تَــحَنُّث|𝐓𝐚𝐡𝐚𝐧𝐨𝐬
-
؛
من که دستم خالیه آقای باغستان های نرگس .
من فقط خودم رو دارم ، خود ِوصله پینه دوزی شدهی ناکافی که اون هم انقدر ناقابل ، کم، خرد و ناچیزه که شرم میکنم از اینکه بگم «تقدیم به شما!» پس شما چشم ببند و دست پیش بیار و بگیر و ببر ، من رو بگذار تو جیب ِقبات و بگو این «ته ِانبار مونده» که کسی نمیخوادش، مال منه !
من رو جز اموال و داراییت بدون ، من ِنازک ِ کم طاقت که نه وزنی دارم نه توشهای و هم خودم از خودم خستهام ، هم دیگران از من خسته . .
تو ولی رنجور و دلسرد نباش عزیز ِپروانههای آبی . آقای ابرهای روشن ، روزهای سفید! تو من رو تاب بیار! تو من رو به دوش بکش .. سَبُکَم! ابرم ، بغضم ، هیچم ، زحمتی ندارم .
نگهم دار ..
نگهداری ندارم :) .
بمن المستحیلِ
ان یعیش المرء مع الامام الحسین
ثم یستطیع الاستمرار بالعیش بدونه.
«غیر ممکن است که
شخصی با امام حسین زندگی کند
سپس بتواند بدونِ او به زندگیِ خود ادامه دهد.»
#عربیات