eitaa logo
•| طَریقْ أَحْمَدْ |•
1.6هزار دنبال‌کننده
6.4هزار عکس
1.3هزار ویدیو
79 فایل
[امیــرالعـشقـ❣ والرضــوان] شہــیداحــمدمحمــدمشلبــ🌸🍃 نفرہفــ7ـٺم ٺڪنولوژےاطلاعــاٺ📱 ملقـــب بهـ شہیدBMWســوار🚘 لقبـ جہادےغــریب طوســ💔 ولادٺ1995 🤱 شہادٺ 2016 🖤 شرایطمونه😍 : @sharayet_tarigh
مشاهده در ایتا
دانلود
خدای من 💫 دلم محتاج امن یجیب توست 😔 "تو "برای آرامش دل💔م امن یجیب بخوان😔 ••●❥❤️❥●•• @TarighAhmad
🌸🍃 زیارت مرقد مطهر امامزاده احمد بن موسی الکاظم (علیهماالسلام) ۱۳۸۷/۲/۱۳🌸🍃 روز بزرگداشت حضرت احمدبن موسی شاهچراغ علیه السلام ••●❥🍃🌸✦🌸🍃❥●•• @TarighAhmad
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
•| طَریقْ أَحْمَدْ |•
🌹هوالمحبـــــــوب 🌹رمان زیبا و واقعے #اینڪ_شوڪران 🌹قسمت #نه اول دوم مهر بود... سر سفره ي ناهار
🌹هوالمحبـــــــوب 🌹رمان زیبا و واقعے 🌹قسمت رسول تکنسین شیمی بود به خاطر کارش چند وقت یک بار میومد تهران. دوتا ماشین شدیم و بردیمشون پادگان. 🌹منوچهر🌹 هر دقیقه کنار یکیمون بود. پیش من می ایستاد، دستش رو می انداخت دور گردن پدرم، مادرش رو می بوسید.... می خواست پیش تک تکمون باشه. ظهر سوار اتوبوس شدند و رفتند. همه ی اینها یک طرف تنها برگشتن به خونه یک طرف. اولین وآخرین باري بود که رفتم بدرقه ي منوچهر. تحمل اینکه تنها برگردم رو نداشتم. با مریم برگشتیم... مریم زار میزد.... من سعی می کردم بی صدا گریه کنم... میریختم توي خودم.😭😣 وقتی رسیدم خونه انگار یک مشت سوزن ریخته باشند به پاهام گزگز می کردند. از حال رفتم. فکر می کردم منوچهر دیگه مال من نیست. دیگه رفت. از این میترسیدم ... منوچهر شش ماه نیومد. من سال چهارم بودم مدرسه نمی رفتم. فقط امتحان ها رو می دادم. سرم به بسیج و امدادگري گرم بود. با دوستام می رفتیم بیمارستان خانواده، مجروح ها رو می آوردن اونجا یک بار مجروحی رو آوردند که پهلوش ترکش خورده بود و استخوان دستش فرو رفته بود به پهلوش. به دوستم گفتم: _"من الان اینها رو میبینم....حالا کی منوچهر رو میبینه؟" روحیه ام رو باختم اون روز دیگه نرفتم بیمارستان....😞😢 منوچهر کجا بود؟ حالش چطور بود؟ چشمش افتاد به گلهاي نرگس که بین دست های پیرمرد شاداب بودند. پارسال همین موقع ها بود که دوتایی از آنجا می گذشتند. پیرمرد بین ماشین ها که پشت چراغ قرمز مانده بودند می گشت و گل ها را می فروخت. گل ها چشم فرشته را گرفته بود. منوچهر چند بار فرشته را صدا زده بود و او نشنیده بود. فهمیده بود گل هاي نرگس هوش و حواسش را برده اند! همه ي گل ها را براي فرشته خریده بود! چه قدر گل نرگس برایش می آورد! هر بار میدید میخردید!!😭🌼 می شد روزي چند دسته برایش می آورد... می گفت: _"مثل خودت سرما را دوست دارند." اما سرماي آن سال گزنده بود.... همه چیز به نظرش دلگیر می آمد.. سپیده میزد،دلش تنگ می شد...😢 دم غروب،دلش تنگ می شد....😢 هوا ابری می شد،دلش تنگ می شد...😢 عید نزدیک بود اما دل ودماغی برای عید نداشتیم.... ادامه دارد.. دسترسی به پارت اول🦋✨ 👇 https://eitaa.com/Tarighahmad/8431 🌹شادے ارواح طیبہ شــہـــدا صلواٺ ✍نویسنده؛ مریم برادران ══════°✦ ❃ ✦°══════ ♡ #ʝѳiɳ ↴ •| طَریقْ أَحْمَدْ |• ➣ @TarighAhmad
🌹هوالمحبـــــــوب 🌹رمان زیبا و واقعے 🌹قسمت عید نزدیک بود اما دل ودماغی برای عید نداشتیم.... اسفند و فروردین رو دوست دارم،چون همه چیز نو میشه. تو تحول ایجاد میشه. توي خونه ي ما که کودتا میشد انگار...! ولی اون سال با اینکه اولین سالی بود که خونه ي خودم بودم هیچ کاري نکرده بودم....😞 مادر و خواهرام با مادر و خواهر منوچهر اومدن خونه ي ما و افتادیم به خونه تکونی... شب سال تحویل هر کسی می خواست منو ببره خونه ی خودش.... نرفتم، نذاشتم کسی هم بمونه....😣 سفره انداختم ونشستم کنار سفره قرآن خوندم و آلبوم عکس هامون رو نگاه کردم... همونجا کنار سفره خوابم برد ساعت سه و نیم بیدار شدم. یکی میزد به شیشه ي پنجره ي اتاق. رفتم دم در در رو که باز کردم یه عروسک پشمالو اومد توي صورتم!☺️ یه خرس سفید بود که بین دستهاش یه دسته گل بود... 🌹منوچهر🌹 اومده بود، اما با چه سر وضعی...... انقدر خاکی بود که صورت و موهاش زرد شده بود....یک راست چپوندمش توي حموم.😅 منوچهر خیلی تمیز بود. توی این شیش ماه چند بار بیشتر حموم نکرده بود. یه ساعت سرش رو میشستم که خاك از لاي موهاش پاك شه... ! یک ساعت و نیم بعد از حموم اومد بیرون و نشستیم سر سفره. در کیفش رو باز کرد و سوغاتی هایی که برام آورده بود رو در آورد. یک عالم سنگ پیدا کرده بود به شکل هاي مختلف با سوهان و سمباده صافشون کرده بود و روشون شعر نوشته بود، یا اسم من و خودش رو کنده بود. چند تا نامه که نفرستاده بود هنوز توي ساکش بود. گفت: _"وقتی نیستم بخون". حرفایی رو که روش نمی شد به خودم بگه، برام می نوشت، اما من همین که خودش رو میدیدم، بیشتر ذوق زده بودم. ☺️😍 ادامه دارد.. دسترسی به پارت اول🦋✨ 👇 https://eitaa.com/Tarighahmad/8431 🌹شادے ارواح طیبہ شــہـــدا صلواٺ ✍نویسنده؛ مریم برادران ══════°✦ ❃ ✦°══════ ♡ #ʝѳiɳ ↴ •| طَریقْ أَحْمَدْ |• ➣ @TarighAhmad
سیاستمدار اسرائیلی: زنان ایرانی را به خیابان ها بیاورید 🚶‍♀ تا نتوانند فرزندانی تربیت کنند 🤱 که داوطلبانه روی مین بروند 💣🥀 ❌😴 ••●❥🍃🌸✦🌸🍃❥●•• @TarighAhmad
میگویند نوشته ها از گفته ها معتبر ترند... 📝 دوازده هزار نامه ے دعوت نوشتند، 💌 ولی با بیش از سی هزار نیزه و شمشیر به استقبال رفتند! 😭😔 آقاے من، راز بے نشان بودن ات را اکنون میفهمم؛ 💔💘 کاش نامه هایے که تمبر صداقت نداشتند هیچگاه به نشانے نمے رسیدند... 📨 ❤️❤️👇👇👇 ╔═. ♡♡♡.══════╗ @TarighAhmad ╚══════. ♡♡♡.═╝
چند روز بعد از عملیات ، یک نفر رو دیدم که کاغذ و خودکار گرفته بود دستش ... 📝 هر جا می رفت همراه خودش می برد از یکی پرسیدم: چشه این بچه؟ 🤔 گفت: آرپی جی زن بوده 🔫 توی عملیات اونقدر آرپی جی زده که دیگه نمی شنوه ❌👂 باید براش بنویسی تا بفهمه 🙇‍♂ ادمین نوشت: گوشهایت را دادی تا ما چشم و گوشمان باز شود 🤭 چشم و گوشمان که باز نشد هیچ، بماند! 😔 شرمنده ی ایثارتم شديم جوانمرد 😢 😔😞 🔰کانال شهید دهه هفتادی🔰 •••✾شهید احمد مشلب ✾••• @TarighAhmad
ساده نگذر از کنار پوتین های بی پا ☝️ که پاهایشان بدن ها را بردند 😢 تا تو آسوده قدم برداری 🚶‍♂🚶‍♀ 😔😞 ╔═••⚬🇮🇷⚬••══╗ @TarighAhmad ╚══••⚬🇱🇧⚬••═╝
وقتی می خواهی گناه کنی، سوای چپ و راست ➡️⬅️ به بالا هم نگاه کن! ⬆️ 😇 🤭 ••●❥❤️❥●•• @TarighAhmad
این جا کلاس درس ماست 👩‍🏫👨‍🏫 اینجا یک ترم بالاتر که می روی 👩‍🎓👨‍🎓 مانتو و مقتعه ات بالاتر می رود 🧥 اینجا یک ترم بالاتر که می روی به قول معروف کلاست بالاتر می رود اینجا یک ترم بالاتر که می روی روابط اجتماعی ات (با آقایان) بالاتر می رود 🤭😱 اینجا یک ترم بالاتر که می روی . . . عجیب است 😳 سر کلاس ما جای بالارفتن شعور و ارزش و حیا خالی است 😭😞 هر روز غیبت می خورد ❌ و سرانجام حذف می شود ⛔️ وقتي لنگ حمام ميشود مانتو.... 👗 واي به روز ماها... 😩😫 بعد انتظار داريم تو كشور اسلامي امام زمان ظهور كنه.... 😢 با چه رويي...؟؟؟ 😰😥 😭 ╭─┅═ঊঈ🇮🇷ঊঈ═┅─╮ 🆔 @TarighAhmad ╰─┅═ঊঈ🇱🇧ঊঈ═┅─╯
•| طَریقْ أَحْمَدْ |•
شب بخیر گفتن ما، محض اداے ادب است! ورنہ چون شب برسد؛ اول
در وصف شما هرچه بخواهیم بدانیم باید که فقط سوره والشمس بخوانیم... آرامش این لحظہ ما لطف شماهاسٺ رفتید که ما راحت و آسوده بمانیم ╔═✨═🌙═✨═╗ @TarighAhmad ╚═✨═✨═✨═╝