eitaa logo
تنها مسیری های استان کرمان
2.3هزار دنبال‌کننده
8.7هزار عکس
8.4هزار ویدیو
48 فایل
جهت ارائه انتقاد، پیشنهاد و ارتباط با ادمین کانال👇 @YASNA8686 در این کانال مباحث کاربردی و تربیتی تشکیلات تنهامسیر آرامش ارائه خواهدشد 🌹☘🌹☘🌹 http://eitaa.com/joinchat/1367539744C38a905eac9
مشاهده در ایتا
دانلود
تنها مسیری های استان کرمان
🌠 #رمان شب #بدون_تو_هرگز 31 " مهمانی بزرگ" 🔷 بعد از مدت ها پدر و مادرم قرار بود بیان خونه مون ...
شب ۳۲ "تنبیه عمومی" 🔹 علی به ندرت حرفی رو با حالت جدی می زد ... ✅ اما یه بار خیلی جدی ازم خواسته بود، دست روی بچه ها بلند نکنم... 💢به شدت با دعوا کردن و زدن بچه مخالف بود ... خودش هم همیشه کارش رو با صبر و زیرکی پیش می برد ... 🔹تنها اشکال این بود که بچه ها هم این رو فهمیده بودن ... اون هم جلوی مهمون ها ... و از همه بدتر، پدرم😒 🔸علی با شنیدن حرف بچه ها، زیر چشمی نگاهی بهم انداخت ... نیم خیز جلوی بچه ها نشست و با حالت جدی و کودکانه ای گفت ... - جدی؟ ... واقعا مامان، مریم رو زد؟ ... 😒 💢 بچه ها با ذوق، بالا و پایین می پریدن ... و با هیجان، داستان مظلومیت خودشون رو تعریف می کردن ... و علی بدون توجه به مهمون ها ... و حتی اینکه کوچک ترین نگاهی به اونها بکنه ... غرق داستان جنایی بچه ها شده بود ...😌 🔸داستان شون که تموم شد ... با همون حالت ذوق و هیجان خود بچه ها گفت ... - خوب بگید ببینم ... مامان دقیقا با کدوم دستش مریم رو زد ...😒 و اونها هم مثل اینکه فتح الفتوح کرده باشن ... و با ذوق تمام گفتن ... با دست چپ ... 💢 علی بی درنگ از حالت نیم خیز، بلند شد و اومد طرف من ... خم شد جلوی همه دست چپم رو بوسید ... و لبخند ملیحی زد ...😊 - خسته نباشی خانم ... من از طرف بچه ها از شما معذرت می خوام ... ❤️ و بدون مکث، با همون خنده برای سلام و خوشامدگویی رفت سمت مهمون ها ... هم من، هم مهمون ها خشک مون زده بود ... 💢 بچه ها هم دویدن توی اتاق و تا آخر مهمونی بیرون نیومدن ... 💞 منم دلم می خواست آب بشم برم توی زمین ... از همه دیدنی تر، قیافه پدرم بود ... چشم هاش داشت از حدقه بیرون می زد ... ✅ اون روز علی ... با اون کارش همه رو با هم تنبیه کرد ... این، اولین و آخرین بار وروجک ها شد ... و اولین و آخرین بار من...☺️ ✦‎‌‌‌࿐჻ᭂ❣🌸❣჻ᭂ࿐✦ @Tanhamasirkerman
🌠 شب ۳۳ "نغمه اسماعیل" 🔹این بار که علی رفت جبهه، من نتونستم دنبالش برم ... 🔸 دلم پیش علی بود اما باید مراقب امانتی های توی راهی علی می شدم ... ⭕️ هر چند با بمباران ها، مگه آب خوش از گلوی احدی پایین می رفت؟ ... 😕 🔸اون روز زینب مدرسه بود و مریم طبق معمول از دیوار راست بالا می رفت .. 🔵 عروسک هاش رو چیده بود توی حال و یه بساط خاله بازی اساسی راه انداخته بود ... توی همین حال و هوا بودم که صدای زنگ در بلند شد و خواهر کوچیک ترم بی خبر اومد خونه مون ... ✔️ پدرم دیگه اون روزها مثل قبل سختگیری الکی نمی کرد ... دوره ما، حق نداشتیم بدون اینکه یه مرد مواظب مون باشه جایی بریم ... علی، روی اون هم اثر خودش رو گذاشته بود...✅ 🔵 بعد از کلی این پا و اون پا کردن ... بالاخره مهر دهنش باز شد و حرف اصلیش رو زد ... مثل لبو سرخ شده بود ... - هانیه ... چند شب پیش توی مهمونی تون ... مادر علی آقا گفت ... این بار که آقا اسماعیل از جبهه برگرده می خواد دامادش کنه ... جمله اش تموم نشده تا تهش رو خوندم ... به زحمت خودم رو کنترل کردم ... - به کسی هم گفتی؟ 💢 یهو از جا پرید ... - نه به خدا ... پیش خودمم خیلی بالا و پایین کردم ... 🔹 دوباره نشست ... نفس عمیق و سنگینی کشید ... - تا همین جاش رو هم جون دادم تا گفتم ...😣 ✦‎‌‌‌࿐჻ᭂ❣🌸❣჻ᭂ࿐✦ @Tanhamasirkerman
سلام و ادب خدمت شما عزیزان🌺 🔶 یه نکته اینکه برخی از خانم ها متاسفانه خیلی ناامیدانه صحبت میکنند و میگن وقتی تلاش یک طرفه باشه فایده نداره! میگن که مرد خانواده حتما باید همراه خانم باشه تا بشه جلو بریم! 💢 خیر! این حرف ها درست نیست. اگه مرد خانواده همراه باشه که دیگه هنری نیست که یک خانم رفتارش خوب باشه! ✅ هنر اینه که طرف مقابل هیچ تلاشی نکنه و حتی تلاش شما رو هم خراب کنه ولی شما فکر و ذکرت اصلاح و رشد خودت باشه این میشه رشد اصلی انسان. در واقع خدا آدم رو برای رقم زدن این تفاوت ها خلق کرده. ⭕️ ما نباید دنبال این باشیم که حتما اطرافیانمون اصلاح بشن تا ما اصلاح بشیم. حتی اگه اون ها هر روز بدتر شدند باز هم ما نباید از تلاش خودمون دست برداریم.
✅ کاش میشد این حرف رو به تمام بانوان دنیا رسوند که: حفظ اقتدار مرد در درجه اول به نفع خانم هاست. 💢 خدا نابود کنه اون فعالان خبیث حقوق زنان رو که با تحریک زنان و گذاشتن خانم ها مقابل مردان موجب دوری زن و شوهرها ازهمدیگه شدند... ⭕️ خدا زن و شوهر رو نیافرید که صبح تا شب با هم بجنگند... خدا ازدواج رو مطرح کرد که زن و شوهرها مایه آرامش همدیگه بشن...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📜شهید حاج قاسم سلیمانی: همه ی ما آحاد مردم، چه کسانی که اعتقاد داریم نسبت به مقام شهید چه نداریم. در هر کجا و هر نقطه ای از این کشور حضور داریم، ما مدیون شهید هستیم و مدیون خانواده ی شهید و شهیدداده ها هستیم. این نکته ی بسیار مهمی است که بهش توجه بکنیم. @Tanhamasirkerman
📝 ؛ تا درد رو حس نکنیم، سراغ طبیب نمیریم. تا سراغ طبیب نریم؛ درمان نمیشیم! دردِ "قحطی انسانیت" اگر به جانمان افتاد، دعامون برای رسیدن "مربی‌ انسان‌سازی"، حتماً اجابت می‌شه! 🌛 ✦‎‌‌‌࿐჻ᭂ❣🌸❣჻ᭂ࿐✦ @Tanhamasirkerman
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
•┄❁بِـسْـم‌‌ِاللّٰه‌ِالࢪَّحمن‌ِالࢪَّحیمْ❁┄• ســلامـ✋ و عرض ادب خدمت شما عزیزان و سروران گرانقدر ☺️🌸 صبحتـون بخیر و شااادی و مملو از آرامشی جاودانه🌺 حال دلتون چطوره؟! الهے همیشه امید ولبخـند مهمونـــــ دلتــونــ باشـه 😇 فرخنده میلادِ جَوانِ دشت کربلا ❤ حضرت علی اکبر (ع) و روز جوان مبااااارکــــــ 😍 روز جوان را گرامی میداریم و این روز رو به همه جوانان جسمی و روحی تبریک عرض می‌کنیم 😊🌹 🌺 ان شالله که روز قیامت، حضرت علی اکبر علیه السلام شفیع همه شما بزرگواران باشه... ✦‎‌‌‌࿐჻ᭂ❣🌸❣჻ᭂ࿐✦ @Tanhamasirkerman
4_6030397476748396774.mp3
8.36M
💬 قرائت دعای "عهــــد" 🌹«روز بیست و سوم» 🗓شروع چله: ۱۴۰۰/۱۲/۰۱ ✦‎‌‌‌࿐჻ᭂ❣🌸❣჻ᭂ࿐✦ @Tanhamasirkerman
تنها مسیری های استان کرمان
‍ ‍ ـ࿆༆  بًسًمً اًلًلًهً اًلًرًحًمًنً اًلًرًحًـــیًمً ـ࿆༆  🔖روز بیست و دوم چله ی #ترک_گناه + قرا
‍ ‍ ـ࿆༆  بًسًمً اًلًلًهً اًلًرًحًمًنً اًلًرًحًـــیًمً ـ࿆༆  🔖روز بیست و سوم چله ی + قرائت 🍃اَلَم يَعلَمُوا أَنَّ اللهَ هُوَ يَقبَلُ التَّوبَةَ عَن عِبادِهِ وَ يَأخُذُ الصَّدَقاتِ وَ أَنَّ اللهَ هُوَ التَّوَّابُ الرَّحِيمُ (104 توبه) ✅ امروز خودت رو زیر نگاه مستمر خدا ببین! لحظه به لحظه، ثانیه به ثانیه، آن به آن، ... چه طوری روت میشه در محضر پادشاه کل جهانیان،سر سوزنی کدورت به جسم و جان و روحت باشه؟ 👈امروز ؛ روحت رو کن از هر چیزی که حیا میکنی زیر نگاه خداوند تو رو کدر کرده باشه نمازهام اول وقت👌 غیبت و دروغ و فحاشی ممنوع⛔️ چت و شوخی با نامحرم نداریم🤐 فیلم و عکس های ♨️ هم تعطیل✖ پیش بسوی یه روز پاک✔ یا عـلی ✋ ✦‎࿐჻ᭂ❣🌸❣჻ᭂ࿐✦ @Tanhamasirkerman
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴هشدار ده ماه پیش سر لشکر باقری به دولت عراق و اقلیم عراق پس از حمله به مقر تروریست ها در عراق 🔻این آغاز یک عملیات بزرگ و مداوم است هیچ آرامشی در هیچ مقری از ضد انقلاب مسلح وجود نخواهد داشت هم دولت عراق مسئولیت دارد هم اقلیم عراق مسئولیت دارد. 🔻نمی توانند بگویند که ما زورمان به اینها نمیرسد اما شما هم کاری نکنید مقر اینها و توطئه اینها باید جمع بشود 🚨قابل توجه سران کشور عراق که امروز برای ایران رجز خوندن همینه که هست یا بساط را جمع کنید یا با قوه قهریه ایران طرفید... @Tanhamasirkerman
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌺 دعایی برای جوانان 🔹 شهید در پشت صحنه فیلم آن۲۳نفر : خداوند این غیرت و روحیه و معنویتی که اینها از قبل از جبهه، حین جبهه، زمان اسارت و در زمان کتک‌خوردن‌ها داشتند، به همه‌ی اطفال و همه‌ی جوانان ما عطا کند. ۹۷/۷/۱۳ ✦‎‌‌‌࿐჻ᭂ❣🌸❣჻ᭂ࿐✦ @Tanhamasirkerman
کارهای خوب الکی ➖کار خوب رو بی موقع انجام بدیم قبول نیست☹️ ➖کار خوب سرجاش،خوبه➖ اگه سر جاش نباشه شیطون گفته انجام بده😈 ☘زن و شوهر باهم دعواکردن شوهر به خانمش ظلم کرده حالا وایسا دعوا رو جمع وجور کن میگه نه بابا،نمیخواد میرم مسجد 🕌نمازموبخونم😒 💠میره مسجد یه حال عبادتی خوبی پیدا میکنه که بیا و ببین، ◾️تعقیبات هم که میخونه به حاج آقا میگه فضای معنوی مسجد رو خوب کن ،یه دعای توسل بخون ،دلمون برا اهل بیت تنگ شده حاج آقا میگه امشب چه آدم خوبی شدی،😁 ➖یا بالعکس خانمه نسبت به همسرش بدرفتاری میکنه نمازخوندنش میاد چادرشو برمیداره و سجاده رو برمیداره نمازشومیخونه دورکعت نمازقضای مادربزرگشم میخونه😒 ➖حالا غذا رو درست نمیکنه میگه نه ولش کن اینهمه خودم رو صرف زندگی کردم که چی؟! میخوام خودمو صرف خدا کنم،😓 📛الان دیگه قبول نیست خدا خیلی تیزه اینجوری قبول نمیکنه ➖یکی از عرفای بسیار بزرگ وقتی با خانمش مشکلی پیدا می کردن، حتی اگر خانومش مقصر می بود، تا خانمشو راضی نمیکرد دنبال کاری نمی رفت💯 👌کار خوب سرجاش نباشه10تا70دور دیگه هم دور خانه کعبه بزنه قبول نیست و بی فایده ست ✦‎‌‌‌࿐჻ᭂ❣🌸❣჻ᭂ࿐✦ @Tanhamasirkerman
🌺 قبل از اینکه انسان بخواد هرگونه تغییری در زندگی خودش ایجاد کنه باید داشته باشه. 💢 خانمی که آرامش نداشته باشه معلومه که هیچ وقت نمیتونه حفظ اقتدار همسرش رو داشته باشه. آرامش که اومد بعدش دیگه سایر خوبی ها هم میان...
تنها مسیری های استان کرمان
🌺 قبل از اینکه انسان بخواد هرگونه تغییری در زندگی خودش ایجاد کنه باید #آرامش داشته باشه. 💢 خانمی که
😊 برای هزارمین بار عرض میکنم که داشتن نگاه امتحانی به این معنا نیست که انسان تلاش عملی برای اصلاح خودش و دیگران نداشته باشه. ✅ مشاوره و مطالعه و تلاش و اقدام و عمل سر جای خودش باید خییییلی انجام بشه. ولی در هر صورت باید نگاه امتحانی داشته باشیم که تلاش هامون رو "در وضعیت آرامش ذهنی" انجام بدیم
🌺 سلام حاج آقا یه چیزی برای من جا افتاد از حرفاتون اینکه نگاه آدم امتحانی باشه، مثل مدرسه، ما اگر میخوایم نمره خوب بگیریم باید درس بخونیم تلاش کنیم وقت بزاریم، ولی اگر به هر دلیلی نمره کم اوردیم نباید ناراحت بشیم چون امتحان الهی برای رشد ماست فرق امتحان الهی با مدرسه و دنیا اینه که نتیجه اش رو باید خدا بپسنده نه ما، خدا تلاشای مارو برای قبولی میبینه حالا شاید نتیجه اش خوب نشه که اونم باز یه جور امتحانه که غر نزنیم سر خدا که من اینهمه تلاش کردم چرا اینجوری شد
🔶 وقتی نگاه آدم به همه چیز، "امتحانی" باشه دلش به اندازه یک اقیانوس ظرفیت پیدا میکنه... اینجوری دیگه ظرف روانش هر چند دقیقه یک بار پر نمیشه!
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📲 •از‌دست‌فراقت‌اگرم‌دست‌نگیری..؛ زودا‌که‌فراق‌تو‌برد‌دست‌به‌جانم• اَݪٰلّہُـمَّ؏َجِّل‌ݪِوَلیِّڪَ‌الفَرَج💔 . 🌷 4 روز تا ✦‎‌‌‌࿐჻ᭂ❣🌸❣჻ᭂ࿐✦ @Tanhamasirkerman
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
35.02M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
•💗• {قال‌الحیدرابوترابُ} {اصحاب‌المهدی‌‌شبابُ} •💗• یه مولودی زیبا با مفهومی بسیار زیبا👌☺️ (ع) ✦‎‌‌‌࿐჻ᭂ❣🌸❣჻ᭂ࿐✦ @Tanhamasirkerman
تنها مسیری های استان کرمان
🌠 #رمان شب #بدون_تو_هرگز ۳۳ "نغمه اسماعیل" 🔹این بار که علی رفت جبهه، من نتونستم دنبالش برم ... 🔸
🎆 شب 34 ❣️ دو اتفاق مبارک با خوشحالی پیشونیش رو بوسیدم ... - اتفاقا به نظر من خیلی هم به همدیگه میاید ... هر کاری بتونم می کنم ... گل از گلش شکفت ... لبخند محجوبانه ای زد و دوباره سرخ شد ... توی اولین فرصت که مادر علی خونه مون بود ... موضوع رو غیر مستقیم وسط کشیدم و شروع کردم از کمالات خواهر کوچولوم تعریف کردن ... 🔷 البته انصافا بین ما چند تا خواهر ... از همه آرام تر، لطیف تر و با محبت تر بود ... 🔸 حرکاتش مثل حرکت پر توی نسیم بود ... خیلی صبور و با ملاحظه بود ... حقیقتا تک بود ... ✅ خواستگار پر و پا قرص هم خیلی داشت... اسماعیل، نغمه رو دیده بود ... مادرشون تلفنی موضوع رو باهاش مطرح کرد و نظرش رو پرسید ... 🔷 تنها حرف اسماعیل، جبهه بود ... از زمین گیر شدنش می ترسید ... ⭕️ این بار، پدرم اصلا سخت نگرفت ... اسماعیل که برگشت ... تاریخ عقد رو مشخص کردن ... و کمی بعد از اون، سه قلوهای من به دنیا اومدن ... ✅ سه قلو پسر ... احمد، سجاد، مرتضی ... و این بار هم علی نبود ... ✦‎‌‌‌࿐჻ᭂ❣🌸❣჻ᭂ࿐✦ @Tanhamasirkerman
🎆 شب 35 💢 برای آخرین بار 🌷 🔸 این بار هم موقع تولد بچه ها علی نبود ... زنگ زد، احوالم رو پرسید ... گفت؛ فشار توی جبهه سنگینه و مقدور نیست برگرده ... ✅ وقتی بهش گفتم سه قلو پسره ... فقط سلامتی شون رو پرسید ... - الحمدلله که سالمن ... - فقط همین ... بی ذوق ... همه کلی واسشون ذوق کردن...🙁 - همین که سالمن کافیه ... سرباز امام زمان رو باید سالم تحویل شون داد ... مهم سلامت و عاقبت به خیری بچه هاست ... دختر و پسرش مهم نیست ... 🔷همین جملات رو هم به زحمت می شنیدم ذوق کردن یا نکردنش برام مهم نبود الکی حرف میزدم که ازش حرف بکشم... خیلی دلم براش تنگ شده بود ...😢💞 ✅ حتی به شنیدن صداش هم راضی بودم ... زمانی که داشتم از سه قلوها مراقبت می کردم ... تازه به حکمت خدا پی بردم ... شاید کمک کار زیاد داشتم ... ✔️ اما واقعا دختر عصای دست مادره ... این حرف تا اون موقع فقط برام ضرب المثل بود ... سه قلو پسر ... بدتر از همه عین خواهرهاشون وروجک!!!🙄 🔸 هنوز درست چهار دست و پا نمی کردن که نفسم رو بریده بودن ... 🔺 توی این فاصله، علی، یکی دو بار برگشت ... خیلی کمک کار من بود ... اما واضح، دیگه پابند زمین نبود ... 🌷 ✅ هر بار که بچه ها رو بغل می کرد، بند دلم پاره می شد ... ناخودآگاه یه جوری نگاهش می کردم ...😢 انگار آخرین باره دارم می بینمش ... نه فقط من، دوست هاش هم همین طور شده بودن ... ✅ برای دیدنش به هر بهانه ای میومدن در خونه ... هی می رفتن و برمی گشتن و صورتش رو می بوسیدن ... 🌹 موقع رفتن چشم هاشون پر اشک می شد ... دوباره برمی گشتن بغلش می کردن .. 🔸 همه ... حتی پدرم فهمیده بود ... این آخرین دیدارهاست ... تا اینکه ... واقعا برای آخرین بار ... رفت ...🌷 ✦‎‌‌‌࿐჻ᭂ❣🌸❣჻ᭂ࿐✦ @Tanhamasirkerman
🎆 شب 36 ⭕️ اشباحِ سیاه 🔹 حالم خراب بود ... می رفتم توی آشپزخونه ... بدون اینکه بفهمم ساعت ها فقط به در و دیوار نگاه می کردم ... قاطی کرده بودم ... 😞 💢 پدرم هم روی آتیشِ دلم نفت ریخت ... 🔴 بر عکس همیشه، یهو بی خبر اومد دمِ در ... بهانه اش دیدنِ بچه ها بود ... امّا چشمش توی خونه می چرخید ... تا نزدیکِ شام هم خونه ما موند ... * آخر صداش در اومد ... - این شوهرِ بی مبالاتِ تو ... هیچ وقت خونه نیست ...😒 🔸 به زحمت بغضم رو کنترل کردم ... - برگشته جبهه ... 🔺حالتش عوض شد ... سریع بلند شد کتش رو پوشید که بره... 🌷 دنبالش تا پایِ در رفتم اصرار کنم برای شام بمونه ... 🔵 چهره اش خیلی توی هم بود ... یه لحظه توی طاقِ در ایستاد ... - اگر تلفنی باهاش حرف زدی ... بگو بابام گفت ... حلالم کن بچه سید ... خیلی بهت بد کردم ...😓 🔸دیگه رسماً داشتم دیوونه می شدم ... شدم اسپندِ روی آتیش ... شب از شدّتِ فشارِ عصبی خوابم نمی برد ... ⭕️ اون خوابِ عجیب هم کارِ خودش رو کرد ... خواب دیدم موجوداتِ سیاهِ شبح مانند، ریخته بودن سرِ علی ... هر کدوم یه تیکه از بدنش رو می کَند و می بُرد... 🌅 از خواب که بلند شدم، صبح اوّلِ وقت ... سه قلوها و دخترها رو برداشتم و رفتم درِ خونه مون ... 🔷 بابام هنوز خونه بود ... مادرم از حالِ بهم ریخته من بدجور نگران شد ... بچه ها رو گذاشتم اونجا ... حالم طبیعی نبود ... چرخیدم سمت پدرم... - باید برم ... امانتی های سید ... همه شون بچه سید .... ♻️ و سریع و بی خداحافظی چرخیدم سمتِ در ... 🌹 مادرم دنبالم دوید و چادرم رو کشید ... - چه کار می کنی هانیه؟ ... چت شده؟ ... ¤ نفس برای حرف زدن نداشتم ... 🌺 برای اولین بار توی کلّ عمرم... پدرم پشتم ایستاد ... اومد جلو و من رو از توی دستِ مادرم کشید بیرون ... - برو ... و من رفتم..... ✦‎‌‌‌࿐჻ᭂ❣🌸❣჻ᭂ࿐✦ @Tanhamasirkerman
"بسم الله الرحمـــــن الرحیم" سلام و ادب خدمت شما بزرگواران شبتون پر از مهر خداوند باشه ، جوان های تنهامسیری روزتون مبارک 🍃💐 ان شالله که به مدد علی اکبر حسین برای انقلاب حضرت حجه عج بیش از پیش انرژی میزارین و حسابی در تلاش و کوششید و در مسیر زندگی از رنج های دنیا خسته نمشین 👌 ی جوان تنهامسیری همیشه پویاست ایراااان فردا مال شماست 👌💐 💠 با نام و یاد خدا میریم سراغ تدریس مبحث جذاب ✨🌷✨🌷✨
تنها مسیری های استان کرمان
#افزایش_ظرفیت_روحی 176 🔸 طبیعی هست که هر کدوم از ما آدم ها ممکنه عادت های بدی رو در زندگی خودمون دا
177 🔶 واقعا ما از کجا میتونیم متوجه بشیم که خداوند متعال از ما چه کاری رو انتظار داره؟ برای فهمیدن این موضوع یه راه مناسب وجود داره: ✅ اینکه انسان سعی کنه با خداوند متعال "بیشتر مناجات کنه" و خصوصا بیشتر بخونه. 🌹 همین که آدم متواضعانه و مودبانه سر سجاده بشینه ممکنه خدا به ذهنش بندازه که مسیر زندگیش رو چطور جلو بره. 🌷 خوبه که انسان بعد از هر نماز کمی سر سجاده بشینه و بعد از خوندن تعقیبات کمی به این فکر کنه که خداوند متعال الان ازش چه انتظاری داره و ازش میخواد که چه مبارزه با نفس هایی رو انجام بده.