eitaa logo
۞ تلنگری برای زندگی ۞
24.2هزار دنبال‌کننده
9.7هزار عکس
5.2هزار ویدیو
4 فایل
﷽ اینجا داستان زندگی شما گذاشته میشه تا تلنگری بشه به زندگیمون🥰❤️ @kosar_98_z👌ادمین محترم اگه ازین تلنگرا براتون پیش اومده برامون بفرستید! کانال تبلیغاتی ما 👇 https://eitaa.com/tablighatkosar 🌹تمامی داستانا براساس واقعیت می‌باشد🪴
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴نمازی برای صالح شدن فرزند ✍️روز یکشنبه بین نماز مغرب و عشاء دو رکعت نماز بخواند در رکعت اول بعد از حمد سیزده مرتبه سوره تکاثر و در رکعت دوم بعد از حمد یازده مرتبه سوره تکاثر بخواند 🌺توضیحات بیشتر را (کارشناس دینی و مفسر قرآن کریم) در کلیپ توضیح می دهند.. ╔═•══❖•ೋ° @Talangoory ╚═•═◇💐⃟‌َ۪ٜ۪ٜ۪ٜ۪ٜؔٛٚؔ♥️•ೋ•ೋ°
8.27M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔵 یکی از بهترین خیراتی می‌توانیم که برای امواتمان بدهیم... (آیا گل گذاشتن سر قبر ها کار درستی است؟!) 🔸حجت‌الاسلام حسینی قمی ╔═•══❖•ೋ° @Talangoory ╚═•═◇💐⃟‌َ۪ٜ۪ٜ۪ٜ۪ٜؔٛٚؔ♥️•ೋ•ೋ°
🛑 امام علی عليه السلام: هميشه با همسرت مدارا کن، و با او به نيکی همنشينی کن تا زندگيت باصفا شود. 📚(مکارم الاخلاق، ص ۲۱۸) ╔═•══❖•ೋ° @Talangoory ╚═•═◇💐⃟‌َ۪ٜ۪ٜ۪ٜ۪ٜؔٛٚؔ♥️•ೋ•ೋ°
🧠بزرگی به عقل است نه به سال🫧 🖌 توانگری به هنر است نه به مال💶️ 🌺💐🌼 ╔═•══❖•ೋ° @Talangoory ╚═•═◇💐⃟‌َ۪ٜ۪ٜ۪ٜ۪ٜؔٛٚؔ♥️•ೋ•ೋ°
✨ راجب داستان 🌸🌿 سلام برای داستان پریا خیلی دلم میخواست همونطور که تا الان صبر کردم بازم صبر میکردم و پایان داستان نظر میدادم اما واقعا دیگه نمیشه!! تا حالا توی هیچ گذشتی زنی به وقاحت پریسا ندیده بودم که اینطور به خانوادش خیانت کنه،هرزه باشه و در نهایت از اینکه دیگران بهش انگ بزنن عصبی بشه.، پریسا حتی از آریا هم کثیف تره.😤 امیدوارم با جواب آزمایش همه چیز لو بره و اون دوتا لعنتی هم با قانون به مجازات خودشون برسن بچه‌ی نامشروع آوردن افتخارم میکنن😒😒😒 والا خجالتم خوب چیزیه بیشتر از مادرشون تعجب می‌کنم که انگار جادو شده تا گناهان آشکار پریسا رو نبینه. مادری که تا این حد از یه دختر هرزه دفاع کنه معلومه تربیت خودش مشکل داشته.😏 و کسایی که میگید پریا خودش حرمت هارو شکسته.!! رو چه حساب این حرف رو میزنید؟وقتی بعد از خیانت پریسا و آریا مادرش بازم پشت اونا در اومد،بازم حس میکنید مادرش حق داشته بین اونا فرق بزاره؟ اگه هنوزم فکر می‌کنید مادرشون حق داشته براتون واقعا متاسفم‌.😒 ╔═•══❖•ೋ° @Talangoory ╚═•═◇💐⃟‌َ۪ٜ۪ٜ۪ٜ۪ٜؔٛٚؔ♥️•ೋ•ೋ°
🌷پيامبر خدا صلى الله عليه و آله 🔸 ما أبدلنی اللَّهِ خیرا مِنْهَا ، صدقتنی إِذْ کذبنی النَّاسِ و واستنی بِمَالِهَا اذ حرمنی النَّاسِ ، و رزقنی اللَّهُ الْوَلَدُ مِنْهَا و لم‌یرزقنی مِنْ غیرها 🔹خدا زنی بهتر از خدیجه به من نداد. هنگامی که مردم تکذیبم می‌کردند، او مرا تصدیق کرد و هنگامی که مردم مرا تحریم کردند، با ثروتش کمکم کرد. و خدا از او فرزندانی به من داد در حالی که از دیگر زنانم به من فرزندی نداد. 📗شیخ مفید، الافصاح، ص217 ╔═•══❖•ೋ° @Talangoory ╚═•═◇💐⃟‌َ۪ٜ۪ٜ۪ٜ۪ٜؔٛٚؔ♥️•ೋ•ೋ°
۞ تلنگری برای زندگی ۞
🌱💓🌿 محمد راس میگفت معلوم نبود چیکارا ممکنه بکنن،!🤦🏻‍♀ بلند شدم چمدونامونو بستم و بچه هارو برداشتیم
🌱💓🌿 وارد راهرو که شدم دیدم همه اومده بودن و مهرسا و اشکان داشتن باهم یه گوشه پچ پچ میکردن! دلم براشون کباب شد🥺💔 آریا رنگ به رو نداشت و میدونست قراره چه اتفاقی بیفته و پریسا هم کنار مامانم بودو انگار با آریا دعواش شده بود و حرفی نمیزد! صدامون کردن که همگی رفتیم داخل عماد هم جلوتر از ما رفت تو همه نشسته بودیم و قاضی داشت پرونده رو مرور میکرد و رو به منشی کناریش گفت نامه جواب رو از آزمایشگاه اومده اونم جواب داد و نامه روگرفت طرفش سکوت سنگینی توی اتاق بود و همه منتظر جواب بودن ، قاضی شروع کرد به خوندن و بعد هم به من گفت خانم شما بلند شین بلند شدمو یه قدم رفتم جلوتر گفتم بله _بله درسته طبق آزمایش دی ان ای صورت گرفته ادعاهاتون همگی درست بوده و عروس و داماد خواهر و برادر هستن !! آریا ...هم پدر دختر شماست، تایید شد پریسا بلند شد و داد زد نه دروغه اشتباه شده دوباره آزنایش بگیرین بخدا داره دروغ نیگه آقای قاضی اون با من دشمنه میخواد زندگیمونو خراب کنه!! قاضی گفت ساکت باشین خانوم بشینین سر جاتون تا طبق روال پیش بریم بعد هم شروع کردن و دونه دونه با همه حرف زدن و محمد شکایتی نکرد ولی گفت دیگه مزاحم خانواده من نشن همین عمادم صورت جلسه شکستن شیشه در خونمون رو بهشون داد و گفت در صورت تکرار برخورد قانونی میشه بشدت🤨 اشکان با چشمای اشکی و صورت رنگ پریده بلند شد و بدون توجه به کسی رفت بیرون پریسا هرچی صداش مرد نگاش نکرد و رفت .. دلم براش سوخت اون گناهی نداشت و پای اشتباه پدرو مادرش سوخت🔥🔥 ╔═•══❖•ೋ° @Talangoory ╚═•═◇💐⃟‌َ۪ٜ۪ٜ۪ٜ۪ٜؔٛٚؔ♥️•ೋ•ೋ°
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🧡جمعه اتون عالی 💕🌼الهے قشنگترین لحظه ها 🌷در انتظارتون باشه 💕🌼الهے هرگز لبخند از رو 🌷لباتون نیفته 💕🌼الهے خوشبختی، مثل سایه 🌷همراهتون باشه 💕🌼الهے امروزتون پر باشه 🌷از خبرای خوب و اتفاقای زیبا💐 ‌‌‍‌‌‌‍‌┈••✾❀🕊💓🕊❀✾••┈
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✨•• دزد عجيب عبادت..! آیت الله (ره)🩵 ╔═•══❖•ೋ° @Talangoory ╚═•═◇💐⃟‌َ۪ٜ۪ٜ۪ٜ۪ٜؔٛٚؔ♥️•ೋ•ೋ°
💠🌷پیامبر اکرم صلی‌الله‌علیه‌وآله: «به راستی نوزادى كه در امّت من متولّد شود، براى من از آنچه خورشيد بر آن می تابد، محبوب تر است» (وسائل الشیعه،ج۱۷، ص۱۳۷) 🌸امام حسن علیه السلام: «کسانی که صاحب نمی شوند ، زیاد ذکر را بگویند، ان شاالله خداوند آنها را صاحب اولاد خواهد کرد.» (مصباح کفعمی حاشیه ص ۵۸) 🌼امام رضا علیه السلام: "نگران نباش و فرزند بخواه، بدان خداوند روزی ایشان را می دهد..." (اصول کافی، ج۶، ص۳) ╔═•══❖•ೋ° @Talangoory ╚═•═◇💐⃟‌َ۪ٜ۪ٜ۪ٜ۪ٜؔٛٚؔ♥️•ೋ•ೋ°
۞ تلنگری برای زندگی ۞
🌱💓🌿 وارد راهرو که شدم دیدم همه اومده بودن و مهرسا و اشکان داشتن باهم یه گوشه پچ پچ میکردن! دلم براش
🌱💓🌿 بغض کرده بودمو نفهمیدم دیگه چی شد کی چی میگفت دادگاه تموم شدو رفتیم خونه🥺😢 وضعیت بدی بود دلم نمیخواست اونجا باشم خانم معینی زودتر از همه دست مهرسا که همونجور اشک میریخت رو گرفت و بردش بیرون ،،! خونه که رسیدم اولین کاری که کردم زنگ زدم به خانم معینی و حال مهرسا رو پرسیدم گفت رفته تو اتاقشو گریه میکنه ازش خواهش کردم خیلی مراقبش باشه و بعداز کمی حرف زدن قطع کردیم📞 بلند شدم نهار پختم و بچه ها که نهارشون رو خوردن رفتن به کارگاه سر زدم سه هفته بود که خبری نداشتمو کلن از زندگیم مونده بودم !! زنگ زدم به حنانه گفتم شام بپزه و به محمدم گفتم موقع برگشتن بیاد دنبالم ساعت ها کار کردم تا همه چیو حداقل چند ساعت فراموش کنم ولی فکر و خیال داشت دیوونم میکرد😣😫 تازه شب شده بود که سعید اومد و سوار ماشین شدم ، جفتمون ساکت بودیم و عمیق تو فکر بودیم! رسیدیم و شامو خوردیم ، انقد خسته بودم که زودتر رفتم تو رخت خواب ولی دست خودم نبود خوابم نمیبرد ☹️ تا نزدیکلی صبح نگران بودم با استرس دور اتاق میچرخیدم محمد ولی خوابیده بود .. ساعت ده صبح بود که با صدای زنگ در از جا پریدم ، یکی محکم میکوبید به در با ترس شالمو انداختم رو سرمو رفتم جلوی در که دیدم پریساست😳🤯 صورتشو چنگ انداخته بود و دستاش خونی بود ، با ترس گفتم یا علی چی شده!؟؟ با بغض و اشک لب زد راحت شی بچمو کشتی کصافت پسرم مرد بچم مرد اشکانم دیشب تو اتاقش رگشو زد خودشوکشت بچم رفت خدا لعنتت کنه شروع کرد به گریه کردن و جیغ میزد.. ╔═•══❖•ೋ° @Talangoory ╚═•═◇💐⃟‌َ۪ٜ۪ٜ۪ٜ۪ٜؔٛٚؔ♥️•ೋ•ೋ°