eitaa logo
طنز سیاسی
37.9هزار دنبال‌کننده
20.2هزار عکس
15.8هزار ویدیو
9 فایل
بسم الله الرحمن الرحیم ماهیت کانال: تحلیل های سیاسی با چاشنی طنز ارتباط با ما: @tanzsiasii (بابت پاسخگویی دیر و یا عدم پاسخگویی عذرخواهیم) تبلیغات: https://eitaa.com/joinchat/377487633C7c239a9b64
مشاهده در ایتا
دانلود
✍امیرالمؤمنین علیه السلام: خوش بينى، مايه آسايش دل و سلامت دين است 📚غررالحكم حدیث 4816 🆔@Tanzsiysi
اللهم إنا لا نعلم منه إلا خیراً... ۱:۲۰ به وقت حاج قاسم...❤️ 🆔@Tanzsiysi
منطق برگ‌ریزون برعندازها طرف رو بغل کرده ولی لمس نکرده 😂 کمر استدلال رگ به رگ شد 🆔@Tanzsiysi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
انقلاب برعندازها جوری که نشون دادن جوری که بود 😂 🆔@Tanzsiysi
🔴 اكانت برعندازها پس از دستگیری 😂 🆔@Tanzsiysi
9.43M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 داعش در ایران! 🔹داستان‌هایی باورنکردنی اما واقعی از شوالیه‌های تاریکی، کسانی که حتی در مقابل مردم و هم قومی‌های خودشون هم بویی از رحم نبردن! 🆔@Tanzsiysi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
فوری زلنسکی در یکی از پارکهای ایران رویت شد! 🆔@khabaresan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
طنز سیاسی
به گزارش وقت صبح به نقل از رکنا، پیرزن در حال راه رفتن در یک پیاده‌رو خلوت در حاشیه‌ خیابانی شلوغ و
به گزارش وقت صبح به نقل از رکنا، پیرزن در حال راه رفتن در یک پیاده‌رو خلوت در حاشیه‌ خیابانی شلوغ و پر رفت و آمد، با کیف دستی چرم زیبایی که در دست دارد و النگوهایی که در دستش خودنمایی می‌کند. با شنیدن صدای موتورسیکلت حساس شده و اطراف را نگاه می‌کند. متوجه حضور موتورسواری با ترک‌نشین می‌شود که هر دو کلاه ایمنی بر سر داشته و در حالی که به آرامی در حاشیه‌ خیابان حرکت می‌کنند او را زیر نظر دارند. با ورود موتورسیکلت به داخل پیاده‌رو، پیرزن هیجان‌زده و هراسان می‌شود. ترک‌نشین موتورسیکلت پیاده شده و با قمه‌ای که از زیر آستین پیراهنش بیرون می‌آورد، به طرف پیرزن رفته و با رفتاری خشن کیف و طلاهای او را طلب می‌کند. پیرزن با وجود آن که ترسیده، جوان را با حرکت دستش دعوت به آرامش می‌کند. جوان قمه‌اش را در هوا می‌چرخاند و به رفتار خشن خود ادامه می‌دهد. پیرزن سعی می‌کند خودش را به طرف بانکی که در چند قدمی آن قرار گرفته برساند؛ جوان زورگیر بدن خود را بین پیرزن و بانک حائل قرار می‌دهد. پیرزن به سرعت دستش را داخل کیفش کرده و دو بسته‌ کوچک از آن بیرون می‌آورد…
طنز سیاسی
به گزارش وقت صبح به نقل از رکنا، پیرزن در حال راه رفتن در یک پیاده‌رو خلوت در حاشیه‌ خیابانی شلوغ و
بیا بگیر، مگه دردتون اینا نیست؟ از کدومش می‌زنین؟ همه جورَشو دارم. این قدر از اینا دارم که تا آخر عمرتون دیگه مجبور نباشین کسی رو به خاطرش خفت کنین. جوان زورگیر بسته‌های مواد را از پیرزن قاپیده، نگاهی به آن انداخته و داخل جیبش می‌گذارد. – بِده من اون کیفتو؛ اون انگشتر و النگوهاتم بِده…، یاالله بِده تا نزدم دستات قطع نکردم. – دارم می‌گم به‌جاش کلی مواد بهت می‌دم، چرا حالیت نیست؟ خودم این کارَه‌م؛ به خدا این طلاها یادگاری شوهر خدابیامرزمه، برام خیلی عزیزن… – می‌گم دربیار اون النگوهاتو، یه طوری می‌زنمت که خودتم بری پیش شوهرتا… – به خدا دو برابر قیمت اینا بهتون پول می‌دم، یه شماره حساب بهم بدین، اگه همین‌جا نریختم، اون وقت هر کاری دوست دارین بکنین. – بزن، بزن دستشو قلم کن تا بفهمه باهاش شوخی نداریم. در حالی که چند نفر زن و مرد عابر اطراف صحنه در پیاده‌رو تجمع کرده‌اند، جوان زورگیر با عصبانیت قمه‌اش را به طرف پیرزن گرفته و او را با داد و فریاد تهدید می‌کند. – می‌دی یا بزنم؟ یکی از عابران تحت تأثیر قرار گرفته، از پیرزن می‌خواهد که با آنها همکاری کند. – بهشون بده مادر؛ اینا رحم و مروت ندارن.