🍁🍂🍁🍂
💠 امام علی (ع) :
🔵 از دست رفتن خرد ، در زیاده طلبی است .
📚 غررالحکم
🍁
🍂
🍂
══❈═₪❅❅₪═❈══
🌹@Talangoory🕊
══❈═₪❅❅₪═❈══
📌 روایت شهید چیت سازیان از آلبوم عکس شهدا
🔹️ همسر سردار شهید علی چیت سازیان می گوید : صورتش سرخ شده بود و اشک توی چشمهایش برق میزد. آلبوم را گرفتم و خواستم آنرا کنار بگذارم.🌸📔
◇ آلبوم را از دستم کشید و گفت: «گُلم! ولش کن؛ این آلبوم تمام زندگی منه؛ انگیزه ماندن و
جنگیدن منه.»
◇ گفتم: «خودت رو اذیت میکنی.»😭😭
◇ اشکهایش دانه دانه می چکید روی گونه هایش و گفت: «فرشته؛! اینا همه عاشق آقا ابا عبدالله (ع) بودن. بخاطر آقا خیلی عرق ریختن؛ خیلی زخمی شدن؛ خیلی بیخوابی کشیدن؛ خیلی تشنگی و گرسنگی کشیدن؛ خیلی زیر آفتاب سوختن؛ اما یه بار نگفتن خسته شدیم؛ تشنه ایم؛ خوابمان میآد.
◇ به این عکسها نگاه میکنم تا اگه خسته شدم، یادم نره شهید قراگوزلو شبها به جای خواب و استراحت، نماز شب و زیارت عاشورا میخواند و های های گریه میکرد.
◇ به اینا نگاه میکنم تا اگه یه وقت آرزو کردم کاش منم خانه و زندگی داشتم، یادم بیاد مصیّب میگفت: 'زیاد آرزو نکنین؛ چون مرگ به آرزوهای شما میخنده.'
◇ یادم باشه امروز زمان آرزو نیست زمان حرف نیست؛ باید عمل کنیم. هر کسی سَری داره باید هدیه بده؛ دست داره باید بده؛ اگه پیره و نمیتونه بیاد جبهه، باید از جبهه پشتیبانی کنه.»
🔹 میدانستم خسته و غصه دار است. به قول خودش از اول جنگ، یک گردان از دوستانش شهید شده بودند. کنارش نشستم و باهم به عکسهای شهدا نگاه کردیم. او بدون رودربایستی از من، اشک می ریخت و من از گریه او بغض میکردم و میگریستم.
══❈═₪❅❅₪═❈══
🌹@Talangoory🕊
══❈═₪❅❅₪═❈══
#استغفار
🖊 هرڪس زیاد استغفار ڪند🙏
خداوند نسبت به هر غصّه و اندوهے
گشایشے برایش قرار دهد
و از هر تنگنایى راه خروجى
پیش پایش گذارد..
📿
🧿
📿
══❈═₪❅❅₪═❈══
🌹@Talangoory🕊
══❈═₪❅❅₪═❈══
۞ تلنگری برای زندگی ۞
اما من به حرف همسرم توجهی نداشتم همانطور بی حجاب با نامحرم روبوسی میکردم و دست میدادم، زندگی عاشق
بعد از چند وقت،
در حال قدم زدن بودم که از جلوی در مسجد محله رد شدم!
همسر سابقم را دیدم،
مثل همیشه زیبا و مهربون،
مثل یه دسته گل، در ثانیه دلم برای حیا و غیرتش رفت.🥺
من چقدر احمق بودم که قشنگترین مرد زندگیم، نیمه گمشدمو به همین راحتی از دستش دادم و جدا شدم 😭😭
جلوی در مسجد ایستادم تا نماز تمام بشه و از مسجد بیرون بیاد .....
آخر اومد بیرون منو دید اما اصلا هیچ توجهی بهم نکرد😒
اما من دلم طاقت نیاورد و اون رو صدا زدم برگشت و گفت بیا تو ماشین ...
توی ماشین بهش گفتم،:هنوزم دوست دارم، برای همین تصمیم گرفتم با حجاب بشم، همونی که تو میخواستی،
تو هم بزرگواری کن و منو ببخش
بیا دوباره ازدواج کنیم☺️💍
تا اومدم دستش رو بگیرم، خودشو کشید عقب و با صدای کمی بلند گفت :
به من دست نزن ما محرم نیستیم!!!
خیلی ناراحت شدم و بهم برخورد، فهمید و ادامه داد ببخشید ما الان دیگه مثل سابق نیستیم که بهم دست بزنید،
میدونی که چی میگم!
گفتم:»باشه اما با حالت ناراحتی ......
══❈═₪❅❅₪═❈══
🌹@Talangoory🕊
══❈═₪❅❅₪═❈══
بسم الله الرحمان الرحیم
❤رسول الله صلی الله علیه وآله:
🍃هرکه سوره لیل را ۱۵ مرتبه قبل خواب بخواند، در خوابش فقط آنچه از نیکیها دوست دارد، میبیند و هیچ بدی در خوابش نمیبیند.⚘
⚘مَنْ قَرَأَهَا قَبْلَ أَنْ یَنَامَ خَمْسَ عَشْرَهًَْ مَرَّهًًْ لَمْ یَرَ فِی مَنَامِهِ إِلَّا مَا یُحِبُّ مِنَ الْخَیْرِ وَ لَا یَرَی فِی مَنَامِهِ سُوءً.🍃
•┈┈••✾❀🍃♥️🍃❀✾••┈┈•
══❈═₪❅❅₪═❈══
🌹@Talangoory🕊
══❈═₪❅❅₪═❈══
🌸🌿پاداش خویشتن داری (ابن سیرین)
ابن سیرین مردی بزّاز بود، می گوید:
در بازار شام در مغازه خود برای فروش پارچه نشسته بودم، زنی جوان وارد مغازه شد در حالی که حجاب کامل اسلامی را رعایت کرده بود!
از من درخواست چند نوع پارچه کرد، آنچه می خواست به او عرضه کردم، گفت: پسر سیرین! این بار پارچه سنگین است و مرا طاقت حمل آن به منزل نیست، شما این بار را به خانه من بیاور و در آنجا قیمتش را از من بستان.
من بی خبر از نقشه شومی که او برای من کشیده، بار پارچه را به دوش گذاشته و به دنبال او روان شدم، چون وارد دالان خانه گشتم درب را قفل زد و حجاب از روی و موی برداشت و در برابر من کمال طنازی و عشوه گری آغاز نمود، تازه بیدار شدم که به دام خطرناکی گرفتار آمده ام، بدون این که خود را ببازم، همراهش به اطاق رفتم، او را خام کردم، سپس محل قضای حاجت را از او پرسیدم، گفت: گوشه حیاط است، به محل قضای حاجت رفتم، در آنجا از افتادن به خطر زنا به حضرت دوست نالیدم، آن گاه تمام هیکل و لباسم را به نجاست آلوده کردم و با همان منظره نفرت آور بیرون آمدم
چون زن جوان مرا به این حال دید سخت عصبانی شد و انواع ناسزاها را نثار من کرد.
سپس درب خانه را گشود و مرا از خانه بیرون کرد، به منزل خود رفتم، لباس هایم را عوض کردم و بدن را از آلودگی شستم، عنایت خدا به خاطر و رعی که به خرج دادم هم چنان که به خاطر ورع یوسف، شامل حال یوسف شد شامل حالم شد و از آن پس در غیب به روی دلم باز شد و علم تعبیر خواب به من مرحمت شده و بخشیده شد
══❈═₪❅❅₪═❈══
🌹@Talangoory🕊
══❈═₪❅❅₪═❈══
🔰امیرالمؤمنین علی (ع) :
آدم با :
نیت خوب، و خوش اخلاقی،
به تمام آنچه در جستجوی آن است،
از زندگی خوش وامنیت محیط و وسعت روزی دست می یابد.
🔰غررالحکم
❣
🍃
🍃
══❈═₪❅❅₪═❈══
🌹@Talangoory🕊
══❈═₪❅❅₪═❈══
💠 هر روز با یک آیه از قرآن 🕊🌨
💢وَالسَّمَاءَ بَنَيْنَاهَا بِأَيْدٍ وَإِنَّا لَمُوسِعُونَ
🔹و کاخ رفیع آسمان را ما به قدرت خود برافراشتیم و ماییم که مقتدریم.
📚سوره مبارکه زاریات آیه۴۷
❄️
🌨
☔️
══❈═₪❅❅₪═❈══
🌹@Talangoory🕊
══❈═₪❅❅₪═❈══
۞ تلنگری برای زندگی ۞
آرمیتا از عصبانیت قرمز شده بود، انگشت اشارشو گرفت سمتمو گفت ببین میدونستی خیلی زشتی شبیه میمونی بیشت
زیر لب به خودم فحش میدادم که چرا اومدم اینجا
واقعا پول عمل انقد ارزش داشت!!
نمیتونستم جلوی اشکامو بگیرم ولی با حرص چشمامو پام کردمو گفتم حقته خاک برسر بی لیاقت..
به در حیاط که رسیدم آراس پشت سرم داد میزد نگین نگین واییستا
بی توجه رفتم سرکوچه و تا اون بیاد دربست گرفتمو رفتم خونمون، کرایه اش خیلی گرون شد ولی برام مهم نبود،
با همون لباس که رفتم خونه مادرم چپ چپ نگام کرد ولی خودمو جمع کردم و گفتم رفته بودم تولد همکارم..
رفتم تو اتاقمو درو بستم
اشکام سرازیر میشد، تا حالا هیشکی انقد تحقیرم نکرده بود دختره ی بیشعور
البته تقصیر خودمم بود، چرا بخاطر یه عمل تن به اینهمه ذلت میدادم، چقدر من ضعیف بودم چرا جوابشو ندادم چرا نزدم تو گوشش😤😠
سردرد گرفتم،
گوشیم زنگ خورد، آراس بود خاموش کردم،
پاشدم رفتم از تو کابینت یدونه ژلوفن برداشتمو به مامانم گفتم سرم درد میکنه صدای آهنگ انقد بالا بود که سر درد گرفتم، شام نمیخورم، بیدارم نکنیا
سرمو گزاشتم رو بالشو خوابم برد😴
ساعت 1 شب بود که از زور دستشویی بیدار شدم،
دیگه خوابم نبرد، آرومتر شده بودم
گوشیمو روشن کردم سه تا تماس بی پاسخ و دو تا پیام
نوشته بود: سلام شرمندم ببخشید ، بخدا نمیدونستم آرمیتا میاد وگرنه کلا کنسل میکردم،
لطفا جواب بدین نگرانم لباستونم مونده تو ماشین اگه اجازه بدین براتون بیارم در خونتون،
جواب بدین!! 🙏
به رییس بخش پیام دادمو نوشتم حالم خوب نیس مریض شدم فردا رو نمیتونم بیام شرکت ببخشین!
اونم انگار بیدار بود جواب داد : مشکلی نیست!
دلم نمیخواست دیگه پامو تو اون شرکت بزارم ولی..
══❈═₪❅❅₪═❈══
🌹@Talangoory🕊
══❈═₪❅❅₪═❈══
✍ داستان کوتاه
👈 شخصی به پسرش وصیت کرد که پس از مرگم جوراب کهنه ای به پایم بپوشانید،میخواهم در قبر در پایم باشد.
وقتی که پدرش فوت کرد و جسدش را روی تخته شست و شوی گذاشتند تا غسل بدهند، پسر وصیت پدر خود را به به عالم اظهار کرد، ولی عالم ممانعت کرد و گفت: طبق اساس دین ما ، هیچ میت را به جز کفن چیزی دیگری پوشانیده نمی شود!
ولی پسر بسیار اصرار ورزید تا وصیت پدرش را بجای آورند، سر انجام تمام علمای شهر یکجا شدند و روی این موضوع مشورت کردند، که سر انجام به مناقشه انجامید....
در این مجلس بحث ادامه داشت که ناگهان شخصی وارد مجلس شد و نامه پدر را به دست پسر داد، پسر نامه را باز کرد، معلوم شد که نامه (وصیت نامه) پدرش است و به صدای بلند خواند:
پسرم! میبینی با وجود این همه ثروت و دارایی و باغ و ماشین واین همه امکانات وکارخانه حتی اجازه نیست یک جوراب کهنه را با خود ببرم.
یک روز مرگ به سراغ تو نیز خواهد آمد، هوشیار باش، به توهم اجازه یک کفن بیشتر نخواهند داد. پس کوشش کن از دارایی که برایت گذاشته ام استفاده کنی و در راه نیک و خیر به مصرف برسانی و دست افتاده گان را بگیری، زیرا یگانه چیزی که با خود به قبر خواهی برد همان اعمالت است.
══❈═₪❅❅₪═❈══
🌹@Talangoory🕊
══❈═₪❅❅₪═❈══
#اعمال شب #عرفه 💫
با نَفسـاے حقتــون؛
براے فـرج آقامـون دعا کنین🦋
#التماس_دعا 🤲
•┈┈••✾❀🍃♥️🍃❀✾••┈┈•
══❈═₪❅❅₪═❈══
🌹@Talangoory🕊
══❈═₪❅❅₪═❈══
💠امیرالمؤمنین امام علی عليه السلام:
🍃🍃🌷🍃
💢سامِعُ هُجْرِ القَولِ شَريكُ القائلِ
🔹شنونده سخن زشت و مبتذل،
شريك گوينده است.
📘غررالحكم
📣
🦻
📣
══❈═₪❅❅₪═❈══
🌹@Talangoory🕊
══❈═₪❅❅₪═❈══