eitaa logo
•| طَریقْ أَحْمَدْ |•
1.6هزار دنبال‌کننده
6.4هزار عکس
1.3هزار ویدیو
79 فایل
[امیــرالعـشقـ❣ والرضــوان] شہــیداحــمدمحمــدمشلبــ🌸🍃 نفرہفــ7ـٺم ٺڪنولوژےاطلاعــاٺ📱 ملقـــب بهـ شہیدBMWســوار🚘 لقبـ جہادےغــریب طوســ💔 ولادٺ1995 🤱 شہادٺ 2016 🖤 شرایطمونه😍 : @sharayet_tarigh
مشاهده در ایتا
دانلود
شروع کننده های🏃‍♂ بهتری نسبت به تو وجود دارن 🤷‍♂ اما تو ، تمام کنندهٔ خوبی باش 🥇 😉✌️ j๑ïท➺° .•|@TarighAhmad
. * ؏❤️ 🍃حاج حسین یکتا: بچه‌ها! دلاتونُ تحویل ارباب بدید. دلتو بده به ارباب بگو فقط شب اول قبر سالم تحویلم بده!... ...✋🏻💔* ♡ •°•✦❣❃❣✦•°• @TarighAhmad •°•✦❣❃❣✦•°•
•| طَریقْ أَحْمَدْ |•
#مصاحبہ‌مادرشهیــــــد {😍}•√ رابطه شهید علےالهادے و شهید احمد به قبل از شهادت برمیگردد یا بعد از
{😍}•√ آیاتابه‌حال‌خواب‌شهیدرادیده‌اید؟😔💔|•° بله‌بسیارخواب‌اورادیده‌ام‌🌸🍃 یڪےازدیگرے زیباتر😍❣|•° 〰❁🍃❁🌸❁🍃❁〰 @TarighAhmad
•| طَریقْ أَحْمَدْ |•
🌹هوالمحبـــــــوب 🌹رمان زیبا و واقعے #اینڪ_شوڪران 🌹قسمت #پنجاه_ویک تا من آروم می شدم،...😭 علی
🌹هوالمحبـــــــوب 🌹رمان زیبا و واقعے 🌹قسمت بعد از عید دیگه نمی تونست پاشو زمین بذاره.... ریه اش، دست و پاش، بیناییش، و اعصابش همه به هم ریخته بود.... آن قدر ورم کرده بود که پوستش ترك می خورد.... با عصا راه رفتن براش سخت شده بود. دکترا آخرین راه رو براش تجویز کردن. برای اینکه مقاومت بدنش زیاد شه، باید آمپولایی میزد... که 900 هزار تومن قیمت داشتن. 😣 دو روز بیشتر وقت نداشتیم بخریم... زنگ زدم بنیاد جانبازان، به مسؤل بهداشت و درمانشون... گفت: _"شما دارو رو بگیرید. نسخه ی مهر شده رو بیارید، ما پولشو میدیم " من 900 هزار تومن از کجا می آوردم؟😞 گفت: _"مگه من وکیل وصی شما هستم؟" و گوشی رو قطع کرد... وسایل خونه رو هم می فروختم، پولش جور نمی شد.... برای خونه و ماشین، هم چند روز طول می کشید تا مشتری پیدا شه. دوباره زنگ زدم بنیاد... گفتم: _"نمیتونم پول جور کنم.یه نفر و بفرستید بیاد این نسخه رو ببره و بگیره. همین امروز وقت دارم"😢 گفت: _ "ما همچین وظیفه ای " گفتم: _"شما منو وادار می کنید کاری کنم که دلم نمی خواد. اگه اون دنیا جلوی من رو گرفتن، میگم شما مقصر هستید "😭 به نادر گفتم هر جور شده پول رو جور کنه... حتی اگه نزول باشه... نذاشتیم منوچهر بفهمه، وگرنه نمیذاشت یه قطره آمپول بره توی تنش.... اما این داروها هم جواب نداد.... اومدیم خونه بعد ظهر از بنیاد چند نفر اومدن. برام غیر منتظره بود.... پرونده های منوچهر رو خوندن.. و گفتن: _ "میخوایم شما رو بفرستیم لندن " اصرار کردن که _ "برید خوب میشید و به سلامت بر می گردید" منوچهر گفت: _"من جهنمم که بخوام برم، رو باید با خودم ببرم " قبول کردن... ادامه دارد.. دسترسی به پارت اول🦋✨ 👇 https://eitaa.com/Tarighahmad/8431 🌹شادے ارواح طیبہ شــہـــدا صلواٺ ✍نویسنده؛ مریم برادران ══════°✦ ❃ ✦°══════ ♡ #ʝѳiɳ ↴ •| طَریقْ أَحْمَدْ |• ➣ @TarighAhmad
🌹هوالمحبـــــــوب 🌹رمان زیبا و واقعے 🌹قسمت نمی تونستم حرف بزنم... چه برسه به این که شوخی کنم... همه قطع امید کرده بودن. چند روز بیشتر فرصت نداشتیم... 😣 لباساشو عوض کردم که در زدن... فریبا گفت: _" اومده با منوچهر کار داره " چادرم رو سرم کردم... و درو باز کردم. مرد یا الله گفت و اومد تو. علی رو صدا زدم بیاد ببینه کیه... میدید اومده کنار منوچهر نشسته، یه دستش رو گذاشته روی سینه ی منوچهر و یه دستش رو روی سرش، و دعا میخونه.... من و علی بهت زده نگاه  می کردیم.😳😧 اومد طرف ما پرسید: _"شما✨ ایشون✨ هستید؟ " گفتم: _"بله " گفت: _"ببینید چی میگم. این کارا رو مو به مو انجام می دید. بخون.. { دست راستش رو با انگشت اشاره به صورت تاکید بالا آورد☝️} . اول با شروع کن. بین دعا هم حرف نزن." زانوهام حس نداشت.... توی دلم فقط امام زمان رو صدا می زدم. اومد بره که دوییدم دنبالش..😭 گفتم: _"کجا میرید؟ اصلا از کجا اومدید؟" گفت: _"از جایی که دل آقای مدق اونجاست "🌷🕊 می لرزیدم....گفتم: _"شما منو کلافه کردید. بگید کی هستید " لبخند زد، و گفت: _"به دلت، رجوع کن" و رفت.... با علی از پشت پنجره توی کوچه رو نگاه کردیم... از خونه که بیرون رفت، یه خانوم همراهش بود.... منوچهر توی خونه هم . ما ندیده بودیم. ادامه دارد.. دسترسی به پارت اول🦋✨ 👇 https://eitaa.com/Tarighahmad/8431 🌹شادے ارواح طیبہ شــہـــدا صلواٺ ✍نویسنده؛ مریم برادران ══════°✦ ❃ ✦°══════ ♡ #ʝѳiɳ ↴ •| طَریقْ أَحْمَدْ |• ➣ @TarighAhmad
شبـــــ🌙جمعهــــــــــ حــرم‌یــــار♥️ دیدن‌دارد :) |•♥️•|@TarighAhmad
1_24978032.mp3
3.46M
•💔• دردت‌به‌جونم‌ایشالا تامحرمت‌زنده‌بمونمــــ😭🍃 اگه‌بتونم‌حتے‌جنازمو‌ توروضت‌مے‌ڪشونمـــ😞🌱 ‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌ ┏━⊰✾✿✾⊱━═━═━═━┓ ❖ @TarighAhmad ❖ ┗━═━═━═━⊰✾✿✾⊱━┛
بِه نآمِ مَحْبـ💚ـوبِ اَبَدیٖ کِه هیٖچکَسْ تَرْسِ اَز دَسْتْ دآدَنَشْ رآ نَدآرَدْ🙂 به وقــ⏰ـت : جمعه ای که شاید [ او ] بیاید 🌿 سلام بر منجی غایبم‌؏ـج 🙂 ┌───✾✾───┐ @TarighAhmad └───✾✾───┘
📌امام زمان در نامه خود به شیخ مفید،گناهان ما را دلیل اصلی غیبت می دانند 😔و می فرمایند: «پس تنها چیزی که ما را از آنان پوشیده می دارد اعمال ناخوشایندشان است که به ما می رسد و از آنان نمی پسندیم و انتظار نداریم.»😭😭 (📕کتاب مکیال المکارم ج ۲) ‼️ ما گناه می کنیم و خدا غیبت تو را تمدید می کند...‼️ ••●❥🍃🌸✦🌸🍃❥●•• @TarighAhmad
روحَـ🌱ـم را به خدا .... جِسْـ🍂ـمَم را به خاک... و راهَـ💫ـم را به |• تو •| میسپارم... تویی که تو ظُلـ🌑ـمت این شب، ماهـ🌙ـو بهم نشون دادی.... ╔═.🍃.══════╗ @TarighAhmad ╚══════.🍃.═╝
13.08M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
و اینک به وقت کلیپ 🍃🌺 ارسالی از طرف اعضا🙏 ✾✾✾══♥️══✾✾✾ @TarighAhmad ✾✾✾══♥️══✾✾✾
{🍃🌹} لقدخلقتا الانسان فی الکبد یعنی : خداوند انسان را در سختی آفریده و دنیا دارمکافاته و هر لحظه اش امتحان رفیق داداش احمد حواسش هست...!😉 اگر نق نق کردی بدون داری ناشکری میکنی رفیق داداش احمد😞 کفرنعمت ازکفت بیرون کند شکر نعمت نعمتت افزون کند... پس به جای ناشکری ؛بهتر نیست شکر کنی؟🤔 لئن شکرتم لازیدنکم .. الحمدلله برای زنده بودنم ؛که بزرگترین نعمته که میتونم باهاش برای بقیه نعمتا شکر کنم «زنده بمونم ؛میتونم نماز بخونم با خدا صحبت کنم و...»🤗 ┄┅┅🌸🌸🌸🌸┅┅┄    @TarighAhmad ┄┅┅🌸🌸🌸🌸┅┅┄