eitaa logo
تـ ع ـجیل | TaaJiL
38 دنبال‌کننده
1.2هزار عکس
383 ویدیو
23 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
شهدایی رأی میدم تا دشمنت شاد نشه👌🏻👌🏻 http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
4️⃣ یک بار آقای بازرگان و طباطبایی از قم از دیدار حضرت امام (ره) مراجعت می کردند. آن ها در زمین چمن دانشگاه افسری پیاده شدند و سرهنگ نامجوی برای استقبال خدمت آن ها رسید. و به خاطر علاقه ی خاصی که به امام (ره) داشت، رو به مهندس بازرگان کرد و گفت: «شما که پیش امام (ره) بودید برای ما چه هدیه ای آوردید؟» و آقای طباطبایی در جواب گفت: «ما خدمت امام (ره) یک جلد قرآن مجید برده بودیم. امام (ره) آن را از ما گرفت و جمله ای در آن نوشت و به ما داد ما هم آن را به شما تقدیم می کنیم». نامجوی قرآن را گرفت و پس از بوسیدن و خواندن مطلب امام (ره) آن را به من داد و گفت: «ببر برای کتابخانه». من در حالی که آن را به کتابخانه می بردم. گوشه ی آن را باز کردم و این جمله را که با خط زیبای امام (ره) نوشته شده بود خواندم: «قرآن برای آدم سازی است. روح الله الموسوی الخمینی» "شهید موسی نامجو" http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 وقتی میگن خلوت با حرامه، فقط خلوتِ مغازه و خیابون نیست! خلوت مجازی و بقیه پیان رسان ها هم هست! حتما نگاه کنید👌🏻👌🏻 🌸 http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
🔔 ⚠️ خیلی مراقب باشیم که تمام اعمال ما تاثیر مستقیم در روح و روان ما دارد ❌ و بسرعت پرده می کشند روی چشم بصیرت مان! ⭕️ آنوقت است که کلاهمان پس معرکه است و تشخیص نمی دهیم حق و باطل را در غبار فتنه ها! 👇👇👇👇👇 🌴 آیه 46 سوره حج 🌴 🕋 أ فَلَمْ يَسِيرُوا فِي الْأَرْضِ فَتَكُونَ لَهُمْ قُلُوبٌ يَعْقِلُونَ بِها أَوْ آذانٌ يَسْمَعُونَ بِها فَإِنَّها لا تَعْمَى الْأَبْصارُ وَ لكِنْ تَعْمَى الْقُلُوبُ الَّتِي فِي الصُّدُورِ ⚡️ترجمه: آيا آنان در زمين سير نكردند تا دل‌هايى داشته باشند كه با آن حقيقت را درك كنند، يا گوش‌هايى كه با آن حقيقت را بشنوند؟ البتّه چشم‌هاى آنان كور نيست، لكن دل‌هايى كه در سينه دارند نابينا است. http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌷 راه های تکمیل نماز 🌷 قسمت بیست و ششم: درک حضور خدا در زندگی 🌸 سخنرانی کوتاه با موضوع نماز 🌸 عالیه حتما دنبال کنید ادامه دارد🌹🌹🌹 http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌷 راه های تکمیل نماز 🌷 قسمت بیست و هفتم: رفع موانع حضور قلب 🌸 سخنرانی کوتاه با موضوع نماز 🌸 عالیه حتما دنبال کنید ادامه دارد🌹🌹🌹 http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
زندگینامه سردار خیبر شهید حاج محمد ابراهیم همت 🌹🥀🌺🌸🌼🌻🌹🥀🌺🌸🌼🌹 این قسمت دشت هاے سوخته فصل هشتم قسمت 7️⃣5️⃣1️⃣ حسین بغض آلود این را گفت بعد هم افزود: ((آن قدر این جا میمونم تا یک تیری به سرم بخوره و بعد آن ها بفهمند که این جا خبری هست.))😞 با این همه حسین قجه ای و باقی مانده ی گردان سلمان باز هم آن جا ماندند.باز هم مقاومت کردند اما بیش از پیش در حلقه ی محاصره ی دشمن گرفتار شدند.😢 دوباره به حسین پیغام دادند که عقب نشینی کند اما او که دوباره نیروهایش را سازماندهی کرده و از کانال بیرون آورده و مقابل دشمن ایستاده بود، زیر بار عقب نشینی نرفت. 😢😞 در نخستین ساعات روز چهارشنبه پانزدهم اردیبهشت سال 1361 حاج همت، جهت متقاعد کردن حسین قجه ای برای عقب نشینی، به همراه تعدادی دیگر، حلقه ی محاصره ی دشمن را پشت سر گذاشت و خودش را به مواضع نیروهای گردان سلمان رساند.👌 همت رفت سروقت حسین قجه ای . زیر آن آتش سنگین ، رو به حسین، داد زد: باید هر طور شده ولو سینه خیز برگردی عقب!🙁🙁 حسین هم گفت: اصلا حاج آقا ، شما بیخود این جا آمدید. چرا جانتان را به خطر انداختید؟😢اگر کسی باید به عقب برگردد آن کس شما هستید ، نه من!😞 حاج همت این بار کمی نرم تر شد . دست گذاشت روی رگ خواب حسین و گفت:👌🏻😢 حسین جان، تو که ولایت امام را قبول داری. 👌🏻هر چه باشد ، بنده روی اصل سلسله مراتب ولایی هم که شده ، مسئول تو هستم و باید هر دستوری که می دهم ، اطاعت کنی، همان طور که حاج احمد هر دستوری را که به من بدهد ، بابت ولایتی که بر من دارد شرعا مکلفم انجامش بدهم.👌🏻😢 حسین، حرف حاجی را با گوش عقل شنید و با زبان دل جواب داد. با یک بغض توی صدایش به همت گفت:😢😭👌😔 ادامه دارد...😢 ادامه این داستان ان شاالله به زودی در کانال تخصصے شهید همت👌🌺 http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
5️⃣ احمد همیشه دلش با قرآن بود. بعد از انقلاب هم در برخی پروازها، احمد با صوت دل نشین شروع به تلاوت قرآن می کرد. با آن که منطقه نظامی بود و احتمال خطر وجود داشت، همه بالگردها بی سیم ها را روشن کرده بودند و به صدای تلاوت احمد گوش می دادند و لذت می بردند. 📚کتاب خانه ای کوچک با گردسوزی روشن "شهید احمد کشوری" http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
6️⃣ 🌷 حمید هر شب قبل از خواب قرآن تلاوت می کرد. ۵۰ آیه مربوط به ختم قرآن و علاوه بر آن ، سوره های واقعه و الرحمن و دو حزب آخر قرآن تلاوت همیشگی اش بود. 🌷قرآن آجری رنگ کوچکش همیشه همراهش بود . از روی ساعت سه ربع تلاوت قرآن قبل از خواب داشت . بعد دو ساعتی می خوابید و نیمه شب مجددا برای نماز شب بلند می شد. صدای گریه ها و ناله هایش که در زمان تلاوت قرآن و یا نماز شب از اتاقی که به آن میرفت و عبادت می کرد و به گوش ما می رسید همیشه در خاطرمان می ماند . کتاب سرای دیگر آیت الله دستغیب (تفسیر سوره مبارکه واقعه) همراهش بود و آن را با دقت مطالعه می کرد. "شهید حمید شاهرخی" http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
❃↫✨« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »✨↬❃ ✫⇠ ✫⇠قسمت :8️⃣9️⃣1️⃣ هر چه برایش توضیح می دادیم که روی این زمین ها هواپیما نمی تواند فرود بیاید، قبول نمی کرد و باز حرف خودش را می زد و بقیه را می ترساند. ما بیشتر نگران خانمی بودیم که حامله بود. سعی می کردیم از خاطراتمان بگوییم یا تعریف هایی بکنیم تا او کمتر بترسد؛ اما هواپیماها ول کن نبودند. تقریباً هر نیم ساعت هفت هشت تایی می آمدند و پادگان را بمباران می کردند. دیگر ظهر شده بود. نه آبی همراه خودمان آورده بودیم، نه چیزی برای خوردن داشتیم. بچه ها گرسنه بودند. بهانه می گرفتند. از طرفی نگران مردها بودیم و اینکه اگر بروند سراغمان، نمی دانند ما کجاییم. یکی از خانم ها، که دعاهای زیادی را از حفظ بود، شروع کرد به خواندن دعای توسل. ما هم با او تکرار می کردیم. بچه ها نق می زدند و گریه می کردند. کلافه شده بودیم. یکی از خانم ها که این وضع را دید، بلند شد و گفت: «این طوری نمی شود. هم بچه ها گرسنه اند و هم خودمان. من می روم چیزی می آورم، بخوریم.» دو سه نفر دیگر هم بلند شدند و گفتند: «ما هم با تو می آییم.» می دانستیم کار خطرناکی است. اولش جلوی رفتنشان را گرفتیم؛ اما وقتی دیدیم کمی اوضاع آرام شده رضایت دادیم و سفارش کردیم زود برگردند. با رفتن خانم ها دلهره عجیبی گرفتیم که البته بی مورد هم نبود. چون کمی بعد دوباره هواپیماها پیدایشان شد. دل توی دلمان نبود. این بار هم هواپیماها پادگان را بمباران کردند. ادامه دارد...✒️ http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
❃↫✨« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »✨↬❃ ✫⇠ ✫⇠قسمت :9️⃣9️⃣1️⃣ هر لحظه برایمان هزار سال می گذشت؛ تا اینکه دیدیم خانم ها از دور دارند می آیند. می دویدند و زیگزاکی می آمدند. بالاخره رسیدند؛ با کلی خوردنی و آب و نان و میوه. بچه ها که گرسنه بودند، با خوردن خوراکی ها سیر شدند و کمی بعد روی پاهایمان خوابشان برد. هر چه به عصر نزدیک تر می شدیم، نگرانی ما هم بیشتر می شد. نمی دانستیم چه عاقبتی در انتظارمان است. با آبی که خانم ها آورده بودند، وضو گرفتیم و نماز خواندیم. لحظات به کندی می گذشت و بمباران پادگان همچنان ادامه داشت. دیگر غروب شده بود و دلهره و نگرانی ما هم بیشتر. نمی دانستیم باید چه کار کنیم. به خانه برگردیم، یا همان جا بمانیم. چاره ای نداشتیم. به این نتیجه رسیدیم، برگردیم. در آن لحظات تنها چیزی که آراممان می کرد، صدای نرم و حزن انگیز خانمی بود که خوب دعا می خواند و این بار ختم «اَمّن یجیب» گرفته بود. نزدیکی خانه های سازمانی که رسیدیم، دیدیم چند مرد نگران و مضطرب آن دور و بر قدم می زنند. ما را که دیدند، به طرفمان دویدند. یکی از آن ها صمد بود؛ با چهره ای خسته و خاک آلوده. بدون هیچ حرف دیگری از اوضاع پادگان پرسیدیم. آنچه معلوم بود این بود که پادگان تقریباً با خاک یکسان شده و خیلی ها شهید و مجروح شده بودند. چند ماشین جلوی در پارک شده بود. صمد اشاره کرد سوار شویم. ادامه دارد...✒️ 🍃جهت تعجیل در فرج و سلامتی آقا و شادی روح امام و ارواح طیبه شهدا صلوات🍃 http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
2️⃣3️⃣ ناامیدی ؛ بعد از شرک به خداوند... بزرگترین گناهی است که؛ می توانیم به آن مبتلا شویم... ناامیدی را چگونه ریشه کن کنیم؟ 🎤 http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
4_310226054725763586.mp3
6.23M
پیشنهاد میڪنم حتما گوش ڪنید👌👌 مبحثاش عالیههه http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌷 راه های تکمیل نماز 🌷 قسمت بیست و هشتم: پرهیز از لغو برای کسب حضور قلب در نماز 🌸 سخنرانی کوتاه با موضوع نماز 🌸 عالیه حتما دنبال کنید ادامه دارد🌹🌹🌹 http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌷 راه های تکمیل نماز 🌷 قسمت بیست و نهم: تاثیر نظم در امور بر حضور قلب در نماز 🌸 سخنرانی کوتاه با موضوع نماز 🌸 عالیه حتما دنبال کنید ادامه دارد🌹🌹🌹 http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
️⃣4️⃣ 🌹اللَّهُمَّ وَ أَسْتَغْفِرُکَ لِکُلِّ ذَنْبٍ تَجَهَّمْتُ فِیهِ وَلِیّاً مِنْ أَوْلِیَائِکَ مُسَاعَدَهً فِیهِ لِأَعْدَائِکَ أَوْ مَیْلًا مَعَ أَهْلِ مَعْصِیَتِکَ عَلَى أَهْلِ طَاعَتِکَ فَصَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ اغْفِرْهُ لِی یَا خَیْرَ الْغَافِرِینَ🌹 ترجمه🔽 🌸بارخدایا! و از تو آمرزش می‌طلبم برای هر گناهی که در آن به جهت کمک به دشمنانت، یا خوشامد گناهکاران و مقدم داشتن آنها بر اهل طاعتت، با یکی از اولیایت، رو ترش و اخم کردم. پس بر محمد و آل محمد درود و رحمت فرست و این‌گونه گناهم را بیامرز ای بهترین آمرزندگان🌸 http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
️⃣4️⃣ 🌹اللَّهُمَّ وَ أَسْتَغْفِرُکَ لِکُلِّ ذَنْبٍ أَلْبَسَنِی کِبْرَهً وَ انْهِمَاکِی فِیهِ ذِلَّه أَوْ آیَسَنِی وُجُودِ رَحْمَتِکَ أَوْ قَصَّرَ بِیَ الْیَأْسَ عَنِ الرُّجُوعِ إِلَى طَاعَتِکَ لِمَعْرِفَتِی بِعَظِیمِ جُرْمِی وَ سُوءِ ظَنِّی بِنَفْسِی مِنْ فَصَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ اغْفِرْهُ لِی یَا خَیْرَ الْغَافِرِینَ🌹 ترجمه🔽 🌸بارخدایا! و از تو آمرزش می‌طلبم برای هر گناهی که لباس تکبر به من پوشانید و فرو رفتن در آن موجب ذلّت شد، یا مرا از وجود رحمتت مأیوس کرد، یا ناامیدی مرا از بازگشت به طاعتت بازداشت، چون به جرم بزرگم آشنا نفس خویش بدگمان بودم. پس بر محمد و آل محمد درود و رحمت فرست و این‌گونه گناهم را بیامرز ای بهترین آمرزندگان🌸 http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
7️⃣ 🌷فاصله بین شوش تا فکه یک ساعت و نیم است. در صندلی های عقب بین حسن باقری و مجید بقایی نشسته بودم. مجید همیشه یک قرآن جیبی همراهش بود و در هر فرصتی تلاوت می کرد. توی این فاصله داشت سوره فجر را حفظ می کرد. 🌷قرآنش را داد دست من و گفت: ببین درست می خوانم؟ من داشتم حفظ هایش را کنترل می کردم. وقتی رسیدیم به آیات آخر سوره فجر «یَآ أَیَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ ارْجِعِى إِلَى‏ رَبِّکَ رَاضِیَةً مَّرْضِیَّةً فَادْخُلِى فِى عِبَادِى وَادْخُلِى جَنَّتِى‏ (۲۷-۳۰)»، رسیدیم به فکه. مجید به حسن گفت: نمی دانم چرا آیات آخر سوره را نمی تونم حفظ کنم. گیر دارد. نمی دانم گیرش چیست؟ حسن با خنده گفت: می دانی گیرش چیست؟ گیرش یک ترکش است. گیرش یک لقمه شهادت است. بابا! یا ایتها النفس المطمئنة در شأن امام حسین (ع) است. شوخی که نیست. راست می گفت حسن. گیر ورود به جمع یاران شهید، خصوصی های خدا، یک لقمه شهادتی بود که در فکه با هم نوش جان کردند. "شهید مجید بقایی" 📚کتاب ملاقات در فکه ؛زندگی نامه شهیدحسن باقری، راوی: مرتضی صفاری http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
8️⃣ 🌷ازدواج که کرد، یک جلد قرآن برای همسرش خرید. ✍️ توی صفحه ی اول نوشت: " امیدم در این است که این کتاب اساس حرکت مشترک ما باشد و نه چیز دیگر،که همه چیز فنا پذیر است جز این کتاب." "شهید محمدعلی جهان آرا" http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
به نیابت از رفیق شهیدم رای میدهم به صلابت ایرانم http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
3️⃣3️⃣ گاهی وقتها... انسان ها، مورد حمله شیطان قرار می گیرن. اما؛ گاهی وقتها... خودشون،نقش شیطان رو ایفا میکنن! راستی؛ چه وقتهایی؟؟ 🎤 http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f