8.2M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📚 بالاترین جهاد از زبان امام باقر علیهالسلام
🎙 حجت الاسلام و المسلمین #رفیعی
╔═•══❖•ೋ°
@Talangoory
╚═•═◇💐⃟َ۪ٜ۪ٜ۪ٜ۪ٜؔٛٚؔ♥️•ೋ•ೋ°
تو باغبان امتی و جای اجر تو
یک شاخه یاس را وسط در گذاشتند
با رفتنت مصیبت زهرا شروع شد
داغ پسر به سینه ی مادر گذاشتند
در کوچه ها غرور علی را کسی شکست
در کوچه بود فاطمه روی زمین نشست
#شهادت_پیامبر_اکرم ص🖤🍂
#شهادت_امام_حسن ع🖤🍂
#تسلیٺ_باد🍂💔
╔═•══❖•ೋ°
@Talangoory
╚═•═◇💐⃟َ۪ٜ۪ٜ۪ٜ۪ٜؔٛٚؔ♥️•ೋ•ೋ°
🔰 ثروتمند واقعی
کسی است که بدون مقایسه زندگی میکند و از آنچه هست و آنچه دارد
خشنود است !!
╔═•══❖•ೋ°
@Talangoory
╚═•═◇💐⃟َ۪ٜ۪ٜ۪ٜ۪ٜؔٛٚؔ♥️•ೋ•ೋ°
🌤✨
هیچوقت برای شروع دیر نیست از طبیعت بیاموز، هیچگاه ثابت نمی ماند!!!
کارهای بدت رو ترک کن و
یبار دیگه با فکر جدیدی به زندگی نگاه کن
╔═•══❖•ೋ°
@Talangoory
╚═•═◇💐⃟َ۪ٜ۪ٜ۪ٜ۪ٜؔٛٚؔ♥️•ೋ•ೋ°
▪️سلام بر وجود نازنینی که قلبش محل نزول قرآن بود
فرا رسیدن شهادت فخر عالم بشریت ؛ رسول مهربانی تسلیت باد🥺😔
╔═•══❖•ೋ°
@Talangoory
╚═•═◇💐⃟َ۪ٜ۪ٜ۪ٜ۪ٜؔٛٚؔ♥️•ೋ•ೋ°
۞ تلنگری برای زندگی ۞
💙🫐 مــن ازته دلــم خداروشکر می کردم و آرزو می کردم همیشه همینطور کنـــار هــم شــاد و خوشحال بــاشی
💙🫐
آریا گفت دیگه نپرس!
از اینکه اینطور تحقیرم می کرد حرصم گرفته بود دستهایم رو مشت کردم و چیزی نگفتم !!
وقـتی رسیدیم خـونه من زودتر از آریا پیاده شدم و رفتم داخل خونه ،لباس راحتی پوشیدم و به تخت پناه بردم انتظار داشتم آریا بیاد کنــارم از دلم در بیاره منت کشی کنه اما دیدم آریا بی توجه به من روی تخت دراز کشید و دقایقی بعد هم صدای نفس های خوابش رو شنیدم!☹️😣
از رفتارهای آریا دلم داشت می ترکید
اشک مهمون چشم هام شد و رفته رفته خوابم برد
🌤صبح که از خواب بیدار شدم متوجه شدم آریا تو سالنه
حوصله شو نداشتم خودم رو به خواب زدم
آریا صبحونه اش رو خورد و از خونه بیرون رفت
وقتی صدای کوبیده شدن در را شنیدم از جا بلند شدم ،چه حس غریبی داشتم
یه حس عجیب و بــاورنکردنی
منی که هیچ امیدی به این زندگی نداشتم
بی هدف روزها رو میگذروندم😮💨
یاد پریسا افتادم اینکه باردار بود
و من تا چند ماه دیگه خاله می شدم
سعی کردم تنها به این موضوع فکر کنم
از غم و درد خسته بودم!!
دلم می خواست می رفتم بازار و برای بچه خواهرم کلی خرید می کردم تا شاید کمی روحیه ام عوض بشه اما می دونستم اگه حرف از پـول بزنم آریا بـازهم عصـبانی
مــی شــه !!
آریـا ایـن روزهـا همیشـه عصـبانی
می شــد برخوردهاش تـند بود آزار دهـنده بود..!!😒🤦🏻♀
هیچ دلــخوشی بــه ایــن زنــدگی نـــداشتم سعــی مــی کــردم رفت و آمدم رو بــه خــونه مامان بیشتر کنم هربــــار کـــه می رفتم خونه مــامـــان بــه پــریســا هـــم زنـــگ میزدم که بیــاد..
╔═•══❖•ೋ°
@Talangoory
╚═•═◇💐⃟َ۪ٜ۪ٜ۪ٜ۪ٜؔٛٚؔ♥️•ೋ•ೋ°
6.28M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌺دوشنبه تون معطر
🍃به عطر خوش صلوات
🌺بر حضرت مُحَمَّد ص
🍃و خاندان پاک و مطهرش
🌺✨اَللَّهُـمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّـدٍﷺ
🩷✨وَآلِ مُحَمـَّدﷺ
🌺✨وَ عَجِّـل فَرَجَهُـم
**✾࿐༅🍃♥️🍃༅࿐✾
Quran-page-150.mp3
2.65M
📢 هر روز #یک_صفحه_قرآن بخوانیم
🔹 صفحه صد و پنجاه قرآن کریم، سوره مبارکه الأنعام
با صدای آقای شهریار پرهیزگار بشنوید.
✏️ توصیه مهم حضرت آیتالله خامنهای: هر روز حتماً یک صفحه قرآن بخوانید📖
╔═•══❖•ೋ°
@Talangoory
╚═•═◇💐⃟َ۪ٜ۪ٜ۪ٜ۪ٜؔٛٚؔ♥️•ೋ•ೋ°
📢 امام حسن علیهالسلام سازماندهی عظیم شیعی را به وجود آورد
✏️ حضرت آیتالله خامنهای: امام حسن(ع) بعد از حادثهی متارکهی جنگ، بنا کرد تشکیلات دهی و سازماندهی، آن کاری که آن زمان انجام نشده بود لزومی هم نداشت، امکان هم نداشت، یک سازماندهی عظیم شیعی را به وجود آوردند.
✏️ این همان سازماندهی است که شما در کوفه، در مدینه، در یمن، در خراسان، در مناطق دور دست حتی نشانههای او را میبینید زمان امام حسین و بعد از ماجرای شهادت امام حسین(ع) همان سازماندهی بود که ماجرای توابین را به وجود آورد، ماجرای مختار را به وجود آورد، ماجراهای فراوانی را در دنیای اسلام ایجاد کرد که تا آخر هم نگذاشت آب خوش از گلوی خلفای بنیامیه پایین بیاید.
✏️ این تشکیلات زمان امام حسین بود که امام حسین وقتی شهید میشد میدانست که دنبال خودش یک تشکیلاتی را دارد باقی میگذارد که اینها پرچم را بالا نگه خواهند داشت و نمیگذارند که قضیه لوث بشود و حقیقت مکتوم بماند. ۱۳۶۵/۳/۴
🗓 ۲۸صفر، سالروز رحلت پیامبر(ص) و سالروز شهادت امام حسن(ع)
╔═•══❖•ೋ°
@Talangoory
╚═•═◇💐⃟َ۪ٜ۪ٜ۪ٜ۪ٜؔٛٚؔ♥️•ೋ•ೋ°
🔹 بیایید به زیارت مجازی حرم رسول خدا (صلوات الله علیه وآله) و ائمه بقیع (علیهمالسلام) برویم
1️⃣ روی لینک زیر بزنید
2️⃣ دو گزینه نهایی را فعال کنید تا تصویر بزرگ و تمام صفحه شود
3️⃣ روی فلش هایی که نمایش داده میشود بزنید تا زیارتی کامل از بخش های مختلف مسجد به ویژه مرقد شریف پیامبر ص داشته باشید ↙️👇
https://www.panoman.ir/projects/rasolallah/1.html
╔═•══❖•ೋ°
@Talangoory
╚═•═◇💐⃟َ۪ٜ۪ٜ۪ٜ۪ٜؔٛٚؔ♥️•ೋ•ೋ°
۞ تلنگری برای زندگی ۞
💙🫐 آریا گفت دیگه نپرس! از اینکه اینطور تحقیرم می کرد حرصم گرفته بود دستهایم رو مشت کردم و چیزی نگف
💙🫐
پریـــسا بـه شدت ویـار داشت درد داشت و خیـلی کلـافه و بی حوصــله بـــود بـه محـض ایـنکــه می اومــد🤧
بالـش رو می ذاشت و دراز می کشید
حوصله حرف زدن نداشت !!
مامان هـــم کـه وضـعیت رو ایـنطور می دید به من غُــر می زد کــه به پریسا اصرار نکـــن بیــاد بــا ایـــن وضعش اذیـــت می شه!!
یــه روز کـــه آریــا خـونه نبود مـن رفــتم خونه مامان این ها بــه پریسا هـــم زنگ زدم و گفتم بیـا📞
پریسا که مثل همیشه کِسـل بـود
گفت مـن اصـلـا نمی تونم از جــام تـکـــون بــخورم از صــبح تا حالـا از تـو تـخت بـیـرون نیـومدم و اصـلـا حس و حـال ندارم وشما بیاین ،
مـن و مـامـان هـم کـه اوضاع روایـنطور دیـدیم رفتیم پیش پریسـا تـاشب موندیـم
وقتـی مهـران اومد
چند دقیقه ای نشستیم و چـون دیـگه دیـروقت بـود پرهـام اومـد دنبالمون و مـن رو سـر راه گذاشت خونـه !
بـا مامان و پرهام خداحافظی کردم و راهــی خــونه شدم وقتی وارد شدم آریا رو دیــدم
کـه عصبی بود
با ترس سلـام کـردم وگفتم کــی اومدی خونه ؟!😰
آریـا گفت ؛ هرروز خونــه مامانت چـکــار داری چـه خـبر اونجا🤨
بـا ناراحتی گفتم تمـوم روز تـو خونـه تنـهام حوصـله ام سـر میره، چکـار کنم بشینم درودیـواررو نگـاه کنـم تـو هـم کـه می ایـی خـونه
تو خودتی نه بـا مـن حرف می زنی !!
نه وقت های هـم کــه من بـاتو حـرف میزنـم حواسـت بـه من هست
حداقل می رم خونه مامانم بابا وداداش وخواهرم رو می بینم دو کلـام حرف می زنـم روحیـه ام عوض می شه ،دلـم بـاز میشه...
╔═•══❖•ೋ°
@Talangoory
╚═•═◇💐⃟َ۪ٜ۪ٜ۪ٜ۪ٜؔٛٚؔ♥️•ೋ•ೋ°