eitaa logo
۞ تلنگری برای زندگی ۞
23.6هزار دنبال‌کننده
9.7هزار عکس
5.2هزار ویدیو
4 فایل
﷽ اینجا داستان زندگی شما گذاشته میشه تا تلنگری بشه به زندگیمون🥰❤️ @kosar_98_z👌ادمین محترم اگه ازین تلنگرا براتون پیش اومده برامون بفرستید! کانال تبلیغاتی ما 👇 https://eitaa.com/tablighatkosar 🌹تمامی داستانا براساس واقعیت می‌باشد🪴
مشاهده در ایتا
دانلود
7.85M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌑ثواب بزرگ خرجی دادن دیگران برای زیارت کربلا در کلام امام صادق (ع)❗️ 🔰 ╔═•══❖•ೋ° @Talangoory ╚═•═◇💐⃟‌َ۪ٜ۪ٜ۪ٜ۪ٜؔٛٚؔ♥️•ೋ•ೋ°
🖊 شیخ طبرسی ره آورده ڪه جهت تنگی دل هفده روز "سوره " را بخواند و باید هر روز یڪ مرتبه صبح و یڪ مرتبه شب این سوره را قرائت نمایید. Ⓜ️ چشمه رستگاری ۱۵۱ ╔═•══❖•ೋ° @Talangoory ╚═•═◇💐⃟‌َ۪ٜ۪ٜ۪ٜ۪ٜؔٛٚؔ♥️•ೋ•ೋ°
5.7M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 پیاده‌روی اربعین و بد اخلاقی! 🎙 📺 ╔═•══❖•ೋ° @Talangoory ╚═•═◇💐⃟‌َ۪ٜ۪ٜ۪ٜ۪ٜؔٛٚؔ♥️•ೋ•ೋ°
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
میخوای دعای مادرت در حقت مستجاب بشه؟ ╔═•══❖•ೋ° @Talangoory ╚═•═◇💐⃟‌َ۪ٜ۪ٜ۪ٜ۪ٜؔٛٚؔ♥️•ೋ•ೋ°
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎞 آی مردم دعاهاتون اثر داره ... 🎤حجت الاسلام والمسلمین کافی ╔═•══❖•ೋ° @Talangoory ╚═•═◇💐⃟‌َ۪ٜ۪ٜ۪ٜ۪ٜؔٛٚؔ♥️•ೋ•ೋ°
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📖 جوان ها در اعتکاف قرآن نهج البلاغه و صحیفه سجادیه بخوانند. 📆 رهبرانقلاب ۱۳۸۷/۰۴/۲۶ ╔═•══❖•ೋ° @Talangoory ╚═•═◇💐⃟‌َ۪ٜ۪ٜ۪ٜ۪ٜؔٛٚؔ♥️•ೋ•ೋ°
۞ تلنگری برای زندگی ۞
❣💐 اون هم به خاطر گیر دادن های الکی مامان و پریسا ،حق با آریا بود مامان الکی بهش گیر داده بود!! با
❣💐 خندیدم و گفتم : مگه تو شوهر منی آریا گفت به شناسنامه ات مراجعه کنی جوابت رو می گیری!! با آریا آشتی کردیم و کمی حرف زدیم و منی که تا چند لحظه پیش حالم گرفته بود الان روحیه ام خوب شده بود 🥲☺️ روزها می گذشت و ما به روز عروسی نزدیک تر می شدیم ،همه کارها رو انجام داده بودیم!! تا اینکه روز موعود فرارسید.... 🌤صبح که از خواب بیدار شدم دیدم پریسا هم اومده سلام کردم و جوابی نشنیدم پریسا با اخم های درهم گفت؛ ‌نمیخواستم بیام عروسیت مامان خیلی اصرار کرد الان که اینجام به خاطر تو نیس فقط به خاطر مامان و باباس😒 لبخندی زدم و گفتم به هرحال خوش اومدی،خوشحالم کردی که اومدی رو به مامان گفتم من می رم حموم و به سمت حموم رفتم، امروز بهترین روز زندگیم بود،!!😌😍 نمی خواستم ناراحت بشم و اجازه بدم پریسا به هدفش برسه، صدای مامان رو شنیدم که گفت چرا اینجوری بهش گفتی ‌!؟ پریسا گفت اگه نمیگفتم تو دلم می موند درضمن مگه دروغ گفتم ،حقیقت بود من به خاطر شما و بابا اومدم وگرنه انقدر ها هم بی رگ نیستم که هرکاری دلش بخواد بامن بکنه از خونش بیرونم کنه اما من باز کوتاه بیام و ببخشم!! مامان گفت دیگه امروز روز آخری که اینجاس! پریسا گفت : به درک بره گمشه وگورش رو از زندگیمون گم کنه!!🤨 مامان گفت ساکت می شنوه ناراحت میشه ‌_نترس رفت حموم خبرش! دلم شکست اما نمی خواستم دعوا راه بندازم قبول کرده بودم ،خونواده ام ازمن بیزارن و نمی خوان سر به تنم باشه امروز روزآخری بود که تو این خونه بودم اما هیچ کس ناراحت نبود ،. ╔═•══❖•ೋ° @Talangoory ╚═•═◇💐⃟‌َ۪ٜ۪ٜ۪ٜ۪ٜؔٛٚؔ♥️•ೋ•ೋ°
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌸 اول هفته را 🍃 آغاز می کنیم با نام 🌸 خدایی که همین نزدیکیهاست 🍃 خدایی که عشق را در ما نهاد 🌸 و عاشقی را در سفره دل ما جای داد 💐 شروع هفته جدیدتون 💐 پر از خیر و خوشی و برکت ─┅─═इई 🌸🌺🌸ईइ═─┅─
*🔷یاالله یا زهرا سلام الله علیها🔷👆 🔆بخـــــوان 🍀 ۱ 🍀 به نیت رفع موانع ظهور مولا صاحب عصر 🌹وَقُلْ جَاءَ الْحَقُّ وَزَهَقَ الْبَاطِلُ ۚ إِنَّ الْبَاطِلَ كَانَ زَهُوقًا و بگو: «حق آمد، و باطل نابود شد؛ یقیناً باطل نابود شدنی است!»* ╔═•══❖•ೋ° @Talangoory ╚═•═◇💐⃟‌َ۪ٜ۪ٜ۪ٜ۪ٜؔٛٚؔ♥️•ೋ•ೋ°
🔻علامه طباطبایی رحمه الله علیه 🔸ممکن است انسان گاهی از خدا غافل شود و خدا یک تب سخت خطرناک چهل‌روزه به او بدهد برای این‌که یک‌بار از ته دل بگوید: «یاالله».! ╔═•══❖•ೋ° @Talangoory ╚═•═◇💐⃟‌َ۪ٜ۪ٜ۪ٜ۪ٜؔٛٚؔ♥️•ೋ•ೋ°
۞ تلنگری برای زندگی ۞
❣💐 خندیدم و گفتم : مگه تو شوهر منی آریا گفت به شناسنامه ات مراجعه کنی جوابت رو می گیری!! با آریا
❣💐 می دونستم هیچ کس دلتنگم نمی شه هیچ کس از نبودن من بغض نمی کنه! جای خالی من کسی رو عذاب نمی ده همه از خداشون که من برم مامان بارها گفته بود لحظه شماری می کنم زودتر بری که من یه نفس راحت بکشم ! پریسا می خواست من برم و گورم رو گم کنم بابا هم به شوخی ، چند باری گفت تو نباشی کی جیغ بزنه و شر درست کنه ‌ودعوا را بندازه ! پرهام هم که بود ونبود من اصلا براش مهم نبود اصلا من را نمی دید بارها گفته بود کاش پریسا ازدواج نکرده بود و پیش ما بود و به جاش پریا رو شوهر داده بودیم! دوش آب داغ رو باز کردم ورفتم زیرش🚿 بدنم یخ بود قلبم سرد بودو گرم نمی شد اشک هام جاری شدن😭😭 چرامن باید تو یه چنین خونواده ای به دنیا می اومدم من شاهد محبت کردن هاشون به هم دیگه بودم اما هرچی از سمتشون به من می رسید حرفای تلخ بود مثل زهر بود ،..! متلک و تیکه پرانی و بدو بیراه ‌وناسزا سعی کردم بی خیال باشم خونسرد باشم چند دست سرم روشستم چند بارهم بدنم رو کارم که تموم شد اومدم بیرون وقت آرایشگاه داشتم!😍 مشغول خشک کردن خودم بودم پریسا اومد پیشم و گفت می خوای موهات رو خشک کنم، کاری داری بگو من انجام بدم!؟ من که از حرفش ناراحت بودم گفتم نه خودم انجام می دم زودتر برم گورم رو گم کنم!!😒 نمی خواستم این رو بگم و به زبون بیارم که متوجه حرفش شدم اما طاقت نیاوردم و از دهنم خارج شد! پریسا که دنبال بهونه بود که شر به پا کنه گفت وای خدایا دوباره چی شده توباز چته؟ مامان از سرو‌صدای پریسا ‌وشلوغ بازی هاش اومد و گفت چی شده!؟ ╔═•══❖•ೋ° @Talangoory ╚═•═◇💐⃟‌َ۪ٜ۪ٜ۪ٜ۪ٜؔٛٚؔ♥️•ೋ•ೋ°