتان را بنوشید.استکان چای را با خرما نوشیدم و باز غرق در چهره سید شدم. ادامه دارد ... https://eitaa.com/Sohadaeslam
♥️ بخش هایی از زندگی شهید بزرگ جبهه مقاومت ♦️قسمت سوم ✍ علی شیرازی سید حسن نصرالله یک حالت معنوی و ابهت خاصی داشت. با این حال، خیلی خودمانی و گرم تحویل می گرفت و انسان جرات می کرد، حرفش را با وی بزند. به سید گفتم: از آن ماجرا،‌ چه درس هایی گرفتید؟ گفت: باور کردیم که هرچه آقا می فرمایند، باید تسلیم باشیم و فرمان را اجرا کنیم. گفتم: حاج قاسم می گفت: من همیشه این اعتقاد را داشتم و به دوستانمان هم گفته ام که در این ۲۰ سالی که در محضر آقا بودم، نتیجه تقوا را و ثمره آن را که حکمت می شود و بر زبان و بر دل و بر عقل جاری می گردد، من در آقا به طور کامل دیدم؛ لذا در هر چیزی که الآن ایشان شبهه می کنند، مطمئن می شوم که در انتهای آن، شبهه در می آید و یا بر هر چیزی که یقین می کنند، مطمئن می شوم که در آن مقصود به دست می آید. باورم بود که حرف سید هم همین است.یکبار در جنگ ۳۳ روزه امتحان خود را پس داده بود. در آن روزها،در ضاحیه بیروت جنگ سختی بود. اسرائیل از زمین و هوا و دریا آن منطقه را موشک باران می کرد.ساختمان های ۱۳ - ۱۲ طبقه نقش بر زمین می شدند. مردم مجروح و جانباز و شهید می گشتند.خانه های زیادی با خاک یکسان شده بود. هواپیماهای "ام کا"بر همه رفت و آمدها کنترل دقیق داشتند و اطلاعات خود را به تل آویو می دادند.جان سید و حاج قاسم و عماد مغنیه در خطر جدی بود.بارها در ساختمان ها جا به جا می شدند.اسرائیل وحشیانه بمباران می کرد.همه بریده بودند.سید هم به آینده امیدی نداشت. بناشد چند نفر به ایران بروند و گزارش وضعیت را به حضرت آقا بدهند. ادامه دارد ... https://eitaa.com/Sohadaeslam
♥️ بخش هایی از زندگی شهید بزرگ جبهه مقاومت ♦️قسمت چهارم ✍ علی شیرازی حزب الله لبنان ۲ تا اسیر از اسرائیل گرفت و جنگ شروع شد. جنگی که سهم بالایی از ضاحیه را تخریب کرده بود. سید نصرالله مانده بود که جواب مردم لبنان را چه بدهد. می گفت: ما اشتباه کردیم که اسیر گرفتیم. هیئتی از بیروت به سمت مشهد حرکت کرد. حضرت آقا در مشهد بودند.‌ حاج قاسم و عماد مغنیه هم با هیئت بودند. وقتی نمایندگان حزب الله به محضر آقا رسیدند، گزارشی از وضعیت لبنان به آقا دادند و گفتند:سید حسن از دو تا اسیری که گرفتند،پشیمان است. حضرت آقا فرمودند:به سید حسن نصرالله بگوئید: شما چه اسیر می گرفتید و چه اسیر نمی گرفتید، اسرائیل وارد جنگ با شما می شد.نگران نباشید و بدانید حزب الله پیروز جنگ است. این پیام خیلی مهم بود. هیئت به لبنان برگشت و پیام را به سید رساند.سید حسن نصرالله فوری گفت:اسباب مصاحبه را فراهم کنید تا اعلام کنم:ما پیروز این جنگ هستیم.حاج قاسم گفت: بگذارید در میدان تغییری حاصل شود و بعد مصاحبه کنید. مصاحبه به فردا موکول شد.در میدان اتفاق مهمی رخ نداد. سید فرمان مصاحبه را صادر کرد. کار شروع شد. قبل از پایان مصاحبه، کاغذی به سید دادند که بر روی آن نوشته شده بود: ناوچه اسرائیل را زدیم!سید در ادامه مصاحبه گفت:گفتیم پیروز میدان ماییم، شاهد از راه رسید و حزب الله ناوچه را زد. به دنبال زدن ناوچه، هلی کوبتر و بعد ۷ تانک هم زده شد. ورق برگشت.سید به حرف های آقا اطمینان داشت. حالا داشت همین حرف ها را برای ما می زد. دوست داشت در جمع ما بیشتر از آقا بگوید. ادامه دارد ... https://eitaa.com/Sohadaeslam
♥️ بخش هایی از زندگی شهید بزرگ جبهه مقاومت ♦️قسمت پنجم ✍ علی شیرازی در جلسه دیگری حاج قاسم همین خاطره را برایم تعریف کرد. در نشست بعدی با سید حسن نصرالله، باز سخن از دوران جنگ ۳۳ روزه شد و سید گفت: ما در جنگ ۳۳ روزه ناامید شده بودیم! آقا به ما امید دادند و فرمودند: به سید حسن بگویید: پیروز این جنگ شمایید. آن روز سید در ادامه گفت: بعد از اینکه حضرت آقا فرمودند شما پیروز میدان هستید، افزودند: به سید بگویید نه تنها پیروز میدان هستید، بلکه حزب الله قدرت منطقه خواهد شد! امروز به منطقه که نگاه می کنیم، پیش بینی های آقا را به زیبایی می بینیم. ترس دشمن نیز از قدرت حزب الله، او را به وحشت انداخته است. دقیقا به همین علت سید حسن نصرالله را به شهادت رساندند. ۸۵ بمب یک تنی روی ساختمانی ریختند که سید در آنجا بود. دشمن صهیون از جنگ ۳۳ روزه کینه سید حسن نصرالله را به دل گرفته بود. سید حسن، تربیت کننده عماد مغنیه و فواد شکر و شیخ نبیل قاووق بود. عماد، طراح عملیات بود. فواد شکر با موشک، ناوچه صهیونیست ها را درجنگ ۳۳ روزه زد.شیخ نبیل در تقویت بنیه دفاعی حزب الله نقش مهمی داشت. فرماندهان حزب الله تحت رهبریت سید حسن، توان دفاعی خود را بالا برده بودند. در میدان عمل،سید و یارانش مثل شیر می خروشیدند.سید حسن نصرالله در میدان رزم،‌ بادرایت و حکمت برنامه ریزی می کرد. در جنگ،مرحله به مرحله جلو می رفت.‌ در هر مرحله هم سلاح جدید و قوی تری رو می کرد.با تبحر لازم،دشمن را در عمق، مورد حمله قرار می داد. دشمن از این طراحی و نوع تاک تیک وحشت داشت. ادامه دارد ... https://eitaa.com/Sohadaeslam
♥️ بخش هایی از زندگی شهید بزرگ جبهه مقاومت ♦️قسمت ششم ✍ علی شیرازی دشمن می دانست که سید حسن نصرالله با درایت و حکمت برنامه ریزی می کند. جنگ را مرحله به مرحله پیش می برد. در هر مرحله هم سلاح جدید و قوی تری رو می کند.‌ دشمن باور داشت که سید حسن توانایی جنگ در عمق را دارد و می تواند در عمق با صهیونیست ها بجنگد.‌ جنگ حزب الله با داعش در سوریه و عراق نیز فرماندهان جوان را آبدیده کرده بود. سید حسن قادر بود با آنان در دفاع از مردم غزه حماسه ساز شود. بعد از جنگ طوفان الاقصی پا به میدان دفاع از فلسطین گذاشت. دیگر دشمن باور کرد حزب الله توانایی کشاندن جنگ به داخل تل آویو را دارد. لهذا بمب های آتش زا و گازهای سمی را آماده کرد و دبیر کل حزب الله را هدف قرار داد. آن روز که سید را نگاه می کردم، با همه وجود باور داشتم که او شیر بیشه نبرد با شقی ترین دشمنان دین خداست.نور پیشانیش، گواه رشد معنوی آقا سید بود.یک شیرینی از توی بشقاب برداشتم و به دهان گذاشتم. چقدر خوشمزه بود. شیرینی تبرکی سید حسن کامم را شیرین کرد. اصلا انتظار نداشتم انگشتر فیروزه ای خود را در دستم بگذارد.از او تشکر کردم و باز محو در جمال زیبای او شدم.‌ باور نمی کردم که یک روز این چهره نورانی هدف ۸۵بمب یک تنی قرار می گیرد. چقدر از او می ترسیدند.وقتی با او همفکر و همراه باشی،به جای ترس، از دیدنش لذت می بری و نمی خواهی از او جدا بشوی. می نشینی تا آخر شب.آن شب را به بطالت نمی گذرانی.‌با او بودن، همه اش درس است. تصور می کردم که دیگر وقت رفتن است و او گفت:تازه سر شب ماست. ادامه دارد ... https://eitaa.com/Sohadaeslam
♥️ بخش هایی از زندگی شهید بزرگ جبهه مقاومت ♦️قسمت هفتم ✍ علی شیرازی ساعت ۲۳:۳۰ بود. محو حرف های سید حسن بودم.‌ دل از او نمی کندم.‌ چقدر جاذبه داشت. وقت خواب ما ایرانی ها گذشته بود. ایشان هم کارهای مهم تری داشت. با سختی دل کندم و از او جدا شدم. دوباره منتظر ماندم تا در سفر بعد سید را ببینم. هر بار که پیش سید حسن نصرالله می رفتم، چند نفر با هم بودیم. چند بار با سردار شهید سید محمد حجازی به دیدار ایشان رفتیم. یکی دو بار هم با سردار شهید زاهدی بودم. در یک دیدار هم با شهید آیت الله رئیسی بودیم. یادم نیست در کدام دیدار بود که سید حسن نصرالله گفت: من در هر دیداری که با مسئولین ایرانی دارم، از ویژگی ها و عظمت رهبر معظم انقلاب اسلامی می گویم.داستان های زیاد و خاطرات جالبی داشت.در هر دیدار،یکی دو خاطره تعریف می کرد و می افزود: شما در کنار نعمت هستید و مثل ما، قدر و عظمت حضرت آقا را نمی دانید. ما از دور، بزرگی و قداست ولایت را می بینیم. از نزدیک هم به اوج حکمت الهی،در کلام ایشان پی بردیم.یک روز خدمت ایشان بودم. زمانی بود که آمریکا به عراق آمده بود. حضرت آقا در آن روز فرمودند: نترسید،آمدن امریکایی ها به منطقه و عراق نوید بخش است. آینده به نفع ماست.‌ ما این حقیقت را در عراق و لبنان دیدیم. با خود گفتم:ما باید مرتب به لبنان بیاییم و پای درس این اندیشمند بزرگ بنشینیم و بهره ببریم.محو در چهره سید حسن نصرالله بودم که رو به من کرد و گفت: ما اگر فقط بدانیم شاید نظر آقا این باشدکه کاری انجام دهیم، حتما آن را انجام می دهیم. شک نمی کنیم. ادامه دارد ... https://eitaa.com/Sohadaeslam
♥️ بخش هایی از زندگی شهید بزرگ جبهه مقاومت ♦️قسمت هشتم ✍ علی شیرازی باز به لبنان رفتم تا برخی از کارها را انجام بدهم. جلساتی با مسئولین فرهنگی حزب الله داشتم. بنا شد برخی از کتاب های خاطرات دفاع مقدس را در لبنان ترجمه و چاپ کنیم. کتاب ها را انتخاب کردیم. کتاب هایی که حضرت آقا بر آن تقریظ داشتند. شب با سید حسن نصرالله جلسه داشتیم. شهید زاهدی هم بود. البته این دوره، قبل از دوره آقای حجازی بود. در آن جلسه موضوع ترجمه کتاب های دفاع مقدس را با ایشان در میان گذاشتم. وقتی گفتم: کتابهای انتخابی از کتاب های تقریظی امام خامنه ای است، بدون درنگ استقبال کرد و گفت: ما آمادگی کامل برای ترجمه، چاپ و برنامه ریزی برای مطالعه کتاب ها را داریم. کار را جدی دنبال کرد و مشوق ما نیز در ادامه کار بود. سید حسن به مسائل فرهنگی توجه خاص داشت. به کتاب بها می داد. به رشد معنوی توجه داشت و گاهی تاکید می کرد که از اساتید اخلاق برای دوره های بصیرتی نیروهای حزب الله استفاده شود. از برخی نیز نام می برد و می گفت: حرف های فلانی اثرگذار است. حتما او را در اولویت بهره گیری قرار دهید. اگر می گفتیم: نظر حاج قاسم این است که این کار انجام شود، بدون درنگ دستور اجرای آن را می داد. سید به حاج قاسم عشق می ورزید. حاج قاسم هم عاشق سید حسن بود. یک روز که به دیدار سید حسن رفته بودم،گفت:وقتی حاج قاسم فرمانده نیروی قدس شده بود، ننشست که ما به دیدن او برویم. پا شد و آمد لبنان و به دیدن من آمد.‌ در جنگ ۳۳روزه هم پا در رکاب بود. هر چه اصرار کردم،به لبنان نیاید،نپذیرفت. ادامه دارد ... https://eitaa.com/Sohadaeslam
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💥هم‌اكنون پیکر سردار شهید نیلفروشان در حال انتقال به کربلای معلی https://eitaa.com/Sohadaeslam
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥اقامۀ نماز بر پیکر شهید نیلفروشان در حرم امام حسین(ع) توسط نماینده آیت‌الله سیستانی https://eitaa.com/Sohadaeslam
🔰مراسم تشییع پیکر مطهر شهید سردار عباس نیلفروشان 🔹چهارشنبه ۲۵ مهرماه، ساعت ۹ صبح 🔸از میدان بسیج به سمت حرم مطهر رضوی https://eitaa.com/Sohadaeslam
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
مراسم تشییع پیکر مطهر شهید سرلشکر «عباس نیلفروشان» چهارشنبه ۲۵ مهرماه، ساعت ۹ صبح از میدان بسیج به سمت حرم مطهر رضوی شهدا را بیاد بسپاریم نه به خاک دعا کنید شهید بشم وگرنه میمیرم خوشا دهانی که یادکندشهداراباذکرصلوات https://eitaa.com/Sohadaeslam
♥️ بخش هایی از زندگی شهید بزرگ جبهه مقاومت ♦️قسمت دهم ✍ علی شیرازی شب دوم باز خواب می بیند: در سوریه اسیر داعش می شود و آنان می خواهند سرش را ببرند. بسیار ناراحت می شود. در این هنگام امام حسین (ع) وارد می شوند و به او می گویند: نترس! در عاشورا سر من را بریدند درد نداشت.‌سر تو را هم می برند، درد ندارد. از خواب بیدار می شود و می خواهد خوابش را برای مادرش تعریف کند. مادر جدی نمی گیرد. به سوریه می رود و تصمیم می گیرد خواب را به دوستانش بگوید. عین همان قضیه برایش اتفاق می افتد. اسیر داعش می شود. سرش را می برند و جسد بی سر را تحویل می دهند. اشک در چشمان سید حسن نصرالله جمع شده بود. با بغض گفت: جنازه شهید را از سوریه به لبنان بردند و تحویل مادرش دادند. مادر چون جنازه را دید، صدای ناله و گریه اش بلند شد. از او پرسیدند: چرا گریه و ناله داری؟ آیا نگران بی سر بودن او هستی؟ مادر گفت: نه!! پس چرا اشک می ریزی؟ گفت: وقتی جنازه بی سر پسرم را دیدم، گفتم الحمدلله مثل جدش سر ندارد، ولی هنگامی که متوجه شدم بدن فرزندم سالم‌ است، نگران شدم و گفتم: خدایا چه می شد که پسرم با بدنی قطعه قطعه؛ مثل جدش حسین ابن علی شهید می شد. انسان این صحنه ها را که می بیند،‌ کم می آورد. غرق در چهره سید حسن شده بودم. می گفت و می سوخت. با خود گفتم: این شهید تربیت شده مکتب سید است. عجب جوانانی تربیت کرده است. یک روز خانواده شهدای لبنان به قم آمده بودند. از تهران به قم آمدم و زیارتشان نمودم. چند دقیقه برایشان سخنرانی کردم و گفتم: یک هدیه خوب تهیه کنند و به همه بدهند. ادامه دارد ... https://eitaa.com/Sohadaeslam
♥️ بخش هایی از زندگی شهید بزرگ جبهه مقاومت ♦️قسمت یازدهم ✍ علی شیرازی همه، خانواده شهید لبنانی بودند. برای خانواده شهید احترام خاصی قائل بودم. این ها که مهمان هم بودند. گفتم: از خودشان بپرسید چه هدیه ای می خواهند. همان را تهیه کنید و به آنان بدهید. همه به اتفاق گفتند: ما فقط چفیه تبرکی حضرت آقا را می خواهیم. آن روز نیز با خود گفتم: این ها تربیت شده مکتب سید حسن نصرالله هستند. عشق به آقا را مکرر در وجود سید دیده بودم. در هر جلسه ای که با او بودم، نمایی تازه از عشق خود را به امام خامنه ای ابراز می کرد. وقتی هم که داستان شهید بی سر را برایم می گفت، تصورم این بود که سید حسن همان عشق آقا نسبت به خانواده شهدا را در دلش زنده کرده است. من به حال هر دو غبطه می خورم. حاج قاسم هم همینگونه بود.امام خامنه ای می فرمودند: نوه یکی از دوستان شهید حاج قاسم را می خواستند عمل جراحی کنند، رفت داخل بیمارستان و ایستاد تا عمل تمام بشود. مادر آن بچه گفت:حاج آقا عمل تمام شد،بروید به کارتان برسید. گفت: نه! پدر تو - یعنی پدر بزرگ این بچه - به جای من رفت شهید شد،من هم حالا به جای او اینجا می ایستم؛ ایستاد تا بچه به هوش آمد،خاطرش که جمع شد، بعد رفت. من همین عشق را نسبت به شهدا و خانواده آنان در وجود سید حسن نصرالله می دیدم.چقدر برای آنان دلسوزی می کرد ودوست داشت آن ها مشکلی نداشته باشند.یک روز حضرت آقا فرمودند:خانواده شهیدی به من گفت: تا حاج قاسم بود ما مشکلات خود را به او می گفتیم،از این به بعد مشکلات خودمان رابه چه کسی بگوییم؟سید مثل قاسم بود. ادامه دارد ... https://eitaa.com/Sohadaeslam
♥️ بخش هایی از زندگی شهید بزرگ جبهه مقاومت ♦️قسمت دوازدهم ✍ علی شیرازی در بعضی چیزها سید حسن جلوتر از حاج قاسم بود. شهید سلیمانی می گفت: آقا سید یک خصوصیتی دارد که ما تا حالا هیچکدام به این درجه نرسیده ایم. فکر می کنم ما اصلا درس ولایت شناسی را باید برویم پیش ایشان یاد بگیریم. استکان چای را برداشتم و خوردم.‌ اصلا چای سید هم معرکه بود. آن روز دوبار چای خوردم.لذت چای سید، همراه با نگاه به صورت نورانی او، آرامش بخش شده بود. نمی دانم چرا آن روز از دیدنش لذت بیشتری می بردم.شاید به خاطر یک تفاوت دیگر او بود. دیدن آن روزش، مرا به فکر فرو برده بود.دفعات قبل هم همینگونه بود، ولی اینبار ذهنم مشغول نکته نوی شده بود.او همیشه در خفا زندگی می کرد. برای دیدارش هم از زیر زمین های متعددی می گذشتیم.واقعا زندگی سختی بود. از نظر امنیتی چاره ای نداشت. اما یکبار از آن همه سختی و دشواری گلایه نکرد.برعکس، همیشه در هنگام ملاقات، او را شاد شاد می دیدی. با لبخند،و بشاش ملاقاتش می کردی. طوری برخورد می نمود که تصور می کردی سال ها با هم رفیقید. اولین دیدار و آخرین دیدارم با او تفاوتی نداشت.دلش را به خدا وصل کرده بود و همیشه به یاد خدا بود. مردان خدا به دنیا و سختی هایش توجهی ندارند. تنها به رضایت محبوب می اندیشند. این نکته را در نگاه و حرف هایش می دیدی.در همان نگاه، شجاعتش نمایان بود. دوست داشتی همیشه پیش او بمانی. مشغله سید،مانع ماندن بود.کاش از نور وجودی سید بهره بیشتری برده بودم.خوش به حال او که از لحظه لحظه اش استفاده کرد و هر روز زیباتر شد. ادامه دارد ... https://eitaa.com/Sohadaeslam
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
♥️ بخش هایی از زندگی شهید بزرگ جبهه مقاومت ♦️قسمت سیزدهم ✍ علی شیرازی یکی از زیبایی های زندگی سید حسن نصرالله، انس او با کتاب و درس و بحث بود. خیلی کتاب می خواند. گاهی برایش کتاب هدیه می بردم.از کتاب های حضرت آقا و کتاب های خاطرات جنگ، حظ می برد.یکبار از من درخواست کرد نوارهای درس خارج امام خامنه ای را برایش ببرم. وقتی به ایران برگشتم،پی گیری کردم. نوارها را گرفتم و در سفر بعد برایش بردم. از این هدیه خیلی خوشحال شد. در دیدار بعدی گفت: همه نوارها را گوش کرده ام. از نوع نگاه حضرت آقا در تبیین مباحث فقهی تعریف کرد.در کنار درس به خودسازی می پرداخت.در اوج رشد علمی و مبارزه با هوای نفس، به فرماندهی میدان جنگ و جهاد می پرداخت. جامع الاطراف بود. ولایتمداری اش حرف نداشت. سید حسن نصرالله گفت: شما خیال نکنید که ما منتظر می مانیم حضرت آقا امرکنند تا ما کاری را انجام دهیم. اگر احتمال دهیم که کاری را ایشان دوست دارند،انجام می‌دهیم، چون برای ما ثابت شده که خدا به ایشان فهم و بصیرتی داده که به ما نداده است. با بیان شیرینش افزود:حضرت آقا چیزهایی می‌فهمند که ما نمی‌فهمیم. ایشان جز رضای خدا چیزی نمی‌خواهند. سید با شور و شوق گفت: اگر احتمال بدهیم ایشان چیزی را دوست دارند، دنبال آن احتمال می‌رویم،چه برسد به این‌که دستور بدهند.ما دستور ایشان را واجب الاطاعه می دانیم. باور داشتم درست می گوید.به یقین سید حسن نصرالله برای اجرای دستور آقا تاخیر نداشت.اجرای فرمان ولایت را واجب فوری می دانست و برای آن هستی اش را می گذاشت. او یک الگو برای ما بود. ادامه دارد ... https://eitaa.com/Sohadaeslam
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
♥️ بخش هایی از زندگی شهید بزرگ جبهه مقاومت ♦️قسمت چهاردهم ✍ علی شیرازی سید حسن نصرالله در تبیین شخصیت حضرت آقا نیز الگو بود.همیشه دوست داشتم هر زمانی که به دیدن ایشان می روم، او از آقا بگوید و من لذت ببرم.وقتی با سردار شهید زاهدی به ملاقات سید رفتم،پس از احوالپرسی و مرور برخی خبرهای لبنان و ایران،منتظر ماندم تا باب ولایت شناسی را باز کند.هنوز چای را ننوشیده بودم که سید لب به سخن گشود و مثل همیشه گفت:امام خامنه ای از قدرت عالی تدبیر امور برخوردار هستند و این ویژگی با مسئولیت خطیری که برعهده دارند،بسیار اهمیت دارد.سید گفت: ایشان از زمان ارتحال حضرت امام خمینی (ره) رهبری امت اسلامی و مسلمانان را به بهترین وجه ممکن و در مراحل بسیار سخت انجام داده اند.سید حسن با توجه به عشقش به کتاب،باب سخن را به سمت کتابخوانی برد و گفت: در جهان نمی توان رهبری را مانند امام خامنه ای یافت که فرصت زیادی را برای اهتمام به کتاب صرف کند و جوانان را به اهتمام به فرهنگ و مطالعه ترغیب نماید. غرق در کلام سید شده بودم و دوست داشتم وی از مقام علمی آقا بگوید که افزود: ایشان فقیهی دانشمند هستندو با زبان عصر که همه آن را درک می کنند و می فهمند، سخن می گویند و با متون دینی آشنایی کامل دارند.سید حسن نصرالله با متانت خاصی گفت: جمهوری اسلامی ایران با رهبری حکیمانه و عظمت علمی و مدیریت شایسته ایشان به یک قدرت بزرگ منطقه ای تبدیل شده است و ما باید شخصیت بزرگ امام خامنه ای را بیشتر بشناسیم و ابعاد وجودیشان را به دنیا معرفی کنیم، تا همه بدانند رهبر ما کیست. ادامه دارد ... https://eitaa.com/Sohadaeslam