eitaa logo
•| طَریقْ أَحْمَدْ |•
1.6هزار دنبال‌کننده
6.4هزار عکس
1.3هزار ویدیو
79 فایل
[امیــرالعـشقـ❣ والرضــوان] شہــیداحــمدمحمــدمشلبــ🌸🍃 نفرہفــ7ـٺم ٺڪنولوژےاطلاعــاٺ📱 ملقـــب بهـ شہیدBMWســوار🚘 لقبـ جہادےغــریب طوســ💔 ولادٺ1995 🤱 شہادٺ 2016 🖤 شرایطمونه😍 : @sharayet_tarigh
مشاهده در ایتا
دانلود
⸤•🌼•⸣ • اگرشماخدارانصرت‌کردید، خداۍمتعآل هم‌شمارانصرت‌خواهدکرد.نصرت‌کردنِ‌ خداچیستـ؟ نصرت‌کردنِ‌خدایعنۍسعی درتحققِ‌ارادھ‌تشریعۍِالھۍدرروۍزمین. هرکسـےکهـ‌جمھورۍاسلامـےرابھ‌هر شکلۍنُصرت‌کند، "اِن‌تَنصُرُوااللّٰھ" است؛ خدارانصرت‌کردھ‌است. آن‌وقت‌جوابش چیستـ؟ "یَنصُرکُـم"؛ خداهم‌شمارانصرت‌مۍکند. این "اِن‌تَنصُرُوااللّٰهـ" راادامھ‌بایدداد. حضورِ مردم‌درانتخابات، یکۍازهمین‌چیزها است🌱'•. - رهبرانقلابـ♥️⸣ 📿!' 〰❁🍃❁🌸❁🍃❁〰 @TarighAhmad
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شهادت؛🕊 عشق به وصال محبوب و معشوق در زیباترین شکل است...🙂 •┄═•◈🌺◈•═┄• @TarighAhmad •┄═•◈🌺◈•═┄•
•| طَریقْ أَحْمَدْ |•
💎ناحله 🖋 #قسمت_صد_و_چهارده محمد چند روزی گذشته بود.دیگه باید برمیگشتم تهران.رفتم خونه داداش علی و د
💎ناحله 🖋 +باشه .خب خدا به آقا محمد رحم کرد .پسره تو رو میگرفت بیچاره میشد! جوری برگشتم سمتش که گردنم رگ به رگ شد ! _مامان ؟؟؟محمد ...مح....مد کیه؟ +ما چندتا محمد داریم ؟آقا محمد دهقان فرد. بهت زده بهش خیره موندم!حس کردم گلوم خشک شده! مامانم ادامه داد:ولی فاطمه خودمونیم،خدا خیلی دوستت داره. صدای دلت و شنید! مامانم حرف میزد و من فقط متوجه باز و بسته شدن دهنش بودم. چیزی از حرفاش نمیفهمیدم . نگاه خیره منو که دید ماشین و یه گوشه نگه داشت. فهمید که چقدر باور حرفش برام دشواره ! رفتم بغلش و به اشکام اجازه باریدن دادم. با اینکه یه روز گذشته بود از شوق خبری که مامانم بهم داده بود فقط میتونستم گریه کنم.هنوز باورم نشده بود! یعنی تا وقتی که محمد و تو خونه امون نمیدیدم باورم نمیشد. به خودم حق میدادم که به این راحتی باور نکنم.همچی برام مثله یه علامت سوال بود. قرار شد مادرم با بابام حرف بزنه. انقدر که طول و عرض اتاق و گذروندم پاهام خسته شد و نشستم. از دیشب تا الان خداروشکر گفتم. من هیچ وقت فکرشم نمیکردم مامانم اینو بهم بگه .همیشه تو خواب هام میدیدمش ولی فکر نمیکردم یه روزی تو واقعیت این اتفاق بیافته .محمد یه پسر فوق العاده بودبا ویژگی های خاص! هنوز برام عجیب بود که چطور از من خاستگاری کرد ؟ میترسیدم بلند شم و ببینم همه ی اینا یه خوابه شیرینِ! صدای در و که شنیدم از اتاقم بیرون اومدم و دنبال مادرم گشتم. رو کاناپه نشسته بودکنارش نشستم و گفتم:باهاش صحبت کردی؟ +فاطمه جان بابات خیلی دلخوره .حس میکنم فهمیده یه خبراییه .ازمن پرسید چطور فاطمه مصطفی و نیما و رد کرد اما با این مشکلی نداره! اونم با این همه تفاوت و ۹ سال اختلاف سنی!؟ حالا تو نگران نباش من سعی میکنم راضیش کنم بلاخره بعد چهار روز پر استرس که برای من به اندازه چهل سال گذشته بود بابا رضایت داد که محمد اینا بیان خونمون ولی فقط به عنوان مهمون! استرسی که امروز به جونم افتاده بود از استرس روزای قبل شدید تر بود! از رفتار بابا باهاشون میترسیدم. قرار شد آخر هفته یعنی دو روز دیگه که محمد از تهران برمیگشت بیان خونمون. دلم برای خودم میسوخت! بازم باید تو انتظار میسوختم . همش به این فکر میکردم چی باید بهش بگم ؟چجوری رفتار کنم؟چجوری راه برم؟چجوری چادرم و نگه دارم ؟ چجوری چایی ببرم براشون ؟اصلا چی بپوشم!؟ کلی سوال ذهنم و پر کرده بود . هر ثانیه به عکساش نگاه میکردم و رو جزئیات چهرش دقیق میشدم با دیدن لبخندش خندم میگرفت . مطمئن بودم علاقه ای به من نداره برای همین برام سوال بود چرا میخواد بیاد خاستگاریم! همش فکر میکردم مامانم درست نشنید و نرگس واسه شخص دیگه ای ازمن خاستگاری کرد . این افکار سوهان روحم شده بود .حتی از نگاه همراه با پوزخند پدرم هم تلخ تر بود. هی گوشه های ناخونام رو میجوییدم‌ ...! از انبوه سوال هایی که جوابی براشون نداشتم کلافه شدم! رو صندلی رو به روی میز ارایشم نشستم. میخواستم تمرین کنم که باید چجوری رفتار کنم . تو آینه به حالت چهرم نگاه کردم و با خنده گفتم:_سلام نه نه اینجوری خوب نیست فکر میکنه هولم یه خورده جدی تر، _سلام اینجوریم ک خیلی خشکه، _سلام خیلی خوش اومدین. اه اینم خوب نیست!پس چیکار کنم؟ اول به کدومشون سلام کنم؟ گل و شیرینی میارن یعنی ؟؟ کی از دستش بگیره؟ کت و شلوار میپوشه؟ خب من اگه تو اون لباس ببینمش که غش میکنم! تو آینه داشتم با خودم حرف میزدم که مامان اومد +اه دختر تو نمیخوای چیزی انتخاب کنی که بپوشی؟اصن رفتی دنبال چادرت؟ _ای وای نه! +بله میدونستم.بیا بگیر ببین خوب شده؟ _وای گرفتینشش!الهی قربونتون برم من!+خب بسه زبون نریز بیا بشین دو صفحه درس بخون بلکه از استرست کم شه. _باشه حالا درسم و هم میخونم. +از دست تو. چادرو انداخت تو اتاق و بیرون رفت. چادر گل گلی آبیم رو که روش اکلیلی بود گرفتم،سرم کردم و روبه روی آینه ایستادم.به به!چقد خوب شده‌! چادر و گذاشتم رو تخت و در کمدم رو باز کردم. یه مانتو تقریبا شبیه به رنگ چادرم برداشتم. قسمت بالاییش کله غازی و پایینش طوسی بود.تا روی زانوهام میرسید. دکمه های چوبی قشنگی داشت. پارچه ی بالاتنش چین چینی بود و یقش هم گرد بود. یه شلوار لول خاکستری هم برداشتم و کنارش گذاشتم. سمت کمد روسری هام رفتم. یه روسری رنگ روشن که گلای طوسی و صورتی توش داشت و برداشتم. گیره های روسریم وکنارش گذاشتم. یه صندل مشکی از زیر کمد برداشتم وکنار تخت انداختم. دلم میخواست از شادی پرواز کنم . لپ تابم و روشن کردم و یه اهنگ شاد پخش کردم. دراز کشیدم رو تخت و سعی کردم به جز این حس خوب به هیچ چیز دیگه ای فکر نکنم. 📝 🔸 🔶 ‼️ ❗️ 🔹 🔷 ┄•●❥ @TarighAhmad ✨ 💙✨💙 ✨💙✨💙✨ 💙✨💙✨💙✨💙
‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌در معارف مهدوی، به چه موضوعی باید بیشتر فکر کنیم؟🤔 💚🌱||@TarighAhmad||
✨🕌 ♡اَﻟﺴَّﻼ‌ﻡ ﻋَﻠَﯿْڪ ﯾﺎ ﻋَﻠے ﺍﺑْڹ ﻣﻮﺳَے ﺍﻟْﺮضا(؏)♡ ٺقصـــیر نیسٺ ٺو را میخواهد❣🍃 ھــــر ڱوشہ‌ے چشمــــے را میخواند👀✨   در سه ابعاد اصلی/استوری/پروفایل •┈┈••✾•♥️•✾••┈┈• @TARIGHAHMAD |√←
•| طَریقْ أَحْمَدْ |•
✨🕌 ♡اَﻟﺴَّﻼ‌ﻡ ﻋَﻠَﯿْڪ ﯾﺎ ﻋَﻠے ﺍﺑْڹ ﻣﻮﺳَے ﺍﻟْﺮضا(؏)♡ ٺقصـــیر #دڸــم نیسٺ ٺو را میخواهد❣🍃 ھــــر ڱو
دوستان ما تاجایی که میشد ایدی رو محو قرار دادیم تا خیلی مزاحم طرح ما نباشه ولی راضی نیستیم اگه به هرصورتی مانند طرح های پیش ایدی رو مخدوش و حذف کنید🌹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
پسری هستم که امروزی ها به من میگویند= عقب مانده😒 راستی؟؟☝️ چرا من عقب مانده ام🤔🤭 آقا پسرایی که دیگران بهتون میگن عقب مونده نه✋👊 ناراحتی چرا⁉️ شما باید به خودتون افتخار کنید برای چی❓🤔❗️ چون یه نفر اینقدر دوستتون داره که اصلا کسایی که ناراحتت میکنن با حرف هاشون هیچ ارزشی ندارن اون کسی نیست جز خداجون🙃 •┈┈••✾•♥️•✾••┈┈• @TARIGHAHMAD |√←
•| طَریقْ أَحْمَدْ |•
پسری هستم که امروزی ها به من میگویند= عقب مانده😒 راستی؟؟☝️ چرا من عقب مانده ام🤔🤭 آقا پسرایی که دی
همواره‌ازدختـــران‌ایران‌زمین وحجاب‌زینبے‌شان‌گفتیـــم... ولے‌ازحیاےِ‌پســران‌ِ‌باغیرت‌ میهن‌نگفتیـــم...✨ علے‌اکبـــرهاےِ‌زمانہ‌اے که‌درایـــن‌آشفته‌بــازارگناه‌ومعصیت همواره‌بانفـــس‌ِ‌خود‌ســرجنگ‌دارنــد وآمــاده‌مے‌شوندبراےِ سربازے‌یگانہ‌منجےبشـــریت😍.... •┈┈••✾•♥️•✾••┈┈• @TARIGHAHMAD |√←
‌•• بھ‌ تُربتِ "امام‌حسین‌علیہ‌السلام‌"زیاد سجده‌ڪردن‌"اخلاق" را عوض‌مےڪند. •• ••●❥🍃🌸✦🌸🍃❥●•• @TarighAhmad
مامانم با سوالایی ک در مورد موبایلش ازم میپرسه داره انتقام تمام سوالات کودکیم رو ازم میگیره!🙁😂 ✾✾✾══😂══✾✾✾ @TarighAhmad ✾✾✾══😂══✾✾✾
رای میدم تا دشمنت‌ شاد نشه✌️🏻🍃 انتخاب درست کنیم🍃💚
رای میدم تا دشمنت‌ شاد نشه✌️🏻🍃 انتخاب درست کنیم🍃💚