جلوی در مینشست. به احترام هرکس که وارد مجلس روضه میشد، میایستاد. جوانی که معلول ذهنی حرکتی بود، با کفش پاره و لباس کهنه وارد مجلس شد. جلوی پای او هم مثل دیگران بلند شد. سلام کرد و خوشآمد گفت.
بعد هم با احترام او را بغل کرد، بوسید و یک گوشه نشاند.
#مکتب_حاج_قاسم
همه منتظر مداح بودند. یک نفر، جوان هفده هجده سالهای را نشان داد و گفت: مداح آمد...
بلند شد و رفت به استقبالش. بعد از مراسم هم خودش بدرقهاش کرد؛ مثل یک مداح پرآوازه؛ مثل یک مهمان ویژه.
#مکتب_حاج_قاسم
از شهر دیگری آمده بودند به روستای قنات ملک،تادر مراسم روضه مشکل شان
را با خودش در میان بگذارند،نشست پای صحبت هایشان و قول رسیدگی داد.
بعد هم سفارش کرد ازشان به خوبی پذیرایی شود. می گفت : گره گشایی از مشکلات مردم،برکت این روضه هاست.
#مکتب_حاج_قاسم
نتوانسته بود خودش را برساند به روضه خوانی روستا توی ماشین با مداح تماس گرفت و گفت : اگر وقت داری ،
روضه ای که دیروز خواندی،برایم بخوان.
پای روضه تلفنی،آرام آرام اشک می ریخت.
#مکتب_حاج_قاسم
🔰بخشی از نامه شهید حاجقاسمسلیمانی به بسیجیان
برادران و عزیزان بسیجیم سلام علیکم
دوستی و رفاقت ارزش بزرگی است اما مهم این است که با چه کسی رفاقت و برای چه راهی می کنید.
#مکتب_حاج_قاسم
از اینکه مردم می گفتند (روضه خانه حاج قاسم ) ناراحت بود .
گفت بهتر است اسمی روی این مکان بگذاریم که به آن اسم شناخته شود. خانه اش را وقف کرد و نامش را گذاشت بیت الزهرا (س) تا دیگر اسمی از خودش نباشد.
#مکتب_حاج_قاسم
در اوج درگیری های سوریه با داعش،خودش را به مراسم تاسوعا و عاشورای روستا رساند .
گفتم: ماز که اینجا بودیم و انجام وظیفه می کردیم ؛شما چرا در این شرایط آمدید ؟
گفت: این روضه ها،بخش از جنگ با دشمن است.
#مکتب_حاج_قاسم