🍃خدایا! آنچه تو ناخوش میداشتی و با خاطر رحمانی تو نمیساخت، انجام دادم و با این حال، باز هم به سراغت آمدهام و از تو میخواهم که آنچه را خوش دارم، عطایم کنی.
🍃حقیری بیمقدار، دست گدایی پیش بزرگی دراز کرده و امید دارد که آن بزرگ، سخنش را به روی چشم بگذارد، در حالی که خودش، سخن آن بزرگ را زیر پا گذاشته.
🍃عجب جسارتی است این خواسته، میدانم؛ امّا جود و کرم توست که چنین جرأتی به من بخشیده.
📚قصّۀ من و خدا
"قصّۀ واژههایی که بوی ابوحمزه گرفتند"
#قصّۀ_من_و_خدا ۷
#ماه_مبارک_رمضان
#محسن_عباسی_ولدی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥#کلیپ_تصویری
🍃 «ابوحمزه» نام یک شخص نیست. قصّۀ من و خداست. «من» بندهای است که شوق گناه، او را فرسنگها از خانۀ مولا دور کرده و «خدا» مولایی که لحظهای از این بنده، فاصله نگرفته ...
📚 قصّۀ من و خدا، «قصّۀ واژههایی که بوی #ابوحمزه گرفتند»
🌙 هر سحر، یک فراز عاشقانه
#قصّۀ_من_و_خدا
🌙 هر سحر، یک فراز #عاشقانه
🍃بارالها! بندهای هستم شایستۀ عقوبت امّا میشود التماس کنم که مرا با تازیانۀ عقوبت خویش، ادب نکنی؟ من تاب عقوبت تو را ندارم.
عقوبت که نمیکنی هیچ، رها هم مکن.
#قصه_من_و_خدا
#عاشقانه_های_بارانی
#ماه_مبارک_رمضان
#ابو_حمزه
🌺
🌙 هر سحر، یک فراز #عاشقانه
🍃بزرگترین و بدیهیترین ادّعای هر انسانی، بودن است؛ بیتو بودن، عین نیستی است. کسی که بی تو ادّعای هستی میکند، دروغگوی بزرگی است.
🍃راه اگر به تو منتهی نشود، بیراهه است. کسانی که بی تو نفس میکشند، لحظههایشان را در گمراهی سپری میکنند.
🍃تو بزرگترین سرمایۀ هر انسانی. تو بی منّت در اختیار همهای.
چه زیانی روشنتر از این که انسان، چنین سرمایهای را خودش از خزانۀ وجودش بیرون کند.
📚قصّۀ من و خدا
"قصّۀ واژههایی که بوی ابوحمزه گرفتند"
#قصّۀ_من_و_خدا
#ماه_مبارک_رمضان
#محسن_عباسی_ولدی
🍃الهی! نکند از آنهایی باشم که پس از یک عمر عبادت، شرک، درو میکنند و با کفر از دنیا میروند. خودت زندگی مرا در ایستگاه خیر، متوقّف کن.
🍃وجود حقیری دارم و ظرف تحمّلم کوچک است! از یک سو نگران دنیا هستم و از سویی دغدغۀ آخرت دارم، خودت به یاریام بیا و مرا از این نگرانیها و دغدغهها خلاص کن.
🍃سرپرست حقیقی من تویی، که مولایی مهربان و رفیقی شفیقی. من به تو عادت کردهام، نکند در این دنیا کسی را بر من مسلّط کنی که با مهربانی، قهر کرده و با شفقت، غریبه باشد!
📚قصّۀ من و خدا
"قصّۀ واژههایی که بوی ابوحمزه گرفتند"
#قصّۀ_من_و_خدا ۱۷
#ماه_مبارک_رمضان
🍃خداوندا! تو خود معلّمم باش و کار خیر و راه خیر را به من بفهمان. امّا فهمیدن، کافی نیست توفیق عمل اگر نباشد، فهمیدن، بار گرانی میشود و تاوان مضاعفی خواهد داشت که من توان کشیدن آن را ندارم. فهم بیعمل، حجاب روی حجاب است. پس خودت توفیق عمل به آنچه به من الهام میکنی، عطا فرما.
🍃 گاهی شب که میرسد و از دنیا جدا میشوم، عظمتت بیدارم میکند و لرزهای شیرین وجودم را میتکاند. امّا روز که رو به دنیا سرازیر میشوم، غفلت، امانم نمیدهد و نسیان دامانم را میگیرد و ترس تو از دلم بیرون میرود.
🍃بیا و منّت بر سر بندهات بگذار و خشیت خویش را در دل سیاه شب و در قلب روشنای روز، روزیام کن و تا وقتی که نفس میکشم، لحظهای این خشیت را از دلم بیرون نکن، ای خدای عالمیان!
📚قصّۀ من و خدا
"قصّۀ واژههایی که بوی ابوحمزه گرفتند"
#قصّۀ_من_و_خدا ۱۸
#ماه_مبارک_رمضان
🍃آقای من! نگو مرا از درگاه لطفت راندهای و از وادی بندگی دور افکنده ای که به این روز افتادهام! من که باور نمیکنم!
🍃میدانم هر چه تو کوتاه آمدی، من گستاختر شدم و حقّت را سبکتر شمردم، امّا تو که نمیخواهی به خاطر گستاخی من، فاصلۀ مرا از خودت به نهایت برسانی؟
📚قصّۀ من و خدا
"قصّۀ واژههایی که بوی ابوحمزه گرفتند"
#قصّۀ_من_و_خدا ۱۹
#ماه_مبارک_رمضان
#محسن_عباسی_ولدی
🌙 هر سحر، یک فراز #عاشقانه
🍃فکرش هم از هستی ساقطم میکند، امّا بگذار بگویم شاید تو جوابی دهی که مرا به زندگی بازگرداند. خدایا! از من فاصله بسیار گرفتهای، درست میگویم؟
🍃اگر فاصله گرفتنت از من برای تربیت کردنم باشد، خوشحالم، امّا نکند دیگر دوست نداری آهنگ زبر و خشن صدای گناه آلودم را بشنوی که این همه از خودت دورم کردهای؟ شاید هم این، مکافات جرم و جنایتی باشد که در مسیر بندگی تو مرتکب شده ام.
📚قصّۀ من و خدا
"قصّۀ واژههایی که بوی ابوحمزه گرفتند"
#قصّۀ_من_و_خدا ۲۰
#ماه_مبارک_رمضان
#محسن_عباسی_ولدی
🌙 هر سحر، یک فراز #عاشقانه
🍃خدای من! تو به حلم خویش مهلتم دادی و به ستّاریت خویش، پرده بر گناهم انداختی، به قدری این کار را ادامه دادی که گویا از من غافلی و حواست نیست که من گنهکارم.
🍃گناه، در همین دنیا هم چوب دارد؛ امّا تو به قدری از چوب زدن بر من چشم پوشیدی که گویا به جای این که من از تو شرم داشته باشم، تو از من خجالت میکشی. اگر از این همه مهربانی بمیرم، جا دارد.
📚قصّۀ من و خدا
"قصّۀ واژههایی که بوی ابوحمزه گرفتند"
#قصّۀ_من_و_خدا ۲۱
#ماه_مبارک_رمضان
#محسن_عباسی_ولدی
🌙 هر سحر، یک فراز #عاشقانه
🍃قسم به عزّت تو! (که هر چه عزّت است، نزد توست)، اگر مرا از در خانهات برانی و در به رویم ببندی جایی نخواهم رفت؛ هیچ جا. مگر جای دیگری هم هست؟
🍃مینشینم و تا ابد نازت را میکشم، تا در را به رویم باز کنی و من یقین دارم که باز میکنی. آخر دلم گواه است که تو چقدر کریمی.
🍃تو را که شناختم، به کرَم شناختم و میدانم که رحمت تواندازه ندارد که تمام شود.
📚قصّۀ من و خدا
"قصّۀ واژههایی که بوی ابوحمزه گرفتند"
#قصّۀ_من_و_خدا ۲۲
#ماه_مبارک_رمضان
#محسن_عباسی_ولدی
🍃آقای من! در چشمم رونق بازار همگان رو به کسادی رفته. دلم برای کسی غیر از توشوق تپش ندارد.
🍃جز بیم و هراسی که از ابّهت مقام تو در دل دارم، ترس، راه خود را بر وجودم بسته میبیند.
🍃چشم طمع از دستان همه برگرفته و نگاه امیدم تنها به آستان کرم تو دوخته شده. همین امید است که مَرکَب من برای آمدن به سوی تو شده و چه مرکب خوش رکابی!
📚قصّۀ من و خدا
"قصّۀ واژههایی که بوی ابوحمزه گرفتند"
#قصّۀ_من_و_خدا ۲۵
#ماه_مبارک_رمضان
#محسن_عباسی_ولدی
🌹
🍃ای آن که دستان امیدم به دامان کرم تو چنگ زده! ای کسی که هر چه میخواهم، برای رسیدن به توست! تو منتهای حاجات منی.
🍃گناهان، میان من و تو دیوار میکشند و مرا از خانۀ طاعت تو بیرون میکنند.
پیش از آن که دیوار گناهان، میان من و تو فاصله بیندازد، تو میان من و گناه، دیواری به بلندای زمین تا آسمان بالا ببر.
📚قصّۀ من و خدا
"قصّۀ واژههایی که بوی ابوحمزه گرفتند"
#قصّۀ_من_و_خدا ۲۶
#ماه_مبارک_رمضان
#محسن_عباسی_ولدی
🍃من اگر درِ خانۀ تو را میکوبم و حاجاتم را در طَبَق دستان لرزانم میگذارم و تقدیم به تو میکنم، از آن روست که تا یاد دارم به گونهای با من رفتار کردهای که امیدم به یأس مبدّل نشود.
🍃تو خدایی و خدایی میکنی و کسی برای تو تکلیفی معیّن نمیکند و بر تو حکمی نمیراند. ای تنها خدای هستی! هیچ کس شریک خدایی ات نیست، امّا خودت بر خودت واجب کردهای که بر بندگان مهر بورزی و باران رحمتت را دم به دم بر سرشان بباری.
📚قصّۀ من و خدا
"قصّۀ واژههایی که بوی ابوحمزه گرفتند"
#قصّۀ_من_و_خدا ۲۷
#ماه_مبارک_رمضان
#محسن_عباسی_ولدی
🍃آقای من! این که در پیشگاه تو ایستاده، بندهای است که دست نیازش را لحظهای از آسمان لطف تو پایین نیاورده. بندهای که با تمام وجود، یقین دارد خلقت کائنات، از آنِ توست و کار عالمیان به دست تو. تو برتری و والا، ای پرودگار عالمیان!
🍃آقای من! میبینی بندهات را که چگونه رقّت بار، پشت در خانهات ایستاده؟ سر به دیوار خانه گذاشته، ایستاده و نمیرود؛ چون جای دیگری ندارد که ندارد که ندارد، او نادار و محتاج توست.
دعا میکند و با دعا درِ خانه را میکوبد.
📚قصّۀ من و خدا
"قصّۀ واژههایی که بوی ابوحمزه گرفتند"
#قصّۀ_من_و_خدا ۲۸
#ماه_مبارک_رمضان
#محسن_عباسی_ولدی
🍃خدایا! اگر دلم اسیر محبّتت نباشد، سر به ناکجاآباد میگذارد. پس دلم را مالامال از محبّت خویش کن. بندهای که مولا را دوست بدارد ولی از او حساب نبرد، هنوز تا حقیقت محبّت، فرسنگها راه دارد. وقتی دلم را خانۀ محبّت خویش کردی، ترس از خود را هم روزیام کن.
🍃 زبانم را به تصدیق خویش گویا کن و دلم را از گوهر ایمانِ به خود، آکنده کن. نشانۀ صدق محبّت، آن است که غمهای عاشق همه رنگ محبوب به خود بگیرد. خدایا! دلم را لبریز غم و اندوه خویش کن، مگر میشود عاشق بود و شوق لقاء نداشت؟
🍃الهی! به دلم دستی بکش تا تمام وجودم شوق دیدار تو گردد.
📚قصّۀ من و خدا
"قصّۀ واژههایی که بوی ابوحمزه گرفتند"
#قصّۀ_من_و_خدا ۳۰
#ماه_مبارک_رمضان
#شب_جمعه
#محسن_عباسی_ولدی