eitaa logo
•| طَریقْ أَحْمَدْ |•
1.6هزار دنبال‌کننده
6.4هزار عکس
1.3هزار ویدیو
79 فایل
[امیــرالعـشقـ❣ والرضــوان] شہــیداحــمدمحمــدمشلبــ🌸🍃 نفرہفــ7ـٺم ٺڪنولوژےاطلاعــاٺ📱 ملقـــب بهـ شہیدBMWســوار🚘 لقبـ جہادےغــریب طوســ💔 ولادٺ1995 🤱 شہادٺ 2016 🖤 شرایطمونه😍 : @sharayet_tarigh
مشاهده در ایتا
دانلود
رفیقــ💞 ، کسیهـ کهـ ... وقتیـ خودتو گمـ کردیــ🌥 ، اونـ پیداتـ کنهــ💫 👑 ❁❁═༅═🍃💞🍃═ ═❁❁ @TarighAhmad ❁❁═༅ ═🍃💞🍃═ ═❁❁
🌿 «یـَا‌أَیـُّهـَا‌الَّـذِینَ‌آمـَنُوا‌تـُو‌بُوا‌إلــَۍ اللَّـہ‌تـَوْبَـةً‌نـَّصُو‌حًـا» [تحـریم‌/۸] -خـداآنقـدرهـا‌هم‌کہ‌نشـان‌مۍدهد‌ صبـور‌نیست‌من‌خودم‌دیده‌ام‌بۍتابی اش‌رابـراۍتوبه‌بندگـان :)💔- ╭┅─────────┅╮ @TarighAhmad ╰┅─────────┅╯
🔴 اقتدار کشور با انتخابات ❣رهبر معظم انقلاب: ✅ انتخابات فرصت مهمی برای مردم است، هیچ چیزی جای انتخابات را برای اقتدار کشور نمی‌گیرد. 💯 نباید مردم را از انتخابات دلسرد کرد. ۱۴۰۰/۰۲/۱۲ ⤵️Join🌱 @TarighAhmad
*چه کسی را انتخاب کنیم*؟ *جواب را از رئیس مذهب شیعه امام جعفر صادق علیه السلام دریافت کنیم:* *شخصی از امام صادق (ع) پرسید:* *بین دو حاکم در تردید هستم، چکنم؟* *امام فرمود: عادل، صادق، فقیه و باتقواترین را انتخاب کن.* *شخص گفت: اگر به تشخیص نرسیدم؟* *امام فرمود: ببین افراد متدین به کدام مایلند.* *شخص گفت: اگر نفهمیدم؟* *امام فرمود: بنگر مخالفان آیین ما کدام را بیشتر می‌پسندند، او را کنار بگذار و ببین کدام بیشتر آنها را خشمگین می‌کند، او را برگزین.* *« اصول کافی جلد ۱ص ۶۸»* ╔═••⚬🇮🇷⚬••══╗ @TarighAhmad ╚══••⚬🇱🇧⚬••═╝
31.63M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
فیلمی که هرگز اجازه پخش آن را ندادند ❌ پیشنهاد دانلود ویژه ✅ ━━𖡛⪻𖣔🌺𖣔⪼𖡛━━ @TarighAhmad ━━𖡛⪻𖣔🌺𖣔⪼𖡛━━
هدایت شده از تنهامسیر زندگی
تنها مسیر 1_جلسه دوازدهم پارت 3.mp3
4.95M
🌱 راهبردِ اصلے در نظامِ تربیتِ دینے 🔔 پارت 3 اِسمَع 🌷
پارت 3 🌺💚 🔹در راحت طلبی باید ریشه لذت طلبی را خشکاند. 🍃🌱↷ 『@TarighAhmad
دیر یا زود خیلیا سعی میکنن شبیه‌تو باشن‌...😎👑 ⁦(✯ᴗ✯)⁩ •┈•✾•┈•join•┈•✾•┈• @TarighAhmad
آرزوی را همه دارند اما تنها اندکی میشوند دلیلش این است که ...✨ فقط اندکی زندگی میکنند💕 ••●❥🍃🌸✦🌸🍃❥●•• @TarighAhmad
•| طَریقْ أَحْمَدْ |•
💎ناحله 🖋 #قسمت_هفتاد_و_دو اینو ک گفتم رفت از حیاط بیرون و گفت:+یک دقیقه صبر کن. الان میام. منتظر شد
💎ناحله 🖋 محمد: از سر خاک برگشته بودم خونه. حالم خیلی بد بود. رفته بودم زیر دوش آب سرد. انقدر حالم بد بود حس میکردم دارم آتیش میگیرم. چپیدم تو اتاق ریحانه و زیر پتو دراز کشیدم از درون داغ بودم ولی نمیدونستم چرامیلرزم. میخواستم یه خورده استراحت کنم و دوباره برم مراسم. احساس ضعفم مانع میشد رو پاهام بایستم. حتی جون باز و بسته کردن پلکای داغم روهم نداشتم. با صدای ریحانه پلک زدم. حس میکردم یه غریبه تو خونمونه. ولی نمیتونستم دقیق شم. فقط به صداها گوش میکردم‌ . گریه ی ریحانه دوباره منو یاد نبود بابا انداخت‌. دلم نمیخواست چشامو باز کنم و جای خالیش رو ببینم‌ واسم عذاب بود نبودش! به صداها گوش میکردم ک دیدم یه خانومی گف : +ان شالله داداشت خوب میشه ریحانه جان.خودتو اذیت نکن دخترم‌.زیاد گریه نکن الهی قربون چشات برم‌ چه مهربون بود! آخرین بار مامان باهامون اینجوری حرف میزد!ادامه داد: +سرم داداشت هم دیگه اخراشه. یه پنبه الکلی گذاشتم اینجا،تموم که شد اروم از دستش جدا کن. مراقب باش که دستش کبود نشه. چشامو باز کردم و به دستم نگاه کردم. بهم سرم زده بودن. حتما همین باعث شده بود که رو به راه تر شم.خجالت میکشیدم به بقیه نگاه کنم. چشم هامو دوباره بستم که همون خانوم دوباره گفت:+بفرمایید. داداشتم که بیدار شد. ولوم صداشو کمتر کرد و مراقب باش زیادی بیتابی نکنه. خیلی تنهاست! البته ایشون خودشون یه مردِ بزرگن. عه این چرا انقدرشبیه مامان حرف میزد. میخواستم چشم باز کنم ببینمش ولی خجالت میکشیدم.ریحانه گفت +چشم خانوم. چقدر دلم واسه مامان تنگ شده بود. خیلی وقت بود کسی اینجوری باهامون حرف نزده بود! دیگه نتونستم خودم رو کنترل کنم. چشم هام رو باز کردم و سعی کردم از جام پاشم که یه دردی پیچید تو دستم بی اراده گفتم:_آییی! صورتم جمع شده بود. اون خانوم که دیگه پاشده بود دوباره نشست بالا سرم.+من که گفتم مراقب باش. وای ببین چیکار کرد؟ به دستم نگاه کردم که ازش خون میومد. ای وای این خانومه برام سرم زده بود؟ به چهرش نگاه کردم و دستمو کشیدم عقب‌ از اون گوشه یه دستمال گرفتم و گذاشتم روش. آستینمو کی باز کرد . ای بابا‌ .بیشتر که دقت کردم دوست ریحانه رو هم بالا سرم دیدم. سرم گیج میرفت، هنوز احساس ضعف میکردم.تازه متوجه حضورشون شده بودم. بیشتر خجالت میکشیدم. تکیه دادم به کمد که خانومه گفت. +تسلیت میگم ان شالله غم آخرت باشه پسرم. با تعجب به ریحانه نگاه میکردم که گفت: +ایشون مامان فاطمه جونن‌ . خواستم از جام پاشم که سرم گیج رفت. ولی بالاخره پاشدم و ایستادم. _خواهش میکنم+خب ما دیگه رفع زحمت کنیم .ریحانه خجول یه لبخند تلخ زدبغلش کرد و با تمام وجود فشرد. رو سرش و بوسید و گفت : +دیگه نگم ها. مراقب خودت و داداشت باش خیلی!ریحانه دوباره گریش گرفت: دست کشیدرو چشماش و +الهی من قربونت برم خدا بهتون صبر بده. ان شالله که غم آخرتون باشه. رو کرد به منو :+خدانگهدار. نتونستم جوابی بدم. سخت سرمو تکون دادم‌.از اتاق بیرون رفت. دوباره نشستم سر جام. فاطمه هم ریحانه رو بوسید. سنگینی نگاهش رو روی خودم حس میکردم‌ .تو همون حالت بودم که گفت: _ان شالله غم آخرتون باشه. خدانگهدار. منتظر جواب نموند و از اتاق رفت بیرون‌. از صورت قرمزش مشخص بود که گریه کرده.بی خیالش شدم‌ نشستم و پیراهنم رو در اوردم . ریحانه بعد از چند دقیقه برگشت داخل. به هر زحمتی که شده بود گفتم: _اجی ! اون یکی پیرهن مشکی منو میدی؟ بدون اینکه چیزی بگه در کمد و باز کرد و پیرهن و داد دستم‌ .یه بسم الله گفتمو از جام پاشدم‌ . پیرهنمو که خیس خالی بود عوض کردم و بعدش با ریحانه راهی مسجد شدیم‌ . چقدر دلم تنگ بود برای بابا. خودش راحت شده بود ازین دنیا. ما رو ول کرده بود و رفت..هعی . چقدر تباه بود زندگی بعد از مامان و بابا! کاش منم میرفتم‌پیششون. دیگه بریدم ،خسته شدم از این همه درد و سختی.کاش منم میبردن پیش خودشون! کل راه با بابا تو دلم حرف میزدم و بهونه میگرفتم دیگه اشکام راه خودشونو پیدا کرده بودن. نمیخواستم ریحانه متوجه شه‌ صورتم رو خشک کردم و ادامه ی راه رو پیاده رفتیم. فاطمه: نگاه کردن به چشم هاش ازارم میداد. نمیتونستم ببینم داره نابود میشه. برخلاف انتظارم مامان خیلی باهاشون خوب رفتار کرد‌ .احساس خوبی داشتم. کاش محمد زودتر خوب میشد. کاش دوباره میخندید! نمیدونم چی تو وجودش داشت که منو دیوونه کرده بود‌ ! من واقعا دیوونه شده بودم. علاقه به کسی که کاملا متفاوته با من. از لحاظ عقیده فکر پوشش خانواده.‌‌.. 📝 🔸 🔶 ‼️ ❗️ 🔹 🔷 ┄•●❥ @TarighAhmad ✨ 💙✨💙 ✨💙✨💙✨ 💙✨💙✨💙✨💙
~°|♡ 🌀جهان به کام من اکنون شود که دور زمان مرا به بندگی خواجه جهان انداخت🌀 ۲۸ اردیبهشت سه شنبه 🌿 ذکر روز "یا ارحم الراحمین " 🔰کانال شهید دهه هفتادی🔰 •••✾شهید احمد مشلب ✾••• @TarighAhmad
💢عاجل💢 🌐منابع اسرائیلی از پرتاب یک موشک از مصدر نامعلوم در لبنان به سمت شهرک صهیونیستی مسکاف در مرز فلسطین و لبنان خبردادند 🌐همچنین بعضی منابع میگویند چندین انفجار در شهرک صهیونیستی کریا شمونه در شمال اسرائیل رخ داده است 🌐ارتفاعات کفرشو(جنوب لبنان) باخمپاره های ۱۵۵ میلی متری در حال خمپاره باران است ༺════‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌══‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌═════‌‌‌‌═ 💢 @TARIGHAHMAD 💢 ༺════‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌══‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌═════‌‌‌‌═