۞ تلنگری برای زندگی ۞
🕊🌱 خیلی ذهنم درگیر بود فکر اینکه اگه ستاره ازدواج کنه و بره ایران دیوونم میکرد از طرفی فکر سهراب یک
🕊🌱
_آره گوشیتو خاموش کرده بودی زنگ زده بود بهت نگران شده بود سراغتو گرفت گفتم چند روزی رفتی یونان😔
_چند روز؟بعد چند روز میخوای بهش چی بگی؟؟
_واسه همین اومدم سراغت.!
-واسه چی؟؟
چند وقت دیگه عقد ستاره ست باید توام باشی، سهراب لبخند کمرنگی روی لبهاش نشست و گفت : پس بهش نگفتی؟
_به ستاره نه.!
-یعنی چی به ستاره نه؟؟
_یعنی به ستاره نگفتم ولی به رحمت گفتم.
-چییییی؟؟😳🤯
_سهراب رحمت باید میدونست.
سهراب عصبی گفت : پروانه تو چیکار کردی خب رحمت به ستاره همه چیو میگه پروانه من فقط ازت یه خواسته داشتم.،😤
_نگران نباش رحمت خودش ازم خواست به ستاره چیزی نگم.
-خودش خواست؟؟
_آره
-نگفت چرا؟
_گفت نمیخواد با اومدنش حال ستاره بهم بریزه گفت همین که به عنوان پدر شوهرش کنارش باشه و ببینتش براش کافیه.!
-پروانه چرا اینکار و کردی من اشتباه کردم قبول ولی دوستت داشتم عاشقت بودم دخترتو مثل دختر خودم بزرگ کردم حتی به خاطر ستاره قید بچه دار شدنمون و زدم.
بهم بد کردی پروانه خیلی بد کردی.
_الان من بدهکار شدم؟🤨
_آره تو بدهکار شدیم تو بدهکاری بدهکار تمام این سالهایی که برات زندگی درست کردم بدهکار تمام اون روزایی که تو سختیا کنارت بودم بدهکار منی ،
چون من اگه نرفته بودم سراغ فرجی و به فرجی پول نداده بودم تا قبل اینکه ثابت بشه رحمت بیگناهه کارش تموم بود.!
به جای اینکه تمام عقده هاتو سر من خالی کنی برو سراغ خان داداشت که همه چی زیر سر اون بوده.😠😤
تو به من بدهکاری پروانه خیلی هم بدهکاری.!!
عصبی بلند شد و رفت.
╔═•══❖•ೋ°
@Talangoory
╚═•═◇💐⃟َ۪ٜ۪ٜ۪ٜ۪ٜؔٛٚؔ♥️•ೋ•ೋ°
26.64M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥حجت الاسلام رفیعی
▫️محورهای دشمنی دشمنان با تفکر مهدویت
╔═•══❖•ೋ°
@Talangoory
╚═•═◇💐⃟َ۪ٜ۪ٜ۪ٜ۪ٜؔٛٚؔ♥️•ೋ•ೋ°
8.41M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥چرا آمار ازدواج در جامعه کاهش یافته است؟
🔹حجت الاسلام و المسلمین رفیعی
╔═•══❖•ೋ°
@Talangoory
╚═•═◇💐⃟َ۪ٜ۪ٜ۪ٜ۪ٜؔٛٚؔ♥️•ೋ•ೋ°
✍ امام صادق عليه السلام :
مؤمن هرگاه خشمگين شود، خشمش او را از جاده حق بيرون نمى برد و هرگاه [از كسى] خشنود شود، خشنوديش او را به باطل نمى كشاند و كسى است كه چون قدرت پيدا كند، بيشتر از آنچه حق اوست بر نمى دارد.
📚بحار الأنوار : 78/209/85
╔═•══❖•ೋ°
@Talangoory
╚═•═◇💐⃟َ۪ٜ۪ٜ۪ٜ۪ٜؔٛٚؔ♥️•ೋ•ೋ°
6.3M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌴شب زیارتی امام حسین(ع)
🍃دور سرت بگردم
🍃خیلی وقته تو حرم سینهزنی نکردم
🎙 #مجتبی_رمضانی
⏯ #نماهنگ
🌷 #صلی_الله_علیک_یا_اباعبدالله
╔═•══❖•ೋ°
@Talangoory
╚═•═◇💐⃟َ۪ٜ۪ٜ۪ٜ۪ٜؔٛٚؔ♥️•ೋ•ೋ°
🌸 #حدیث_روز
حضرت امام صادق عليه السلام:
إيّاكَ وَالكَسَلَ وَالضَّجَرَ؛ فَإِنَّهُما مِفتاحُ كُلِّ سوءٍ
از تنبلى و بى حوصلگى بپرهيز؛ كه آن دو كليد هر زشتى اند
📚تحف العقول صفحه295
╔═•══❖•ೋ°
@Talangoory
╚═•═◇💐⃟َ۪ٜ۪ٜ۪ٜ۪ٜؔٛٚؔ♥️•ೋ•ೋ°
۞ تلنگری برای زندگی ۞
🕊🌱 _آره گوشیتو خاموش کرده بودی زنگ زده بود بهت نگران شده بود سراغتو گرفت گفتم چند روزی رفتی یونان😔
🕊🌱
من که اصلا فکرشو نمیکردم سهراب همچین رفتاری و بکنه شوکه شده بودم🤯
تو همه این سالها سهراب هیچ وقت به من از گل کمتر نگفته بود و تا حالا با این لحن باهام حرف نزده بود.!؟
از تو کافه که بیرون اومدم پیاده داشتم میرفتم سمت خونه که ستاره زنگ زد به موبایلم گوشیو جواب دادم 📱
ستاره با خوشحالی گفت : مامان بابایی زنگ زد بهم گفت گوشیش و ازش دزدیده بودن واسه همین خاموش بوده.!😍😁
_خب چی گفت بهت؟؟
-هیچی گفت امروز برمیگرده.
با تعجب گفتم : امروز؟؟
-آره گفت امروز برمیگرده،
_خب خوبه دیگه بعد چند روز باباتو میبینی.!
-آره خیلی دلم براش تنگ شده واقعا تو کجایی مامان!؟
_بیرونم عزیزم تا یکی دو ساعت دیگه میام خونه.
-باشه مامانی فعلا خداحافظ.!
گوشیو که قطع کردم بلافاصله زنگ زدم سهراب.📞
استرس گرفته بودم یعنی چی تو سرشه چرا به ستاره گفته ام وز برمیگرده یعنی میخواد بیاد خونه؟
بعد از اولین بوق صدای ممتد بوق آزاد تو گوشی پیچید رد تماس زد.!!
دوباره زنگ زدم دوباره رد تماس...
خیلی کلافه بودم نمیدونستم باید چیکار کنم.😣😤
تصمیم گرفتم برم خونه تا قبل اینکه سهراب برسه خونه باشم.
وقتی وارد خونه شدم و سهراب و دیدم که کنار ستاره نشسته و در حال بستنی خوردن و بگو بخند هستن خشکم زد.🙁😳
ستاره با دیدنم با خوشحالی گفت مامان بیا بابا سورپرایزم کرد یه دفعه اومد تو خونه شما میدونستی؟
لبخند مصنوعی زدم و گفتم آره دخترم خبر داشتم، سهراب نگاه معنی داری کرد و گفت مامان تو زودتر سورپرایز کردم و خبر اومدنم و بهش دادم.!!
╔═•══❖•ೋ°
@Talangoory
╚═•═◇💐⃟َ۪ٜ۪ٜ۪ٜ۪ٜؔٛٚؔ♥️•ೋ•ೋ°
🌿🌸بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحيمِ
🌿🌸الهی
🌿🌸بهترین آغازها آنست که
🌿🌸با تکیه بر نام و حضور تو باشد
🌿🌸با توکل به اسم اعظمت
🌿🌸آغاز میکنیم روزمان را،
🌿🌸الهی
🌿🌸هر جا که تو باشی
🌿🌸نگاه ها مهربان
🌿🌸کلامها محبت آمیز
🌿🌸رفتارها سرشار از مهر میشوند
🌿🌸الهی
🌿🌸تو باش تا همه چیز سامان یاید
🌿🌸 الــهـــی بــه امــیــد تـــو
**✾࿐༅🍃♥️🍃༅࿐✾
6.3M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
.
دیدن صحنت آخرین رویامه🥺
╔═•══❖•ೋ°
@Talangoory
╚═•═◇💐⃟َ۪ٜ۪ٜ۪ٜ۪ٜؔٛٚؔ♥️•ೋ•ೋ°
۞ تلنگری برای زندگی ۞
🕊🌱 من که اصلا فکرشو نمیکردم سهراب همچین رفتاری و بکنه شوکه شده بودم🤯 تو همه این سالها سهراب هیچ وق
🕊🌱
اون روز سهراب حتی یک لحظه هم از کنار ستاره تکون نخورد تا آخر شب که ستاره رفت بخوابه تو اتاق بودم که سهراب وارد اتاق شد و اومد کنارم روی تخت نشست.
نگاهی بهش انداختم و گفتم میخوای چیکار کنی؟
_هیچی چیکار دارم بکنم؟😒
_چرا بی خبر برگشتی؟؟
-خونمه خب.!
_آره میدونم خونته ولی...
-ولی چی؟؟زمانی قرار بود از خونه برم بیرون که به ستاره چیزی نگی.!
_من به ستاره چیزی نگفتم.
-آره به ستاره چیزی نگفتی ولی به رحمت گفتی هر لحظه ممکن رحمت هر چیزی که دلش بخواد و به ستاره بگه !
نمیتونم بزارم هر کاری خواست بکنه در ضمن کلا پشیمون شدم از رفتنم من واسه این زندگی زحمت کشیدم دیوونگیه که خودم دستی دستی زندگیمو تقدیم کس دیگه ای کنم.!😣🤨
پروانه درسته که تو قبل اینکه زن من بشی زن رحمت بودی ،
ولی الان شونزده ساله که زن منی شونزده ساله داریم با هم زندگی میکنیم چطور میتونی چشمات و روی این سالها ببندی؟
سرم و پایین انداخته بودم و سکوت کرده بودم.
سهراب که سکوتمو دید ادامه داد : پروانه خواهش میکنم تو دیگه اون پروانه هجده ساله نیستی که ندونی داری چیکار میکنی یه کم فکر کن !
به آخر و عاقبتش فکر کن حالا که دیگه همه چیو به رحمت گفتی بیا همینجا این قضیه رو تموم کن.!!☹️🙏
_چیو تموم کنم.
-بیا زندگیمونو خراب نکنیم من دوستت دارم توام منو دوست داری مگه نه؟
نگاهی بهش انداختم و سرم و پایین انداختم.😓
╔═•══❖•ೋ°
@Talangoory
╚═•═◇💐⃟َ۪ٜ۪ٜ۪ٜ۪ٜؔٛٚؔ♥️•ೋ•ೋ°
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥اگر شکر نعمت کنید خودتون زیاد میشید
حجت الاسلام والمسلمین استاد #عالی
╔═•══❖•ೋ°
@Talangoory
╚═•═◇💐⃟َ۪ٜ۪ٜ۪ٜ۪ٜؔٛٚؔ♥️•ೋ•ೋ°