eitaa logo
داستان آمَنو
101 دنبال‌کننده
1.9هزار عکس
242 ویدیو
0 فایل
✓ داستان آمَنو ✓قصه وداستان ✓ اسمهای نیکو برای نوزاد ✓ مطالبی از گناهان کبیره ✓پرواز تا پروردگار ✓زیبایی های دین اسلام ••••••••••••• شماره پیام برای نوشتن پیشنهادات و نظرات شما ۰۹۱۳۳۷۶۷۰۸۵
مشاهده در ایتا
دانلود
بسم الله الرحمن الرحیم شاه دومین شاه قاجار ارادت خاصی به میرزای قمی داشت هرچند وقت یکبار به دیدار میرزایی قمی می آمد. میرزا نیز ناگزیر می شد گاهی با او هم صحبت شود میرزا همواره او را نصیحت می کرد و گفت ای پادشاه کاری نکن که این ریش فردای قیامت به آتش جهنم بسوزد میرزای قمی از فتحعلی شاه کنار می کشید و نمی خواست با او هم صحبت شود روزی به او گفت عدالت را رعایت کن من ترس از آن دارم که تماس با تو مرا مشمول این آیه کند، که خداوند میفرماید:«ولاترکنوا الی الذین ظلموا، تکیه بر ظالمان نکنید که موجب شود آتش شما را فراگیرد » شاه در پاسخ گفت من روایتی شنیده‌ام که: اگر کسی در دنیا سنگی را دوست داشته باشد در آخرت با آن محشور می شود از این رو دوستی با تورا دارم که در آخرت در بهشت نیز با تو باشم . می‌گویند این علاقه زمانی بیشتر شد که فتحعلی شاه به قم آمد و به خانه میرزایی قمی رفت و با هم در اتاق نشسته بودند و فتحعلیشاه دید جوانی بسیار با ادب و باجمال وکمال چای می آورد و از آنها پذیرایی می‌کند، از میرزا پرسید این جوان کیست میرزا گفت پسر من است فتحعلی شاه که شیفته کمال و زیبایی جوان شده بود به میرزا گفت دختری دارم دوست دارم که همسر پسر شما شود میرزا گفت : ارتباط من با شما درست نیست از این تقاضا بگذرد، اما فتحعلیشاه اصرار کرد و گفت باید حتما این کار عملی شود میرزا ناچار فرمود پس یک شب به ما مهلت بده تا فکر کنیم یک شب مهلت داد . نیمه های آن شب مرجع تقلید آن زمان یعنی میرزای قمی نیمه های شب از خواب بیدار شد تا نماز شب بخواند،در اول نماز گفت خدایا من می دانم که این وصلت باعث می شود که من به تو محبتم کم گردد و این وصلت با یک ظالم ، با نسل من، ضرر دارد. خدایا اگر این وصلت ضرردارد مرگ فرزندم را برسان مشغول رکعت دوم نماز شب بود که همسرش آمد و گفت پسرت دل درد گرفته است و در رکعت چهارم نماز شب بود که گفت پسرت حالش خیلی خراب است سرانجام در قنوت رکعت یازدهم به او خبر دادند که پسرت از دنیا رفت. پس از نماز به سجده افتاد و شکر خدا را به جا آورد که از این بن بست خلاص شده و نجات یافته است و و در نتیجه مشکل وصلت و ارتباط با یک ظالم از بین رفته. جالب‌تر اینکه باز می گویند میرزای قمی نامه ای به فتحعلی شاه نوشت :که من مختصر محبت و ارتباطی هم که با تو داشتم آن را بریدم من از تو متنفرم و پنجشنبه از دنیا خواهم رفت نامه را مهر کردو برای فتحعلیشاه فرستاد اتفاقاً زودتر از پنجشنبه نامه به دست فتحعلی شاه رسید و شاه دستور داد کالسکه خود را آماده کردند سوار شد تا زودتر به قم برسد بلکه بتواند با میرزا دیدار کنند اما به علی آباد قم که رسید خبر رحلت میرزای قمی را شنید خود را به رقم کنار جنازه میرزا می رساند و گریه و زاری کرد و گفت میرزا تو مرا رد کردی ولی من تو را دوست دارم. این است پرهیزکاری یک عالم ربانی که چنین مراقب است تا با ظالمان ارتباط برقرار نکند ( از کتاب داستانها و پندها جلد ۳ صفحه ۴۹)
@@@@@@@@@@@@@@@@ اوست نشسته درنظر/ من به کجا نظرکنم اوست گرفته شهر دل/من به کجاسفرکنم 💯💯داستان آمنو💯💯داستان آمنو @@@@@@@@@@@@@@@@
پدرت شاه خراسان و خودت گنج مقامی پدرت حضرت خورشید و خودت گنج تمامی غنچه ای نیست که عطر نفست را نشناسد تو که ذکر صلواتی و درودی و سلامی ولادت امام جواد (علیه السلام) مبارک باد🌸🌸🌸
@@@@@@@@@@@@@@@@ به بسم الله خیراسما بسم الله رب ارض وسما 💯💯داستان آمنو💯💯داستان آمنو @@@@@@@@@@@@@@@@
🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺 بسم الله الرحمن الرحیم «ابویحیای صنعانی» می گوید: روزی در محضر امام رضا علیه السلام بودم، فرزندش ابوجعفر(امام جواد) را که خردسال بود آوردند: حضرت فرمود: «هذَا الْمَوْلُودُ الَّذی لَمْ یُولَدْ مُوْلُودٌ اَعْظَمُ بَرَکَةً عَلی شیعَتِنا مِنْهُ؛ این مولودی است که با برکت تر از او برای شیعیان ما زاده نشده است.» ومن نتیجه می گیرم و شاید نتیجه ام درست باشدکه راز این مبارکی در نتیجه امام جواد است، جالب است و همه می دانیم نتیجه این مولود حضرت صاحب الزمان عج می باشند چون پسرایشان امام هادی(ع) هستند و نوه ی آن حضرت امام عسگری (ع) ونتیجه ی او ،امام مهدی عجل می باشند. از این برکت بهتر کجا پیدا می کنید؟؟؟ 🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
بسم الله الرحمن الرحیم هندوانه * آيت الله محمدتقی گنابادی معروف به آیت‌الله بهلول ، ماجرایی درمورد پوست هندوانه نقل مي كردند. می گفتند: من مسیر بين راه مكه و مدينه را پياده می رفتم ، در يكي از روستاهاي بين راه به نام «رابوق» كه هندوانه هاي خوبي دارد هندوانه اي خريدم و خوردم پوست هندوانه را نيز تراشيدم تا به سبزي آن رسيد و چيزي درآن نماند. وقتي پوست آن را كنار انداختم ديدم زن عربي از خيمه اش بيرون آمد و پوست هندوانه را برداشت. با خودم گفتم شايد گوسفندي دارد و مي خواهد آن را خوراك گوسفندش كند اما ديدم پوست را تكه تكه كرد و خودش و بچه هايش آن را خوردند. ناراحت شدم كه فقر هم مگر تا اين حد مي شود؟ وقتیکه وضع آنان را ديدم ۱۵۰ ريال سعودي كه با خود داشتم به آنان دادم. پس با جيب خالي به راه افتادم و با خودم گفتم خدا روزي مرا مي رساند. كمي جلو رفتم ناگهان اتوبوسي كه ايرانيان سوارش بودند جلوي پايم توقف كرد و خواستند سوار شوم .گفتم: نه من مي خواهم اين راه را پياده بروم و سوار نشدم. آنها گفتند: پس بايد به آقاي بهلول كمك كنيم و پولي را جمع كردند و به من دادند و رفتند ، وقتي دقت كردم ۱۵۰۰ ريال به من دادند. و با خودم گفتم چه جالب ده برابر شد. (من جاء بالحسنه فله عشر امثالها هركس نيكي كندپاداشش ده برابرمثل آن است(سوره انعام ۱۶۰)
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
میلاد مولی الموحدین امیر المومنین علی علیه السلام وروز پدر مبارک باد