🏴 دعای حضرت زهرا(س)برای شیعیان در لحظات آخر
در روايتي از اسماء همسر جعفر طيار نقل شده است كه در لحظههای پايانی عمر حضرت زهرا (عليها السلام) متوجّه آن بانوی بزرگوار بودم، مشاهده كردم كه ابتدا غسل كردند و لباسها را عوض كردند و در خانه مشغول راز و نياز با خدا شدند. جلو رفتم، ديدم كه رو به قبله نشسته و دستها را به سوی آسمان برآورده و چنين دعا ميكند:
«قالَتْ: اِلهي وَ سَيدي اَسْئَلُكَ بِالذَّينَ اصْطَفَيتَهُمْ وَ بِبُكاءِ وَلَدَي في مُفارَقَتِي اَنْ تَغْفِرَ لِعُصَاةِ شيعَتِي وَ شيعَةِ ذُرِّيتِي»
يعني"پروردگارا! بزرگوارا! به حق پيامبرانی كه آنها را برگزيدی و به گريههای حسن و حسين در فراق من، از تو میخواهم گناهكاران شيعيان من و شيعيان فرزندان مرا ببخشایی.
📚منبع:
نهج الحیاة، محمد دشتی، ص١٤٨
#شهادت_حضرت_فاطمة_الزهرا_س
#فاطمی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🏴 #ایام_فاطمیه
حکمت سکوت حضرت علی(ع) نسبت به هتک حرمت حضرت فاطمه(س)
#آیت_الله_بهجت
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
آجرک الله یا صاحب الزمان عج
دلم از روضه های فاطمیه
گرفته در هوای فاطمیه
بیا ای التیام روی نیلی
بیا صاحب عزای فاطمیه
بیا از جاده های بی نشانی
بیا ای آفتاب آسمانی
بیا شب های دلگیری ست آقا
بیا که روضۀ مادر بخوانی
نگاهی شعله ور، ای وای مادر
هجومی بی خبر، ای وای مادر
مغیره ... بی هوا ... ای وای بابا
تو و دیوار و در، ای وای مادر
#ایام_فاطمیه💔
#آجرک_الله_یا_بقیة_الله🥀
▪️بیا علاج قامت خمیده ی ام ابیها
▪️بیا علاج پهلوی شکسته ی حضرت زهرا
سلام الله علیها
▫️راحت جان فاطمه باز آی
▫️که بگیری انتقام سیلی را
#بحق_الزهرا_اللهم_عجل_لولیک_الفرج
ــــــــــــــــــــ•|🥀ـــــــــــــــــــــــــــ
◾️ #آجرك_الله_يا_بقية_الله ...
#ميخواهم_روضه_خوانتان_باشم
روضه این روزها را
بیا و شما بخوان!
از برای پدری که
تمام هستی اش را
به خاک سپرد...
مادرم رفت ولی دیدم من
پدرم خویش را به خاک سپرد ...
#اللهم_العن_أعداء_فاطمة_الزهرا_بعدد_فضائل_اميرالمؤمنين
💢اللّهُمَّ عَجِّل فَرجَ
مُنتَِقمِ الزَّهرٰاء سَلٰامُ اللهِ عَلَیهما...
#صلواتبرایتعجیلدرفرجقطبعالمامکان 🌿
▪️انتقام حضرت امام زمان ارواحنا فداه
از قاتلین حضرت زهرا سلام الله علیها▪️
‼️ای منتظران،
او میآید و به عهدش عمل میکند ...
▫️امام باقر علیه السلام فرمودند:
ثم يدخل المسجد فينقض الحائط حتى يضعه إلى الارض، ثم يخرج الازرق وزريق غضين طريين، يكلمهما فيجيبانه، فيرتاب عند ذلك المبطلون، فيقولون: يكلم الموتى ؟ ! فيقتل منهم خمسمائة مرتاب في جوف المسجد، ثم يحرقهما بالحطب الذي جمعاه ليحرقا به عليا وفاطمة والحسن والحسين (عليهم السلام)، وذلك الحطب عندنا نتوارثه.
▪️ امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف
وارد مسجد (النبی) میشود،
سپس دیوار قبر آن دو لعنت الله علیه را نابود کرده
و آن دو را از قبر خارج میکند
و پس از زنده کردن آن دو،
با آن دو صحبت کرده و آن دو نفر پاسخش میدهند
طوری که مردم شگفتزده میگویند مردهها سخن میگویند.
و آنها را با باقی ماندهی همان هیزمی که
برای سوزاندن علی و فاطمه و حسن و حسین علیهم السلام جمع کردند میسوزاند که این هیزم نزد ماست و از یکدیگر به ارث میبریم
تا برسد به دست قائم آل محمد عجل الله تعالی فرجه الشریف
📚 دلائل الامامة جلد ۱ صفحه ۴۵۵
▪️منتظـــرممنتقــممــادربرســه....
🏴 فریاد یا محمداه! حسنین(ع)
فریاد یا محمداه! حسنین(ع)
پس از آنكه فاطمه عليهاالسّلام رحلت كرد اسماء، گريبان خود را پاره كرد و خارج شد، آنگاه با حسنين عليهمالسّلام مصادف شد.
ايشان به وى فرمودند:
«مادر ما كجاست؟»
اسماء جوابى نداد. آنان وارد خانه شدند، ديدند مادر بزرگوارشان خوابيده است. امام حسين مادر خود را حركت داد ديد از دنيا رفته است.
آنگاه در حالى خارج شدند كه مىفرمودند:
«يا محمّداه! يا احمداه! امروز به علّت فوت مادرمان مصيبت تو براى ما تجديد شد.»
پس از اين جريان متوجه حضرت امير(ع) كه در مسجد بود شدند و آن حضرت را از رحلت مادرشان آگاه نمودند.
اميرالمؤمنين على عليهالسّلام بعد از شنيدن اين خبر دلخراش، غش كرد، آب به صورت آن حضرت پاشيدند تا به هوش آمد، آنگاه حسنين عليهمالسّلام را برداشت و داخل خانه حضرت زهرا عليهاالسّلام شد.
اسماء را ديد كه بالاى سر زهرا(س) نشسته گريه مىكند و مىگويد:
يتيمان حضرت محمّد(ص) چه كنند، بعد از فوت جدّ شما دل ما به فاطمه(س) خوش بود! بعد از فاطمه به چه كسى دل خوش كنيم! آنگاه حضرت على بن ابى طالب عليهالسّلام صورت مبارك فاطمه زهرا(س) را باز كرد رقعهاى نزد سر آن بانوى معظّمه يافت كه در آن نوشته بود:
«بسم اللَّه الرّحمن الرّحيم، اين وصيّتى است كه فاطمه دختر پيغمبر خدا صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم كرده است:
فاطمه شهادت مىدهد كه خدايى جز خداى يگانه وجود ندارد، حضرت محمّد بنده و پيامبر خدا مىباشد. بهشت بر حق و دوزخ بر حق است، قيامت خواهد آمد و شكّى در آن نخواهد بود، خداوند كليه افرادى را كه در قبرها مدفونند بر خواهد انگيخت.
يا على! من فاطمه دختر حضرت محمّد صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم مىباشم. خدا مرا در دنيا و آخرت براى تو تزويج نمود.»
«يا على! تو از ديگران براى (غسل و كفن) من مقدّم هستى، مرا حنوط كن، غسل بده، شبانه مرا دفن كن، شبانه بر بدنم نماز بگزار، شبانه به خاكم بسپار، احدى را از فوت من آگاه منماى، من تو را به خداوند مىسپارم و فرزندانم به درود تا روز قيامت!»
و چون شب فرا رسيد حضرت على عليهالسّلام پيكر مقدّس حضرت فاطمه را غسل داد و در ميان تابوت نهاد و به حضرت حسن(ع) فرمودند: «ابوذر را بياور!»
هنگامىكه ابوذر آمد بدن مبارک آن بانوى مظلومه را به محل نماز آوردند و بر آن نماز خواندند، آنگاه على عليهالسّلام دستهاى مبارك خود را به جانب آسمان بلند كرد و گفت:
«پروردگارا! اين جنازه دختر پيغمبر توست كه او را از دنياى ظلمانى به طرف نور بردى و نور وجودش وجب به وجب به وسعتى تامّ و تمام زمين را درنورديد و روشن و منوّر نمود.»
هنگامىكه تصميم گرفتند جنازه آن بانو را دفن كنند صدايى از يكى از بقعههاى بقيع شنيدند كه مىگفت:
«بيا به سوى من! به سوى من! زيرا تربت و خاك وى از من گرفته شده است.»
و چون نگاه كردند با قبرى حفر شده و آماده مواجه شدند. تابوت را به سوى آن قبر بردند و جنازه را در آن دفن نمودند. سپس حضرت امير(ع) بر فراز قبر نشست و فرمود: «اى قبر! من امانت خود را به تو مىسپارم، اين جنازه دختر رسول خداست.»
ناگاه ندايى شنيدند كه مىگفت:
«يا على! من از تو به وى مهربانترم. برگرد و مغموم و مهموم مباش!»
على عليهالسّلام بازگشت و قبر را مسدود و با زمين هم سطح نمود. آن قبر تا قيام قيامت معلوم نخواهد شد.
📚منبع
زندگانى حضرت زهرا عليهاالسلام، ترجمه بحارالانوار، علامه مجلسی، ص ۶۷۸
#حضرت_زهرا_س
#مصائب_حضرت_فاطمه_س
#مداحی_عالمانه
🏴 روز شهادت حضرت زهرا(س)
ام سلمه همسر ابو رافع میگوید: من در دوران بیماری حضرت صدیقه(س) پرستار آن حضرت بودم. در یکی از روزها به من فرمودند: «مادر! برای غسل من آبی بیاور.»
حضرت به بهترین وجه غسل کردند.
سپس فرمودند: «مادر! لباسهای جدید مرا بیاور.»
آنها را پوشیدند و به من امر کردند بسترشان را در وسط اتاق بگذارم. حضرت روی آن و رو به قبله خوابیدند و فرمودند: «من اکنون قبض روح میشوم هیچکس رو اندازم را بر ندارد.» (۱)
اسما بنت عمیس میگوید: وقتی فاطمه(س) وارد اطاق شد اندکی صبر کردم، سپس آن حضرت را صدا زدم.
پاسخی نفرمود. گفتم: ای دختر محمد مصطفی(ص)، ای دختر گرامیترین مادران! ای دختر بهترین کسیکه پا بر زمین نهاده! ای دختر کسیکه به مقام قرب «قاب قوسین اوادنی» رسید!
پاسخی نفرمود: داخل اطاق شدم و روپوش حضرت را برداشتم. دیدم فاطمه(س) در حالیکه شهید (۲)، شکیبا و مورد ظلم و ستم واقع شده بود از این دنیای پست رخت بر بسته است.
بین نماز مغرب و عشا (۳) قبض روح گردیده بود. به روی آن عزیز مظلوم افتادم او را میبوسیدم، میسوختم و میگفتم:
ای فاطمه جان! وقتی بر پدرت وارد شدی از جانب من هم سلام برسان.
در این لحظات جانگداز امامان بزرگوار حسن و حسین(ع) وارد خانه شده و متوجه فوت مادر عزیزشان شدند.
امام حسن(ع) روی مادر افتاد. او را میبوسید و میگفت: «مادر! پیش از آنکه روح از بدنم برود با من حرف بزن.»
امام حسین(ع) پای مادر را میبوسید و میگفت: «مادر! من پسرت حسین هستم. پیش از آنکه قلبم پاره شود و بمیرم با من حرف بزن.»
آقازادهها به مسجد رفتند و پدر بزرگوارشان را از شهادت مادرشان با خبر کردند.
امیرمؤمنان(ع) به منزل آمدند و فرمودند:
«ای دختر محمد(ص) من خود را به تو تسلی میدادم. بعد از تو دیگر آرامشی نخواهد بود.» و فرمود:
«خداوندا! من از دختر پیامبر(ص) راضی و خشنودم. خداوندا! او تنهاست. مونس او باش، هجرت نموده، او را دریاب. مظلوم و ستمدیده است یا احکم الحاکمین برایش داوری فرما.»(۴)
ام کلثوم با ردایی بیرون آمد و فریاد میزد: «ای پدر! یا رسول الله(ص)! به درستیکه امروز ما تو را از دست دادیم. فقدانی که پس از آن دیگر دیداری نیست.»
فریاد ناله و گریه بر دختر رسول خدا(ص) مدینه را فرا گرفت. مردم پشت در خانهی وحی جمع شدند و در انتظار بیرون آمدن جنازهی مطهر آن مظلومه بودند که ابوذر آمد و گفت: مردم! بروید. تشییع جنازهی دختر رسول خدا(ص) امشب انجام نمیشود(۵) و به تاخیر افتاده است.
به این ترتیب مردم متفرق شدند.
📚منبع
مقتل، مقرم، روز شهادت، ص ۲۵۷
(۱) مسند، احمد بن حنبل، ج ۶، ص ۴۶۱
(۲) اصول کافی، شیخ کلینی، ج ۱، ص ۳۸۲
مرآة العقول، علامه مجلسی، ج ۱، ص ۳۸۳
(۳) مصباح الانوار، عبدالله شبر
(۴) بحارالانوار، علامه مجلسی، ج ۱۷، ص ۲۷۱
#حضرت_زهرا_س
#مصائب_حضرت_فاطمه_س
#مداحی_عالمانه
▪️ ای مادرم! با من سخن بگو
اسماء بعداز اینکه متوجه شد فاطمه(س) از دنیا رفت، گريبانش را پاره كرد و سراسيمه از خانه بيرون آمد، حسن(ع) و حسين(ع) را در بيرون خانه ملاقات كرد. آنها گفتند: «مادر كجاست؟»
اسماء، سخنی نگفت، آنها به سوی خانه روانه شدند و ديدند كه مادرشان رو به قبله دراز كشيده، حسين(ع) مادرش را حركت داد، ناگهان دريافت كه مادرش از دنيا رفته است، به برادرش حسن(ع) رو كرد و گفت:
«خدا در مورد مادرم به تو اجر بدهد (آجَرَكَ اللَّهُ فِی الْوالِدَةِ).»
حسن(ع) خود را به روی مادر انداخت، گاهی او را میبوسيد و گاهی میگفت: «ای مادرم! با من سخن بگو، قبل از آنكه روح از بدنم بيرون رود.»
امام حسين(ع) پيش آمد و پاهای مادرش را میبوسيد، و می گفت: «مادرم! من پسرت حسين(ع) هستم، قبل از آنكه قلبم شكافته شود و بميرم، با من سخن بگو.»
اسماء به حسن و حسين(ع) گفت: برويد نزد پدرتان علی(ع)، و وفات مادرتان را به او خبر دهيد.
حسن و حسين(ع) از خانه بيرون آمدند، در حالیكه فرياد میزدند:
«يا مُحَمَّداه! يا اَحْمَداه! اَلْيَوْمُ جُدِّ دَلَنا مُوْتُكَ اِذْ ماتَتْ اُمُّنا.»
«آه! ای محمد! ای احمد(ص)! امروز مصيبت فقدان تو برای ما تجديد شد، چرا كه مادرمان از دنيا رفت.»
سپس حسن و حسين(ع) وارد مسجد شدند، علی(ع) در مسجد بود، آنها شهادت فاطمه(س) را به او خبر دادند، علی(ع) از اين خبر آنچنان دگرگون شد كه بیحال افتاد، آب به صورتش پاشيدند، وقتیكه حالش خوب شد با ندایی جانسوز فرمود:
«بِمَنِ الْعَزاء يا بِنْتَ مُحَمَّدٍ كُنْتُ بِكِ اَتَعَزِّيُ فَفِيمَ الْعَزء مِنْ بَعْدِكِ.»
«ای دختر محمّد(ص) به چه كسی خود را تسليت بدهم، تا زنده بودی مصيبتم را به تو تسليت میدادم، اكنون بعد از تو چگونه آرام گيرم؟»
📚منبع
بیت الاحزان، شیخ عباس قمی، ص۲۵۱
#حضرت_زهرا_س
#مصائب_حضرت_فاطمه_س
#مداحی_عالمانه