. 👇کانال عمومی👇
(تقویم همسران)
✴️ پنجشنبه 👈 28 اسفند 1399
👈 4 شعبان 1442 👈 18 مارس 2021
🕋 مناسب های دینی و اسلامی .
🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺
❤️میلاد سپهسالار ابا عبدالله علیه السلام حضرت اباالفضل علیه السلام " 24 هجری قمری".
🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺
🎇 امور دینی و اسلامی .
❇️روز مبارک و محمودی است برای :
✅ خواستگاری و عقد و عروسی .
✅ خرید وسیله سواری .
✅ امور کشاورزی و زراعی .
✅ صید و شکار و دام گذاری.
✅ صلح و آشتی دادن بین افراد .
✅ و تجارت و معامله خوب است .
🤒 مریض امروز زود خوب می شود.
👶 مناسب زایمان و نوزادش صالح و دوست داشتنی خواهد شد . ان شاء الله
🚘 مسافرت : خوف حادثه دارد و در صورت ضرورت همراه صدقه باشد .
🔭احکام نجوم .
🌗 این روز از نظر نجومی روز مناسبی برای امور زیر است .
✳️ نامه نگاری به دوستان.
✳️ درختکاری .
✳️ رفتن به تفریحات سالم.
✳️ دیدار دوستان و آشنایان.
✳️و خرید جواهرات نیک است.
👩❤️👩 انعقاد نطفه و مباشرت
مباشرت امروز :فرزند هنگام زوال ظهر عاقل ، سیاستمدار ، آقا و بزرگوار است و هیچ گونه انحراف و نادرستی در چنین فرزندی نخواهد بود تا پیر گردد.ان شاءالله
💑 امشب: امشب (شبِ جمعه) ، فرزندش سخنوری توانا با بیانی زیبا و فصیح خواهد بود .ان شاء الله
💇♂💇 اصلاح سر و صورت :
طبق روایات، #اصلاح_مو (سر و صورت)
در این روز ماه قمری ، باعث غم و اندوه است .
💉💉حجامت فصد خون دادن .
#خون_دادن یا #حجامت و فصد باعث درد سر می شود .
😴 تعبیر خواب امشب :
اگر شب جمعه خواب ببیند تعبیرش از ایه ی 5 سوره مبارکه " مائده " است.
الیوم احل لکم الطیبات...
و مفهوم آن این است که منفعتی به خواب بیننده برسد و یا به شکل دیگری خوشحال شود.ان شاءالله و شما مطلب خود را در این مضامین قیاس کنید .
@reyhaneyekhelghat
@taghvimehamsaran
💅 ناخن گرفتن:
🔵 پنجشنبه برای #گرفتن_ناخن، روز خیلی خوبیست و موجب رفع درد چشم، صحت جسم و شفای درد است.
👕👚 دوخت و دوز:
پنجشنبه برای بریدن و دوختن #لباس_نو روز خوبیست و باعث میشود ، شخص، عالم و اهل دانش و علم گردد.
✴️️ وقت استخاره :
در روز پنجشنبه از طلوع فجر تا طلوع آفتاب و بعد از ساعت ۱۲ ظهر تا عشاء آخر ( وقت خوابیدن)
❇️️ ذکر روز پنجشنبه نیز: لا اله الا الله الملک الحق المبین
✳️️ ذکر بعد از نماز صبح ۳۰۸ مرتبه #یارزاق موجب رزق فراوان میگردد .
💠 ️روز پنجشنبه طبق روایات متعلق است به #امام_حسن_عسکری_علیه_السلام . سفارش شده تا اعمال نیک و خیر خود را در این روز به ایشان هدیه کنیم تا ثواب دوچندان نصیبمان گردد.
🌸 زندگیتون مهدوی 🌸
📚 منابع مطالب ما:
📔تقویم همسران
نوشته ی حبیب الله تقیان
انتشارات حسنین علیهما السلام
قم
پاساژ قدس زیر زمین پلاک 24
تلفن:
09032516300
025 377 47 297
0912 353 2816
📛📛📛
(🌱✺)❛
❛
طوفان، هر قدر سھمگین تر باشد..
رنگین کمانش،درخشان تر اسٺ!🧡
The stronger the storm,
the brighter its rainbow!
#روزعیدخوبےروتجربہکنید😌🍓
#انگیزشی ↲➹🌿
@reyhaneyekhelghat
سعی کنید سکوتِ شمآ بیشتر از حرف زدن باشد..
هر حرفی را که میخواهید بزنید فکر کنید که آیا ضروری هست یا نه..!؟
هیچوقت بدونِ دلیل حرف نزنید!
#شهیدمحمدهادیذوالفقاری
@reyhaneyekhelghat
🙏..امیرالمومنین علیه السلام فرمود:
👌من به شما #هفت_سین یاد می دهم که هرکس در آغاز برج حمل(فروردین) آنها را با گلاب و زعفران بنویسد و خود و خانواده اش از آن بخورد، من ضامنم تا آخر سال با سلامت و تندرستی زندگی کنند:
۱👈 ⇦سلامُ علی آلِ یاسین
۲ 👈⇦سلامٌ علی اِبراهیم
۳ 👈⇦سلامُ عـَلی موُسی و هارون
٤ 👈⇦سلامُ هیَ حتّی مَطلَعِ الفـَجر
۵ 👈⇦سلامٌ علی نوح ٍ فی العالمین
٦ 👈⇦سلامٌ عـَلیکُم طِبتُم فادخـُلوُها خالدین
۷ 👈⇦سلامٌ قولاً مِن رَب الِّرحیم
همان هفت آیه قرانی است که با سین شروع می شود.
📗..مرحوم حضرت آیت الله سید عباس کاشانی ره میفرمودند:
🛎👈..هرکس نتواند بنویسد بخواند که همان اثر را دارد.
📗..امید است سال جدید و هرلحظه ما مزین ومنور با آیات قرانی باشد.
📝«المخازن ؛صفحه ۳۲۶»
📝«کنزالعوالم ؛صفحه ۳۲»
📝«مجمع الکنوز ؛صفحه ۱۵۴»
ریحانهیخلقت 👉🌼
تفسیر نور (تفسیر قرآن)🌱💚
✍️ #دمشق_شهرِ_عشق #قسمت_سی_و_دوم 💠 باور نمیکردم ابوالفضل مرا دوباره به این جوان #سُنی سوری سپرده
✍️ #دمشق_شهرِ_عشق
#قسمت_سی_و_سوم
💠 طاقت از دست دادن برادرم را نداشتم که با #اشکهایم به مصطفی التماس میکردم :«تورو خدا پیداش کنید!»
بیقراریهایم #صبرش را تمام کرده و تماسهایش به جایی نمیرسید که به سمت در رفت و من دنبالش دویدم :«کجا میرید؟»
💠 دستش به طرف دستگیره رفت و با لحنی گرفته حال خرابش را نشانم داد :«اینجا موندنم فایده نداره.» #مادرش مات رفتنش مانده و من دو بار قامت غرق خونش را دیده بودم و دیگر نمیخواستم پیکر پَرپَرش را ببینم که قلبم به تپش افتاد.
دل مادرش بزرگتر از آن بود که مانع رفتنش شود، اشکش را با چند بار پلک زدن مهار کرد و دل کوچک من بال بال میزد :«اگه رسیدن اینجا ما چیکار کنیم؟»
💠 از صدایم تنهایی میبارید و خبر #زینبیه رگ غیرتش را بریده بود که از من هم دل برید :«من #سُنیام، اما یه عمر همسایه سیده زینب بودم، نمیتونم اینجا بشینم تا #حرم بیفته دست اون کافرا!»
در را گشود و دلش پیش اشکهایم جا مانده بود که دوباره به سمتم چرخید و نشد حرف دلش را بزند. نگاهش از کنار صورتم تا چشمان صبور مادرش رفت و با همان نگاه نگران سفارش این دختر #شیعه را کرد :«مامان هر اتفاقی افتاد نذارید کسی بفهمه شیعهاس یا #ایرانیه!» و میترسید این اشکها پای رفتنش را بلرزاند که دیگر نگاهم نکرد و از خانه خارج شد.
💠 او رفت و دل مادرش متلاشی شده بود که پشت سرش به گریه افتاد و من میترسیدم دیگر نه ابوالفضل نه او را ببینم که از همین فاصله دخیل ضریح #حضرت_زینب (علیهاالسلام) شدم.
تلوزیون #سوریه فقط از نبرد حمص و حلب میگفت، ولی از #دمشق و زینبیه حرفی نمیزد و از همین سکوت مطلق حس میکردم پایتخت سوریه از آتش ارتش آزاد گُر گرفته که از ترس سقوط داریا تب کردم.
💠 اگر پای #تروریستها به داریا میرسید، من با این زن سالخورده در این تنهایی چه میکردم و انگار قسمت نبود این ترس تمام شود که صدای تیراندازی هم به تنهاییمان اضافه شد.
باورمان نمیشد به این سرعت به #داریا رسیده باشند و مادرش میدانست این خانه با تمام خانههای شهر تفاوت دارد که در و پنجرهها را از داخل قفل کرد.
💠 در این خانه دختری شیعه پنهان شده و امانت پسرش بودم که مرتب دور سرم #آیت_الکرسی میخواند و یک نفس نجوا میکرد :«فَاللَّهُ خَيْرٌ حَافِظًا وَهُوَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِين.» و من هنوز نمیدانستم از ترس چه تهدیدی ابوالفضل حاضر نشد تنها راهی ایرانم کند که دوباره در این خانه پنهانم کرد.
حالا نه ابوالفضل بود و نه مصطفی که از ترس اسارت به دست تروریستهای #ارتش_آزاد جانم به لبم رسیده و با اشکم به دامن همه ائمه (علیهمالسلام) چنگ میزدم تا معجزهای شود که درِ خانه به رویمان گشوده شد.
💠 مصطفی برگشته بود، با صورتی که دیگر آرامشی برایش نمانده و چشمانی که از غصه به خون نشسته بود.
خیره به من و مادرش از دری که به روی خودمان قفل کرده بودیم، حس کرد تا چه اندازه #وحشت کردیم که نگاهش در هم شکست و من نفهمیدم خبری ندارد که با پرسش بیپاسخم آتشش زدم :«پیداش کردید؟»
همچنان صدای تیراندازی شنیده میشد و او جوابی برای اینهمه چشم انتظاریام نداشت که با شرمندگی همین تیرها را بهانه کرد :«خروجی شهر درگیری شده بود، برا همین برگشتم.»
💠 این بیخبری دیگر داشت جانم را میگرفت و #امانت ابوالفضل پای رفتنش را سُست کرده بود که لحنش هم مثل نگاهش به زیر افتاد :«اگه براتون اتفاقی میافتاد نمیتونستم جواب برادرتون رو بدم!»
مادرش با دلواپسی پرسید :«وارد داریا شدن؟» پایش پیش نمیرفت جلوتر بیاید و دلش پیش #زینبیه مانده بود که همانجا روی زمین نشست و یک کلمه پاسخ داد :«نه هنوز!»
💠 و حکایت به همینجا ختم نمیشد که با ناامیدی به قفل در نگاه کرد و صدایش را به سختی شنیدم :«خونه #شیعههای اطراف دمشق رو آتیش میزنن تا مجبور شن فرار کنن!»
سپس سرش به سمتم چرخید و دیدم قلب نگاهش برایم به تپش افتاده که خودم دست دلش را گرفتم :«نمیذارم کسی بفهمه من شیعهام!» و او حرف دیگری روی دلش سنگینی میکرد و همین حرف حالش را زیر و رو کرده بود که کلماتش به هم پیچید :«شما ژنرال #سلیمانی رو میشناسید؟»
💠 نام او را چند بار از ابوالفضل شنیده و میدانستم برای آموزش نیروهای سوری به دمشق آمده که تنها نگاهش کردم و او خبر تلخش را خلاصه کرد :«میگن تو انفجار دمشق #شهید شده!»
قلبم طوری به قفسه سینه کوبیده شد که دلم از حال رفت. میدانستم از فرماندهان #سپاه است و میترسیدم شهادتش کار نیروهای ایرانی را یکسره کند که به نفسنفس افتادم :«بقیه ایرانیها چی؟» و خبر مصطفی فقط همین بود که با ناامیدی سری تکان داد و ساکت شد...
#ادامه_دارد
✍️نویسنده: #فاطمه_ولی_نژاد
✍️ https://eitaa.com/joinchat/4219797527C75859c9b98
عیدکم مبروک🥳😍😍😍
چند تا استوری قشنگ برای شب ولادت آقامون، پسر اربابمون...😍🌈
#مبارکمونباشه
#التماسدعایفرج
@reyhaneyekhelghat