eitaa logo
- طَلبه‌نِوشـت -
58 دنبال‌کننده
3.7هزار عکس
3.4هزار ویدیو
22 فایل
بسم رب چفیه های خونین💔... طلبه‌ای که مینویسد برای هر آنکس که طالب عشق الله است...!" مینویسیم به عشق مادرمان فاطمه و به عشق پدرمان علی🙃❤..! بیچاره حسنیم و بیقرار حسین...:) بگوشیم😁!"👇🏻 https://harfeto.timefriend.net/16806916324656
مشاهده در ایتا
دانلود
طشتی در مدینه و طشتی در شام! یک طشت در مدینه بود و یک طشت در شام بلا . یک جگر پاره در مدینه بود و یک جگر پاره در کربلا . اهل دل میگفت : اگر پاره های جگر درون طشت را نگاه کنید میبینید روی تکه تکه ی جگرها تصویر یک دست نقش بسته است ؛ چون امام حسن (ع) روزی با مادرش از کوچه های مدینه عبور میکرد . آن نامرد راه را بر آنان بست و با آن دستهای سنگین چنان سیلی به صورت …. 😭😭😭😭 سیلی و چادر خاکی شده و ضرب غلاف با که گویم که من اینهمه قاتل دارم پاره های دل من شاهد این است که من آنقدر زخم و جراحات به این دل دارم طعنه و زخم زبانها همگی از طرفی دشمنی هم زیر یک سقف به منزل دارم 😭😭😭
وصال شیرازی شعرهای زیادی دارند، در باب آقا اباعبدالله در عالم رویا صدیقه طاهره را دید، بی بی فرمود: همش برا حسین (علیه السّلام) شعر  گفتی چرا برای حسنِ غریب من شعر نمی گی😭😭😭 وصال این چند خط را گفت: از تاب رفت و طشت طلب کرد و ناله کرد               آن طشت را ز خون جگر پر ز لاله کرد خونی که خورد در همه عمر از گلو بریخت         دل را تهی ز خون دل چند ساله کرد 😭😭
 تقصیر تو نبود که مادر پرش شکست تقصیر تو نبود اگر زیورش شکست 😭😭😭 تقصیر تو نبود دل اطهرش شکست تقصیر تو نبود زدند و سرش شکست 😭😭 گیرم که دست تو سپر مادرت نشد تقصیر تو نبود ، قدیاورت نشد 😭😭 بیرون بریز این جگر پاره پاره را بیرون بریز غصۀ آن گوشواره را 😭😭😭 زینب رسیده بگو راهِ چاره را خونآبه های لبِ پرشراره را با مقنعه دهانِ تو را پاک می کند این خاک گیسوان تو را پاک میکند😭😭😭
امام حسن میگه مادرم داشت حرف میزد… بی حیا بی هوا… با امام حسن بگید… وای مادرم مادرم مادرم… وای مادرم مادرم مادرم 😭😭😭
اومد به خواب عبدالزهرای کعبی. میخوام روضه امام حسن بخونم اما روضه امام حسن زهر نیست، جگر پاره نیست. گفت عبدالزهرا! چرا روضه منو نمیخونی؟! عرض کرد آقا جان. من کارم روضه خوندنه. مکرر روضه شما رو خوندم. 😢 حضرت فرمود نه عبدالزهرا. هنوز روضه منو نخوندی…😥 عرض کرد آقاجان. مگه زهر ندادن!؟ مگه جگر پاره نشد؟! مگه زینب تشت نیاورد؟!😪 مگه تیکه های جگر توی تشت نریخت؟! 😭😭 مگه زینب نبود هی به صورتش می زد به حسین می گفت داداشم داره از دستم میره؟! 😭😭 مگه اینا نیست روضه های شما؟!فرمود نه! روضه من اینا نیست! ؟😓 غروب بود و یک کوچه تنگ و باریک غروب بود و من بودم و مادر من مادرم گفت حسن جان پاشو آماده شو مادر… دیگه میخوام برم فدکمو بگیرم. 🖤 حسن جان به بابات که نمیتونم بگم همراهم بیاد ولی باید یه مرد همرام باشه.😭😭 نمیدونی چه قندی تو دلم آب کردم. 💔😭 مادرم به جای مرد می خواست منو ببره. گفت حسن جان تو بیا مواظب من باش… 😭😭 مگه میره از یاد، که اون پست نامرد چه جوری گرفت، توی کوچه راهمونو😭😭
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
- طَلبه‌نِوشـت -
💔ماجرای کوچه چیه؟
- طَلبه‌نِوشـت -
خیلی با دقت گوش کنید و انتشارش بدید رفقا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
از همان روز ازل مستِ مرامِ حسنم عاشقِ گوش به فرمانِ کلامِ حسنم تا ابد نوکر پابست و غلامِ حسنم من حسینی شده‌ی دستِ امامِ حسنم..💔