eitaa logo
•| طَریقْ أَحْمَدْ |•
1.6هزار دنبال‌کننده
6.4هزار عکس
1.3هزار ویدیو
79 فایل
[امیــرالعـشقـ❣ والرضــوان] شہــیداحــمدمحمــدمشلبــ🌸🍃 نفرہفــ7ـٺم ٺڪنولوژےاطلاعــاٺ📱 ملقـــب بهـ شہیدBMWســوار🚘 لقبـ جہادےغــریب طوســ💔 ولادٺ1995 🤱 شہادٺ 2016 🖤 شرایطمونه😍 : @sharayet_tarigh
مشاهده در ایتا
دانلود
🍃مَکن مُضایقه به جان و دل بگو 🍃به حَسَن شهید زهر جَفا صلوات اللهم صَل عَلی مُحمّد وال مُحمّد و عجل فرجهم ••●❥🍃🌸✦🌸🍃❥●•• @TarighAhmad
🌿 «الْحَمْدُ لِلَّهِ کَمَا هُوَ أَهْلُهُ» یعنی حمد( کل الحمد و آنچه که به نام حمد است) مخصوص خداوند است، آنطور که خدا اهلیت برای حمد دارد( آنطور که خداوند شایسته حمد است)، که عجز و ناتوانی ما را می رساند. 🌿در روایت امام صادق(ع) فرمود: اگر کسی با این جمله خدا را حمد و ستایش کند، یعنی ملائکه آسمان مشغول نوشتن ثواب این جمله می‌شوند، هرچه می‌نویسند می‌بینند، نمی‌توانند. یعنی از پس آن برنمی‌آیند...😇 🌿روز سی و ششم چله🌿 💚 ••●❥🍃🌸✦🌸🍃❥●•• @TarighAhmad
🌺با تبسم به همسرت دل‌خوشی بده نائب المهدی امام خامنه ای : همکاری و کمک گاهی به این نیست که وارد حجم کار یکدیگر بشوند، نه. بلکه یکدیگر را روحاً تدارک کنند. مردها معمولاً با مسائل مشکل‌تری در جامعه برخورد دارند، زن‌ها می‌توانند به آن‌ها روحیّه بدهند. می‌توانند خستگیِ آن‌ها را از تنشان بیرون کنند. به آن‌ها تبسّم کنند و به آن‌ها دل‌خوشی دهند. اگر چنانچه خانم‌ها هم کاری بیرون از خانه‌دارند، باز مرد به آن‌ها کمک کند و او را تقویت نماید. 🍃💕<<@TarighAhmad >>
تلنگر⚠️ بعضی ازآیات هست که وقتی می خوانیم شرمنده خدا میشویم😔 مثل این: 🌀الیس الله بکاف عبده🌀 📖سوره زمر آیه ۳۶ آیا خدا برای بنده اش کافی نیست ⁉️ خدا همانی است که ما میخواهیم ما همانی باشیم که خدا میخواهد✅ ══════°✦ ❃ ✦°══════ ♡ #ʝѳiɳ ↴ •| طَریقْ أَحْمَدْ |• ➣ @TarighAhmad
خدا نڪند ڪه حرف زدن و نگاه ڪردن به نامحرم برایتان عادی شود ! پناه می‌برم به خدا از روزی ڪه گناه ، فرهنگ و عادت مردمم شود ! 😔🌱 ‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌ •••┈✾~🍃🌸🍃~✾┈••• @TarighAhmad ‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌
خوشبختی یعنی همین لحظه های نابِ باهم بودن...😍🤞🏼 💞 ‌‌‌‌‌‌‌╔═...💕💕...══════╗ @TarighAhmad ╚══════...💕💕...═╝
ای شهـید ؛ من ازچشمان تـو ، چیـزی نمی‌ خـواهم به جـز گاهـی نگاهـی ...🌹✨🥀 ✨الّلهُـمَّـ؏جـِّل‌لِوَلیِّـڪَ الفــَرَج✨ ~~~~~~~🌸~~~~~~~ @TarighAhmad ~~~~~~~🌸~~~~~~~
1_451387438.mp3
4.01M
24 🎧آنچه خواهید شنید👆 ❣اضطراب و دلشوره محصول نگاهیه که به زمین گره خورده! 💓وقتی آسمون،همه آرزوت ميشه؛ قلبت آروم میگیره! 👌با نماز، آرزوهای قلبتو بزرگ کن 🕊 ╔═🍃🕊🍃═════╗ @TarighAhmad ╚═════🍃🕊🍃═╝
اگه واسه آرزوهات از جات بلند نشی حسرتشون زمین گیرت میکنه..🙃 💪 join↧ఠ_ఠ↧ @TarighAhmad
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
•| طَریقْ أَحْمَدْ |•
🌸🍃رمــان #من_با_تو... 🌸🍃 قسمت #شانزدهم بهار از آغوشم بیرون اومد و گفت: _مطمئنى نمیخواے بیاے؟ گونہ
🌸🍃رمــان ... 🌸🍃 قسمت از پلہ هاے دانشگاه آروم رفتم پایین، بهار و بچہ ها قرار بود امروز از مشهد برگردن و برن خونہ براے استراحت از فردا بیان دانشگاہ! _سلام عشقم! صداے بنیامین بود، با حرص چشم هام رو بستم و نفس عمیقے ڪشیدم، چشم هام رو باز ڪردم و برگشتم سمتش با لحن ڪنایہ دار گفتم: _بچہ بودے جایے آویزونت ڪردن ڪہ انقدر آویزونے؟! با اخم نگاهم ڪرد. _ببین تا فردا خانوادت میفهمن ڪہ هیچ تو تمام دانشگاہ آبروتو میبرم! همونطور ڪہ مے اومد سمتم گفت: _منتظر زنگ بچہ ها باش! میدونستم حرفش رو عملے میڪنہ،زمزمہ ها تو ڪلاس پیچیدہ بود ڪہ بنیامین قرارہ درمورد یڪے سورپرایز ڪنہ! خودم رو حس نمے ڪردم! ڪاش ڪسے ڪنارم بود تا بهش تڪیہ ڪنم و نیوفتم زمین! نمیدونم چطور سر پا بودم! چشم هام تار شد،پشتم رو بهش ڪردم تا اشڪ هام رو نبینہ! چشم هام سیاهے میرفت انگار سیخ داغ روے بدنم گذاشتہ بودم بال پروازم شڪستہ بود یا بهترہ بگم بالے براے پرواز نداشتم، خون بہ صورتم هجوم آورد رگ هام تحمل این فشار خون رو نداشتن فقط دیدم سهیلے با دوست هاش بہ این سمت دارہ میاد، مثل یہ نور تو تاریڪے محض! چشم هام رو باز و بستہ ڪردم نفس عمیقے ڪشیدم،با دیدن سهیلے خوشحال شدم! احساس ڪردم تنها ڪسے هست ڪہ میتونہ ڪمڪم ڪنہ! و واقعا لقب فرشتہ نجات رو میشد بهش داد! با تمام توان گفتم: _آقاے سهیلے! اون لحظہ نمیتونستم واڪنش دیگہ اے نشون بدم،همہ با تعجب برگشتن سمتم! سهیلے با تعجب نگاهم ڪرد انگار فهمید حالم خوب نیست! سریع بہ خودش اومد و رو بہ پسرها چیزے گفت،باهاشون دست داد و هر ڪدوم رفتن بہ سمتے! بدون توجہ بہ نگاہ هاے بقیہ اومد سمتم، رسید بہ چند قدمیم با صدایے ڪہ از تہ چاہ مے اومد گفتم: _ڪمڪم ڪنید! زمین رو نگاہ میڪرد با آرامش گفت: بفرمایید بریم تو دفتر،اینجا نمیشہ صحبت ڪرد! بدون توجہ بہ حرف هاش گفتم: _دست از سرم برنمیدارہ!آبروم... و بہ بنیامین اشارہ ڪردم! سرش رو آورد بالا و بنیامین رو نگاہ ڪرد، حالت صورتش جدے بود. _فهمیدم! رفت سمت بنیامین، بنیامین با عصبانیت باهاش صحبت میڪرد، سهیلے بازوش رو گرفت و با اخم چیزے بهش گفت! بہ جایے اشارہ ڪرد و بنیامین رفت بہ اون سمت! همونطور ڪہ دنبال بنیامین میرفت گفت: _من حلش میڪنم،اما شما هم خودتون حلش ڪنید متوجہ حرفم ڪہ هستید؟ حرفش یڪ دنیا معنے داشت،بہ نشونہ مثبت سرم رو تڪون دادم، راہ افتاد از پشت نگاهش ڪردم،نفس عمیقے ڪشیدم، خودم رو هم حل میڪنم! ادامه دارد... دسترسی به پارت اول🦋✨ https://eitaa.com/Tarighahmad/12052 🌹شادے ارواح طیبہ شــہـــدا صلواٺ به قلم ✍؛لیلاسلطانی ══════°✦ ❃ ✦°══════ ♡ #ʝѳiɳ ↴ •| طَریقْ أَحْمَدْ |• ➣ @TarighAhmad
🌸🍃رمــان ... 🌸🍃 قسمت روے پلہ ها نشستم، چند دقیقہ بعد بنیامین عصبے اومد بیرون،بدون اینڪہ نگاهم ڪنہ رفت سمت در خروجے! سهیلے هم اومد بیرون، اطرافش رو نگاہ میڪرد، انگار دنبال من بود! از روے پلہ ها بلند شدم. _آقاے سهیلے! با شنیدن صدام،برگشت سمتم،سر بہ زیر اومد ڪنارم _بہ حراست دانشگاہ گزارش دادم تو دانشگاہ نمیتونہ ڪارے ڪنہ اما خارج از دانشگاہ.... مڪثے ڪرد و گفت: _موبایلشش براے اطمینان گرفتم! خجالت ڪشیدم،احساس میڪردم دارم آب میشم! سرم رو انداختم پایین، مِن مِن ڪنان گفتم: _هے...هیچے نیست... چے مے گفتم بہ یہ پسرہ غریبہ؟! تازہ داشتم معنے شرم رو مے فهمیدم! نفسے تازہ ڪردم: _چیز خاصے بین مون نبود میخواست بہ بچہ هاے ڪلاس و خانوادم بگہ! بہ چهرہ ش نگاہ ڪردم،آروم و متفڪر! وقتے دید چیزے نمیگم گفت: _از پدرتون اجازہ گرفتید؟ با تعجب نگاهش ڪردم! _بابت چے؟! +اینڪہ دوست پسر داشتہ باشید؟! خواستم بگم پسر احمق و بے شرم برم چہ اجازہ اے بگیرم ڪہ با لبخند گفت: _هرچے تو دلتون گفتید بہ دیوار! بند ڪیفش رو انداخت روے دوشش و گفت: _وقتے انقدر براتون شرم آورہ ڪہ پدرتون در جریان باشہ پس چرا انجامش دادید؟! گفتم اجازہ گرفتید سریع میخواستید فحشم بدید ڪہ بے حیا این چہ حرفیہ؟! پس چرا از پشت خنجر میزنید؟ با شنیدن حرف هاش لبم رو گزیدم،حرف حساب جواب نداشت! با یاد پدر و برادرم قلبم ایستاد،داشتم از خجالت مے مردم! زل زد بہ پلہ هاے دانشگاہ و گفت: _من شناختے از شما ندارم اما یا چیزے تو زندگے تون گم ڪردید یا ڪم دارید ڪہ رفتید سراغ چیزے ڪہ جاش رو براتون پر ڪنہ اگہ اینطور نیست پس یہ دلیل بدتر دارہ! نفسے ڪشید و ادامہ داد: _من ڪہ ڪارہ اے نیستم اما چندتا استاد خوب هستن معرفے ڪنم؟ نفس بلندے ڪشیدم،فڪر ڪنم معنے نفسم رو فهمید! _هیچڪس بہ اندازہ خودم نمیتونہ ڪمڪم ڪنہ! لبخندے زد. _دقیقا!یہ سوال بپرسم؟ آروم گفتم: _بفرمایید! +معنویات چقدر تو زندگے تون نقش دارہ؟ چیزے نگفتم،هیچ نقشے نداشتن! اگر هم قبلا بود با خواست خودم نبود ظاهر بود براے رسیدن بہ امین! مثل امین بودن!براے خودم هیچے! سڪوت رو شڪست: _گمشدہ تون پیدا شد،برید دنبالش خدانگهدار! از فڪر اومدم بیرون، تازہ یادم افتاد ڪہ از مشهد برگشتہ خواستم چیزے بگم ڪہ دیدم باهام فاصلہ دارہ! با دست زدم بہ پیشونیم،ادبت رو قربون هانیہ! جملہ آخرش پیچید تو گوشم: گمشدہ تون پیدا شد،برید دنبالش! نگاهے بہ آسمون ڪردم. _هستے؟ بہ سهیلے ڪہ داشت میرفت اشارہ ڪردم و ادامہ دادم: _اینم از اون بندہ خوباتہ ڪہ وسیلہ میشن؟ انگار ڪسے ڪنارم بود،سرم رو برگردوندم اما هیچڪس نبود! بے اختیار گفتم: _از رگ گردن نزدیڪتر! ادامه دارد... دسترسی به پارت اول🦋✨ https://eitaa.com/Tarighahmad/12052 🌹شادے ارواح طیبہ شــہـــدا صلواٺ به قلم ✍؛لیلاسلطانی ══════°✦ ❃ ✦°══════ ♡ #ʝѳiɳ ↴ •| طَریقْ أَحْمَدْ |• ➣ @TarighAhmad
🌸🍃رمــان ... 🌸🍃 قسمت مشغول تماشا ڪردن تلویزیون بودم شهریار اومد ڪنارم، حرف هاے مادرم یادم افتاد زل زدم تو چشم هاش و گفتم: _داداشے! سرش رو گذاشت روے دستہ ے مبل،مثل بچہ ها گفت: _جونہ داداسے! با خندہ گفتم: _اہ لوس!داداسے! دستش رو گرفتم. _شهریار ما فقط همدیگہ رو داریم درستہ؟ سرش رو بہ نشونہ مثبت تڪون داد _همیشہ باید هواے همدیگہ رو داشتہ باشیم،درستہ هفت سال ازم بزرگترے اما از بچگے پا بہ پام اومدے!حالا نمیخوام خواهر بدے باشم! سرش رو بلند ڪرد و جدے نگاهم ڪرد. با زبون لبم رو تر ڪردم و ادامہ دادم: _چرا نمیرے خواستگارے عاطفہ؟ با تعجب نگاهم ڪرد! _این چیزا رو ڪے بہ تو گفتہ؟! +بذار حرفمو بزنم!من مشڪلے ندارم نہ با امین نہ با مریم نہ با عاطفہ نہ با خانوادشون! شما دارید بزرگش میڪنید! ڪمتر جلو چشمشون باشیم! ڪمتر رفت و آمد داشتہ باشیم! وقتے دعوتشون ڪنیم ڪہ هانیہ خونہ نباشہ!حتے میخواستید خونہ رو بفروشید! بہ افسردگے و حال بدم دامن زدید! فڪر ڪردید ڪہ چے؟! سم میریزم تو غذاشون یا تو بگے میخواے برے خواستگارے عاطفہ،ترورش میڪنم؟! تو رو خدا بس ڪنید!خستہ شدم! انگار جذام دارم! نمیگم ڪامل فراموش ڪردم اما برام مهم نیست، نمیتونم مثل سابق باهاشون صمیمے باشم همین! شهریار دستم رو فشار داد با لبخند گفت: _میبینم گندہ گندہ حرف میزنےفسقل!احسنت! حرف هاتو قبول دارم، هانے مامان و بابا تو رو حساس بار آوردن بعد از اون ماجرا ڪہ میتونست براے هر دخترے عادے باشہ و یہ مدت بعد فراموش ڪنہ بزرگترش ڪردن!بیشترین ڪمڪ رو خودت بہ خودت میتونے ڪنے فسقل خانم! دستش رو برد لاے موهام و شروع ڪرد بہ ڪشیدنشون! با جیغ از روے مبل بلند شدم. _شهریار خیلے بے جنبہ اے محبت بهت نیومدہ! خواست بیاد سمتم ڪہ با جیغ دوییدم، پدرم وارد خونہ شد،سریع پشتش پناہ گرفتم! شهریار صاف ایستاد و دستش رو گذاشت روے سینہ ش. _سلام آقاے پدر! پدرم جواب سلامش رو داد و رو بہ من گفت: _دختر بابا سلامش ڪو؟ موهام رو از جلوے چشم هام ڪنار زدم و بلند گفتم: _سلام! حرف هاے سهیلے پیچید تو سرم،سرم رو انداختم پایین،آب دهنم رو قورت دادم،پدرم خواست برہ ڪہ زود بغلش ڪردم! متعجب ڪارے نڪرد، چند لحظہ بعد بہ خودش اومد و دست هاش رو همراہ بوسہ اے روے موهام دور شونہ هام گرہ زد! با خجالت گفتم: _بابا ببخشید! و تو دلم ادامہ دادم ببخش روے غیرت و اعتمادت پا گذاشتم! میدونستم با ایما و اشارہ با شهریار حرف میزد! با مهربونے گفت: _واسہ چے بابا؟ سرم رو بہ قلبش چسبوندم و با بغض گفتم: _براے همہ چے! چندوقت بود طعم آغوش مهربون و پاڪش رو نچشیدہ بودم! تصمیم گرفتم، بزرگ بشم! ادامه دارد... دسترسی به پارت اول🦋✨ https://eitaa.com/Tarighahmad/12052 🌹شادے ارواح طیبہ شــہـــدا صلواٺ به قلم ✍؛لیلاسلطانی ══════°✦ ❃ ✦°══════ ♡ #ʝѳiɳ ↴ •| طَریقْ أَحْمَدْ |• ➣ @TarighAhmad
🌴یا مَن هُوَ مُنتَهی طَلَبِ الطّالبین 🌴 ای آنکه یاد تو یادآورانت را مایه بزرگی 🙂 بر ما منت گذار و بخشش خود را بر ما آسان کن 😔 ای بی نیاز بی نیازان اینک ما بندگان تو در پیشگاه تواییم و🌱 من از همه به تو محتاج ترم😭 0⃣2⃣آبان ماه ☔️ //سه شنبه // ذکر روز ✨یا ارحَمَ الرّاحِمین✨ 🍃🌱↷ 『@TarighAhmad
سلام روشنی امید! صبح را با تشعشع گرم نگاهتان آغاز می کنم و در پناه لبخند پدرانه و پرمهرتان ، امیدوار و صبور ، دل به دریای زندگی می زنم و ایمان دارم که هر لحظه ، دعای بهشتی شما یاریگر من است ... تلاش می کنم که در مسیر پر هیاهوی زندگی ، قلب ها را با شما پیوند زنم و دعا برای ظهور سبزتان را بر دل ها و زبان ها جاری سازم ... 💚🍃||@TarighAhmad
خداوند، مقرب‌ترین‌ بندگانِ‌‌ خویش‌ را از میان عشّاق‌ برمۍگزیند :) - آوینے‌ِشهـید🌱° 🌹 ✒️ •┄🍃🌹🍃┄• @TarighAhmad •┄🍃🌹🍃┄•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
چرا پنج شنبه انقدر پر شور ❤️و خوشحال و جمعه انقدر دلــــــــــــگـــــــــیـــــــــر؟😔 پـنـج شـنـبـه امـــــیــــد هـسـت ڪ بـیـاد😍 ولـﮯ جـمـعـه با غـروبـش میگه ی جـمـعـه دیـگـه و بـازم😢 نــــــــــــــیــــــــــــــومــــــــــــــد الهم عجل لولیک الفرج 🤲🏻 ~~~~~~~🌸~~~~~~~ @TarighAhmad ~~~~~~~🌸~~~~~~~
🌿🌸 ❣🍃 •🐚⃟ ⃟🎐• دلم هوای شهادت ڪہ مےڪند↶ پناھ میبرم بہ چادرم ڪہ تا آسمان راھ دارد... چادر من بوۍ شـهــــادت میدهد چرا ڪه چشم شهدا بہ اوستـ(: ڪه مبادا چون چادر مادرشان فاطمه"س"خاڪے شود... 〰❁🍃❁🌸❁🍃❁〰 @TarighAhmad
🦋روز سی و هفتم چله🦋 💚 ╔═✨═🦋═✨═╗ @TarighAhmad ╚═✨═✨═✨═╝
❤️ نائب المهدی امام خامنه‌ای : هيچ‌ڪس در دوران دفاع مقدس به رزمندگان نگفت سربند ببنديد؛ اما اسم مبارک حضرت زهرا(س) از همه نام‌های مطهر، بیشتر مطرح شده است این نشانهٔ توجه آن بانوی دو عالم است. 💕🍃//@TarighAhmad //
⚠️ اگـرمیخواھید‌حال‌خودرا‌ھنگام‌ملاقاتِ‌ حضرت‌حجت‌ بدانیـد.. ببینید‌الـان‌درملاقات‌ِبا‌قرآن‌چه‌حالـے‌دارید!🤔 اگـرمشتاق‌قرآنید‌میتوانید‌امیـدوار‌باشید‌ڪه‌مشتاق‌ حضرت‌حجّت‌ھم‌هستید..✅ وگـرنه‌اگـر‌قرآن‌نـزد‌شمـا‌ مھجور‌ است‌ و با آن‌ انس‌ ندارید وفڪر‌میکنید‌که‌مشـتـاق‌حضرتِ‌حجّت ھستید آن‌شخص‌امـام‌زمـان زاده‌ی‌ وھم و خیال خودتان‌است..😔 🎙"آیت‌الله‌تـہـرانـی •┄═━❝✨🌸✨❞━═┄• @TarighAhmad •┄═━❝✨🌸✨❞━═┄•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
...💔 . آخروصیت نامه اش نوشته بود: وعدۂ ما بهــشت بعد روی بهشت را خط زدہ بود اصلاح کردہ بود : وعدۂ ما "جَنَّتُ الْحُسِیْن «ع» " ‹شهیدحجت‌الله‌اسدی›. ┈┈••✾••✾••┈┈ @TarighAhmad ┈┈••✾••✾••┈┈
•| طَریقْ أَحْمَدْ |•
#شهدا_گاهی_نگاهی...💔 . آخروصیت نامه اش نوشته بود: وعدۂ ما بهــشت بعد روی بهشت را خط زدہ بود اصلاح ک
یه‌شب‌به‌خواب‌یڪے‌از‌دوستاش ‌اومده‌بود‌وگفٺ‌بود:♥️ به‌بچه‌ها‌بگو‌حواسشون‌رو‌جمع‌ڪنند گناه‌نڪنند اینجا‌خیلے‌گیر‌میدن....🕊✨~•
دوست خوب ، ☺️ غم هارا از بین نمیبرد❗️ اما کمک میکند محکم سرِپا بمانیم 🤞🏼 درست مثل چتر☂ که باران را متوقف نمیکند‼️ اما باعث میشود راحت زیر باران قدم بزنیم☔️ 💗 •°•✦💗❃💗✦•°• @TarighAhmad •°•✦💗❃💗✦•°•
. گاهے،فاصلہ ما و شهدا؛ یہ سیم خاردار است به اسمِ نَفْس! از این ها کہ بگذریم ، مے رسیم... 🥀✨ ✨الّلهُـمَّـ؏جـِّل‌لِوَلیِّـڪَ الفــَرَج✨ 📿 ❣ ✾✾✾══♥️══✾✾✾ @TarighAhmad ✾✾✾══♥️══✾✾✾