امام على عليه السلام: إيّاكُم وَالبِطنَةَ؛ فَإِنَّها مَقساةٌ لِلقَلبِ، مَكسَلَةٌ عَنِ الصَّلاةِ، مَفسَدَةٌ لِلجَسَدِ از پرخورى بپرهيزيد؛ چرا كه موجب قساوت قلب، سستى در نماز و تباهى بدن مى شود! غررالحكم حدیث 2742 ╔═•══❖•ೋ° @Talangoory ╚═•═◇💐⃟‌َ۪ٜ۪ٜ۪ٜ۪ٜؔٛٚؔ♥️•ೋ•ೋ°

🌟 اصحاب صراط مستقیم ✅ امام موسی کاظم (ع) در تفسیر آیه شریفه: 📜 «فَسَتَعْلَمُونَ مَنْ أَصْحابُ الصِّراطِ السَّوِیِّ وَ مَنِ اهْتَدی‌» (۱)، (ترجمه آیه: بگو: همه (ما و شما) در انتظاریم! (ما در انتظار وعده پیروزی، و شما در انتظار شکست ما!) حال که چنین است، انتظار بکشید! امّا بزودی می‌دانید چه کسی از اصحاب صراط مستقیم، و چه کسی هدایت یافته است!) فرمود: ▫️ «از پدرم در مورد این آیه پرسیدم، فرمود: 🔸 آنها مهدی قائم (عج) و کسانی هستند، که به اطاعت او هدایت شوند». (۲) ⬅️ روزگار رهایی، ج‌۱، ص: ۴۳۵ (۱). طه: ۱۳۵. (۲). الزام النّاصب صفحه ۲۴. 🏷 #حدیث #امام_زمان (عجل الله تعالی فرجه) #ظهور ╔═•══❖•ೋ° @Talangoory ╚═•═◇💐⃟‌َ۪ٜ۪ٜ۪ٜ۪ٜؔٛٚؔ♥️•ೋ•ೋ°

❣💐 صبحونه ای آماده کردم و خوردم و به مامان آریا زنگ زدم و خواستم شب بیان دور هم باشیم،! برای شام از شام عروسی مونده بود و تصمیم گرفتم یه خورش قرمه سبزی هم درست کنم و یه میز عالی بچینم میخواستم کدبانوئی و هنرم رو امشب نشون بدم😌😍 میز رو جمع کردم و رفتم تو آشپزخونه قرمه سبزی رو بار گذاشتم تا برای شب جا بیفته! چند مدل دسر و ژله درست کردم و داخل یخچال گذاشتم تا امشب میز رنگی تری داشته باشم، یکی از ژله ها که بسته بود رو با اول اسم آریا درست کردم و همه رو دو مرتبه داخل یخچال گذاشتم تا ببنده!🍮🍡 کارم که تموم شد رفتم توی اتاق تا لباس انتخاب کنم، یه لباس یقه اسکی یشمی با یه شلوار کرمی درآوردم و آماده گذاشتم! برای آریا هم یه تیشرت سبز فسفری و یه شلوار جین مشکی گذاشتم می خواستم با هم ست کنیم!! ☀️ظهر که آریا اومد ناهار خوردیم و خوابیدیم، عصر که از خواب بیدار شدم آماده شدیم و خداروشکر کبودی های صورتم با کرم پوشونده شد ، منتظر بودم که مهمون ها بیان، میز پذیرایی رو چیدمو انواع و اقسام خوراکی ها رودداخلش گذاشته بودم و مابینش رو با گل و شمع تزیین کردم🥰😁 مامان و بابا اومدن اما پرهام نیومده بود مامان برام کاچی آورده بود، دقایقی بعد هم پدر و مادر و خواهر آریا اومدن،ساعتی به خوش وبش گذشت و من میز شام رو چیدم،..! مامان خورش رو تست کرد وگفت عالیه حرف نداره از تعریف مامان خوشحال شدم و قند تو دلم آب شد به خودم می بالیدم که برای اولین بار همه چی عالی بود و خراب نکرده بودم ،..😮‍💨 ╔═•══❖•ೋ° @Talangoory ╚═•═◇💐⃟‌َ۪ٜ۪ٜ۪ٜ۪ٜؔٛٚؔ♥️•ೋ•ೋ°

💚معشوق حقیقی همه ی انسان ها #خداوند است و همه ی انسان ها بدون استثناء عاشق خداوند هستند. ممکن است کسی بگوید: من اصلاً با خدا و دین و مذهب خیلی بد هستم، ولی اگر شما توجه کنید، تمام کسانی که ابراز تنفر از خدا می کنند، به این علت نیست که خداوند ذاتاً برایشان منفور است؛ بلکه به این دلیل است که خدایی که آن ها شناخته اند، خدای دوست داشتنی نیست. 👌چون خدای هر کس مال خودش است. برای همین هم ما در ارتباطی که با خداوند برقرار می کنیم، اول به خود خدا اعتراف می کنیم و می گوییم: خدایا ما تو را آن طوری که باید بشناسیم، نشناختیم. ✅ بنابراین، اگر کسی بگوید: از خدا بدم می آید، او از خدایی بدش می آید که ساخته و پرداخته ی ذهن خودش است و با میزان شناختی که از خدا پیدا کرده است این حرف را می زند. ولی خدای حقیقی، محبوب و دوست داشتنی است🍃 _استادمحمدشجاعی ╔═•══❖•ೋ° @Talangoory ╚═•═◇💐⃟‌َ۪ٜ۪ٜ۪ٜ۪ٜؔٛٚؔ♥️•ೋ•ೋ°

💌هر چیز زیبایی که در این عالم می بینی و از زیباییش به وجد می آیی، در واقع زیبایی خدا را دیده ای و او را ستایش کرده ای خدا بنده گانش رابیش از حد تصور دوست دارد و هرگز برای بندگانش کمتر از عالیترین، نمی‌خواهد. 💚برای شاد بودن به دنبال یک اتفاق غیر منتظره نباش 🤍نگذار نعمت هایت عادی شوند نفس کشیدنت عجیب ترین اتفاق خلقت است. پیرمردی، بعد از مرخصی از بیمارستان و مواجهه شدن با هزینه دستگاه اکسیژن سخت گریه کرد.. از او علت گریه را جویا شدن او گفت: 👇 گریه ام از این است که سالها نفس میکشیدم رایگان، اما یکبار از خدا تشکر نکردم. 😔 پس شکرگزار این معجزه باشیم قدر زندگی را بدانیم💕 هر لحظه از زندگی هدیه‌ای است از جانب خداوند برای ماست. سعی نکنیم با مشغول کردن خود به مسائل ناراحت‌کننده آن را هدر دهیم. ╔═•══❖•ೋ° @Talangoory ╚═•═◇💐⃟‌َ۪ٜ۪ٜ۪ٜ۪ٜؔٛٚؔ♥️•ೋ•ೋ°

🎬 کلیپ استاد #رائفی_پور 📂 «یاد مرگ» ╔═•══❖•ೋ° @Talangoory ╚═•═◇💐⃟‌َ۪ٜ۪ٜ۪ٜ۪ٜؔٛٚؔ♥️•ೋ•ೋ°

#پنج‌مکان‌ صحبت‌ ازدنیا نکنید🤫 🔹بنا به روایتی از رسول گرامی اسلام اگر کسی در پنج مکان حرف از دنیا بزند، عمل هفتاد سالش پوچ می شود. 🎙آیت الله مجتهدی تهرانی(ره) ♥️.این پنج مکان به شرح زیر است: ⬛️▫️ا.مسجد: به فتوای علمای بزرگ در مسجد، حرف دنیا زدن کراهت دارد ⬛️▫️2.هنگام قرائت قرآن: گاهی اوقات قاری هنگام تلاوت ثرآن است ما هم سخن می گوییم.به آیات قرآن گوش دهید و ساکت باشید. ⬛️▫️3.زمان تشییع جنازه: وقتی جنازه ای را تشییع می کنی باید به یاد مرگ باشی.در تشییع جنازه حرف می زنند و می خندند و تخمه می شکنند و به زنها نگاه می کنند.پس تشییع جنازه مان ناجور است.وقتی دنبال جنازه می روید، حرف دنیا نزنید. ⬛️▫️4.زمان دفن کردن: دارید جنازه دفن می کنید، چرا حرف دنیا می زنید؟در قبرستان حرف دنیا نزنید و به یاد مرگ باشید. ⬛️▫️5.هنگام اذان و اقامه: موقعی که اذان می گویند بعضی ها صحبت میکنند این مواقع صحبت از دنیا نکنید. ‌ ╔═•══❖•ೋ° @Talangoory ╚═•═◇💐⃟‌َ۪ٜ۪ٜ۪ٜ۪ٜؔٛٚؔ♥️•ೋ•ೋ°

🌷 امام صادق علیه السلام: هر روزی که می‌آید، آن روز می‌ گویـد: ای فـرزنـد آدم! من روز جدیدی هستم و روز قیامت بر اعمال تو شهادت می‌دهم! پس در من و بوسیله من کار خیر انجام بده تا روز قیامت بنفع تو شهادت بدهم. و بدان که بعد از امروز دیگر مرا نخواهی دید! و شب هم به همین صورت با انسان سخن می‌گوید. 📚 کتاب تجربه نزدیک به مرگ ╔═•══❖•ೋ° @Talangoory ╚═•═◇💐⃟‌َ۪ٜ۪ٜ۪ٜ۪ٜؔٛٚؔ♥️•ೋ•ೋ°

#ارسالی_اعضا ✨ راجب داستان#پریا 🌸🌿 سلام میخاستم درمورد زندگی پریا بگم زندگی پریا دقیقا عین منه ولی خب من ازدواج نکردم، به نظر من پریا یه کم لج بازه اخر ماجرارو نمیدونم که خوب میشه یا بد ولی پریا باید حداقل یه حرف مادرش وبیشتر به حرف پریسا فکر میکرد ، چون آریا یه مدت دوست پریسا بوده وپریسا اونو خوب میشناخت وپریسا خواهر پریا بود وهر جورم بود خوشبختی خواهر ش رو میخاست ودر یه قسمت خوندم که میخواست بچه اش را سقط کند! به هر حال پریا هر چه قدرم از لحاظ روحی بد بود یه بچه میتونست حالش رو بهتر کنه. تبعیض قاعل شدن بین فرزندان ونوه ها خیلی کار بدیه ومادر پریا کار اشتباهی انجام داد وباعث دشمنی بین دو خواهر شد وباعث شد که پریا فکر کنه که خواهرش حسوده ودوست نداره خوشبختی شو ببینه مادر پریا توی دعواها طرف پریسا رو میگرفت چون بیشتر دوستش داشت و متوجه نبود که پریا هم درست میگه و من در این مورد درد پریا رو میفهمم. پریا خیلی به فکر اریا بود و در مواقعی که اریا باید عذرخواهی میکرد پریا این کارو میکرد اریا براش مهم نبود که پریا ناراحت بشه وباید از دلش در بیاره ولی پریا همیشه از دل آریا در میاورد این هم کار درستی نبود. ببخشید طولانی شد وممنون که تا آخر خوندید ❤ ╔═•══❖•ೋ° @Talangoory ╚═•═◇💐⃟‌َ۪ٜ۪ٜ۪ٜ۪ٜؔٛٚؔ♥️•ೋ•ೋ°

❣💐 همه از سلیقه من تعریف میکردنو آریا با غرور نگاهم می کرد و این برای من خوشایند بود..😍🥲 شب با خوشی و خوبی تموم شد و مامان این ها همه رفتن.. مدتی گذشت و زندگی کنار آریا عالی بود من تازه عروس بودم و هرشب توسط فامیل پاگشا می شدیم و هرشب خونه یکی بودیم😍🥲 کم کم همه خاله ها و عمه ها دعوتمون کردن و فقط پریسا بود که مارا پاگشا نکرده بود، هربار صحبتش با آریا پیش می اومد آریا می گفت اگه پاگشا هم بکنه من نمیرم ،..! منم ازدرون حرص می خوردم، دوست نداشتم آریا و وپریسا باهم رابطه ای خوبی داشته باشن اما نمی خواستم شرایط اینطوری هم می موند،..! خودم هم نمی دونستم چی ‌می خواستم از این که پریسا و آریا از هم متنفر بودن هم خوشحال بودم و راضی هم ناراحت بودم دوست داشتم همه چی بین مون نرمال و طبیعی بود نه خواهان رفت و آمد بودم نه دوری و جدایی! با پریسا نمی شد زیاد رفت و آمد کرد پریسا اهل پز دادن و به رخ کشیدن بود همیشه دوست داشت با ‌داشته هاش من را تحقیر کنه و این برای من عذاب آور بود و رفت و آمد رو غیر ممکن می کرد😣😤 پریسا تو پاگشاها که از سمت فامیل خودمون بود همه رو شرکت می کرد و میدیدم با همه سلام و احوال پرسی میکنه اما به آریا که می رسه سرش رو پایین می انداخت و سلام نمی کرد! آریا طفلی چیزی به روی خودش نمی آورد اصلا براش مهم نبود، اما من ناراحت میشدمو بهم برمی خورد،😠 یشب که خونه دایی بزرگم دعوت داشتیم پریسا و شوهرش مثل همیشه دیر اومدن کنار آریا نشسته بودم که دیدم پریسا با همه دست و رو بوسی کرد و اصلا به ما نگاه هم نکرد... ╔═•══❖•ೋ° @Talangoory ╚═•═◇💐⃟‌َ۪ٜ۪ٜ۪ٜ۪ٜؔٛٚؔ♥️•ೋ•ೋ°

امیدوارم قاصدک زندگیتون امروز خبرهای خوب براتون بیاره 🌼 عصرتوون بخیر و زیبایی💐 ─┅─═इई 🌸🌼🌸ईइ═─┅─