#تلنگر {🌺☘}
امروز روز عرفه است
روز بخشش و روز امام حسین😭
اگر بخشیده نشدی امروز از خدا بخواه بخشیده بشی!!!
مطمئن باش خدا مهربون تر از اون حرفاست که نبخشه و میبخشتت
پس لعنت به شیطون بگو و یه یامهدی بلند بگو برو تو بغل خدا😁
روز عرفه روزیه که از ماه رمضون هم بهتره ها
#روز_عرفه
#رفیق_داداش_احمد_حواسش_هست!
🔰کانال شهید دهه هفتادی🔰
•••✾شهید احمد مشلب ✾•••
@TarighAhmad
°•|💫|•°
روز #عرفہ، روز دعا و استغفار و ٺوجہ است. دعای سراسر عشق و شور و سوز در روز عرفہ، که #سیدالشهداء امام حسین (علیهالسّلام) در مراسم عرفات انشاء فرموده اسٺ، نشاندهندهے آن روحیہ ے شیدائے و
عشــ❤️ــق و شورے اسٺ که پیروان اهلبیٺ در یڪ چنین ایامے باید داشٺہ باشند.
{✨} این ایام را قدر بدانید.
فرصٺ مال شماسٺ.
همچنان ڪہ امروز فرصٺ پیشرفٺ، فرصٺ شکوفائے، فرصٺ حرکٺهاے بزرگ سیاسے و انقلابے و اجٺماعے مال شما جوانهاسٺ، فرصٺ ٺوجہ بہ خداے مٺعال و ذکر الهے و مسٺحکم کردن رابطہ ے قلبـــ❤️ــے با خدا هم مٺعلق بہ شماسٺ.
امام خامنہ اے[💐]
۱۳۹۰/۰۸/۱۱ | 🗓
••●❥🍃🌸✦🌸🍃❥●••
@TarighAhmad
خدایا↯♡
قرار ده بے نیازی را در ذاتمツ
یقین را در دلم♥⇩
اخلاص را در عملم∞
نور را در دیده ام😌
و بصیرت را در دینم✔💚
.
.
.
بخشی از #دعای_عرفه
•💌• ↷ ʝøɪɴ ↯
@TarighAhmad
شهامت ،
فقدان ترس نیست ❌
بلکه
غلبه بر آن است❗️💪
#انگیزشی
➯ @TarighAhmad
•﷽•
عبد ماتم زدهات باز هوايی شدهاست
ذکر شيرين لبش نوحهسرايی شدهاست
بیسبب نيست اگر گوشه چشمش شده خيس
شب جمعه است دلش كرببلايی شدهاست
#شبجمعه🌱
داداش احمد درمحضر ارباب التماس دعا
🌸•┄═•═┄•🌸
@TarighAhmad
🌸•┄═•═┄•🌸
#طـــــــــنــــــــزوخنــــــــده😂
سیاست کثیف تر از چیزیه که فکرشو میکنین .😏
🌿
🌿
من تو شورای دانش اموزی مدرسه بودم میدونم😐😕😂😂😂
🌿
🌿
┄┅═✧❁😂❁✧❁😂❁✧═┅┄
@TarighAhmad
┄┅═✧❁😂❁✧😂❁✧═┅┄
✨هُــــــوَالْمَـــــــحبــــــوب✨
🌷رمان محتوایی ناب😍👌
🌷 #هــــــــرچـــــــےٺـــــــــوبخواے
🌷 قسمت #اول
-سلام مامان خوب و مهربونم😍✋
-علیک سلام دختر خوب و مهربونم.بیا بشین باهم چایی بخوریم.😊☕️☕️
-چشم،☺️بابا خونه نیست؟😕
-نه،هنوز نیومده.
برای خودم چایی ریختم و روی صندلی آشپزخونه رو به روی مامان نشستم...
مامان نصف چاییشو خورده بود و به من نگاه میکرد.
گفتم:
_مامان!از اون نگاهها میکنی،بازم خبریه؟😅
مامان لبخند زد و گفت:
_خوشم میاد زود میفهمی.😁
-مامان،جان زهرا بیخیال شین.🙈
-بذار بیان،اگه نخواستی بگو نه.😐
-مامان،نمیشه یه کاریش کنین،من نمیخوام فعلا ازدواج کنم.میخوام درس بخونم.😌🙈
-بهونه نیار.😁
-حالا کی هست؟🙈
-پسرآقای صادقی،دوست بابات.😊
-آقای صادقی مگه پسر داره؟!!!😳🙊
مامان سؤالی نگاهم کرد.
-مگه نمیدونستی؟😟
بعد خندید و گفت:
_پس برای همین باهاشون گرم میگرفتی؟!!😁
-مگه دستم به سیما و سارا نرسه.داداش داشتن و به من نگفتن.😕
مامان لبخند زد و گفت:
_حالا چی میگی؟بیان یا نه؟😊
بالبخند و سؤالی نگاهش کردم و گفتم:
_مگه نظر من برای شما مهمه؟
مامان لبخند زد و گفت:
_معلومه که مهمه.میان،اگه نخواستی میگی نه.
خندیدم و گفتم:
_ممنونم که اینقدر نظر من براتون مهمه.😄
مامان خندید.گفتم:
_تا حالا کجا بوده این ستاره ی سهیل؟😅
مامان باتعجب نگاهم کرد.با اشاره سر گفتم
_چیشده؟😟
-مطمئنی نمیدونستی پسر دارن؟!!😁
-وا!!مامان یعنی میگی من دروغ میگم؟!🙈
مرموز نگاهم کرد و گفت:
_پس از کجا میدونی اسمش سهیله؟😁😉
جا خوردم....😬🙈
یه کم به مامانم نگاه کردم،داشت بالبخند به من نگاه میکرد.
سرمو انداختم پایین.وسایلمو برداشتم برم توی اتاقم،مامان گفت:
_پس بیان؟😁
گفتم:
_اگه از من میپرسین میگم نه.😌
-چرا؟😐
بالبخند گفتم:
_چون نمیخوام سارا و سیما خواهرشوهرام باشن.😄
سریع رفتم توی اتاقم...
منتظر عکس العمل مامان نشدم.حتما میخواست بهم بگه دختره ی پررو،خجالت بکش.😆
وسایلمو روی میزتحریرم گذاشتم و روی تخت نشستم.
دوست نداشتم برام خاستگار بیاد.🙁
درسته که خوشگلم ولی بیشتر حجاب میگیرم که کمتر خوشگل دیده بشم،اما نمیدونم حکمتش چیه که هرچی بیشتر حجاب میگیرم تو دل برو تر میشم.
با همه رسمی برخورد میکنم.😕
تا وقتی هم که مطمئن نشم خانمی که باهاش صحبت میکنم پسر یا برادر مجرد نداره باهاش #گرم_نمیگیرم،فقط لبخند الکی میزنم.
با آقایون هم #رسمی_تر برخورد میکنم.تا مجبور نشم با مردهای جوان #صحبت_نمیکنم.با استادهای #جوان کلاس نمیگیرم که مبادا مجرد باشه،با استادهای پیر هم کلاس نمیگیرم که مبادا پسرمجرد داشته باشه.خلاصه همچین آدمی هستم من.😕
مامان برای شام صدام کرد....
بابا هم بود.خجالت میکشیدم برم توی آشپزخونه. 🙈حتما بابا درمورد خواستگاری صحبت میکرد،ولی چاره ای هم نبود.
-سلام بابا،خسته نباشید.☺️
-سلام دخترم.ممنون.😊
مامان دیس برنج رو به من داد و گفت:
_بذار روی میز.
گذاشتم و نشستم.سرم پایین بود.مامان بشقاب خورشت رو روی میز گذاشت و نشست.باباگفت:
_زهرا
بدون اینکه سرمو بالا بیارم گفتم:
_جانم
-مامانت درمورد خانواده ی آقای صادقی بهت گفته؟
به مامان نگاه کردم و گفتم:
_یه چیزایی گفتن.
-نظرت چیه؟بیان؟😊
سرم پایین بود و با غذام بازی میکردم.
آقای صادقی و خانواده ش آدمهای خوبی بودن ولی....
ادامه دارد..
🌹شادے ارواح طیبہ شــہـــدا صلواٺ
اولین اثــر از؛
✍ #بانـــومهدی_یارمنتظرقائم
══════°✦ ❃ ✦°══════
♡ #ʝѳiɳ ↴ •| طَریقْ أَحْمَدْ |•
➣ @TarighAhmad
✨هُــــــوَالْمَـــــــحبــــــوب✨
🌷رمان محتوایی ناب😍👌
🌷 #هــــــــرچـــــــےٺـــــــــوبخواے
🌷 قسمت #دوم
آقای صادقی و خانواده ش آدمهای خوبی بودن ولی نه اونجوری که من بخوام... 😕
باباگفت:
_آقای صادقی آدم خوبیه.من پسرشو ندیدم.تا حالا خارج از کشور درس میخونده،ولی به نظرمن بهتره بیان.فکرمیکنم ارزشش رو داشته باشه آشنا بشیم.😊
وقتی بابا اینجوری میگه یعنی اینکه بیان.
بابا کلا همچین آدمیه،خیلی وقتها به بچه هاش اختیار میده ولی حواسش هست هرکجا لازم باشه میگه بهتره اینکارو بکنی😇 ولی وقتی میگه بهتره اینکارو بکنی یعنی اینکارو بکن.
ماهم که بچه هاش هستیم به درستی حرفهاش ایمان داریم.
من دیگه چیزی نگفتم.بابا گفت:
_پس برای آخر هفته میگم بیان.
بعد به مامان گفت:
_هرچی لازم داری بگو تا بخرم.
بعد از شستن ظرفها و تمیز کردن آشپزخونه رفتم توی اتاقم.گوشیم زنگ میزد.ریحانه بود.گفتم:
_سلام بر یار غارم.😍
-سلام.کجایی تو؟ این همه زنگ زدم.😠
-خب متوجه نشدم.چرا میزنی؟ حالا کار مهمت چی بود مثلا؟😇😜
-فردا میای کلاس استاد شمس؟😕
-آره.چرا نیام؟😊
-بچه ها اعتراض دارن بهت.میگن وقت کلاسو میگیری.😒
-من وقت کلاسو میگیرم؟ تا استاد شمس چیزی نگه که من جواب نمیدم.این بچه ها چرا به اون اعتراض نمیکنن؟🙁
-خیلی خب حالا.منکه طرف توأم.پشت سرت حرف درست کردن.😐
-چه حرفی؟😳
-میگن میخوای توجه استاد رو جلب کنی.
بالحن تمسخرآمیزی گفتم:
_آره،با مخالفت کردن باهاش و با دعوا.
-ول کن بابا.فردا میبینمت.کاری نداری؟😕
ریحانه اینجور وقتها میفهمه باید سکوت کنه.خنده م گرفت.باخنده گفتم:
_دفعه ی آخرت باشه ها.😁
ریحانه هم خندید.😃خداحافظی کردیم.
به کتابهام نگاهی کردم.
کتاب درسی برداشتم،نه..الآن حوصله ی اینو ندارم.با دست کتابها رو مرور میکردم.آها! خودشه.
✨نهج البلاغه✨ رو برداشتم.بازش کردم.یکی از خطبه ها اومد.چند بار خوندم.یه چیزهایی فهمیدم ولی راضیم نکرد.شرحش رو برداشتم.اونم خوندم.خیلی خوشم اومد،اصطلاحا جگرم حال اومد.☺️😍😁
خیلی باحالی امام علی(ع)،نوکرتم.الان نماز حال میده،وضو که دارم،
حجابمو درست کردم. 😇سجاده مو پهن کردم،...
خب نماز چی بخونم؟😍🤔
مغرب وعشاء که خوندم،نماز شب هم که زوده.من نمیدونم خداجون،میخوام نماز بخونم دیگه،آخه خیلی ماهی.
خودت یه کاریش بکن..الله اکبر..بعد از نماز از نیت خودم خنده م گرفت.
گفتم:
_خداجون تو هم با من حال میکنی ها! چه بنده ی دیوانه ای داری،همش از دستم میخندی دیگه.😅
دیر وقت شد.رفتم روی تخت خواب،رو به آسمان گفتم:
_خداجون! امشب خسته م.بذار یه امشبو بخوابم.با التماس گفتم:
_بیدارم نکن،باشه؟..ممنونم.😫😁
نصف شب از خواب بیدار شدم....
مگه ساعت چنده؟ ☹️🤔
به ساعت نگاه کردم،تازه چهار و نیمه،🕟یه ساعت دیگه اذانه.🌌✨
به آسمان نگاه کردم،گفتم:
_خدایا!اینقدر با من شوخی نکن.یه امشبو میذاشتی بخوابم.منکه میدونم دلت برام تنگ شده،باشه،الان بلند میشم،خیلی مخلصیم.😅😁😍
رفتم وضو گرفتم و...
ادامه دارد..
دسترسی به پارت اول🦋✨
https://eitaa.com/Tarighahmad/9746
🌹شادے ارواح طیبہ شــہـــدا صلواٺ
اولین اثــر از؛
✍ #بانـــومهدی_یارمنتظرقائم
══════°✦ ❃ ✦°══════
♡ #ʝѳiɳ ↴ •| طَریقْ أَحْمَدْ |•
➣ @TarighAhmad
✨هُــــــوَالْمَـــــــحبــــــوب✨
🌷رمان محتوایی ناب😍👌
🌷 #هــــــــرچـــــــےٺـــــــــوبخواے
🌷 قسمت #سوم
رفتم وضو گرفتم و ✨نماز شب✨ خوندم...
از وقتی فضیلت نماز شب رو متوجه شدم به خدا گفتم
_هروقت بیدارم کنی میخونم.من گوشی و ساعت و این چیزها تنظیم نمیکنم.😍اگه خودت بیدارم کنی میخونم وگرنه نمیخونم.
انصافا هم خدا مرام به خرج داد و از اون شب قبل اذان صبح بیدارم میکنه.حالا گفتن نداره ولی منم نامردی نکردم و هرشب نمازشب خوندم.😍✨
خداروشکر مامان موقع صبحانه دیگه حرفی از خواستگاری نگفت.😆🙈
با بسم الله وارد دانشگاه شدم.گفتم:
_خدایا امروز هم خودت بخیرکن.چند قدم رفتم که آقایی از پشت سر صدام کرد
-خانم روشن
توی دلم گفتم خدایا،داشتیم؟!! برگشتم.سرم بالا بود ولی نگاهش #نمیکردم.✋👑
گفتم:بفرمایید.
-امروز کلاس استاد شمس تشریف میبرید؟
-بله
-میشه امروز باهاشون بحث نکنید؟😐
-شما هم دانشجوی همون کلاس هستید؟
-بله
-پس میدونید کسی که بحث رو شروع میکنه من نیستم.☝️
-شما ادامه ندید.
-من نمیتونم در برابر👈 افکار اشتباهی که به خورد دانشجوها میدن #بی_تفاوت باشم.
-افکار هرکسی به خودش مربوطه.
-تا وقتی به زبان نیاورده یا به عمل #اجتماعی تبدیل نشده به خودش مربوطه.👌
-شما عقاید خودتو محکم بچسب چکار به عقاید بقیه دارید؟😏
-عقاید من بهم اجازه نمیده دربرابر کسی که میخواد بقیه رو #گمراه کنه #ساکت باشم.
-شما چرا فکر میکنید هرکسی مثل شما فکر نکنه گمراهه؟
-ایشون افکار خودشونو میگن،منم عقاید خودمو میگم.تشخیص درست و نادرست با بقیه..من دیگه باید برم.کلاسم دیر شده.✋
اجازه ی حرف دیگه ای بهش ندادم و رفتم.اما متوجه شدم همونجا ایستاده و به رفتن من نگاه میکنه.
✨خداجون خودت عاقبت امروز رو بخیر کن.✨
ریحانه توی راهرو ایستاده بود.تا منو دید اومد سمتم.بعد احوالپرسی گفتم:
_چرا کلاس نرفتی؟😕
-استاد شمس پیغام داده تو نری کلاسش.
لبخند زدم و دستشو گرفتم که بریم کلاس.باترس گفت:
_زهرا دیوونه شدی؟!برای چی میری کلاس؟!😧
-چون دلیلی برای نرفتن وجود نداره.
میخواست چیزی بگه که...
صدای استاد شمس از پشت سرمون اومد.تامنو دید گفت:
_شما اجازه نداری بری کلاس.😠
گفتم:به چه دلیلی استاد؟
-وقت بچه های کلاس رو تلف میکنی.
-استاد این کلاس شماست.من اومدم اینجا شما به من برنامه نویسی آموزش بدید.پس کسیکه تو این کلاس صحبت میکنه قاعدتا شمایید.
-پس سکوت میکنی و هیچ حرفی نمیزنی.😠
-تا وقتی موضوع راجع به برنامه نویسی کامپوتر باشه،باشه.
دانشجو های کلاس های دیگه هم جمع شده بودن.استاد شمس با پوزخند وارد کلاس شد.
من و دانشجوهای دیگه هم پشت سرش رفتیم توی کلاس.
اون روز همه دانشجوها ساکت بودن و استاد شمس فقط درمورد برنامه نویسی صحبت کرد.
گرچه یه سؤالی درمورد درس برام پیش اومد ولی نپرسیدم.بالاخره ساعت کلاس تمام شد.استاد سریع وسایلشو برداشت و از کلاس رفت بیرون.
همه نگاه ها برگشت سمت من که داشتم کتابمو میذاشتم توی کیفم.
زیر لب خنده م گرفت.اما بچه ها که دیدن خبری نیست یکی یکی رفتن بیرون.من و ریحانه هم رفتیم توی محوطه.
ریحانه گفت:
_خداکنه دیگه سرکلاس چیزی جز درس نگه.
گفتم:خداکنه.😕
تاظهر چند تا کلاس دیگه هم داشتم.بعداز نماز رفتم دفتر بسیج دانشگاه.با بچه ها سلام و احوالپرسی کردم و نشستم روی صندلی.
چند تا بسته کتاب روی میز بود.حواسم به کتابها بود که خانم رسولی(رییس بسیج خواهران) صدام کرد
-کجایی؟دارم با تو حرف میزنم.😐
-ببخشید،حواسم به کتابها بود.چی گفتین؟😅
-امروز تو دانشگاه همه درمورد تو و استادشمس صحبت میکردن.
-چی میگفتن مثلا؟
-اینا مهم نیست.من چیز دیگه ای میخوام بهت بگم.
-بفرمایید
-دیگه کلاس استادشمس نرو.😒
-چرا؟!!اون افکار اشتباه خودشو به اسم روشن فکری بلند میگه.یکی باید جوابشو بده.
-اون آدم خطرناکیه.تو خوب نمیشناسیش.بهتره که دیگه نری کلاسش.😕
-پس....😐
نذاشت حرفمو ادامه بدم.گفت:
_کسانی هستن مثل تو که به همین دلیل تو اینجور کلاسها حاضر میشن.به یکی دیگه میگم بره.
-ولی آخه....😕
-ولی آخه نداره.بهتره که تو دیگه کلاسش نری.
-باشه.
بعد کلاسهام رفتم خونه....
ادامه دارد..
دسترسی به پارت اول🦋✨
https://eitaa.com/Tarighahmad/9746
🌹شادے ارواح طیبہ شــہـــدا صلواٺ
اولین اثــر از؛
✍ #بانـــومهدی_یارمنتظرقائم
══════°✦ ❃ ✦°══════
♡ #ʝѳiɳ ↴ •| طَریقْ أَحْمَدْ |•
➣ @TarighAhmad
•| طَریقْ أَحْمَدْ |•
#مصاحبہمادرشهیــــــد {😍}•√ شهید به ڪدام یڪ از ائمه بیشتر متوسل مےشد؟! {❤️🍃} بیشتر به امام رضا م
#مصاحبہمادرشهیــــــد {😍}•√
این فراق را چگونه تاب آوردید؟[😞💔]
ارتباط عاطفی وعلاقه ی قلبی شدیدی بین من وفرزندم وجود داشت🤱💞 و البته که برای مادر تحمل فراق پسری که اورا فدای اسلام کرده سخت است👩👦💔
ولی ما حامل شعار کربلاییم✊ به خودمان میگوییم که زینبی و فاطمی هستیم والگوی ما حضرت زهرا وحضرت زینب است 🌸🍃
حضرت زینب که خود الگوی صبر واستقامت است را مجسم میکنیم و این الگویی است که ما به آن اقتدا کرده ایم ✌️✨
طبیعی است که مادر فراق فرزندش را تحمل میکند چراکه میداند فرزندش رضایت خدا را کسب کرده و در مقام والایی است 🕊❣
مادر همه چیز را تحمل خواهد کرد وقتی که بداند فرزندش فدای راه ظهور شده🌱✨
〰❁🍃❁🌸❁🍃❁〰
@TarighAhmad
بِسمِ :
علتِ وجودِ هر موجود 🦋🌾
به وقـ⏰ـت :
جمعه ای که ای کاش بوی یاس بگیرد 🙃☘
••●❥🍃☘✦☘🍃❥●••
@TarighAhmad
Ayatolkorsi.Saad-Alghamdi_2.mp3
459.8K
بسم الرب المهدی و آل یس🌹
بخونیم برای درامان بودن از ویروس منحوس کرونا قبل بیرون اومدن از خانه و بعد از نماز برای قبولی نماز ان شاءالله
🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷
══════°✦ ❃ ✦°══════
♡ #ʝѳiɳ ↴ •| طَریقْ أَحْمَدْ |•
➣ @TarighAhmad
امام جعفرصادق (علیهالسلام)»:
✨هُوَ المُفرِّجُ الكُرَبِ عَن شیعَتِه بَعد ضَنكٍ شَدیدٍ وَ بَلاءٍ طَویل.
✅تنها او (مهدی(علیهالسلام)) است
که پس از دورانهای طولانی بلاخیز و تنگناهای طاقتفرسا،
#غمها و #گرفتاریها را از دل شیعیانش برطرف مینماید.🍃🌸
📚الزام الناصب،ص ۱۳۸
#الّلهُــمَّ_عَجِّــلْ_لِوَلِیِّکَــــ_الْفَــرَج
•┈┈••✾•🍃🕊🍃•✾••┈┈•
@TarighAhmad
•┈┈••✾•🍃🕊🍃•✾••┈┈•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎬 #کلیپ جدید و مهمِ
🔹 « او خیلی تنهاست »
💢 این یک اعترافِ مهمه!
❁❁═༅═🍃🌸🍃═ ═❁❁
@TarighAhmad
❁❁═༅ ═🍃🌸🍃═ ═❁❁
درسـرم نیست بجـز
حال و هـوای تو و عشـق❤️
شــادم از اینکه
همہ حال و هوایم تو شـدی❤️
#عکس_نوشته
┄┅─✵💝✵─┅┄
@TarighAhmad
┄┅─✵💝✵─┅┄
تلنگر{☘🌸}
امروز روزه عیده!
روز عید مسلمونا؛ چه روزیه 🤔
روزیه که توش گناه نباشه
رفیق داداش امروز سعی کن گناه نکنی تا عید تو عیدت باشه هاااا😉(چون دوتا عید امروز داریم؛ جمعه و عید قربان)
گناه کمتر=نزدیک شدن به ظهور منجی عالم بشریت😁
عید آمد و باز تو نیامدی یابن الحسن🌸
میدانم زود میایی یابن الحسن🌼🌸🌼
#رفیق_داداش_احمد_حواسش_هست!
🇮🇷🇱🇧 🇮🇷🇱🇧 🇮🇷🇱🇧
╭═━═━⊰❀❀🌷❀❀⊱━═━═╮
🌸 @TarighAhmad 🌸
╰═━═━⊰❀❀🌷❀❀⊱━═━═╯
°•|🔶|•° اگر بہ حکمٺ مندرج در عید قربان توجه شود، خیلے از راهها براے ما باز میشود.
"🔸" در #عید_قربان یڪ قدردانے بزرگ الهے نهفٺہ اسٺ از پیامبر برگزیدهے حضرٺ حق، حضرٺ ابراهیم (علیہ السّلام) ڪہ آن روز #ایثار ڪرد.
{ بالاٺر از ایثار جان، در مواردے ایثار عزیزان اسٺ. }
او در راه پروردگار، بہ دسٺ خود عزیزے را قربان میڪرد؛ آن هم فرزند جوانی که خدای مٺعال بعد از عمرے انٺظار، در دوران پیرے بہ او داده بود؛ که فرمود: «الحمد للَّه الّذی وهب لی علی الکبر اسماعیل و اسحاق» . [√]
خدای متعال این دو پسر را در دوران پیرے، لابد بعد از یک عمر انٺظار و اشٺیاق، بہ این پدر داده بود؛ امید فرزند هم دیگر بعد از آن نداشٺ.
این ایثار و این گذشٺ، یک #نماد اسٺ براے مؤمنانے ڪہ میخواهند راه حقیقٺ را، راه ٺعالے را، راه عروج به مدارج عالیہ را طی ڪنند.[ 💟 ]
•°|بدون گذشٺ، امکان ندارد.|°•
همہ ے امتحانهائے ڪہ ما میشویم، در واقع نقطہ ے اصلیاش همین اسٺ.
امام خامنہ اے{❤️}
۱۳۸۹/۸/۲۶ | 🗓
••●❥❤️❥●••
@TarighAhmad
●\#شهید_زنده\●
بچہها!
اصرار بر امر حق داشته باشید!
یچیزے فهمیدی خوبه،ولش نکن!
سختھ اوݪشـ؛وڵے بعدش مَلَڪھ👑 میشہ.
میبینـے ایݩ گناه سختہ،ولـے ترڪش کن!
*یہذره تحمݪ ڪن،بعد سہل میشھ* ↻
🍃﴿سخنِ"حاجحسینیڪتا"﴾🍃
#عکس_نوشته
┄•●❥ @TarighAhmad
#بشتابیـــــد 🏃♂ #بشتابیــــــد 🏃♂
یهچالشخییییـلےجذابداریم
چهچالشیییی 😃👇🏻
ازنوعسینزدنے 👀😉
بهاینصورتڪهشماقسمتےازوصیتنامه شهیداحمدیاهرشهیدےڪهدوستشدارید روبراےمامےفرستیدوماهمبنرےرودر اختیارشماقرارمیدیموشمااز
🗓 25 تا 30 مرداد فرصتداریدڪه بنرتونرو براےڪانالهاوگروههایےڪه عضویدبفرستیدوسینجمعڪنید.😁👀
اعلامبرندهروز 30 مردادمصادفباجشن مجازےتولدشهید 😍🎈
بهنفرات {اول} تا {سوم} جوایزنفیسے اعطامیشهــ😉👌🏻
1⃣:نفراولگاردگوشے
باعڪسرفیقشهیدفردبرنده
2⃣: نفردومڪتابملاقاتدرملڪوت
(خاطراٺشهیداحمدمشلب)
3⃣: نفرسومتختهشاسےعڪسرفیق شهیدفردبرنده
منتظـــرتونهستیـــم{✌️🏻🙂}
برای شرکت در چالش به آیدی زیر پیام بدین👇
@abo_vesal_74
•| طَریقْ أَحْمَدْ |•
#بشتابیـــــد 🏃♂ #بشتابیــــــد 🏃♂ یهچالشخییییـلےجذابداریم چهچالشیییی 😃👇🏻 از
در پاسخ گویی صبور باشید😁هر بزرگواری که پیام میده ما یه شماره ای به ایشون میدیم
این شماره به این معناست که اسم شما ثبت شده😍✅