eitaa logo
تفسیر قرآن
505 دنبال‌کننده
4.8هزار عکس
2.3هزار ویدیو
235 فایل
🌹امیر المومنین ع: قرآن را بیاموزید که بهترین گفتار است و آن را نیک بفهمید که بهار دل هاست https://eitaa.com/joinchat/4224516132Ca6d640ffc0 برای عضویت کلیک کنید👆 ادمین تبادل، پست، نظرات و پیشنهادات: @fatemeh_koochakii ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌
مشاهده در ایتا
دانلود
‌رابطتَت رو با خدا درست کن، رابطتَت رو با بنده هاش درست میکنه! مگه نه که دلِ مردم دست خداست؟♥️ "حکمت۸۹" ╭━═━🍃❀🏴❀🍃━═━╮ @TafsirQuranKarim1 ╰━═━🍃❀🏴❀🍃━═━╯
فقط ڪـافٻہ صداۍ در💔 بُلنـد شِـــ ـہ ╭━═━🍃❀🏴❀🍃━═━╮ @TafsirQuranKarim1 ╰━═━🍃❀🏴❀🍃━═━╯
•[ ]• 🌹~تجهیز رزمندگان~🌹 میرفت بازار و از دوستانش که وضع مالی خوبی داشتند کمک میگرفت. میگفت: طبق آیات قرآن باید از همه لحاظ نیروهای رزمنده را تقویت کرد تا در عملیات ها موفق شوند. از وسایل تدارکات تا چفیه و موتور و ماشین تهیه میکرد و به جبهه ها می‌فرستاد. میدانست خدای خوبش فرموده: "برای مقابله با آنها [=دشمنان]، هر چه در توان دارید از نیرو و از اسبهای ورزیده آماده سازید، تا به وسیله آن، دشمن خدا و دشمن (شناخته شده) خویش را بترسانید!" [ انفال،60 ╭━═━🍃❀🏴❀🍃━═━╮ @TafsirQuranKarim1 ╰━═━🍃❀🏴❀🍃━═━╯
دعای«یا مَن تُحِلُّ بِهِ عُقَدُ المکارِه» 🌹✨دعای هفتم صحیفه سجادیه يَا مَنْ تُحَلُّ بِهِ عُقَدُ الْمَكَارِهِ، وَ يَا مَنْ يَفْثَأُ بِهِ حَدُّ الشَّدَائِدِ، وَ يَا مَنْ يُلْتَمَسُ مِنْهُ الْمَخْرَجُ إِلَى رَوْحِ الْفَرَجِ. ذَلَّتْ لِقُدْرَتِكَ الصِّعَابُ، وَ تَسَبَّبَتْ بِلُطْفِكَ الْأَسْبَابُ، وَ جَرَى بِقُدرَتِكَ الْقَضَاءُ، وَ مَضَتْ عَلَى إِرَادَتِكَ الْأَشْيَاءُ. فَهِيَ بِمَشِيَّتِكَ دُونَ قَوْلِكَ مُؤْتَمِرَةٌ، وَ بِإِرَادَتِكَ دُونَ نَهْيِكَ مُنْزَجِرَةٌ. أَنْتَ الْمَدْعُوُّ لِلْمُهِمَّاتِ، وَ أَنْتَ الْمَفْزَعُ فِي الْمُلِمَّاتِ، لا يَنْدَفِعُ مِنْهَا إِلَّا مَا دَفَعْتَ، وَ لَا يَنْكَشِفُ مِنْهَا إِلَّا مَا كَشَفْتَ وَ قَدْ نَزَلَ بِي يَا رَبِّ مَا قَدْ تَكَأَّدَنِي ثِقْلُهُ، وَ أَلَمَّ بِي مَا قَدْ بَهَظَنِي حَمْلُهُ. وَ بِقُدْرَتِكَ أَوْرَدْتَهُ عَلَيَّ وَ بِسُلْطَانِكَ وَجَّهْتَهُ إِلَيَّ. فَلَا مُصْدِرَ لِمَا أَوْرَدْتَ، وَ لَا صَارِفَ لِمَا وَجَّهْتَ، وَ لَا فَاتِحَ لِمَا أَغْلَقْتَ، وَ لَا مُغْلِقَ لِمَا فَتَحْتَ، وَ لَا مُيَسِّرَ لِمَا عَسَّرْتَ، وَ لَا نَاصِرَ لِمَنْ خَذَلْتَ. فَصَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ، وَ افْتَحْ لِي يَا رَبِّ بَابَ الْفَرَجِ بِطَوْلِكَ، وَ اكْسِرْ عَنِّي سُلْطَانَ الْهَمِّ بِحَوْلِكَ، وَ أَنِلْنِي حُسْنَ النَّظَرِ فِيمَا شَكَوْتُ، وَ أَذِقْنِي حَلَاوَةَ الصُّنْعِ فِيمَا سَأَلْتُ، وَ هَبْ لِي مِنْ لَدُنْكَ رَحْمَةً وَ فَرَجاً هَنِيئاً، وَ اجْعَلْ لِي مِنْ عِنْدِكَ مَخْرَجاً وَحِيّاً. وَ لَا تَشْغَلْنِي بِالِاهْتِمَامِ عَنْ تَعَاهُدِ فُرُوضِكَ، وَ اسْتِعْمَالِ سُنَّتِكَ.فَقَدْ ضِقْتُ لِمَا نَزَلَ بِي يَا رَبِّ ذَرْعاً، وَ امْتَلَأْتُ بِحَمْلِ مَا حَدَثَ عَلَيَّ هَمّاً، وَ أَنْتَ الْقَادِرُ عَلَى كَشْفِ مَا مُنِيتُ بِهِ، وَدَفْعِ مَا وَقَعْتُ فِيهِ، فَافْعَلْ بِي ذَلِكَ وَ إِنْ لَمْ أَسْتَوْجِبْهُ مِنْكَ، يَا ذَا الْعَرْشِ الْعَظِيمِ. ╭━═━🍃❀🏴❀🍃━═━╮ @TafsirQuranKarim1 ╰━═━🍃❀🏴❀🍃━═━╯
✨ امام صادق(ع): هنگامی که فرا رسد ملائکه ای به تعداد مورچگان[حاکی از کثرت آنهاست] از آسمان فرود می آیند و در دستانشان قلم هایی از طلا و کاغذهایی از نقره است و تا شب شنبه چیزی نمینویسند جز صلوات بر محمد و آل محمد. پس زیاد صلوات بفرست. ╭━═━🍃❀🏴❀🍃━═━╮ @TafsirQuranKarim1 ╰━═━🍃❀🏴❀🍃━═━╯
⃣7⃣ ✨ ثُمَّ قَسَتْ قُلُوبُكُمْ مِنْ بَعْدِ ذلِكَ فَهِيَ كَالْحِجارَةِ أَوْ أَشَدُّ قَسْوَةً وَ إِنَّ مِنَ الْحِجارَةِ لَما يَتَفَجَّرُ مِنْهُ الْأَنْهارُ وَ إِنَّ مِنْها لَما يَشَّقَّقُ فَيَخْرُجُ مِنْهُ الْماءُ وَ إِنَّ مِنْها لَما يَهْبِطُ مِنْ خَشْيَةِ اللَّهِ وَ مَا اللَّهُ بِغافِلٍ عَمَّا تَعْمَلُونَ‌✨ : 🍃🌸سپس دلهاى شما بعد از اين جريان سخت شد، همچون سنگ يا سخت‌تر! چرا كه از پاره‌اى سنگ‌ها، نهرها شكافته (وجارى) مى‌شود وپاره‌اى از آنها، شكاف برمى‌دارد و آب از آن تراوش مى‌كند، و بعضى از سنگ‌ها از خوف خدا (از فراز كوه) به زير مى‌افتد. (امّا دلهاى شما هيچ متأثّر نمى‌شود) و خداوند از اعمال شما غافل نيست. : آيات قبل، بسيارى از الطاف الهى درباره بنى‌اسرائيل، از قبيل: 🌱رهايى از شرّ فرعون، 🌱شكافته شدن دريا، 🌱قبول توبه آنان از گوساله‌پرستى، 🌱نزول بهترين غذاها، 🌱سايه‌بان قرار دادن ابرها و رهبرى معصوم را يادآور شد و در نهايت، 🌱ماجراى قتل نفس وچگونگى كشف‌قاتل با يك روش اعجازآميز را بازگو كرد. 🌷 خداوند در اين آيه مى‌فرمايد: به جهت بى‌توجّهى شما به اين همه نشانه و آيه كه از روى لجاجت وكينه بود، دلهاى شما را فراگرفت و سنگدل شديد و اى‌بسا كه دلهايتان از سنگ نيز سخت‌تر شد. 🌈، مراحل مختلفى دارند: 🔶الف: خرد مى‌شوند، از آنها نهرها جارى شده وانسان‌ها را سيراب مى‌كنند. «يَتَفَجَّرُ مِنْهُ الْأَنْهارُ» 🔶ب: انفجار ندارند، ولى حدّاقل خود و اطراف خود را تر مى‌كنند. «فَيَخْرُجُ مِنْهُ الْماءُ» 🔶ج: از خشيت الهى، سقوط و سجود دارند. «يَهْبِطُ مِنْ خَشْيَةِ اللَّهِ» : ✅1- و ، مرض روحى سختى است كه به جهت لجاجت‌هاى پى‌درپى، براى انسان پيدا مى‌شود. «ثُمَّ قَسَتْ قُلُوبُكُمْ مِنْ بَعْدِ ذلِكَ» ✅2- مشاهده‌ى آيات و الطاف الهى، در افراد لجوج به جاى تقويت ايمان، موجب قساوت قلب مى‌گردد. «قَسَتْ قُلُوبُكُمْ مِنْ بَعْدِ ذلِكَ» ✅3- كارى نكنيم كه نسل ما، شرمنده رفتار ما شود. نياكان سنگدل شدند، ولى خداوند به نسل آنان مى‌گويد: «قَسَتْ قُلُوبُكُمْ» ✅4- ، به تنهايى نورانيّت نمى‌آورد. بعد از ديدن آن همه معجزه، باز سنگدل شدند. «قَسَتْ قُلُوبُكُمْ مِنْ بَعْدِ ذلِكَ» ✅5- ، مراحلى دارد. «كَالْحِجارَةِ أَوْ أَشَدُّ قَسْوَةً» ✅6- با ساده‌ترين تشبيه، عميق‌ترين معارف را مى‌توان بيان كرد. «كَالْحِجارَةِ» ✅7- انتقادات بايد مستند باشد. قرآن كه مى‌فرمايد: دلهاى بعضى از سنگ سفت‌تر است، دليل آن را كه جارى شدن آب از كنار سنگ است، بيان مى‌دارد. 🌺همچنان كه قرآن، براى مايه‌ى شفا ورحمت و براى ، موجب زيان و خسارت است. باران كه در لطافت طبعش، خلاف نيست‌ در باغ، لاله رويد و در شوره‌زار، خَس‌ تفسیرمِنَ الْحِجارَةِ لَما يَتَفَجَّرُ ...» ✅8- ، مرحله‌اى از شعور را دارا هستند. زيرا خوف و خشيت دارند. ✨«وَ إِنَّ مِنْها لَما يَهْبِطُ مِنْ خَشْيَةِ اللَّهِ» ✨ ✅9- داروى قساوت، توجّه به علم خداوند است. ✨ «كَالْحِجارَةِ ... وَ مَا اللَّهُ بِغافِلٍ»✨ ✅10- ، در رفتار ما مؤثّر است. ✨ «قَسَتْ قُلُوبُكُمْ ... عَمَّا تَعْمَلُونَ»✨ ✅11- خداوند به همه‌ى كارهاى ما آگاه است. ✨ «وَ مَا اللَّهُ بِغافِلٍ عَمَّا تَعْمَلُونَ»✨ ╭━═━🍃❀🏴❀🍃━═━╮ @TafsirQuranKarim1 ╰━═━🍃❀🏴❀🍃━═━╯
داستان دختر شینا قسمت شهدا رو یاد کنیم حتی بایک صلوات با ما همراه باشید🍃🍃🥀🥀 ╭━═━🍃❀🏴❀🍃━═━╮ @TafsirQuranKarim1 ╰━═━🍃❀🏴❀🍃━═━╯
♥️❃↫✨« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »✨↬❃♥️ 📔 قسمت 0⃣8⃣ سمیه و زهرا و مهدی سرگرم بازی شده بودند. انگار خیالشان راحت شده بود بابایشان دیگر نمی رود. صمد، طوری که بچه ها نفهمند، به بهانه بردن چهارپایه به زیر راه پله، خداحافظی کرد و رفت. اصلاً با دیدن عکس هزار تا فکر بد و ناجور به سرم می زد. پیت را دوباره برداشتم ببرم توی اتاق که یک دفعه پایم لیز خورد و افتادم زمین. از درد به خودم می پیچیدم. پایم مانده بود زیر پیت نفت. هر طور بود پیت را از روی پایم برداشتم. درد مثل سوزن به مغز استخوانم فرومی رفت. بچه ها به شیشه می زدند. نمی توانستم بلند شوم. همان طور توی حیاط روی برف ها نشسته بودم و از درد بی اختیار، به پهنای صورتم اشک می ریختم. ناخن شست پایم سیاه شده بود. دلم ضعف می رفت. بچه ها که مرا با آن حال و روز دیدند، از ترس گریه می کردند. همان وقت دوباره چشمم افتاد به عکس. نمی خواستم پیش بچه ها گریه کنم. با دندان محکم لبم را گاز می گرفتم تا بغضم نترکد؛ اما توی دلم فریاد می زدم: «صمد! صمد جان! پس تو کی می خواهی به داد زن و بچه هایت برسی. پس تو کی می خواهی مال ما باشی؟!» هنوز پیشانی ام از داغی بوسه اش گرم بود. به هر زحمتی بود، بلند شدم و آمدم توی اتاق. بچه ها گریه می کردند. هیچ طوری نمی توانستم ساکتشان کنم. از طرفی دلم برایشان می سوخت. به سختی بلند شدم. عکس را از روی طاقچه پایین آوردم. گفتم: «بیایید بابایی! ببینید بابایی دارد می خندد. بچه ها ساکت شدند. آمدند کنار عکس نشستند. مهدی عکس صمد را بوسید. سمیه هم آمد جلو و به مهدی نگاه کرد و مثل او عکس را بوسید. زهرا قاب عکس را ناز می کرد و با شیرین زبانی بابا بابا می گفت. به من نگاه می کرد و غش غش می خندید. جای دست و دهان بچه ها روی قاب عکس لکه می انداخت. با دست، شستم را گرفته بودم و محکم فشار می دادم. به سمیه گفتم: «برای مامان یک لیوان آب بیاور.» آب را خوردم و همان جا کنار بچه ها دراز کشیدم؛ اما باید بلند می شدم. بچه ها ناهار می خواستند. باید کهنه های زهرا را می شستم. سفره صبحانه را جمع می کردم. نزدیک ظهر بود. باید می رفتم خدیجه و معصومه را از مدرسه می آوردم. چند تا نارنگی توی ظرفی گذاشتم. همین که بچه ها سرگرم پوست کندن نارنگی ها شدند، پنهان از چشم آن ها بلند شدم. چادر سرکردم و لنگ لنگان رفتم دنبال خدیجه و معصومه. اسفندماه بود. صمد که رفته بود، دو سه روزه برگردد؛ بعد از گذشت بیست روز هنوز برنگشته بود. از طرفی پدرشوهرم هم نیامده بود. عصر دلگیری بود. بچه ها داشتند برنامه کودک نگاه می کردند. بیرون هوا کمی گرم شده بود. برف ها کم کم داشت آب می شد. خیلی ها در تدارک خانه تکانی عید بودند، اما هر کاری می کردم، دست و دلم به کار نمی رفت.با خودم می گفتم: «همین امروز و فردا صمد می آید. او که بیاید، حوصله ام سر جایش می آید. آن وقت دوتایی خانه تکانی می کنیم و می رویم برای بچه ها رخت و لباس عید می خریم.» یاد دامنی افتادم که دیروز با برادرم خریدم. باز دلم شور افتاد. چرا این کار را کردم. چرا سر سال تازه، دامن مشکی خریدم. بیچاره برادرم دیروز صبح آمد، من و بچه ها را ببرد بازار و لباس عید برایمان بخرد. قبول نکردم. گفتم: «صمد خودش می آید و برای بچه ها خرید می کند.» خیلی اصرار کرد. دست آخر گفت: «پس اقلاً خودت بیا برویم یک چیزی بردار. ناسلامتی من برادر بزرگ ترت هستم.» هنوز هم توی روستا رسم است، نزدیک عید برادرها برای خواهرهایشان عیدی می خرند. نخواستم دلش را بشکنم؛ اما نمی دانم چطور شد از بین آن همه لباس رنگارنگ و قشنگ یک دامن مشکی برداشتم. انگار برادرم هم خوشش نیامد گفت: «خواهر جان! میل خودت است؛ اما پیراهنی، بلوزی، چیز دیگری بردار، یک رنگ شاد.» گفتم: «نه، همین خوب است.» همین که به خانه آمدم، پشیمان شدم و فکر کردم کاش به حرفش گوش داده بودم و سر سال تازه، دامن مشکی نمی خریدم. دوباره به خودم دلداری دادم و گفتم عیب ندارد. صمد که آمد با هم می رویم عوضش می کنیم. به جایش یک دامن یا پیراهن خوش آب و رنگ می خرم.بچه ها داشتند تلویزیون نگاه می کردند. خدیجه مشغول خواندن درس هایش بود، گفت: «مامان! راستی ظهر که رفته بودی نان بخری، عمو شمس الله آمد. آلبوممان را از توی کمد برداشت. یکی از عکس های بابا را با خودش برد.» ناراحت شدم. پرسیدم: «چرا زودتر نگفتی؟!...» خدیجه سرش را پایین انداخت و گفت: «یادم رفت.» اوقاتم تلخ شد. یعنی چرا آقا شمس الله آمده بود خانه ما و بدون اینکه به من بگوید، رفته بود سراغ کمد و عکس صمد را برداشته بود. توی این فکرها بودم که صدای در آمد. بچه ها با شادی بلند شدند و دویدند طرف در. مهدی با خوشحالی فریاد زد: «بابا!. . بابا آمد...» ادامه دارد....✍🏻 ╭━═━🍃❀🏴❀🍃━═━╮ @TafsirQuranKarim1 ╰━═━🍃❀🏴❀🍃━═━╯
1610235306375.mp3
8.96M
مداحی زیبای دنیا زهرا... ╭━═━🍃❀🏴❀🍃━═━╮ @TafsirQuranKarim1 ╰━═━🍃❀🏴❀🍃━═━╯
هلالی فاطمیه 98.mp3
5.68M
مداحی زیبای سلام عصمت الله کبری.... ╭━═━🍃❀🏴❀🍃━═━╮ @TafsirQuranKarim1 ╰━═━🍃❀🏴❀🍃━═━╯
╭━═━🍃❀🏴❀🍃━═━╮ @TafsirQuranKarim1 ╰━═━🍃❀🏴❀🍃━═━╯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
نماهنگ جدید مظلوم عالم علی ╭━═━🍃❀🏴❀🍃━═━╮ @TafsirQuranKarim1 ╰━═━🍃❀🏴❀🍃━═━╯