eitaa logo
تنها مسیری های استان کرمان
2.3هزار دنبال‌کننده
8.7هزار عکس
8.4هزار ویدیو
48 فایل
جهت ارائه انتقاد، پیشنهاد و ارتباط با ادمین کانال👇 @YASNA8686 در این کانال مباحث کاربردی و تربیتی تشکیلات تنهامسیر آرامش ارائه خواهدشد 🌹☘🌹☘🌹 http://eitaa.com/joinchat/1367539744C38a905eac9
مشاهده در ایتا
دانلود
35.02M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
•💗• {قال‌الحیدرابوترابُ} {اصحاب‌المهدی‌‌شبابُ} •💗• یه مولودی زیبا با مفهومی بسیار زیبا👌☺️ (ع) ✦‎‌‌‌࿐჻ᭂ❣🌸❣჻ᭂ࿐✦ @Tanhamasirkerman
تنها مسیری های استان کرمان
🌠 #رمان شب #بدون_تو_هرگز ۳۳ "نغمه اسماعیل" 🔹این بار که علی رفت جبهه، من نتونستم دنبالش برم ... 🔸
🎆 شب 34 ❣️ دو اتفاق مبارک با خوشحالی پیشونیش رو بوسیدم ... - اتفاقا به نظر من خیلی هم به همدیگه میاید ... هر کاری بتونم می کنم ... گل از گلش شکفت ... لبخند محجوبانه ای زد و دوباره سرخ شد ... توی اولین فرصت که مادر علی خونه مون بود ... موضوع رو غیر مستقیم وسط کشیدم و شروع کردم از کمالات خواهر کوچولوم تعریف کردن ... 🔷 البته انصافا بین ما چند تا خواهر ... از همه آرام تر، لطیف تر و با محبت تر بود ... 🔸 حرکاتش مثل حرکت پر توی نسیم بود ... خیلی صبور و با ملاحظه بود ... حقیقتا تک بود ... ✅ خواستگار پر و پا قرص هم خیلی داشت... اسماعیل، نغمه رو دیده بود ... مادرشون تلفنی موضوع رو باهاش مطرح کرد و نظرش رو پرسید ... 🔷 تنها حرف اسماعیل، جبهه بود ... از زمین گیر شدنش می ترسید ... ⭕️ این بار، پدرم اصلا سخت نگرفت ... اسماعیل که برگشت ... تاریخ عقد رو مشخص کردن ... و کمی بعد از اون، سه قلوهای من به دنیا اومدن ... ✅ سه قلو پسر ... احمد، سجاد، مرتضی ... و این بار هم علی نبود ... ✦‎‌‌‌࿐჻ᭂ❣🌸❣჻ᭂ࿐✦ @Tanhamasirkerman
🎆 شب 35 💢 برای آخرین بار 🌷 🔸 این بار هم موقع تولد بچه ها علی نبود ... زنگ زد، احوالم رو پرسید ... گفت؛ فشار توی جبهه سنگینه و مقدور نیست برگرده ... ✅ وقتی بهش گفتم سه قلو پسره ... فقط سلامتی شون رو پرسید ... - الحمدلله که سالمن ... - فقط همین ... بی ذوق ... همه کلی واسشون ذوق کردن...🙁 - همین که سالمن کافیه ... سرباز امام زمان رو باید سالم تحویل شون داد ... مهم سلامت و عاقبت به خیری بچه هاست ... دختر و پسرش مهم نیست ... 🔷همین جملات رو هم به زحمت می شنیدم ذوق کردن یا نکردنش برام مهم نبود الکی حرف میزدم که ازش حرف بکشم... خیلی دلم براش تنگ شده بود ...😢💞 ✅ حتی به شنیدن صداش هم راضی بودم ... زمانی که داشتم از سه قلوها مراقبت می کردم ... تازه به حکمت خدا پی بردم ... شاید کمک کار زیاد داشتم ... ✔️ اما واقعا دختر عصای دست مادره ... این حرف تا اون موقع فقط برام ضرب المثل بود ... سه قلو پسر ... بدتر از همه عین خواهرهاشون وروجک!!!🙄 🔸 هنوز درست چهار دست و پا نمی کردن که نفسم رو بریده بودن ... 🔺 توی این فاصله، علی، یکی دو بار برگشت ... خیلی کمک کار من بود ... اما واضح، دیگه پابند زمین نبود ... 🌷 ✅ هر بار که بچه ها رو بغل می کرد، بند دلم پاره می شد ... ناخودآگاه یه جوری نگاهش می کردم ...😢 انگار آخرین باره دارم می بینمش ... نه فقط من، دوست هاش هم همین طور شده بودن ... ✅ برای دیدنش به هر بهانه ای میومدن در خونه ... هی می رفتن و برمی گشتن و صورتش رو می بوسیدن ... 🌹 موقع رفتن چشم هاشون پر اشک می شد ... دوباره برمی گشتن بغلش می کردن .. 🔸 همه ... حتی پدرم فهمیده بود ... این آخرین دیدارهاست ... تا اینکه ... واقعا برای آخرین بار ... رفت ...🌷 ✦‎‌‌‌࿐჻ᭂ❣🌸❣჻ᭂ࿐✦ @Tanhamasirkerman
🎆 شب 36 ⭕️ اشباحِ سیاه 🔹 حالم خراب بود ... می رفتم توی آشپزخونه ... بدون اینکه بفهمم ساعت ها فقط به در و دیوار نگاه می کردم ... قاطی کرده بودم ... 😞 💢 پدرم هم روی آتیشِ دلم نفت ریخت ... 🔴 بر عکس همیشه، یهو بی خبر اومد دمِ در ... بهانه اش دیدنِ بچه ها بود ... امّا چشمش توی خونه می چرخید ... تا نزدیکِ شام هم خونه ما موند ... * آخر صداش در اومد ... - این شوهرِ بی مبالاتِ تو ... هیچ وقت خونه نیست ...😒 🔸 به زحمت بغضم رو کنترل کردم ... - برگشته جبهه ... 🔺حالتش عوض شد ... سریع بلند شد کتش رو پوشید که بره... 🌷 دنبالش تا پایِ در رفتم اصرار کنم برای شام بمونه ... 🔵 چهره اش خیلی توی هم بود ... یه لحظه توی طاقِ در ایستاد ... - اگر تلفنی باهاش حرف زدی ... بگو بابام گفت ... حلالم کن بچه سید ... خیلی بهت بد کردم ...😓 🔸دیگه رسماً داشتم دیوونه می شدم ... شدم اسپندِ روی آتیش ... شب از شدّتِ فشارِ عصبی خوابم نمی برد ... ⭕️ اون خوابِ عجیب هم کارِ خودش رو کرد ... خواب دیدم موجوداتِ سیاهِ شبح مانند، ریخته بودن سرِ علی ... هر کدوم یه تیکه از بدنش رو می کَند و می بُرد... 🌅 از خواب که بلند شدم، صبح اوّلِ وقت ... سه قلوها و دخترها رو برداشتم و رفتم درِ خونه مون ... 🔷 بابام هنوز خونه بود ... مادرم از حالِ بهم ریخته من بدجور نگران شد ... بچه ها رو گذاشتم اونجا ... حالم طبیعی نبود ... چرخیدم سمت پدرم... - باید برم ... امانتی های سید ... همه شون بچه سید .... ♻️ و سریع و بی خداحافظی چرخیدم سمتِ در ... 🌹 مادرم دنبالم دوید و چادرم رو کشید ... - چه کار می کنی هانیه؟ ... چت شده؟ ... ¤ نفس برای حرف زدن نداشتم ... 🌺 برای اولین بار توی کلّ عمرم... پدرم پشتم ایستاد ... اومد جلو و من رو از توی دستِ مادرم کشید بیرون ... - برو ... و من رفتم..... ✦‎‌‌‌࿐჻ᭂ❣🌸❣჻ᭂ࿐✦ @Tanhamasirkerman
"بسم الله الرحمـــــن الرحیم" سلام و ادب خدمت شما بزرگواران شبتون پر از مهر خداوند باشه ، جوان های تنهامسیری روزتون مبارک 🍃💐 ان شالله که به مدد علی اکبر حسین برای انقلاب حضرت حجه عج بیش از پیش انرژی میزارین و حسابی در تلاش و کوششید و در مسیر زندگی از رنج های دنیا خسته نمشین 👌 ی جوان تنهامسیری همیشه پویاست ایراااان فردا مال شماست 👌💐 💠 با نام و یاد خدا میریم سراغ تدریس مبحث جذاب ✨🌷✨🌷✨
تنها مسیری های استان کرمان
#افزایش_ظرفیت_روحی 176 🔸 طبیعی هست که هر کدوم از ما آدم ها ممکنه عادت های بدی رو در زندگی خودمون دا
177 🔶 واقعا ما از کجا میتونیم متوجه بشیم که خداوند متعال از ما چه کاری رو انتظار داره؟ برای فهمیدن این موضوع یه راه مناسب وجود داره: ✅ اینکه انسان سعی کنه با خداوند متعال "بیشتر مناجات کنه" و خصوصا بیشتر بخونه. 🌹 همین که آدم متواضعانه و مودبانه سر سجاده بشینه ممکنه خدا به ذهنش بندازه که مسیر زندگیش رو چطور جلو بره. 🌷 خوبه که انسان بعد از هر نماز کمی سر سجاده بشینه و بعد از خوندن تعقیبات کمی به این فکر کنه که خداوند متعال الان ازش چه انتظاری داره و ازش میخواد که چه مبارزه با نفس هایی رو انجام بده.
178 🔶 کسی که تا نمازش رو خوند سریع بلند بشه و بره معلومه که چیزی از خدا نمیخواد و طبیعتا "چون بی ادبی کرده چیزی هم بهش نمیدن!" ✔️ یکی دیگه از جاهایی که به انسان قدرت فهم داده میشه شرکت در مجالس اهل بیت علیهم السلام هست. 👈🏼 نشستن در جایی که برای اهل بیت بپا شده خیلی فرق میکنه با نشستن در مجالس دیگه. 🌷 در مجلس اهل بیت به خاطر ادبی که انسان رعایت کرده به ازای هر لحظه ای که انسان به احترام اون عزیزان در مجلس بشینه از دست اون بزرگواران پاداش دریافت میکنه.... و خداوند مسیر زندگی انسان رو روشن خواهد کرد...
تنها مسیری های استان کرمان
#افزایش_ظرفیت_روحی 178 🔶 کسی که تا نمازش رو خوند سریع بلند بشه و بره معلومه که چیزی از خدا نمیخواد
🔷 یه سوال از شما عزیزان. هر کدوم از شما بعد از هر نماز چند دقیقه وقت برای فکر کردن و مناجات کردن میذارید؟ بعد از هر نماز موقع بسیار خوبی برای استجابت دعاست. موقع خوبی برای مناجات و باز شدن ذهن انسان هست. نکنه یه موقع این فرصت عالی رو از دست بدیم... 🔶 خصوصا طبایع صفراوی گاهی براشون مشکل هست که یه مقدار بیشتر سر سجاده بشینند. با تمرین صبر میتونند این مشکل رو برطرف کنند.
179 مراحل بالای ادب 🔶 وقتی انسان بخواد در مراحل بالاتری از ادب وارد بشه کم کم حتی در ابراز علاقه های خوب خودش هم با شرم و حیا جلو میاد. 🌷 مثلا وقتی ما به ادعیه صادر شده از معصومین نگاه میکنیم میبینیم که اولیاء الهی طی مناجات های خودشون زیاد نمیگن خدایا دوستت دارم... - مگه خدا رو دوست ندارند؟ - بله که دوست دارند. خیلی بیشتر از اون چیزی که به ذهن ما برسه خداوند رو دوست دارند ولی حکم میکنه که مستقیما نگن خدایا دوستت دارم... 🔺 توی دلش میگه خدایا من کی هستم که بخوام بگم دوستت دارم...
180 🔶 اگه به دعاها نگاه کنیم میبینیم زیاد حالت عشق و عاشقی وجود نداره. در واقع پای مناجات با پروردگار که میرسه 👈🏼 ادب خیلی بیشتر میشه. 🌷 در دعای عرفه میبینیم امام حسین علیه السلام بعد از یک مناجات طولانی و کلی گریه و اشک ریختن عرضه میداره خدایا من فقط از تو یه چیزی میخوام اونم اینکه خدایا خواهش میکنم منو به جهنم نبر.... 🔸 ممکنه افرادی که تازه با دین اشنا شدن بگن یا امام حسین شما که الان در محضر خدا هستی خب با گفتن جملات عاشقانه میزان عشقت به خدا رو بگو. 🔹 میفرماید: نه! ببین من باید جایگاه خودم رو نگاه کنم و با مولای خودم صحبت کنم. من عبدِ مولا هستم... عبد که میخواد با مولا حرف بزنه اینجوری حرف میزنه... عبد نهایت ادب رو مقابل مولا و زمان درخواست از مولا رعایت خواهد کرد...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
📝 ؛ حتیٰ استفاده‌ی کوتاه، اما باکیفیت، از زمانِ سحر و بین‌الطلوعین، (بشرط مداومت) می‌تونه قدرت روحی و نشاط ما رو در تموم ساعات روز، تأمین کنه. آرامش روزِ هر انسان؛ در گرویِ یا اوست! 🌛 ✦‎‌‌‌࿐჻ᭂ❣🌸❣჻ᭂ࿐✦ @Tanhamasirkerman
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
•┄❁بِـسْـم‌‌ِاللّٰه‌ِالࢪَّحمن‌ِالࢪَّحیمْ❁┄• ســــــــــلام‌ و‌ ارادت خدمت شما سروران گرامی صبح قشنگتون مملو از شکوفه‌های مهربونی🌱 الهی که هوای دلتـــوݩ عشق و حال دلتـــوݩ ناااب باشه و روزتــــوݩ پــر از شادے و لبخند خدا قوت به خانم های عزیز🌺 امیدوارم توی خونه تکونی آخر سال خودتون رو زیاد خسته نکنید😊👌 حواستون به سلامتی تون باشه ✅ 💯 آقایون محترم، تو این روزای پایانی سال حساااااااابی هوای خانمتون رو داشته باشید ☺️😌👌 ✦‎‌‌‌࿐჻ᭂ❣🌸❣჻ᭂ࿐✦ @Tanhamasirkerman
4_6030397476748396774.mp3
8.36M
💬 قرائت دعای "عهــــد" 🌹«روز بیست و چهارم» 🗓شروع چله: ۱۴۰۰/۱۲/۰۱ ✦‎‌‌‌࿐჻ᭂ❣🌸❣჻ᭂ࿐✦ @Tanhamasirkerman
تنها مسیری های استان کرمان
‍ ‍ ـ࿆༆  بًسًمً اًلًلًهً اًلًرًحًمًنً اًلًرًحًـــیًمً ـ࿆༆  🔖روز بیست و سوم چله ی #ترک_گناه + قرا
‍ ‍ ـ࿆༆  بًسًمً اًلًلًهً اًلًرًحًمًنً اًلًرًحًـــیًمً ـ࿆༆  🔖روز بیست و چهارم چله ی + قرائت اَلَم يَعلَمُوا أَنَّ اللهَ هُوَ يَقبَلُ التَّوبَةَ عَن عِبادِهِ وَ يَأخُذُ الصَّدَقاتِ وَ أَنَّ اللهَ هُوَ التَّوَّابُ الرَّحِيمُ (104 توبه) ✅ امروز ذهنت رو پاک کن از هر چیزی که تو رو به گناه میکشونه؛ از هر فیلمی که دیدی، کتابی خوندی، جایی رفتی، مهمونی بودی، ... هر چیزی که لذت گناه رو توی انداخته، امروز خودت رو تطهیر کن! اراده کن که حتی تو خاطرت هم راهش ندی؛ آثارش رو پاک کن از زندگیت قبل از این که دوباره به وسوسه بندازدت↯↯ 👈امروز ؛ روحت رو کن از هر چیزی که تو رو به سمت گناه میبره 👉 ✦‎࿐჻ᭂ❣🌸❣჻ᭂ࿐✦ @Tanhamasirkerman
گفتار یا عمل شکن : از خانم های پشت کوه قاف 😎 تا تقی به توقی میخوره زود خشمگین میشن و پرخاشگری می‌کنن😡🤬 انتظار این خانم‌ها از همسرجان اینه👈 من داغون و بهم ریخته‌ام 🤯 بیا با هر امکاناتی که داری منو آروم کن.😌😍 اما تفسیر مرد از عمل خانم اینه👈 تو یه مرد ضعیفی😒 نتونستی امکاناتی رو ایجاد کنی که باعث آرامش همسرت بشه😔 تو با کارات مدام منو به خشم می‌آری😏 اما در نهایت واکنش مرد👈 از ازدواج با چنین خانم تند خو و پرخاشگری پشیمان میشه😢🤦‍♂ بهترین کاری که خانم در این مواقع باید انجام بده👈 اولا در صدد اصلاح تغذیه و رفع غلبه های مزاجی اش باشه 👌 ثانیا در این مواقع سعی کنه خشم خودش رو کنترل کنه: یه آب خنکی بنوشه🥤 یا محیطش رو عوض کنه چند قدم راه بره 🚶‍♀ از به کار بردن الفاظ زشت و توهین آمیز یا تحقیر آمیز در این مواقع جلوگیری کنه و سعی کنه سکوت کنه🤐 به خوبی های همسرجان فکر کنه🤔 و... و بعد از کنترل خشم در فرصت مناسب با همسرجان درباره‌ی موضوع و مسئله‌ای که باعث خشمش شده ساده و مستقیم و بدون کنایه و پیچیدگی صحبت کنه☺️ آخه بنده‌خدا علم غیب نداره که شما چرا عصبانی شدی؟🙃 بشین با آرامش و مهربانی حرفت رو ساده و مستقیم بزن و نیش وکنایه نزن و مسئله رو خیلی نپیچون ✦‎‌‌‌࿐჻ᭂ❣🌸❣჻ᭂ࿐✦ @Tanhamasirkerman
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💢 ندای هل من ناصر ینصرنی امام زمان (عج) نشان از ضعف امام داره؟ ✦‎‌‌‌࿐჻ᭂ❣🌸❣჻ᭂ࿐✦ @Tanhamasirkerman
تنها مسیری های استان کرمان
✅ زندگی ما سراسر امتحان هست... 🔶 انقدرها هم نباید زندگی رو جدی و سخت گرفت! 🔹 حاج آقا حسینی ✦‎‌‌‌࿐
در مورد این فایل صوتی یه کلیپی از استاد پناهیان عزیز هست که مجددا تقدیم میکنیم. خیلی زیبا و دقیق هست. لذتش رو ببرید 😊❤️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⛳️ تو اصلی ترین فرد داستان زندگی خودت هستی... 🎭 همه چیز در دنیا غیر واقعی و فقط برای امتحان توست... ✦‎‌‌‌࿐჻ᭂ❣🌸❣჻ᭂ࿐✦ @Tanhamasirkerman
⭕️ اینترنت در اسرائیل بطور کامل قطع شد. ‼️ گزارشاتی مبنی بر قطع گسترده برق هم وجود دارد. 🔸شرکت نت‌بلاکس اختلال گسترده در شبکه‌های دولتی اسرائیل را تایید کرد. ‼️دولت بنت وضعیت اضطراری اعلام کرد. ‼️ تمام اسرائیل در حالت آماده باش کامل است و هر لحظه امکان حملات موشکی وجود دارد. ‼️ پاسخ مشترک ایران و سوریه احتمالا در راه است. ‼️آسمان اسرائیل دقایقی پیش کاملاً کلیر شد؛ گفته میشود ارتباطات ماهواره ای اسرایٔیل کاملاً دچار اختلال شده است. ✦‎‌‌‌࿐჻ᭂ❣🌸❣჻ᭂ࿐✦ @Tanhamasirkerman
🚩«اذا مات العالم‌ الفقیه ثلم فی الاسلام ثلمة لایسدها شیء» 🍃وقتی عالمی فقیه، فوت کند در اسلام رخنه و حفره‌ای ایجاد می‌شود که هیچ چیزی نمی‌تواند جای آن را پر کند. پیامبر اسلام (ص) ▪️◾️روح عالیقدر مرجع بزرگ شیعیان جهان، حضرت عصر امروز به ملکوت اعلی پیوست.◾️▪️ 🔘تشکیلات این ضایعه عظیم را خدمت امام زمان (عج) و نایب بر حقش امام خامنه‌ای و بیت معظم له و تمامی شیعیان و مقلدان ایشان تسلیت عرض می‌نماید. ✦‎‌‌‌࿐჻ᭂ❣🌸❣჻ᭂ࿐✦ @Tanhamasirkerman
تنها مسیری های استان کرمان
🔶 صحبت های دکتر حبشی در مورد رابطه صحیح زن و شوهر در خانواده "بخش بیست و یکم" 🌹 روش درست توجه بخشی
قسمت بعدی این فایل رو تقدیم میکنیم. یکی از کارهایی که آقا و خانم باید در خونه انجام بدن اینه که به همدیگه و فرزندانشون توجه بخشی کنند. 💢 قرار نیست که همیشه طرف مقابل ازت چیزی بخواد تا تو خدمات بدی. گاهی بدون اینکه چیزی ازت بخواد خودت براش فراهم کن... گاهی همسرت رو سورپرایز کن...😊
022.mp3
1.65M
🔶 صحبت های دکتر حبشی در مورد رابطه صحیح زن و شوهر در خانواده "بخش بیست و دوم" 🌹 خدمات باید بدون منت و زحمت باشه. 💥 دکتر حمید ✦‎‌‌‌࿐჻ᭂ❣🌸❣჻ᭂ࿐✦ @Tanhamasirkerman
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📲 .🍃| لا‌اقل ‌ڪاش ‌دم‌ِ خيمہ‌ےِ تو جـان‌بدهيم تا ‌بگويـيـم‌ ࢪسيديــم ‌و ‌نديديــم‌توࢪا 🌷 3 روز تا ✦‎‌‌‌࿐჻ᭂ❣🌸❣჻ᭂ࿐✦ @Tanhamasirkerman
تنها مسیری های استان کرمان
🎆 #رمان شب #بدون_تو_هرگز 36 ⭕️ اشباحِ سیاه 🔹 حالم خراب بود ... می رفتم توی آشپزخونه ... بدون این
🎆 شب 37 🌷"بیت المال" ❣اَحَدی حریفِ من نبود ... گفتم یا مرگ یا علی ... به هر قیمتی باید برم جلو ... دیگه عقلم کار نمی کرد ... 🔵 با مجوّزِ بیمارستانِ صحرایی خودم رو رسوندم اونجا ... اما اجازه ندادن جلوتر برم ... 📛 دو هفته از رسیدنم می گذشت ... هنوز موفق نشده بودم علی رو ببینم که آماده باش دادن ... آتیش روی خط سنگین شده بود ... جاده هم زیرِ آتیش ... 🔥🔥 ⭕️ به حدی فشار سنگین بود که هیچ نیرویی برای پشتیبانی نمی تونست به خط برسه ... توپخونه خودی هم حریف نمی شد... 🎴حدس زده بودن کارِ یه دیدبانه و داره گِرا میده ... چند نفر رو فرستادن شکارش اما هیچ کدوم برنگشتن ...😢 📵 علی و بقیه زیر آتیشِ سنگینِ دشمن ... بدون پشتیبانی گیر کرده بودن... ارتباطِ بی سیم هم قطع شده بود ...😔 🦋 دو روز تحمّل کردم ... دیگه نمی تونستم ... اگر زنده پرتم می کردن وسطِ آتیش، تحمّلش برام راحت تر بود ... ذکرم شده بود ... علی علی ... خواب و خوراک نداشتم ... 🗝 طاقتم طاق شد ... رفتم کلیدِ آمبولانس رو برداشتم ...یکی از بچه های سپاه فهمید ... دوید دنبالم ... - خواهر ... خواهر ... 🚫 جواب ندادم ... 🔹 پرستار ... با توام پرستار ... 💢 دوید جلوی آمبولانس و کوبید روی شیشه ... با عصبانیت داد زد ... - کجا همین طوری سرت رو انداختی پایین؟...فکر کردی اون جلو دارن حلوا پخش می کنن؟🗣 ⛔️ رسماً قاطی کردم ... - آره ... دارن حلوا پخش می کنن ... حلوای شهدا رو ... به اون که نرسیدم ... می خوام برم حلوا خورونِ مجروح ها ... 🔷 فکر کردی کسی اونجا زنده مونده؟ ... توی جاده جز لاشه سوخته ماشین ها و ... جنازه سوخته بچه ها هیچی نیست... 🌷 بغض گلوش رو گرفت ... به جاده نرسیده می زَنَنت ... این ماشین هم بیت الماله ... زیرِ این آتیش نمیشه رفت ... ملائک هم برن اون طرف، توی این آتیش سالم نمیرسن ... 🔸- بیت المال اون بچه های تکه تکه شده ان ... من هم مَلک نیستم ... من کسیم که ملائک جلوش زانو زدن ... -- و پام رو گذاشتم روی گاز ... 🚐 دیگه هیچی برام مهم نبود ... حتّی جونِ خودم ....... ✦‎‌‌‌࿐჻ᭂ❣🌸❣჻ᭂ࿐✦ @Tanhamasirkerman
🎆 شب 38 🌷 "وَ جَعَلْنٰا" 🔹 "وَ جَعَلْنٰا" خوندم ... پام تا ته روی پدالِ گاز بود ... ویراژ می دادم و می رفتم ... حق با اون بود ... جاده پر بود از لاشه ماشین های سوخته... بدن های سوخته و تکه تکه شده ...😔 ⭕️ آتیشِ دشمن وحشتناک بود ... چنان اونجا رو شخم زده بودن که دیگه اثری از جاده نمونده بود ... 🚷 تازه منظورش رو می فهمیدم ... وقتی گفت ... دیگه ملائک هم جرات نزدیک شدن به خط رو ندارن ... واضح گِرا می دادن... آتیش خیلی دقیق بود ...🔥🔥 باورم نمی شد ... توی اون شرایطِ وحشتناک رسیدم جلو ... تا چشم کار می کرد ... شهید بود و شهید ... بعضی ها روی همدیگه افتاده بودن ...😭 🔺 با چشم های پر اشک فقط نگاه می کردم ... دیگه هیچی نمی فهمیدم ... صدای سوتِ خمپاره ها رو نمی شنیدم ... دیگه کسی زنده نمونده که هنوز می زدن ... 🔸چند دقیقه طول کشید تا به خودم اومدم ... بین جنازه شهدا دنبال علی خودم میگشتم...😔 🌷غرق در خون تکه تکه و پاره پاره ...بعضی ها بی سر... بی پا... بی دست... بعضی ها با بدن های سوراخ و پهلوهای دریده ... هر تیکه از بدن یکی شون یه طرف افتاده بود ...😢 تعبیرِ خوابم رو به چشم می دیدم ... 🔷 بالاخره پیداش کردم ... به سینه افتاده بود روی خاک ...😭 چرخوندمش ... هنوز زنده بود ... به زحمت و بی رَمَق، پلک هاش حرکت میکرد... سینه اش سوراخ سوراخ و غرقِ خون ... از بینی و دهنش،خون می جوشید... با هر نفسش حبابِ خون می ترکید و سینه اش می پَرید . . . 😭 ❣ چشمش که بهم افتاد ... لبخندِ ملیحی صورتش رو پر کرد ... با اون شرایط ... هنوز می خندید... 🔶 زمان برای من متوقف شده بود ... سرش رو چرخوند... چشم هاش پر از اشک شد ... محوِ تصویری که من نمی دیدم ... لبخندِ عمیق و آرامی،پهنای صورتش رو پر کرد ... آرامشی که هرگز،توی اون چهره آرام ندیده بودم ... 🌷 پرش های سینه اش آرام تر می شد ... آرامِ آرام ... آرام تر از کودکی که در آغوش پر مهرِ مادرش خوابیده بود ... 😭😭 ✍🏼 پ.ن: برای شادی ارواحِ مطهرِ شهدا علی الخصوص شهدای گمنام ... و شادی ارواحِ مادرها و پدرهای دریا دلی که در انتظارِ بازگشتِ پاره های وجودشان ... سوختند و چشم از دنیا بستند ... صلوات... ✅ ان شاء الله به حرمتِ صلوات "ادامه دهنده راه شهدا باشیم" .... نه سربارِ اسلام ... ✦‎‌‌‌࿐჻ᭂ❣🌸❣჻ᭂ࿐✦ @Tanhamasirkerman
🎆 شب 39 ❣ "برمی گردم..." 🔷 وجودم آتش گرفته بود ... می سوختم و ضجه می زدم ... محکم علی رو توی بغل گرفته بودم ... صدای ناله های من بین سوتِ خمپاره ها گم می شد ... از جا بلند شدم ... بین جنازه شهدا ... علی رو روی زمین می کشیدم ... بدنم قدرت و توان نداشت ... 🌷 هر قدم که علی رو می کشیدم ... محکم روی زمین می افتادم ... تمام دست و پام زخم شده بود ... دوباره بلند می شدم و سمتِ ماشین می کشیدمش ... 🔸آخرین بار که افتادم ... چشمم به یه مجروح افتاد ... علی رو که توی آمبولانس گذاشتم، برگشتم سراغش ... 💢 بینِ اون همه جنازه شهید، هنوز یه عدّه باقی مونده بودن ... هیچ کدوم قادر به حرکت نبودن ... تا حرکت شون می دادم... ناله درد، فضا رو پر می کرد ... 🔵 دیگه جا نبود ... مجروح ها رو روی همدیگه می گذاشتم ... با این امید که با اون وضع فقط تا بیمارستان زنده بمونن و زیرِ هم، خفه نشن ... نفس کشیدن با جراحت و خونریزی ... اون هم وقتی یکی دیگه هم روی تو افتاده باشه ...😔 آمبولانس دیگه جا نداشت ... ❤️ چند لحظه کوتاه ایستادم و محوِ علی شدم ... کشیدمش بیرون ... پیشونیش رو بوسیدم ... - بر می گردم علی جان ... برمی گردم دنبالت ..... 🔹و آخرین مجروح رو گذاشتم توی آمبولانس ... ✦‎‌‌‌࿐჻ᭂ❣🌸❣჻ᭂ࿐✦ @Tanhamasirkerman