eitaa logo
•| طَریقْ أَحْمَدْ |•
1.6هزار دنبال‌کننده
6.4هزار عکس
1.3هزار ویدیو
79 فایل
[امیــرالعـشقـ❣ والرضــوان] شہــیداحــمدمحمــدمشلبــ🌸🍃 نفرہفــ7ـٺم ٺڪنولوژےاطلاعــاٺ📱 ملقـــب بهـ شہیدBMWســوار🚘 لقبـ جہادےغــریب طوســ💔 ولادٺ1995 🤱 شہادٺ 2016 🖤 شرایطمونه😍 : @sharayet_tarigh
مشاهده در ایتا
دانلود
وَپرسیده‌شد:‌عید‌فطࢪ‌یعنۍچہ؟ -بہ‌معنی‌بازگشت‌بہ‌فطرت [حقیقت‌انسانۍ] است^^ ••• بعدیڪ‌ماه‌عبودیت‌به‌فطرتمون برگشتیم‌یانه؟! :) !!! •┈┈••✾•♥️•✾••┈┈• @TARIGHAHMAD |√←
🌺 از روزي كه تو را يك "خـانم چـ️ـادري" صدا زدند؛ ليست وظايف روزانه ات 📝 كمي تغيير كرد بانو ! نگاه ها👀 به سمتت حساب شده تر شد ! والبته توقعات هم كمي بالا رفت ... از روزي كه تو يك "بانوي چادري" شدي؛ خيلي چيزها برايت شد گزينش گوش هايي👂 كه حق دارند صداي خنده هاي تو را بشنوند !!! گزينش چشماني👀 كه حق دارند زيبايي هاي✨ تو  را ببينيد! و گزينش افرادي👥 كه حق دارند با تو گرم بگيرند و صميمي شوند ... از آن روزي كه تو را يك "بانو چادري" ناميدند ؛ خيابان شهر هر روز به خود مي بالند كه فرش زير پاي تو هستند ... آسمان هم مي نازد به خود كه سايه بالاي سرت شده است! از ان روزي كه روي زمين "بانوي چادري" ناميدند تو را؛ در آسمانها ملائك صدا ميزنند تو را ... 💕 ✨ ••●❥🍃🌸✦🌸🍃❥●•• @TarighAhmad
🔹امام صادق (ع): 🌹شیعیان ما را در اوقات نماز آزمایش کنید، که چقدر به فکر نمازشان هستند.🌹 📕 سفینةالبحار،ج۲ 🔸اللّٰھـُــم ؏جِّل لِوَلیڪَ الفَرَجـْــ •┄═━❝✨🌸✨❞━═┄• @TarighAhmad •┄═━❝✨🌸✨❞━═┄•
🔴 ۱۰ وظیفه‌ی مهمِ جوان مومن انقلابی در انتخابات در فرمایشات مقام معظم رهبری‌حفظه الله 1⃣ انتخابات را پرشور کنید. 2⃣ مشارکت در انتخابات را حداکثری کنید. 3⃣ تقوای سیاسی داشته باشید. 4⃣ اصلح را پیدا کنید. 5⃣ به خاطر نامزدها در مقابل یکدیگر قرار نگیرید. 6⃣ آدم‌های خوب را به مردم معرفی کنید‌. 7⃣ مراقب باشید علاقه‌مندی‌ها به اصطحکاک نینجامد. 8⃣ آگاهی‌تان باید در انتخابات اثر کند. 9⃣ دیگران را تخریب نکنید. 🔟 به دور از فریب و دروغ، تبلیغ کنید. ❀•┈••❈✿♥️✿❈••┈•❀ @TarighAhmad ❀•┈••❈✿♥️✿❈••┈•❀
|✨🦋| تهمت‌زدن‌تنهاگناهیست که‌حتے هم‌ازآن‌نفرت‌دارد. { امام‌صادق علیه‌السلام } ┈┈••✾••✾••┈┈ @TarighAhmad ┈┈••✾••✾••┈┈
دقت کردین توی نود درصد سریالهای ایرانی تا یه خواهر برادر نشستن با هم دارن حرف می زنن یهویی مامانشون با یه سینی چای می یادو می گه : "خواهر و برادر خوب با هم گرم گرفتین !"😐😂 ✾✾✾══😂══✾✾✾ @TarighAhmad ✾✾✾══😂══✾✾✾
نان‌سنگک‌گرفته‌بودیم ومیرفتیم‌سمتِ‌خوابگاه..🏡 . چندتاسنگ‌به‌نان‌هاچسبیده‌‌بود.. مصطفی‌اوناروکندوبرگشت‌سمتِ‌نانوایی..🚶🏻‍♂! بعدبرگشت‌وگفت: بچه‌که‌بودم‌یك‌بارنانِ‌سنگک‌خریدم..☝️🏼 وقتی‌رفتم‌خونه،بابام‌سنگ‌هایی‌که‌به‌نان‌ چسبیده‌بود‌رو‌جداکرد،داد‌به‌دستم‌وگفت: ببر،بده‌به‌شاطر؛نانواها‌ بابتِ‌این سنگ هاپول دادند..💵 〰❁🍃❁🌸❁🍃❁〰 @TarighAhmad
🍁 علی ان نبدل امثالکم وننشئکم فی ما لا تعلمون🦋 تا گروهی را به جای گروه دیگری بیاوریم و شما را در جهانی که نمی‌دانید آفرینش تازه‌ای بخشیم! [ واقعه / ۶۱ ] ✨ ┈┈••✾••✾••┈┈ @TarighAhmad ┈┈••✾••✾••┈┈
ای شــ‌هــــید ... ادعــایی در تـــو نمیبینم و تمــام هویتـــ تو ... خلاصہ شده در ؛ همیــن بی ادعــــایی ... مـــا را دریابــ ... ای مَــرد بی ادعـا 🍃 ❣ |@TarighAhmad
هدایت شده از تنهامسیر زندگی
تنها مسیر 1_جلسه یازدهم پارت 4.mp3
1.42M
🌱 راهبردِ اصلے در نظامِ تربیتِ دینے 🔔 پارت 4 تامل کنیم 😉🌿
پارت 4 ❤️🌱 🔹رنج را بپذیر تا نعمت را ببینی، رنج را بپذیر تا رنج را نبینی، رنج را بپذیر تا بتوانی شکرگزاری کنی. 🔹کسی که هوای نفس خودش رو می‌پرسته افراط میکنه. 🍃🌱↷ 『@TarighAhmad
•| طَریقْ أَحْمَدْ |•
💎ناحله 🖋 #قسمت_شست_و_پنج فاطمه: همش داشتم به این فکر میکردم اگه ازدواج کنه من باید چیکار کنم؟ میتون
💎ناحله 🖋 من هم دنبالش رفتم. فروشندش یه خانمی بود.. روکرد سمت فروشنده و : +سلام خانم‌ ببخشید یه ساق مشکی وسرمه ای میخام. داشتم به وسایلاشون نگا میکردم که فروشنده اومد و چیزایی که ریحانه گفت و گذاشت رو میز. منم رفتم پیش ریحانه. _عه از این آستینا! مامان منم میزاره. البته مال اون سادستا. تازه فقط هم یکی داره از حرفم خندش گرفت. به ساق ها نگاه کرد و گفت +نه اینا رو نمیخام. سادشو ندارین؟ بدون گیپور. فروشنده سرشو تکون داد و رفت یه قسمت دیگه که گفتم. اینا قشنگ بودن که .چرا نخریدی؟ با گیپور خوشگل تره ک تا سادش. به صورتم خیره شد و: +نه به جای حجاب جنبه ی جلب توجهش‌ بیشتره.اصلا فلسفه ی حجاب اینه که آدم باهاش جلب توجه نکنه دیگه. عجیب بهش نگاه کردمو: _این چیزا رو شوهرآخوندت بهت یاد میده؟باشه بابا تسلیم. +نه بابا اون بدبخت زیاد چیزی نمیگه داداش محمد حساسه. اینو ک گفت گوشام تیز شد. _روچی؟ساق دست؟ +این رو همه چی حساسه‌ بابا. ساق ، روسری، گیره روسری و از همه مهم تر چادر!!!! فروشنده اومد سمتمون و ساقای ساده ی رنگیش رو باز کرد.از توشون یه سرمه ای سیر و مشکی در آورد و گذاشت جلو ریحانه.ریحانه کیف پولشو در اورد و گفت چقدر میشه؟_۱۲ هزارتومن. پول رو گذاشت رو میز و رفت سراغ گیره ها. +نگاه کن این گیره طلایی ها رو. برگشتم سمت انگشت اشارش که چشمام به گیره های خوشگل رنگی با اویزای مختلف خورد. بهش گفتم. _واسه منم یه سادشو انتخاب کن. +ساده؟_اره. داشت تو گیره ها میگشت که برگشتم سمت فروشنده. _اگه میشه یه ساق مشکی ساده به من هم بدین. اینو ک گفتم ریحانه برگشت سمتم و با تعجب نگام کرد ‌فاطمه چیزی شده؟ _نه مگه باید چیزی شده باشه!!! انگار از حرفش پشیمون شد. برگشت و بعد اینکه انتخاب کرد اورد گذاشتشون رو میز که فروشنده حسابشون کنه‌ . خواستم از تو جیبم کارتمو در بیارم که دستشو گذاشت رو دستم و گفت +حالا میدونیم پولداری. ولی دست تو جیبت نکن .بزار این بارو من حساب کنم‌ . سرمو به معنی اصلا تکون دادم و گفتم: _امکان نداره‌ چرا تو حساب کنی؟تازشم پولدار کجا بود. +تعارف میکنی؟میگم نه دیگه. بزار این اولین ساق و گیره ای ک میخری رو من بهت هدیه داده باشم اینجوری دل من هم شاد میشه. با لبخند نگاهش کردم که ملتمسانه گفت +باشه؟از کارش خجالت کشیده بودم. یه باشه گفتم و خواستم از مغازش برم بیرون که یهو یه چیزی به سرم زد و گفتم‌ _راستی ریحانه!!!چادر چی؟ کدوم چادر خوبه ؟ الان اینی ک سر منه خوبه؟ +خوبه؟ این عالیه دختر. از خوبم خوب تر. خیلی ماه میشی باهاش. از حرفش انرژی گرفتم و از مغازه اومدم بیرون. ریحانه هم حساب کرد و از مغازه زد بیرون. ساق و گیره های من رو داد دستم و گفت +مبارکت باشه. ازش تشکر کردم و: _ممنون خیلی زحمت کشیدی ولی ازت توقع نداشتم‌. دستشو کشیدمو بردمش سمت همون بستنی فروشی‌ ای که با مصطفی بستنی خوردیم. اونم بدون اینکه چیزی بپرسه دنبالم اومد. دوتا معجون سفارش دادم و به ریحانه اشاره کردم بشینه رو نیمکت تا حاضر شه. اونم ذوق زده نشست رو نیمکت. پول معجونا رو حساب کردمو رفتم سمتش که گفت :عه زحمتت شد که . اینو گفت و روسریش رو با دستش صاف کرد. معجونش رو دادم دستش . چادرم باعث میشد که روسریم هی عقب بره و موهام مشخص شه. برا همین هی حرص میخوردم‌ اصلا چی بود این چادر اه. به خودم نهیب زدم ک منطقی باش. چادر بد نیست. اتفاقا از وقتی ک رو سرم دارمش احساس بهتری دارم. احساس امنیت بیشتری میکنم. به ریحانه اشاره زدم که بریم تو پاساژ اونجا خلوت تره. با حرفم از رو نیمکت پاشد و دنبالم اومد. رفتیم تو و بعد اینکه خوردنمون تموم شد یه خورده دور زدیم. ریحانه به ساعت موبایلش نگاه کرد و گفت: +خب دیگه بریم خونه یواش یواش. میترسم شب شه محمد صداش در آد . 📝 🔸 🔶 ‼️ ❗️ 🔹 🔷 ┄•●❥ @TarighAhmad ✨ 💙✨💙 ✨💙✨💙✨ 💙✨💙✨💙✨💙
💢عاجل💢 🌐دقایقی پیش شلیک موشک ها از جنوب لبنان به سمت مناطق اشغالی 🌐درگیری شدید نیروهای مقاومت مردمی با رژیم اشغالگر در حیفا و اللد ༺════‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌══‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌═════‌‌‌‌═ 💢 @TARIGHAHMAD 💢 ༺════‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌══‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌═════‌‌‌‌═
Mohammad Hossein Pooyanfar - Donbalet Migardam 128 (MusicTarin).mp3
4.16M
_باشه منو نبر حسین به کربلات حق داری آقا…😭 باشه میرم دور میشم از جلو چشات؛ حق داری آقا… :)💔 :) •┈┈••✾•♥️•✾••┈┈• @TARIGHAHMAD |√←
🌱~♡ ✨گفتم که خدا مرا براتی بفرست تلخی ذائقه را شهد و نباتی بفرست مهدی آید زِ ره یار 😍 امانت بر دوش ز چه خاموش نشستی صلواتی بفرست 🌿 ۲۴ اردیبهشت ☀️ ۲ شوال 🌙 ◇اللّهم صَل علی محمّد وال محمّد و عجل فرجهم◇ ❤️❤️👇👇👇 ╔═. ♡♡♡.══════╗ @TarighAhmad ╚══════. ♡♡♡.═╝
از:‌امـام‌زمـآن{عـج} به:‌شیـعیـآن اگـر‌دعآ‌ڪنید برایِ‌دعایتان‌آمین‌میگویـم.. وچنانچه‌دعآنڪنید مـن‌برایتان‌دعا‌میڪنم.. برایِ‌لغزش‌هآیتان‌استغفـار‌میڪنم.. حتـی‌بـویِ‌شمارا‌دوست‌دارم..🌱 ... 💚🌱||@TarighAhmad||
•| طَریقْ أَحْمَدْ |•
💎ناحله 🖋 #قسمت_شصت_و_شش من هم دنبالش رفتم. فروشندش یه خانمی بود.. روکرد سمت فروشنده و : +سلام خانم‌
+این بشر با این اخلاقش اخر روح الله رو هم مثل خودش میکنه‌ . از حرفش خندم گرف. چقدر محمد سخت گیر بود. نمیدونم میتونستم با اینا کنار بیام یا نه... ولی تنها چیزی ک میدونستم این بود ک اخلاقش خیلی برام شیرین بود. ریحانه ادامه داد: +بیا بریم خونمون بعد از شام زنگ‌بزن بیان دنبالت. _نه اصلا امکان نداره. این دفعه تا تو نیای من نمیام‌خجالت میکشم عه‌ . +نه دیگه فک کردی زرنگی!!! الان اینجا نزدیک خونه ی ماس. باید بیای. وگرنه باهات کات میکنم همینجا برای همیشه. خواستم بلند بخندم که سعی کردم جلوی خودمو بگیرم. _خدایی نمیام خونتون نزاشت حرفم تموم شه‌ دستمو کشید و منو با خودش برد. دلم میخواست از خواستگاری داداشش بپرسم و بگم عکس دختره رو بهم نشون بده. ولی روم نمیشد. دیگه در مقابلش مقاومت نکردم. اتفاقا دوست داشتم که برم خونشون. فرصت خوبی بود که ازش حرف بکشم‌. تو راه راجع ب درس و انتخاب رشته حرف زدیم تا رسیدیم‌ . خونشون سه تا خیابون پایین تر از پاساژ تندیس بود . ____ چند دقیقه ای بود ک رسیده بودیم خونشون. با مامان تماس گرفتم و گفتم که خونه ریحانه اینام.که قرار شد بعد از اذان بیاد دنبالم‌ . با باباش سلام علیک کردم و تو اتاقش منتظر نشسته بودم تا ریحانه لباساشو عوض کنه. این دفعه محمد نبود .اصلا نبود. میخواستم بحث خواستگاریو پیش بکشم و بازش کنم ولی هم روم‌نمیشد هم نمیدونستم باید چی بگم‌و چجوری رفتار کنم که ضایع نباشه و ریحانه نفهمه. داشتم تو ذهنم یه جوری جمله بندی میکردم که ریحانه گفت +بیا بریم پیش بابام تنهاس میخام قرصاشو بدم. چادرمو رو سرم مرتب کردمو دنبالش رفتم. دوباره با همون صحنه مواجه شدم. لنگه ی شلوار خالی باباش. دلم میخاست ازش بپرسم چی شده که فکر کنم از نگاهم فهمید برای همین گف +تو جبهه جامونده. با این حرفش با فاصله نشستم نزدیکش. 📝 🔸 🔶 ‼️ ❗️ 🔹 🔷 ┄•●❥ @TarighAhmad ✨ 💙✨💙 ✨💙✨💙✨ 💙✨💙✨💙✨💙
🔴 زیارت امام زمان (عج) در روز جمعه 🔵 اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا حُجَّةَ اللهِ في اَرْضِهِ، اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا عَيْنَ اللهِ في خَلْقِهِ، اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا نُورَ اللهِ الَّذي يَهْتَدي بِهِ الْمُهْتَدُونَ، وَيُفَرَّجُ بِهِ عَنِ الْمُؤْمِنينَ، اَلسَّلامُ عَلَيْكَ اَيُّهَا الْمُهَذَّبُ الْخآئِفُ، اَلسَّلامُ عَلَيْكَ اَيُّهَا الْوَلِيُّ النّاصِحُ، اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا سَفينَةَ النَّجاةِ، اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا عَيْنَ الْحَيوةِ، اَلسَّلامُ عَلَيْكَ صَلَّي اللهُ عَلَيْكَ وَعَلي آلِ بَيْتِكَ الطَّيِّبينَ الطّاهِرينَ، اَلسَّلامُ عَلَيْكَ عَجَّلَ اللهُ لَكَ ما وَعَدَكَ مِنَ النَّصْرِ وَظُهُورِ الاَْمْرِ، اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يامَوْلايَ، اَنـَا مَوْلاكَ عارِفٌ بِاُوليكَ وَاُخْريكَ، اَتَقَرَّبُ اِلَي اللهِ تَعالي بِكَ وَبِآلِ بَيْتِكَ، وَاَنْتَظِرُ ظُهُورَكَ، وَظُهُورَ الْحَقِّ عَلي يَدَيْكَ، وَاَسْئَلُ اللهَ اَنْ يُصَلِّيَ عَلي مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد، وَاَنْ يَجْعَلَني مِنَ الْمُنْتَظِرينَ لَكَ وَالتّابِعينَ وَالنّاصِرينَ لَكَ عَلي اَعْدآئِكَ، وَالْمُسْتَشْهَدينَ بَيْنَ يَدَيْكَ في جُمْلَةِ اَوْلِيآئِكَ، يا مَوْلايَ يا صاحِبَ الزَّمانِ صَلَواتُ اللهِ عَلَيْكَ وَعَلي آلِ بَيْتِكَ، هذا يَوْمُ الْجُمُعَةِ وَهُوَ يَوْمُكَ، الْمُتَوَقَّعُ فيهِ ظُهُورُكَ، َالْفَرَجُ فيهِ لِلْمُؤْمِنينَ عَلي يَدَيْكَ، وَقَتْلُ الْكافِرينَ بِسَيْفِكَ، وَاَنَا يا مَوْلايَ فيهِ ضَيْفُكَ وَجارُكَ، وَاَنْتَ يا مَوْلايَ كَريمٌ مِنْ اَوْلادِ الْكِرامِ، وَمَأْمُورٌ بِالضِّيافَةِ وَالاِْجارَةِ، فَاَضِفْني وَ اَجِرْني، صَلَواتُ اللهِ عَلَيْكَ وَعَلي اَهْلِ بَيْتِكَ الطّاهِرينَ. بازهم منتظرش بودیم نیامد... 💔😔 🍃❤️ 🌸~[@TarighAhmad] ~🌸
خونریزی‌شدیدی‌داشت… داخل‌اتاق‌عمل،‌دکتر‌اشاره‌کرد‌که‌ چادࢪم‌ࢪو‌ دࢪ‌بیـارم 😔 تاࢪاحت‌تر‌مجــروح‌ࢪو‌جابه‌جا‌کنم.🌱 گوشــه‌ی‌چادࢪم‌ࢪوگرفت ‌و‌بریده‌بریــده‌گفت : من‌داࢪم‌مـیرم‌تا‌تو‌چــادرت‌ࢪو‌دࢪنیاری چـــادࢪم‌دࢪمشتش‌بود‌که‌شهیدشـــد…😭 💕 〰❁🍃❁🌸❁🍃❁〰 @TarighAhmad
📮 نامنظم بودن فکر، انسان را متوقف می‌کند . . . 🔰کانال شهید دهه هفتادی🔰 •••✾شهید احمد مشلب ✾••• @TarighAhmad
رفیقم زنگ زده میگه یه ۱۵ میلیون دستی داری به من بدی؟ یا نمیدونه ۱۵ میلیون چقدره یا نمیدونه پول دستی چیه یا اشتباه زنگ زده به من اینقد بدم میاد وسط تماشای باب اسفنجی زنگ میزنن بهم 😏😒 ✾✾✾══😂══✾✾✾ @TarighAhmad ✾✾✾══😂══✾✾✾
🌸 وَأُفَوِّضُ أَمْرِيٓ إِلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بَصِيرٌ بِالْعِبَادِ من كار خود را به خدا واگذارم كه خداوند نسبت به بندگانش بیناست!» [ غافر | ۴۴ ] 🌿 ╔═🍃🕊🍃═════╗ @TarighAhmad ╚═════🍃🕊🍃═╝
میخوای امام زمان (عج) برات دعا کنند⁉️ رهبر معظم انقلاب: عادت کنیم که همه‌ی اخلاص و همه‌ی فداکاری و همه‌ی محبّت و همه‌ی قلب خود را به امام زمان (عج) اهدا و تقدیم کنیم. 😍 دعای به آن بزرگوار مستوجب دعای آن بزرگوار برای دعاکننده است. 📗۱۳۹۴/۱۰/۱۹ @TarighAhmad 💎🌱
هدایت شده از تنهامسیر زندگی
تنها مسیر 1_جلسه یازدهم پارت 5.mp3
6.12M
🌱 راهبردِ اصلے در نظامِ تربیتِ دینے 🔔 پارت 5 تنهامسیر نعمته نکنه قدردون نباشیم 😉❤️
پارت 5 ✌️🏽😎 🔹اگر رنج را بپذیری رنجت کم می‌شود. 🔹رنج خوب اعصاب انسان را خورد نمی‌کند ولی رنج بد اعصاب انسان را خورد می‌کند. 🔹رنج خوب را باید انتخاب کرد ولی رنج بد را نمی‌توان انتخاب کرد. 🍃🌱↷ 『@TarighAhmad