11.99M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
ما را نگاهی از تو تمام است ؛ اگر کنی🫀
میلاد حضرت ابوالفضل العباس (ع) و روز جانباز مبارک باد🥰
➖➖➖➖➖➖
@tarigh_net | #گروه_طریق
📚 #داستان_شب
🔹با قیافه بههم ریختهای وارد کلاس شد. موهای نامرتبش روی پیشانی پخش شده بود. گفتم: "اینجوری نمیشهها، چقدر بگم سروقت بیایید؟ اولین بارت که نیست با من کلاس داری..."
🔸نگاهش نافذ و گیرا بود، با خندهای فلسفی. حرف که میزد همه را جذب میکرد. حتی اتفاقات بد را طوری تعریف میکرد که اکثر دانشجوها از خنده رودهبر میشدند. خودش را میزد به لودگی و مسخره بازی، اما گاهی از میان حرفهایش درسهای جدیدی میشنیدم.
🔹معروف بود به دانشجوی هزارساله، کارشناسی را همینجا خوانده بود و حالا هم ارشدش را و همه میشناختندش.
🔸گفت:" آقای دکتر، شما تا حالا از بیادبی کسی خوشحال شدید؟ از اینکه کسی بهتون فحش بده لذت بردید؟"
🔹گفتم:" باز شروع شد جلال؟ دیر میای، هر بارم با یه قصه، ناچارم این جلسه رو برات غیبت رد کنم، خیلی دیر کردی!"
اما بدم نمیآمد قصه امروزش را هم بشنوم. حتما سوژه خوبی برای بحث شخصیتشناسی کلاس بعدازظهر میشد، آنهم کلاس خشک شخصیتهای دوقطبی.
🔸گفت:"اشکال نداره استاد، من امروز خیلی خوشحالم، چندتا فحش آبدارم نصیبم شده با دو تا چک جانانه، ولی خوشحالم، خیلی خوشحال...!"
🔹بچههای ته کلاس پچپچ کردند و خندیدند. روی میز کوبیدم و گفتم:" بگم مسئول آموزشم دو تا پسگردنی بزنه سرحال بشی؟ خوب بفرما، امروز چی شده؟"
🔸خندهریزی کرد و آرام گفت:" آقا امروز من خواب موندم، گفتم اگه دیر برسم باز شما...حالا بیخیال،
سوار ماشین شدم، خوابالو بودم به سمت پل کوچیک رودخونه که پیچیدم، یه موتوری کنارم بود نفهمیدم، محکم خوردم بهش، چشمتون روز بد نبینه، موتورسواره افتاد توی رودخونه زیرپل،
🔹به خدا دست وپام کرخت شده بود، گفتم حتما تمومه دیگه، با ترس و لرز از ماشین پیاده شدم، از نردههای کنار پل، پایین رو نگاه کردم، هرچی دقت کردم نفهمیدم کجا افتاده، داشتم از ترس میمردم، همینم مونده بود قاتل بشم، اونم پیک موتوری...
🔸دیگه داشت اشکم درمیاومد، یهو یه نفر زد پس گردنم تا اومدم به خودم بیام دوتام زد تو گوشم، خیس خیس بود، نمیدونم چطور خودشو رسونده بود بالای پل، لابد میخواسته تا درنرفتم خسارت بگیره، گفت مگه کوری؟ کی به تو گواهینامه داده...
🔹باورتون نمیشه اینقدر خوشحال بودم که نگو، هرچی بیشتر فحش میداد بیشتر خوشحال میشدم، آخه مطمئن میشدم که چیزیش نشده، همه دویست تومنی که دیروز کار کرده بودم دادم بهش...تا حالا از بیادبی هیچکس اینقدر خوشحال نشده بودم."
🔸بدون اینکه کسی متوجه بشود، کلمه غیبت را از جلوی اسمش برداشتم، امروز جلال درس خوبی به ما داده بود، اینکه گاهی فارغ از ضربههای دردآور وتلخ روزگار باید از زندگی و نعمت زنده بودن لذت برد.
📚هرشب یک داستان زیبا و آموزنده از 👇
➖➖➖➖➖➖➖➖➖
📲 @tarigh_net #گروه_طریق
#آیه_نگار
🍀اللَّهُ نُورُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ ۚ مَثَلُ نُورِهِ كَمِشْكَاةٍ فِيهَا مِصْبَاحٌ ۖ الْمِصْبَاحُ فِيزُجَاجَةٍ ۖ الزُّجَاجَةُ كَأَنَّهَا كَوْكَبٌ دُرِّيٌّ
💌روایت میگوید: «مشکاة» فاطمه است، «مصباح»، حسن، و «زجاجة»، حسین علیهمالسّلام. حسین دروازهای از نور است که امت پیامبر را از ستمسرای یزیدیان به نورآباد عشق رهنمون میشود.
📖سوره نور آیه ۳۵
➖➖➖➖➖➖
📲 @tarigh_net | #گروه_طریق
5.88M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
چهارم شعبان ولادت باسعادت سردار کربلا حضرت ابوالفضل العباس(ع) مبارک باد💐
➖➖➖➖➖➖➖➖
@tarigh_net | #گروه_طریق
#تربیت_فرزند
✅محبت هم اندازه دارد !
💠کودکی که به قدر مناسب و اندازه کافی از محبت اولیای خود برخوردار بوده، با ولادت طفل دوم ناراحت نخواهد شد. زیرا آن مقداری که قبلاً مورد توجه و مهر پدر و مادر بوده، اکنون نیز هست.
💠ولی کودکی که بیش از حد از پدر و مادر محبت دیده است؛ و با نوازش های بی حساب لوس بار آمده است، خلاصه کودکی که خود را شمع محفل شناخته و همه پروانه وار گردش میگردند، با ولادت فرزند دوم سخت ناراحت میشود. در خود احساس حقارت میکند، زیرا میبیند قسمتی از محبتهای اختصاصی او نصیب طفل نوزاد شده است... او را کتک میزند، انگشت به چشمش میکند، نیشگون میگیرد... از پدر و مادر نیز انتقام میگیرد، با آنها بدرفتاری مینماید ... به سخن آنها بد جواب میدهد، گاهی ناسزا میگوید.
➖➖➖➖➖➖
📲 @tarigh_net | #گروه_طریق
14.19M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#تسلیم_امام
فرازی از زیارتنامه حضرت عباس علیه السلام
أَشْهَدُ لَکَ بِالتَّسْلِیمِ وَ التَّصْدِیقِ وَ الْوَفَاءِ وَ النَّصِیحَةِ لِخَلَفِ النَّبِیِّ
گواهى مى دهم براى تو که حضرتت مقام تسلیم و تصدیق و وفادارى و خیرخواهى در حد کمال داشتى نسبت به حضرت حسین فرزند پیغمبر صلى الله علیه و آله
#حضرت_اباالفضل_علیه_السلام
➖➖➖➖➖➖➖➖
@tarigh_net | #گروه_طریق
17.38M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#پویش | #امام_زمان_عج
👤 مداحی محمد طاها اشرف در بین الحرمین
🔹 هم محله ای های عزیز
شماهم میتوانید با توجه به ایام فرخنده شعبانیه یک دکلمه یا شعر و یا مدح را با ما به اشتراک بگذارید:
@admiin_tarigh
#پویش_آوای_مهدوی
➖➖➖➖➖➖
📲 @tarigh_net | #گروه_طریق
جدیدترین توییت ایلان ماسک: آیا میدانستید ویروس کرونا با پول مالیات شما مردم آمریکا و در تحقیقات تسلیحات بیولوژیک تولید شد
➖➖➖➖➖➖
@tarigh_net | #گروه_طریق
✨به مناسبت دهه مبارک فجر برگزار میگردد ✨
🔸حضور مغتنم حجتالاسلام والمسلمین ابالفضل بیات
〰〰〰
👈با موضوع: مبارزه ائمه با جاذبههای خیالی دشمن
〰〰〰
👈زمان: سه شنبه ۱۶ بهمن ماه
بعد از نماز مغرب و عشاء
〰〰〰
👈مکان: مسجد امام خمینی ره 🕌
ولیعصر ۲ میراحمدی۲۱
➖➖➖➖➖➖➖➖
@tarigh_net | #گروه_طریق
📚 #داستان_شب
🔹روزی کلاغی در کنار برکه نشسته بود. آب می خورد و خدا را شکر می کرد.
طاووسی از آنجا می گذشت؛ صدای او را شنید و با صدای بلندی قهقهه زد.
🔸کلاغ گفت:«دوست عزیز چه چیزی موجب خنده تو شده است؟
طاووس گفت:« ازاین که شنیدم خدا را برای نعمت هایی که به تو نداده شکر می گویی»
بعد بال هایش را به هم زد و دمش را مانند چتری باز کرد و ادامه داد: «می بینی خداوند چقدر مرا دوست دارد که این طور زیبا مرا آفریده است؟!»
🔹کلاغ با صدای بلندی شروع به خندیدن کرد.
طاووس بسیار عصبانی شد و گفت:«به چه می خندی ای پرنده گستاخ و بد ترکیب؟»
🔸کلاغ گفت:« به حرف های تو، شک نداشته باش که خداوند مرا بیشتر از تو دوست داشته است؛ چرا که او پرهایی زیبا به تو بخشیده و نعمت شیرین پرواز را به من و تورا به زیبایی خود مشغول کرده و مرا به ذکر خود»
📚هرشب یک داستان زیبا و آموزنده از 👇
➖➖➖➖➖➖➖➖➖
📲 @tarigh_net #گروه_طریق
#آیه_نگار
🍀وَ إِلَّا تَغْفِرْ لِي وَتَرْحَمْنِي أَكُنْ مِنَ الْخَاسِرِينَ
💌و اگر مرا نيامرزى و بر من رحم نكنى از زيانكاران خواهم بود
📖سوره هود، آیه ۴۷
➖➖➖➖➖➖
📲 @tarigh_net | #گروه_طریق
#اخبار_طرق
جایگاه گاز افتتاح شد.
شهرک صنعتی طرق نبش کارگر ۴
جایگاه به صورت ۲۴ ساعته فعال است.
➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖
@divaretoroq | #دیوار_طرق