eitaa logo
۞ تلنگری برای زندگی ۞
24.7هزار دنبال‌کننده
9.9هزار عکس
5.3هزار ویدیو
5 فایل
﷽ اینجا داستان زندگی شما گذاشته میشه تا تلنگری بشه به زندگیمون🥰❤️ @kosar_98_z👌ادمین محترم اگه ازین تلنگرا براتون پیش اومده برامون بفرستید! کانال تبلیغاتی ما 👇 https://eitaa.com/tablighatkosar 🌹تمامی داستانا براساس واقعیت می‌باشد🪴
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌸 همنشینی زیبا در قبر 🌸 🔸در بیشتر موارد وقتی صحبت از قبر و قیامت می‌شود، صحبت از عذاب و رنج و درد است. 😣 ✳️ و اما اینبار بشنوید از خوبی و خوشی هایی که در قبر و قیامت همراه مومن هستند و باعث آرامش او در بحران های دردناک می‌شوند 👌 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ╔═•══❖•ೋ° @Talangoory ╚═•═◇💐⃟‌َ۪ٜ۪ٜ۪ٜ۪ٜؔٛٚؔ♥️•ೋ•ೋ°
اهل بهشت 4 صفت دارند: 🌺 صورت خندان وبشاش 🌺 زبان فصیح 🌺 قلب مهربان 🌺 دست بخشنده (( ان شا الله خدا این 4 صفت را به ما عنایت فرماید.)) ╔═•══❖•ೋ° @Talangoory ╚═•═◇💐⃟‌َ۪ٜ۪ٜ۪ٜ۪ٜؔٛٚؔ♥️•ೋ•ೋ°
8.26M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
❇️هیچ کاری در تربیت فرزند بالاتر از روضه های خانگی نیست .... 👤 حجت‌الاسلام پناهیان ╔═•══❖•ೋ° @Talangoory ╚═•═◇💐⃟‌َ۪ٜ۪ٜ۪ٜ۪ٜؔٛٚؔ♥️•ೋ•ೋ°
۞ تلنگری برای زندگی ۞
#پروانه 🌺🌿 مادرم گفت : والا نمیدونم چی بگم دختر باز فکراتو بكن البته ایرج قراره امروز بره برای تح
🌺🌿 خانداداش ادامه داد : واقعیتش همسایه ها حرفهای خوبی نزدن راجع به پسره از مادره همه خوبی گفتن، ولی پسره نه!! میگفتن اهل دعوا و این چیزاست الان به خانم جون گفتم زنگ بزنه کلا قرار و کنسل کنه و بگه جوابمون منفیه، به نظر من سهراب پسر خوبیه حالا باز خودت باید تصمیم بگیری ولی این پسره رحمت و کلا فراموش کن!! خشکم زده بود انگار لال شده بودم نمیتونستم حرفی بزنم😳😓 حتی نمیتونستم پلک بزنم ، خان داداشم دستشو جلوی صورتم تكون داد و گفت با توام پروانه کجایی؟؟! با صدایی که به زور شنیده میشد گفتم بله شنیدم! از جاش بلند شد و گفت خب دیگه من برم خونه، خانوم جون هم زود گفت : بمون مادر برای شام _نه دیگه برم کار دارم حسابی شوکه شده بودم انقد که حتی نتونستم یه کلمه حرف بزنم حالا چیکار باید میکردم من نمیتونستم از رحمت بگذرم من عاشقش بودم نمیتونستم فراموشش کنم ولی مگه میشد این حرفها رو به کسی زد بغض گلومو گرفته بود🥺😢 احساس خفگی میکردم حتى لب به غذا هم نزدم تا صبح تو اتاقم بیدار بودم و بی صدا اشک میریختم😭 وقتی خان داداشم بگه نه یعنی دیگه نه نمیدونستم باید چیکار کنم اصلا چطوری به رحمت بگم، ☹️ تا خود صبح چشم رو هم نزاشتم پاشدم حاضر شدم امروز کلاس خیاطی داشتم و مثل همیشه رحمت رو میدیدم! از خونه بیرون زدم خیلی بی حوصله بودم انقد بی حوصله بودم که حتی نرفتم سراغ فتانه ، وقتی رسیدم رحمت اونجا بود. با دیدنم لبخندی زد و جلو اومد. _سلااااام عروس خانم صبح بخیر🥰 لبخند بی جونی زدم و گفتم سلام صبح توام بخير.! ╔═•══❖•ೋ° @Talangoory ╚═•═◇💐⃟‌َ۪ٜ۪ٜ۪ٜ۪ٜؔٛٚؔ♥️•ೋ•ೋ°
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
ســـــــ😊ـــــــلام، در این عصر زیبای بهاری 🌷 براتون ... شیرین‌ترین لحظه ها، قشنگ‌ترین لبخند ها، زیباترین سرنوشت‌ها، بــهتریــن عــاقـبتـهـا، حــلالتـریـن روزیهــا،🌷 و عصری سرشار از شادی و آرامش را از خدای مهربان خواستارم 🙏 ─┅─═इई 🌸🌼🌸ईइ═─┅─
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
در خود بطلب هر آنچه خواهی که تویی ╔═•══❖•ೋ° @Talangoory ╚═•═◇💐⃟‌َ۪ٜ۪ٜ۪ٜ۪ٜؔٛٚؔ♥️•ೋ•ೋ°
✅عاقبت به خیری! 🔸حاج آقا قرائتی :روزی در حرم امام رضا (ع) به صورت اتفاقی در سه جای مختلف حرم سه عالم بزرگ شهر مشهد مرحوم آیه الله میرزا جواد آقای تهرانی و مرحوم آیه الله مروارید و مرحوم آیه الله میرزا علی آقای فلسفی را دیدم از هر سه بدون اینکه از یکدیگر اطلاع داشته باشند یک سوال را پرسیدم. اگر یک دعای مستجاب داشته باشید از خدا چه می خواهید؟ هر سه پاسخ دادند: عاقبت به خیری! قَالَ رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ : لاَ يَزَالُ اَلْمُؤْمِنُ خَائِفاً مِنْ سُوءِ اَلْعَاقِبَةِ لاَ يَتَيَقَّنُ اَلْوُصُولَ إِلَى رِضْوَانِ اَللَّهِ حَتَّى يَكُونَ وَقْتُ نَزْعِ رُوحِهِ وَ ظُهُورِ مَلَكِ اَلْمَوْتِ لَهُ . 📚بحار الانوار ج ۶۸ ص ۳۶۶ رسول خدا صلّى اللّٰه عليه و آله فرمود: مؤمن هميشه از سوء عاقبت خائف و بيمناك است و به رسيدن به رضوان الهى و خشنودى حق يقين و اطمينان ندارد تا آن هنگام كه قبض روح مى‌شود و ملك الموت در كنارش حاضر ميگردد. ╔═•══❖•ೋ° @Talangoory ╚═•═◇💐⃟‌َ۪ٜ۪ٜ۪ٜ۪ٜؔٛٚؔ♥️•ೋ•ೋ°
9.15M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
سه بلا که اگر در دنیا نبود آدم‌ها مغرور می‌شدند 👤استاد مسعود عالی ╔═•══❖•ೋ° @Talangoory ╚═•═◇💐⃟‌َ۪ٜ۪ٜ۪ٜ۪ٜؔٛٚؔ♥️•ೋ•ೋ°
🖤❄️🤍 رحمت ابروهاشو تو هم کشید و گفت: چیزی شده چرا انقد بی حالی چشمات چرا انقد قرمزه؟؟🤨 سرمو پایین انداختم و چیزی نگفتم ‌_پروانههههه چی شده بگو دیگه.! سرم و بالا گرفتم و با بغض گفتم : خان داداشم گفته نمیزاره با هم ازدواج کنیم دیروز اومد خونمون و گفت دیگه جلسه بعدی وجود نداره! 🥺☹️ - برای چی؟؟ _دیروز اومده محلتون تحقیق همسایه ها حرفهای خوبی راجع به تو نزدن، عصبی نفسشو بیرون داد و گفت : عجب بابا من دیگه توبه کردم قول دادم قسم خوردم! -من میدونم ولی خان داداشم که نمیدونه _خب میرم باهاش حرف میزنم!! _فایده نداره وقتی بگه نه یعنی نه. -یعنی چیییییی مگه الکیه پروانه میفهمی چی داری میگی؟؟ دیگه نتونستم جلوی خودمو بگیرم و اشکهام سرازیر شد.😭😭 _پروانه جان نباید انقد زود جا زد من دوستت دارم درستش میکنم، اشکهامو پاک کردم و گفتم : تو داداش منو نمیشناسی وقتی بگه نه یعنی نه دیگه تمومه!! _مغازه داداشت کجاست! میرم بلهاش حرف میزنم، قانعش میکنم من دیوه توبه کردمو دست از پا دراز نمیکنم، با ترس گفتم : نه یوقت اینکارو نکنیا، اونوقت شک میکنه بین ما چیزی هست! 😣 عصبی داد زد : شک کنه خب عههههه یعنی چی میگی چیکار کنم بگم باشه چشم! بیخیالت بشم آرهههه؟؟ با بغض نگاهش کردم🥺😞 صداشو پایین آورد و گفت : پروانه خواهش میکنم اینجوری بغض نکن من نمیزارم کسی مانع ازدواج ما بشه من دوستت دارم!! از حرفهاش ته دلم یه کم گرم شد لبخند کمرنگی زدم و آدرس مغازه خان داداشمو دادم. -کی میری؟؟ _همین امروز -واقعا همین امروز میری؟؟😍 ╔═•══❖•ೋ° @Talangoory ╚═•═◇💐⃟‌َ۪ٜ۪ٜ۪ٜ۪ٜؔٛٚؔ♥️•ೋ•ೋ°
🔴 غبار کربلا مانع آتش فاضل کامل سید الواعظین مرحوم سید محمود امامی اصفهانی (رحمة اللّه علیه ) نقل نموده اند: یکی از خلفای بنی مروان اولاد دار نمی شد به مقتضای عقیده فاسد خود نذر کرد که اگر خدا پسری به او بدهد، او را بر سر راه زوّارهای حضرت سیدالشهدأ علیه السلام بفرستد، و آنها را به قتل برساند. اتفاقا بعد از مدّتی خداوند پسری به او عطاء می نماید، تا اینکه بزرگ میشود و به او وصیت می کند که باید بروی سر راه زوّارهای حسین علیه السلام و آنها را به قتل برسانی. پسر شبی در خواب دید قیامت است و ملائکه غلاض و شداد جمعی را می برند بسوی جهنّم، تا یک شخص را آوردند بکشند بسوی آتش، رسول خدا (ص ) به ملائک فرمود: اگر چه این مرد گناه کار است لیکن شما نمی توانید او را به جهنّم ببرید زیرا روزی به زمین کربلا می گذشت غباری از آن زمین بر بدن او نشسته است. عرض کردند: غبار را از او می شوئیم، حضرت فرمود: غبار را میشوئید امّا چشم او که به بقعه و بارگاه فرزندم حسین علیه السلام افتاده نمی شود که بشوئید. پس ملائکه عذاب او را رها کردند و ملائکه رحمت آمدند و او را به بهشت بردند. آن پسر از خواب بیدار شد و از قصد فاسد خود بر گشت و توبه نمود و فورا به زیارت آن حضرت رفت و زوار را حرمت و نوازش می کرد. ثمرات الحیوة . کرامات الحسینیه ج 1 ص 202. ╔═•══❖•ೋ° @Talangoory ╚═•═◇💐⃟‌َ۪ٜ۪ٜ۪ٜ۪ٜؔٛٚؔ♥️•ೋ•ೋ°
10.03M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
خدا جبران می‌کنه اون روزایی که اصلا صبر کردن آسون نبود اما تو صبر کردی ╔═•══❖•ೋ° @Talangoory ╚═•═◇💐⃟‌َ۪ٜ۪ٜ۪ٜ۪ٜؔٛٚؔ♥️•ೋ•ೋ°