eitaa logo
•| طَریقْ أَحْمَدْ |•
1.6هزار دنبال‌کننده
6.4هزار عکس
1.3هزار ویدیو
79 فایل
[امیــرالعـشقـ❣ والرضــوان] شہــیداحــمدمحمــدمشلبــ🌸🍃 نفرہفــ7ـٺم ٺڪنولوژےاطلاعــاٺ📱 ملقـــب بهـ شہیدBMWســوار🚘 لقبـ جہادےغــریب طوســ💔 ولادٺ1995 🤱 شہادٺ 2016 🖤 شرایطمونه😍 : @sharayet_tarigh
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
به ابومهدی گفتم خسته نشدی این همه مبارزه کردی؟ چرا استراحت نمی‌کنید و تفریح نمی‌روید؟🤔 ابومهدی در پاسخ سؤال ما روایتی از حضرت رسول(ص) خواند: «سیاحت امت من جهاد است» این جمله شاه‌کلید فعالیت تمامی مجاهدین اعم از ابومهدی، حاج قاسم سلیمانی و هادی العامری است. فکر کنم تنها شبی که حاج قاسم و ابومهدی توانستند راحت بخوابند همان شب جمعه‌ای بود که به شهادت رسیدند.💔 @Tarighahmad
✨💫 ✍ هر قدر رشد بخشِ انسانیِ ما بیشتر، و قدّ "کودک عزیز روان‌مان " بلندتر می‌شود؛ سهمِ ما از نیز بیشتر می‌شود ! آنوقت دیگر ، برای ما، فقط وسیله‌ی درخواست نیاز نیست؛ بلکه وسیله‌ی دریافتِ سهم ما از آسمان، و تغذیه‌ی "کودک عزیز روان" ماست. استاد شجاعی💫✨ ••●❥🍃🌸✦🌸🍃❥●•• @TarighAhmad
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
تولدٺ‌مبارڪ دلبــــر‌ترین‌عالمـــ😍🎊 چشم‌همه‌ےحسوداٺ‌ڪور‌حضرت‌آقا 🎈♥️ ┌───✾❤✾───┐ @TarighAhmad └───✾❤✾───┘
{😍}•√ سوال‌سهــ3⃣ رفتار شهید در برخورد با نامحرم چطور بود؟! |🤔🌸| احمد از زمان ورود بہ سن تڪلیف در چهارچوب دین و طبق احڪام عمل مےڪرد، در برخورد با نامحرم خیلے رعایت مےڪرد، حواسش بہ‌حلال و حرام بود و ڪاملا به دین اسلام متعهد و پایبند بود |👌😍| 〰❁🍃❁🌸❁🍃❁〰 @TarighAhmad
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
•| طَریقْ أَحْمَدْ |•
🌹هوالمحبـــــــوب 🌹رمان زیبا و واقعے #اینڪ_شوڪران 🌹قسمت #سی_وهفت جلوی در اتاق عمل،... برگشت ص
🌹هوالمحبـــــــوب 🌹رمان زیبا و واقعے 🌹قسمت روز آزمایش نمی دونم دردی که من کشیدم بدتر بود.. یا دردی که منوچهر کشید....😣😭 دلم میسوزه... میگم ای کاش یه بار داد می زد. صدای نالش بلند می شد. دردش رو بیرون می ریخت. همین صبوری و سکوت ها، پرستارها و دکترها رو عاشق کرده بود... هرکاری از دستشون بر میومد دریغ نمی کردن... تا جواب آزمایش آماده شه، منوچهر رو مرخص کردن... روزایی که از بیمارستان میومدیم، روزای خوش زندگیم بود... همه از روحیم تعجب می کردن... نمی تونستم جلوی خنده هام☺️ رو بگیرم.😍 با جمشید زیر بغلش رو گرفتیم تا دم آسانسور. گفت _میخوام خودم راه برم. جمشید رفت جلوي منوچهر، رسول سمت راستش، برادر دیگرش، بهروز، سمت چپش و من پشت سرش که اگر خواست بیفته نگهش داریم... سه تا ماشین اومده بودن دنبالمون. دم خونه جلوی پای منوچهر گوسفند🐐 کشتن. مادرش شربت می داد... ☺️ علی و هدی خونه رو مرتب کرده بودن. از دم در تا پای تخت منوچهر شاخه های گل چیده بودن... و یه گلدون پر از گل گذاشته بودن بالای تختش... جواب آزمایش که اومد،... دکتر گفت: _باید زودتر شیمی درمانی شه.😣 ادامه دارد.. دسترسی به پارت اول🦋✨ 👇 https://eitaa.com/Tarighahmad/8431 🌹شادے ارواح طیبہ شــہـــدا صلواٺ ✍نویسنده؛ مریم برادران ══════°✦ ❃ ✦°══════ ♡ #ʝѳiɳ ↴ •| طَریقْ أَحْمَدْ |• ➣ @TarighAhmad
🌹هوالمحبـــــــوب 🌹رمان زیبا و واقعے 🌹قسمت با هر نسخه ی دکتر کمرم می لرزید که اگه داروها گیر نیان چی؟...😞 دنبال بعضی داروها باید توی ناصرخسرو می گشتیم.. صف های چند ساعته ی هلال احمر و سیزده آبان و داروخونه های تخصصی که چیزی نبود... دوستای منوچهر پروندش رو بیرون کشیدن.. و کارت جانبازی منوچهر رو از بنیاد گرفتن. اما این کارا طول کشید...😣 برای خرج دوا و دکتر منوچهر رو و اجاره نشین شدیم. منوچهر ماهی سه روز شیمی درمانی می شد... داروها رو که می زدن گر می گرفت... می گفت: _انگار من رو کردن توی کوره بدنم داغ میشه... تا چند روز حالت تهوع داشت... ده روز دهان و حلقش زخم می شد... آب دهانش رو به سختی قورت می داد.. و به خاطر شیمی درمانی موهاش ریخت....😞 منوچهر چشمهاش رو روی هم گذاشت و موهای سرش رو با تیغ زدم. صبح که برده بودمش حمام،موهاش تکه تکه می ریخت. موهای زیری که مانده بود توی سرش فرو می رفت و اذیتش می کرد. گفت: _با تیغ بزندشان. حتی ریشهایش را که تنک شده بود. یک زیر حرف میزدم... گاهی وقت ها حرف زدن سخت است اما سکوت سنگین تر و تلخ تر.😭 آینه را برداشتم و جلو ی منوچهر ایستادم... _خیلی خوش تیپ شده ای. عین یول براینر. خودت را ببین.😍 منوچهر همانطور که چشمهایش را بسته بود، به صورت و چانه اش دست کشید و روی تخت دراز کشید. منوچهر رو با خودم مقایسه می کردم. روزایی که به شوخی دستم رو می بردم لای موهاش و از سر بدجنسی میکشیدمشون. و حالا که دیگه مژه هاش هم ریخته بود به چشم من فرق نداشت. منوچهر بود، کنارمون بود، نفس می کشید.. همه ی زندگیم شده بود منوچهر و مراقبت از ازش... انقدر که یادم رفته بود اسم علی و هدی رو مدرسه بنویسم...😅 علی کلاس اول راهنمایی می رفت و هدی اول دبستان... ادامه دارد.. دسترسی به پارت اول🦋✨ 👇 https://eitaa.com/Tarighahmad/8431 🌹شادے ارواح طیبہ شــہـــدا صلواٺ ✍نویسنده؛ مریم برادران ══════°✦ ❃ ✦°══════ ♡ #ʝѳiɳ ↴ •| طَریقْ أَحْمَدْ |• ➣ @TarighAhmad
🌠☫﷽☫🌠 رهبرمن..آقای من...بهار81سالگیتان مبارڪ..🍃🌸🍃 🍃بیست_و_چهارم تیرماه شناسنامه ای امام_خامنه_ای_حفظه_الله است.. 🍃و تاریخ دقیق تولد ایشان،بیست و نهم فروردین 1318 هست. 🍃 اصلا مهم نیست تاریخ تولدتان آقاجان♥️💞 29فروردین است یا 24 تیر؛ 🍃ما حتی 6 تیرهم به شڪرانه اینڪه خدا دوباره تورا به ما بخشید، برایت می گیریم. و همه اینها بهانه است آقا جان!♥️ بهانه ایست ڪه ما یادمان نرود خدا نعمتی چون شما را  داده است. خدا را برای این نعمت شڪر می گوییم.. ❤❤❤❤❤ ❤️تولدت مبارڪ سلاله ی زهرا(سلام الله علیه) @Tarighahmad
❣ یوسفِ گُمگشته‌ای دارد دلِ کنعانی‌ام شمعم و درخویش میریزم شبی بارانی‌ام🍃 آه احساسِ مرا ای کاش میفهمید شهر من به دنبالِ بس نیست سر گردانی‌ام⁉️ ~~~~~~~🌸~~~~~~~ @TarighAhmad ~~~~~~~🌸~~~~~~~
🌠☫﷽☫🌠 ☀️ 💐امام هادی(ع) می‌فرمایند: به آنکه تمام محبتش را نثار تو می‌کند، با تمام وجود خدمت کن.❤️ ⭐️ تحف العقول۴۳۸ 📚 •┈•✾•┈•join•┈•✾•┈• @TarighAhmad