eitaa logo
۞ تلنگری برای زندگی ۞
24.7هزار دنبال‌کننده
9.8هزار عکس
5.3هزار ویدیو
5 فایل
﷽ اینجا داستان زندگی شما گذاشته میشه تا تلنگری بشه به زندگیمون🥰❤️ @kosar_98_z👌ادمین محترم اگه ازین تلنگرا براتون پیش اومده برامون بفرستید! کانال تبلیغاتی ما 👇 https://eitaa.com/tablighatkosar 🌹تمامی داستانا براساس واقعیت می‌باشد🪴
مشاهده در ایتا
دانلود
5.9M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 شاه کلید مسیر بندگی و راه قرب به خدا ╔═•══❖•ೋ° @Talangoory ╚═•═◇💐⃟‌َ۪ٜ۪ٜ۪ٜ۪ٜؔٛٚؔ♥️•ೋ•ೋ°
قال رسول الله أَلَا وَ مَنْ أَحَبَّ عَلِيّاً مَرَّ عَلَى الصِّرَاطِ كَالْبَرْقِ الْخَاطِفِ وَ لَمْ يَرَ صُعُوبَةَ الْمُرُورِ آگاه باشید که هرکس علی را دوست داشته باشد، از پل صراط همچون برق ناگهانی عبور می کند و سختی گذر از صراط را نمی بیند ╔═•══❖•ೋ° @Talangoory ╚═•═◇💐⃟‌َ۪ٜ۪ٜ۪ٜ۪ٜؔٛٚؔ♥️•ೋ•ೋ°
7.99M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔸 وقتی که دیگر حضرت زهرا لبخند نزد پس از شهادت پیامبر اسلام و به‌ دلیل ظلم‌هایی که به حضرت فاطمه شد، ایشان به شدت دچار غم‌ و اندوه شد. انس، یکی از یاران نزدیک پیامبر، در این باره می‌گوید: «به خدا قسم، حضرت فاطمه پس از وفات پدرش هرگز لبخندی نزد تا زمانی که از دنیا رفت.» منبع: نور الابصار، ص ۴۷ ╔═•══❖•ೋ° @Talangoory ╚═•═◇💐⃟‌َ۪ٜ۪ٜ۪ٜ۪ٜؔٛٚؔ♥️•ೋ•ೋ°
۞ تلنگری برای زندگی ۞
❣🍉 سراغشو از دخترها که گرفتم گفتن آقاجون همون روز برش داشته و اون یکی روسریی که دست دخترها بود رو ه
❣🍉 اما چیزیکه توجه من رو جلب کرد روسریی که سرش کتک خورده بودم بود که روی سر اون زن بود!😳🤯 پریدم پشت پنجره و سرمو ازش بیرون بردم از پشت سر دیدمش فقط! پیراهنی شیری ساده‌ای به تن داشت و روسری روی سرش خودنمایی میکرد! هرچقدر گردن کشیدم بیرون نتونستم بفهمم کیه🤔 پریدم از تنور بیرون و دیدم که از پیچ کوچه گذشت..! پا تند کردم و دویدم فکر کنم صدای پام رو شنید و فرار کرد چون وقتی به پیچ کوچه رسیدم هر چهار طرف رو پاییدم اما چیزی ندیدم.. آب شده بود و رفته بود توی زمین!😤 همونجا دستم رو به دیوار همسایه گرفتم و سر خوردم افتادم روی زمین، حالِ عجیبی داشتم! سرو صورتش رو نمیدونستم چه شکلیه چون از پشت سر دیدمش،اما قشنگ دو برابر من وزن و قد داشت! روسری که من فکر کرده بودم برای من خریده و سرم کرده بودم و سرش تا سرحد مرگ کتک خورده بودم حالا روی سرِ زنی غریبه جا خوش کرده بود…!🥺😢 نفسم از حرص بالا نمی‌اومد! یکم که دقیق‌تر شدم و بیشتر فکر کردم موضوع پارچه‌ی کربلا رو یادم اومد! پس چند سال قبل هم اون پارچه‌ی قشنگ و قیمتی رو که من برداشته بودم و فکر کرده بودم برای خودمه رو هم برای همون معشوقه‌ی هیکلیش خریده بود😳 بیشتر و بیشتر به مغزم فشار آوردم! اره…هم پارچه‌ی بخصوصی بود،هم متراژش خیلی زیاد بود، چون خانوم خانوما قد و قواره‌اش بیشتر به مردا میخورد تا زن و باید چند متر بیشتر براش برمیداشت! اون روز هم خان و اهل و عیالش سر رسیده بودن و پارچه رو دستِ من دیده بودن و بیوک توی عمل انجام شده قرار گرفته بود!🤭 ╔═•══❖•ೋ° @Talangoory ╚═•═◇💐⃟‌َ۪ٜ۪ٜ۪ٜ۪ٜؔٛٚؔ♥️•ೋ•ೋ°
امید زندگی...🥹🫀 ╔═•══❖•ೋ° @Talangoory ╚═•═◇💐⃟‌َ۪ٜ۪ٜ۪ٜ۪ٜؔٛٚؔ♥️•ೋ•ೋ°
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بخند ! آنقدر جانانه،که دل تمام ثانیه ها شـاد شود این نهایت مهربانی توست درحق دنیایی؛ که در برابر حجم غمهایمان کم آورده! بخند و زندگی آدمها را گلستان کن! و تو چه میدانی شاید خنده ات دوای درد کسی در گوشه کنـاری باشـد ❣ ‌‌‍‌‌‌‍‌ ─┅─═इई 🌸🌺🌸ईइ═─┅─
7.99M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔸 وقتی که دیگر حضرت زهرا لبخند نزد پس از شهادت پیامبر اسلام و به‌ دلیل ظلم‌هایی که به حضرت فاطمه شد، ایشان به شدت دچار غم‌ و اندوه شد. انس، یکی از یاران نزدیک پیامبر، در این باره می‌گوید: «به خدا قسم، حضرت فاطمه پس از وفات پدرش هرگز لبخندی نزد تا زمانی که از دنیا رفت.» منبع: نور الابصار، ص ۴۷ ╔═•══❖•ೋ° @Talangoory ╚═•═◇💐⃟‌َ۪ٜ۪ٜ۪ٜ۪ٜؔٛٚؔ♥️•ೋ•ೋ°
💚✨💚 ✨💚 💚 امیرالمومنین صلوات‌الله‌علیه فرمودند: هركس كه دوست دارد بداند نزد خداوند، چه موقعيّت و منزلتى دارد، نگاه كند و بنگرد كه منزلت و جايگاه خدا نزد او هنگام گناهان چيست و چگونه است! 📚بحارالانوار، ج ۶۷، ص۱۸‎ ╔═•══❖•ೋ° @Talangoory ╚═•═◇💐⃟‌َ۪ٜ۪ٜ۪ٜ۪ٜؔٛٚؔ♥️•ೋ•ೋ°
۞ تلنگری برای زندگی ۞
❣🍉 اما چیزیکه توجه من رو جلب کرد روسریی که سرش کتک خورده بودم بود که روی سر اون زن بود!😳🤯 پریدم پش
❣🍉 اونموقع هم بیوک اخمی فاصله‌ی بین دو ابروهاش رو پر کرده بود و نگاهی پر از خشم و غضب به من انداخته بود اما منِ ساده متوجه نشده بودم!😣🤦🏻‍♀ بیوک هم سر روسری ها دقِ دلیِ پارچه رو هم سرم خالی کرده بود… پس خیلی وقت بود بیوک خاطر خواه یک غریبه شده بود و من متوجه نشده بودم جونی برام باقی نمونده بود که ازجام بلند شم و برگردم سمتِ خونه اما ناچار بودم! هوا رو به روشنی میرفت و اگر کسی من رو توی این وضعیت میدید دیگه باید بار میکردم و از اون آبادی میرفتم، هنوز سر کتک کاری بیوک درست درمون نمیتونستم سرم رو بالا بگیرم نمیخواستم این هم بهش اضافه بشه! لخ لخ کنان چند متر فاصله‌ی پیچِ کوچه تا خونمون رو طی کردم😥 حالا که فهمیده بودم بیوک بخاطر یک زنِ دیگه من رو کتک زده بیشتر از پیش احساس سرشکستگی داشتم یک جوری بودم! دهنم مزه‌ی تلخی میداد و انگار توی شکمم پر از باد شده بود و اعضای شکمم معلق بودن!😣😫 دل پیچه داشتم و میخواستم بالا بیارم! خودم رو به مستراح رسوندم و عق زدم اما فقط زردآبه بالا آوردم…چیزی نخورده بودم تا بالا بیارم،!!🤧 تلخی زردآبه گلوم رو میسوزوند! رفتم لبِ عوض کوچیک و شیر آب رو باز کردم و چند مشت آب پاشیدم توی صورتم و مشتم رو پر از آب کردم و کمی ریختم ته حلقم، درسته از روزیکه همسرِ بیوک شده بودم یادم نمیومد که رابطه‌ی گرمی داشته باشیم اما خیانتش بد دلم رو سوزوند!🥺❤️‍🔥 احساسِ حماقت میکردم از اینکه چند سالی بود با زنی در ارتباط بود و من مثلِ کبک سرم رو زیر برف کرده بودم! نمیدونستم باید چیکار کنم..! ╔═•══❖•ೋ° @Talangoory ╚═•═◇💐⃟‌َ۪ٜ۪ٜ۪ٜ۪ٜؔٛٚؔ♥️•ೋ•ೋ°
✍از آیت‌الله بهجت پرسیدم: «با بچه‌ای که از دیوار راست می‌رود بالا و حرف گوش نمی‌کند، باید چه کار کرد؟» . 🔹 گفت: «همان‌طوری که توقع دارید خدا با شما رفتار کند، با این بچه‌ها هم همان‌طور رفتار کنید. این‌طور اگر نگاه کنید، دیگر زدن بچه‌ها یا بداخلاقی با آن‌ها به‌خاطر اشتباه، بی‌معنی می‌شود. بچه هم احساس نمی‌کند که بابایش درکش نمی‌کند.» 📚 به شیوه باران، ص٣٩ (جلد سوم از مجموعه ۵ جلدی داستان هایی کوتاه از سیره و زندگانی حضرت آیت‌الله بهجت قدس سره) ╔═•══❖•ೋ° @Talangoory ╚═•═◇💐⃟‌َ۪ٜ۪ٜ۪ٜ۪ٜؔٛٚؔ♥️•ೋ•ೋ°
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🟡 كسانی که برای خدا جمع شده‌اند جز برای خدا هم از هم جدا نمی‌شوند. استاد علی صفایی حائری ╔═•══❖•ೋ° @Talangoory ╚═•═◇💐⃟‌َ۪ٜ۪ٜ۪ٜ۪ٜؔٛٚؔ♥️•ೋ•ೋ°