۞ تلنگری برای زندگی ۞
🕊🖤 از همون لحظه ای که بله گفتم عهد کردم که دیگه به گذشته ام فکر نکنم.😇 وقتی برگشتیم خونه سارا داش
🕊🖤
سهراب لب زد : نگران نباش یه ساعت دیگه خودش زنگ میزنه بهت میگه چی شده نگاهی بهم انداخت و گفت بیا بغلم زن خودمی.!😉
خودم و تو بغلش جا دادم دستامو گرفت تو دستاشو بوسه ای به دستام زد و دستامو روی صورتش گذاشت.!
آخیییییی چقد حس خوبی دارم بالاخره به دستت آوردم بالاخره مال خودم شدی تو مال منی پروانه مال خودمی 😍❤️
واااای باورم نمیشه قسم میخورم خوشبختت کنم ،
قسم میخورم ستاره رو عین بچه خودم بزرگ کنم کاری میکنم که از هر لحظه زندگیت کنارم لذت ببری.!!😇🙏
نگاه چشماش کردم و زمزمه کردم منم دوستت دارم.،🥲
هر چی میگذشت حرارت بدنمون بیشتر میشد سهراب نگاهم کرد و با صدایی خش دار گفت اجازه میدی تو رو به همسری خودم در بیارم؟؟!
تو وسوسه انگیز ترین زن روی زمینی
دیوونه میکرد منو با چشمهای خمارش نگاهم کرد و گفت عاشقتم.❤️
اون روز من و سهراب عروسی کردیم
سهراب میگفت من اولین زنی هستم که تو زندگیش باهاش بوده، به خودم قول داده بودم که فقط با پروانه اونم زمانی که زنم شد باید تجربه کنم.☺️😅
شب شده بود و برای بار دهم زنگ زدم خونمون دیگه داشتم از نگرانی سکته میکردم بالاخره زری گوشی و جواب داد📞
_زری کجایید شما از صبح دارم زنگ میزنم.
زری با صدای گرفته گفت ببخشید درگیر بودیم.!
_درگیر چی؟؟زری دارم سکته میکنم بگو چی شده؟
-هیچی خان داداش دعوا شده بود.😮💨
_خان داداش با کی؟؟
با داداشای زنش!
_وااااا با رضا؟؟
-هم رضا هم اون یکی
_سر چی؟؟
-طلاق گرفتن از هم🤦♀
╔═•══❖•ೋ°
@Talangoory
╚═•═◇💐⃟َ۪ٜ۪ٜ۪ٜ۪ٜؔٛٚؔ♥️•ೋ•ೋ°
6.01M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
اگر یأس نباشه
گناه کارا تشویق میشن که توبه کنند
امان از این شیطان 🌸
╔═•══❖•ೋ°
@Talangoory
╚═•═◇💐⃟َ۪ٜ۪ٜ۪ٜ۪ٜؔٛٚؔ♥️•ೋ•ೋ°
🔅#امام_هادی علیهالسلام:
✍️ اِنَّ اللّه َ اِذا أَرادَ بِعَبْدٍ خَيرا إذا عُوتِـبَ قَبِـلَ؛
💠 اگر خداوند خير كسى را بخواهد، چنان مىشود كه هرگاه مـورد توبيـخ قرار گيرد، مىپـذيرد.
╔═•══❖•ೋ°
@Talangoory
╚═•═◇💐⃟َ۪ٜ۪ٜ۪ٜ۪ٜؔٛٚؔ♥️•ೋ•ೋ°
💠 آیت الله بهجت:
✍ بلا ، با صدقه رفع میشود ؛ اگرچه محکمِ محکم شده باشد. نه اینکه فقط روایت است که صدقه ، دافع بلیات است ؛ نخیر، درایت هم هست.
👌 میدانیم که از لطف و احسان است که شارع فرموده: «إِسْتَنْزِلُوا الرِّزْقَ بِالصَّدَقَة» (روزی را با صدقه نازل کنید).
📚 گوهرهای حکیمانه، ص١٣٧
╔═•══❖•ೋ°
@Talangoory
╚═•═◇💐⃟َ۪ٜ۪ٜ۪ٜ۪ٜؔٛٚؔ♥️•ೋ•ೋ°
۞ تلنگری برای زندگی ۞
🕊🖤 سهراب لب زد : نگران نباش یه ساعت دیگه خودش زنگ میزنه بهت میگه چی شده نگاهی بهم انداخت و گفت بیا
🕊🖤
با تعجب گفتم کی طلاق گرفته؟😳🤯
-خان داداش و زن داداش.
_چیییییی؟؟
-تازه این اتفاق افتاده!
_آخه برای چی؟؟
-نمیدونم مثل اینکه به مشکل خورده بودن.☹️😣
_باورم نمیشه حالا داداشای زنداداش چی میگفتن؟؟!
هیچی اومده بودن میگفتن باید مهریه اشو بدی آخه زنداداش مهریه اشو بخشید و طلاق گرفت تازه خونواده اش فهمیدن اومده بودن دعوا،!🤦♀
_الان خان داداش کجاست حالش خوبه؟؟
-آره خوبه میخواد بره
_کجا؟؟
-عسلویه
_برای چی؟
میگه میخوام برم اونجا بیزینس راه بندازم.
_پس کارش اونجا چی میشه؟
-نمیدونم پروانه اصلا نمیخوامم بدونم پروانه کی به خانوم جون میگی عقد کردی؟
_نمیدونم کی بگم.
بگو دیگه همین امروز فردا بگو.!!
آره اتفاقا هر چی زودتر بفهمه بهتره به نظر من که همین فردا صبح زنگ بزن بگو📞
_آخه...
-آخه چی؟؟گوش بده به حرفم پروانه فردا صبح زنگ بزن به خانوم جون بگو عقد کردید.!
_خیله خب باشه.☺️😊
من برم بخوابم سرم خیلی درد میکنه🤧
_باشه عزیزم برو شبخیر.!
گوشیو که قطع کردم سهراب گفت چی شده؟
_میگه خان داداشم و زنداداش طلاق گرفتن از هم.!
سهراب با تعجب گفت نگفت چرا؟؟
_نه گفت مشکل داشتن.😔
-چه یه دفعه ای.
_آره واقعا خودمم باورم نمیشه فردا زنگ میزنم به مادرم میگم عقد کردیم.!
سهراب لب زد : زود نیست؟
_نه دیگه باید بگم زری هم اصرار داشت هر چی زودتر به خانوم جون بگم.
سهراب چشماشو ریز کرد و گفت چرا اصرار داشت؟!🤔
_نمیدونم
╔═•══❖•ೋ°
@Talangoory
╚═•═◇💐⃟َ۪ٜ۪ٜ۪ٜ۪ٜؔٛٚؔ♥️•ೋ•ೋ°
💥 بعضی ها گمان میكنند در دستگاه خدا هم میشود زرنگی كرد،
خيال میكنند اگر يك نمازی بخوانند و روزه ای بگيرند و محاسن بگذارند و انگشتر عقيق در دست كنند، اهل بهشت هستند و ديگر هر كاری كردند مهم نيست!
♨️ هر چقدر هم ظلم و ستم و ناحقی بجا آورند، مهم نيست!
📛 متاسفانه بعضی از متدينين، اعمال نيك خود را با گناهان از بين میبرند!
⚡️تا از مسجد و هيئت به منزل میآيد با همسر وفرزندان بدخلقی میكند و تن آنها را میلرزاند!
⚡️به مومنين تهمت میزند و غيبت میكند! و...
❌عزيزان سيئات با حسنات نمیسازد و آنرا از بين میبرد!
💚بايد خيلی مواظب اعمال خود باشيم.
╔═•══❖•ೋ°
@Talangoory
╚═•═◇💐⃟َ۪ٜ۪ٜ۪ٜ۪ٜؔٛٚؔ♥️•ೋ•ೋ°
6.62M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
-بُروز نده .. همین !
-اگر در انسان، قرار بر حذفِ صفاتِ بد بود، پس خشمگین شدن را چگونه علیه دشمنان باید اجرا کرد؟ زیرا دیگر نباید خشم وجود داشته باشد !!
آیا اگر صبح شود، شب وجود ندارد ؟
-رذیلت های خودتان را بپذیرید تا ناامید از مبارزه کردن نشوید !
توجه داشته باشید پذیرش به معنای نادیده گرفتن نیست؛ فقط یعنی آنقدر دچار خودتحقیری نشوید که خودتان را دوست نداشته باشید و ناامید از مبارزه با نفس شوید !
بهخودتبگو "هست، من این صفت درونم قوی شده ! تمام سعی خودم رو میکنم هیچگونه بُروزی ندم تا خفه بشه "
╔═•══❖•ೋ°
@Talangoory
╚═•═◇💐⃟َ۪ٜ۪ٜ۪ٜ۪ٜؔٛٚؔ♥️•ೋ•ೋ°
۞ تلنگری برای زندگی ۞
🕊🖤 با تعجب گفتم کی طلاق گرفته؟😳🤯 -خان داداش و زن داداش. _چیییییی؟؟ -تازه این اتفاق افتاده! _آخه برا
🕊🖤
سهراب لب زد : آخه تو این شرایط الان نفهمه که بهتره!🤔
_آره منم همینو گفتم ولی گفت گوش کن به حرفم فردا به خانوم جون بگو.!
سهراب مکثی کرد و گفت خب پس بگو
سهراب واقعا عاشقم بود خیلی طول نکشید تا فهمیدم حتی بیشتر از رحمت دوستم داشته 🥰😍
وقتی به خانواده ام گفتم با سهراب ازدواج کردم خیلی ناراحت شدن خیلی زیاد در حدی که دو سال تمام باهامون قهر کردن ولی مادر سهراب خیلی زود آشتی کرد باهامون و چند ماه بیشتر طول نکشید ولی به خاطر ستاره تا دو سال سهراب حتی نرفت مادر شو ببینه.!!🤦♀
بعد دو سال که دیگه خانواده ام باهامون آشتی کردن تصمیم گرفتیم یه سر بریم ایران ولی برنامه عوض شد و قرار شد خانواده هامون بیان ترکیه.!!
دل تو دلم نبود بعد دو سال میخواستم خونواده امو ببینم دلم لک زده بود برای تک تکشون.🥲🥺
برای ظهر قرار بود برسن از قبل همه چیو آماده کرده بودم.!
سهراب گفت : خانم حاضری؟؟
_آره عزیزم.!
-من و ستاره میریم تو ماشین توام زود بیا
_باشه برید الان میام.
تند تند حاضر شدم و از خونه رفتم بیرون
سوار ماشین شدم و ستاره رو از بغل سهراب گرفتم و گفتم سهراب نمیدونی چقدر هیجان دارم.😅
_حق داری خانومم منم هیجان دارم بعد دو سال میخوایم خونواده هامونو ببینیم.
وقتی رسیدیم فرودگاه از دور خانواده امو دیدم که دارن میان براشون دست تکون میدادم و مثل بچه ها از خوشحالی بالا پایین میپریدم.!
بالاخره بعد از دو سال خانواده امو میدیدم حس خیلی خوبی بود ،🥲😇
╔═•══❖•ೋ°
@Talangoory
╚═•═◇💐⃟َ۪ٜ۪ٜ۪ٜ۪ٜؔٛٚؔ♥️•ೋ•ೋ°
💞
🟢 میگذرد و تمام میشود...
🍃عروسکی که در پنجسالگی خراب شد و کلی غصهاش را خوردیم، در 10سالگی دیگر اصلا مهم نیست.
🌸نمره امتحانی که در دبیرستان کم گرفتیم و آنقدر بهخاطرش اشک ریختیم و روزگارمان را تلخ کرد، در دوران دانشگاه هیچ اهمیتی ندارد و کلا فراموش شده است.
🍃آدمی که اولین سال دانشگاه آنقدر بهخاطرش غصه خوردیم و اشک ریختیم و بعد فهمیدیم ارزشش را نداشته و دنیایمان ویران شد، در 30سالگی تبدیل به غباری از یک خاطره دور شده که حتی ناراحتمان هم نمیکند.
🌸چکی که برای پاسکردنش در 30سالگی آنقدر استرس و بیخوابی کشیدیم، در 40سالگی یک کاغذپاره بیارزش و فراموششده است.
🍃پس یقین داشته باش که مشکل امروزت، اینقدرها هم که فکر میکنی بزرگ نیست. این یکی هم حل میشود، میگذرد و تمام میشود.
🌸غصهخوردن برای این یکی هم همانقدر احمقانه است که در 30سالگی برای خرابشدن عروسک پنجسالگیات غصه بخوری!
👌همه مشکلات، همان عروسک پنجسالگیست، شک نکن!
╔═•══❖•ೋ°
@Talangoory
╚═•═◇💐⃟َ۪ٜ۪ٜ۪ٜ۪ٜؔٛٚؔ♥️•ೋ•ೋ°
❣إِنَّ رَبِّي قَرِيبٌ مُجِيبٌ
البته خدای من نزدیک و
شنونده و
اجابت کننده است.
▫️هود؛ ۶۱
╔═•══❖•ೋ°
@Talangoory
╚═•═◇💐⃟َ۪ٜ۪ٜ۪ٜ۪ٜؔٛٚؔ♥️•ೋ•ೋ°