داستان مرد ثروتمند و پسرش
روزی یک مرد ثروتمند، پسر بچه کوچکش را بـه ده برد تا بـه او نشان دهد مردمی که در آنجا زندگی می کنند، چقدر فقیر هستند.
ان دو یک شبانه روز در خانه محقر یک روستایی مهمان بودند. در راه بازگشت و در پایان سفر، مرد از پسرش پرسید: نظرت در مورد مسافرتمان چه بود؟پسر پاسخ داد:
عالی بود پدر! پدر پرسید آیا بـه زندگی ان ها توجه کردی؟پسر پاسخ داد: بله پدر! و پدر پرسید: چه چیزی از این سفر یاد گرفتی؟پسر کمی اندیشید و بعد بـه آرامی گفت: فهمیدم که ما در خانه یک سگ داریم و آن ها چهار تا. ما در حیاطمان یک فواره داریم و آنها رودخانه ای دارند که نهایت ندارد.
ما در حیاطمان فانوس های تزیینی داریم و ان ها ستارگان را دارند.
حیاط ما بـه دیوارهایش محدود میشود اما باغ آن ها بی انتهاست! با شنیدن حرفهای پسر، زبان مرد بند آمده بود. بعد پسر بچه اضافه کرد : متشکرم پدر، تو بـه من نشان دادی که ما چقدر فقیر هستیم.
══❈═₪❅❅₪═❈══
🌹@Talangoory🕊
══❈═₪❅❅₪═❈══
۞ تلنگری برای زندگی ۞
یهو دختر بچه مو طلایی یه کیک رو گرفت سمتمو گفت خاله بفرما، ناخودآگاه گفتم چیه!! ؟ گفت نذری خاله 😊ب
ولی اینکه به کسی بروز نداده بود برام عجیب بود،
شایدم زینب راس میگفت، حالا که فهمیده من میدونم داره از همه قایم میکنه نمیدونم از آبروش میترسه یا بخاطر شغلشه،
رفتاراش خیلی عجیب بود برام ازینور میگفت من همه کار بخاطر تو کردم ازونور راحت بهم خیانت میکنه و سیلی بهم میزنه آزارم میده
هر چقدر بیشتر به حرفا و حرکات این دوروز فکر میکردم بیشترمیرسیدم به اینکه این وسط یچیزی هست که من ازش خبر ندارم..
مهدی میخواس چیکار کنه هم با من زندگی کنه هم با اون زنه باشه از طرفیم پای آبروشو شغلش وسط بود..
میخواس یجوری منو با زور ساکت کنه 😤
هر چی فکر میکردم بدتر سردرد میگرفتم،
صدای پیامک اومد یادم رفته بود پیام های گوشیمو بخونم،
چیا نوشته بود😳
چرا انقدر این آدم مرموز بود چرا نمیفهمیدم تو سرش چی میگذره..
دو تا پیام اولی ماله دم ظهر بود که تهدید کرده بود نوشته بود پیدام میکنه و میکشتم، بعدشم نوشته بود واقعا کاری نداره پیدا کردن من براش،
انقد دوست و رفیق داره که 5 دیقه ای پیدام میکنه ولی منتظره خودم برگردم تا از سر تقصیراتم بگذره😏
واقعا چقدر این بشر احمق بود..
بقیش چرت و پرت بود، فکر کرده من بچم که میترسونتم،
ساعت 10 شب بود.
سردردم بیشتر شده بود یه خادم اومد و گفت خانم شما خیلی وقته میبینم اینجایی مسافری؟؟
خودم جمع و جور کردمو گفتم بله از تهران اومدم پولم کمه نمیتونم هتل بگیرم، میشه امشب و اینجا بمونم قول میدم دراز نکشم
خادم با مهربونی گفت چرا اینجا عزیزم بیا بریم جایی که مخصوص زائراس
خدا خیرش بده خیلی کمکم کرد☺️🙏
══❈═₪❅❅₪═❈══
🌹@Talangoory🕊
══❈═₪❅❅₪═❈══
امیرالمؤمنین علیه السلام:
اعمال، همه بر باد است، مگر آنچه از روى اخلاص باشد
العَملُ كُلُّهُ هَباءٌ إلاّ ما اُخْلِصَ فيهِ
غررالحكم حدیث1400
══❈═₪❅❅₪═❈══
🌹@Talangoory🕊
══❈═₪❅❅₪═❈══
امیرالمؤمنین علیه السلام:
انديشيدن مانند با چشم ديدن نيست؛ زيرا گاه چشمها به صاحبانش دروغ مى گويند، ولى خرد به آنكه از وى اندرز خواسته، نيرنگ نمى زند
لَيسَتِ الرَّوِيَّةُ كَالمُعايَنَةِ مَعَ الأَبصارِ؛ فَقَد تَكذِبُ العُيونُ أهلَها ، ولا يَغُشُّ العَقلُ مَنِ استَنصَحَهُ
نهج البلاغه، حکمت281
══❈═₪❅❅₪═❈══
🌹@Talangoory🕊
══❈═₪❅❅₪═❈══
🕊مهربان که باشی
صبح زیباست،
خورشید هم زیباست،
آسمان رنگ دیگری دارد
روزت رویایی است..
👌اگر تو بخواهی برای مهربانی همیشه بهانه پیدا میشود😉
💕 سلام صبحتون بخیر 💕
══❈═₪❅❅₪═❈══
🌹@Talangoory🕊
══❈═₪❅❅₪═❈══
💠اميرالمؤمنين امام على عليه السلام:
💢حسود به زبان لاف دوستى مى زند و در عمل،
مخفيانه دشمنى مى ورزد؛
بنابراين،
او نام دوست را برخود دارد اما صفت دشمن را
🍃
🍃
📚غررالحكم
══❈═₪❅❅₪═❈══
🌹@Talangoory🕊
══❈═₪❅❅₪═❈══
📚 #حکایتیبسیارزیباوخواندنی🌷
روزی کشاورزی متوجه شد ساعت طلای ميراث خانوادگی اش را در انبار علوفه گم کرده بعد از آنکه در ميان علوفه بسيار جستجو کرد و آن را نيافت از گروهی کودک که بيرون انبار مشغول بازی بودند کمک خواست و وعده داد هرکس آنرا پيدا کند جايزه ميگيرد.
به محض اينکه اسم جايزه برده شد کودکان به درون انبار هجوم بردند و تمام کپه های علوفه را گشتند اما باز هم ساعت پيدا نشد. همينکه کودکان نااميد از انبار خارج شدند پسرکی نزد کشاورز آمد و از او خواست فرصتی ديگر به او بدهد.
کشاورز نگاهی به او انداخت و با خود انديشيد:چرا که نه؟ کودک مصممی به نظر ميرسد، پس کودک به تنهايی درون انبار رفت و پس از مدتی به همراه ساعت از انبار خارج شد. کشاورز شادمان و متحير از او پرسيد چگونه موفق شدی درحالی که بقيه کودکان نتوانستند؟
کودک پاسخ داد: من کار زيادی نکردم، روی زمين نشستم و در سکوت کامل گوش دادم تا صدای تيک تاک ساعت را شنيدم و در همان جهت حرکت کردم و آنرا يافتم...
👌"ذهن وقتی در آرامش است، بهتر از ذهن پرمشغله، کار ميکند.
هر روز اجازه دهيد ذهن شما اندکی آرامش يابد تا ببينيد چطور بايد زندگی خود را آنگونه که می خواهيد سروسامان دهيد.
══❈═₪❅❅₪═❈══
🌹@Talangoory🕊
══❈═₪❅❅₪═❈══
💠اميرالمؤمنين (علیه السلام) :🦜
💢دلت را از محبت به مردم و مهربانی و لطف در حق آنها پر گردان.
مبادا مانند حیوان درنده در فکر دریدن آنان باشی.
📚نهج البلاغه
☘
🦜
☘
══❈═₪❅❅₪═❈══
🌹@Talangoory🕊
══❈═₪❅❅₪═❈══
۞ تلنگری برای زندگی ۞
ولی اینکه به کسی بروز نداده بود برام عجیب بود، شایدم زینب راس میگفت، حالا که فهمیده من میدونم داره
💥خادم زنی چهره ی معمولی و بسیار خوش قلب بود، منو برد یجایی که میگفتن زائرسراست داخل خود حرم بود،
با چادر صورتمو پوشوندمو رفتیم اونجا خیلی جای قشنگ و راحتی بود، خانومه بهم بالش و پتو داد گفت که چیزی خواستی خبرم کن،
سردردم رفته رفته بیشتر میشد، گفتم یه ژلوفن بدین بمن ممنون میشم، رفت و برام آورد گفت اینجا دکترم هست اگر خواستین گفتم نه ممنونم،
خیلی گشنم بود تو دلم گفتم کاشکی دیشب غذامو خورده بودم،
نیم ساعت بعد یه خادم دیگه با یه پرس غذا اومد طرفم گفت بفرمایید ناقابله
چشام تر شد، خیلی تشکر کردم
قیمه بود یه عطر و بوی خاصی داشت، طعمشو هیچوقت فراموش نکردم، اون شب انگار تو بهشت بودم، غذامو که تموم کردم رفتم از آب سرد کن یه لیوان آب خوردم خیلی خنک بود☃️
برگشتم سرجام و دراز کشیدم، یکم بعد خوابم برد،
خواب عجیبی دیدم :
تو خواب نشسته بودم تو یه باغه سرسبز و میوه میخوردم،
انقد درختای زیبا و سرسبزی داشت که تمام غم هام انگار پاک شده بود، دلم مثله پر سبک بود، شب قبلش انگار دنیا با تموم غم هاش رو دلم آوار شده بود ولی خیلی خیلی حس قشنگی داشتم
همینطور که میچرخیدم،
صدای گریه شنیدم دنبال صدا که رفتم دیدم یه نفر تکیه داده به یه درختو همینطور گریه میکنه، رفتم جلو و گفتم چی شده چرا گریه میکنی
اون طرف دستاشو که از رو صورتش برداشت دیدم مهدی🥺
خشکم زد😳
از ترسم عقب رفتم ولی مهدی دستاشو به سمتم گرفته بودو انگار ازم کمک میخواست،
نمیدونم چرا دلم براش سوخت، تو خواب بغضم گرفته بود هنوزم خیلی دوسش داشتم ولی نمیتونستم دستشو بگیرم.
داشت با صدای بلند گریه میکرد😭😭
══❈═₪❅❅₪═❈══
🌹@Talangoory🕊
══❈═₪❅❅₪═❈══
💎امام علي عليه السّلام فرمودند:
اگر نمازگزار مى دانست كه چه هاله اى از جلالتِ خدا او را فرا مى گيرد، دوست نداشت كه سر از سجده اش بر دارد.
و يَعلَمُ المُصَلِّي ما يَغشاهُ مِن جَلالِ اللّه ما سَرَّهُ أن يَرفَعَ رَأسَهُ مِن سُجودِهِ؛
📗 منتخب ميزان الحكمه
══❈═₪❅❅₪═❈══
🌹@Talangoory🕊
══❈═₪❅❅₪═❈══
💠اميرالمؤمنين امام علی عليه السلام :
💢لا تَعزِم عَلى ما لَم تَستَبِنِ الرُّشدَ فيهِ
به كارى كه درستى آن برايت روشن نيست،
تصميم مگير!!
💘
☘
💘
📚غررالحكم
══❈═₪❅❅₪═❈══
🌹@Talangoory🕊
══❈═₪❅❅₪═❈══